نماز جماعت، پشت شیشه رستوران در برزیل
نماز، همچون تابلویی است که به عنوان عمود و البته شناسهی اسلام، معرفی شده است.
آمارهای رسمی از "مرکز تحقیقات پیو" نشان میدهد؛ اگرچه که تا سال ۲۰۱۰ "اسلام" به عنوان دومین دین پُرطرفدار در دنیا بوده؛ اما پیشبینی شده که این آمار تا سال ۲۰۵۰، دگرگونیِ جالب توجه را تجربه خواهد کرد و آن، نزدیک بودن تعداد طرفداران اسلام و مسیحیت در این دوره، خواهد بود.
در ماههای حضورم در برزیل، یکی از شهرهایی که تجربه کردم، شهر guaranta do norte بود که در نزدیکیِ جنگلهای انبوه آمازون بود و نه تنها مسجد و مرکز اسلامی نداشت؛ بلکه فاقد حتی یک مسلمانِ بومیِ برزیلی بود.
خیلی علاقه داشتم با برزیلیها ارتباط بگیرم و ضمن گفتگو، از خدا، اسلام، پیامبر، قرآن و... برایشان بگویم.
البته بحمدالله توفیقات خوبی در این خصوص، رزق من شد؛ اما در حوزهی اقامهی نماز، باید فکری میکردم تا بتوانم این موضوع را به عنوان پرچم و عمود دین اسلام، تبلیغ کنم.
دست به تلفن شدم و یکی یکی، آمار معدود مسلمانانِ مهاجر آن شهر و شهرهای اطراف همچون: Matupa را به دست آوردم و آنها را به میهمانی و پذیرایی شام، دعوت کردم.
یکی برای لبنان بود، دیگری برای بنگلادش، دو نفر که پدر و پسر بودند، از عراق آمده بودند، خانمی هم از اهالیِ سوریه، در آن شهر مقیم بود.
همه در روز مشخصی در محل اقامت ما یعنی Hotel floor da mata حاضر شدند. جمع خوبی تشکیل شد، هم از شیعه و هم از اهلسنت
دلم برای نماز جماعت تنگ شده بود؛ قبل از اینکه سراغ شام برویم، پیشنهاد دادم تا با هم اقامهی نماز کنیم؛ همه موافق بودند؛ اما مشکل آن بود که مکانی برای اقامهی نماز نداشتیم. با هماهنگی مدیریت هتل، از رستوران که بواسطهی پنجرههایِ بزرگ شیشهای، مُشرف به خیابان بود، استفاده کردیم و ملحفههایی که در قسمت تدارکات هتل وجود داشت را به عنوان زیرانداز، پهن کردیم.
چون بنده طلبه بودم، جلو ایستادم و شروع به نماز کردم. نماز که تمام شد، بی اختیار به سمت پنجرههایِ مُشرف به خیابان نگاه کردم و مردمی را دیدم که با توجه و تمرکز، به نماز خواندن ما مینگریستند.
خلاصه در سرزمین درخت و طبیعت و آبشار و در شهری که نام و نشانی از اسلام نبود، یک نماز جماعت مختصر وحدت بخش، که هم شیعه در آن حضور داشت و هم سُنی، اقامه کردیم.
البته بحمدالله این موضوع تا زمانی که در آن شهر بودم، بارها تکرار شد.