۲۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۴
کد خبر: ۷۲۱۴۸۲
یادداشت؛

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام
این روزها یکی از مهم ترین موضوعات مربوط به رفتارشناسی خانواده ها، پایین آمدن نرخ «فرزندآوری» است و پایین آمدن نرخ جمعیّت در جوامع دینی مذموم شمرده می شود.

به گزارش گروه خانواده و جمعیت خبرگزاری رسا، امروزه یکی از مهم ترین موضوعات مربوط به رفتارشناسی خانواده ها، مسأله فرزندآوری و پایین آمدن نرخ فرزندآوری است. کاهشی که در ابعاد کلان موجب کاهش رشد جمعیت می شود و در دراز مدت ممکن است تبعاتی را برای جامعه به همراه داشته باشد که هم اینک موضوع سخن ما نیست.  

پایین آمدن نرخ جمعیّت در جوامع دینی مذموم شمرده می شود. با این حال ممکن است عده ای این ایده را مطرح کنند که لزوم فرزندآوری به هیچ وجه قابل استنباط از هیچ کدام از آیات قرآن نیست و از آنجایی که این کتاب آسمانی هیچ گونه خطابی را راجع به این موضوع متوجه پیروان خود نساخته، نباید و نمی توان مستظهر به آموزه های کتاب مقدس مسلمانان از آنها خواست که بچه دار شوند. به خصوص در شرایط سخت اقتصادی جامعه امروز که تأمین ابتدایی ترین لوازم نگهداری و مراقبت و تربیت کودکان با چالش مواجه می شود و برای والدین رؤیای ساختن حیاتی مرفه برای فرزندان شان را دست نیافتنی کرده است.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا در واقع قرآن هیچ توصیه ای برای زاد ولد و فرزند آوری ندارد؟!

پاسخ:

در پاسخ به چنین سؤالی و پیش از ورود به جزئیات بحث می گوییم که ممکن است آیه ای در قرآن مجید یافت نشود که به صورت صریح و مستقیم دستور به فرزندآوری را متوجّه آحاد جامعه اسلامی و بشری کرده باشد، امّا در بسیاری از آیات قرآن فرزندآوری با ویژگی ها و تعابیری توصیف شده که جای هیچ شک و شبهه ای را باقی نمی گذارد که در گفتمان وحیانی این کتاب مقدس، موضوع فرزندآوری و ازدیاد نسل امری مطلوب و پسندیده است. ضمن اینکه بسیاری از احکام و دستورات دین اسلام به صورت صریح و جزئی تر  در آئینه روایات  منعکس شده است.

آیاتی که فرزندان و فرزندآوری را با تعابیر و توصیفاتی زیبا ستوده اند

در میان آیات قرآن، تعبیرها و توصیفات بسیار ستوده ای برای فرزندان و فرزندآوری وجود دارد که ذیلا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1.آیه 46 سوره کهف: در این آیه کریمه می خوانیم: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً»؛ (مال و فرزند، زينت زندگى دنياست و باقيات صالحات [ارزش هاى پايدار و شايسته‏] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخش تر است!).

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام

در این آیه موقعيت مال و ثروت و نيروى انسانى كه دو ركن اصلى حيات دنياست مشخص شده اند. در اینجا فرزندان در کنار اموال به عنوان شكوفه ها و گل هايى معرفی می شوند که بر شاخه هاى درخت زندگی می رویند. داشتن فرزند در کنار برخورداری از اموال، یکی از مهم ترین سرمايه‏هاى زندگى دنياست. چرا كه براى رسيدن به هر مقصودى از مقاصد مادى حتما مورد نیاز است و به همين دليل آنها كه بر تخت قدرت مى نشينند، در کنار مال اندوزی، سعى در جمع آورى اين نيرو  نیز مى كنند مخصوصا در زمان هاى گذشته هر كس فرزندان بيشترى داشت خود را نيرومندتر احساس مى كرد چرا كه آنها يكى از دو ركن اصلى قدرت او را تشكيل مى دادند.(1)

نکته لازم به ذکر این است که اگرچه این آیه اموال و فرزندان را زینت زیست دنیوی می داند امّا به تصریح بخش انتهایی آیه یعنی «الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً» این امور زینت هایی زودگذرند که اگر از طريق قرار گرفتن در مسير «اللَّه» رنگ جاودانگى نگيرند بسيار بى اعتبارند.(2) با این حال بنا به تعبیر آیه 31 سوره اعراف یعنی «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»، این زینت ها می توانند با استقرار و ثبات قدم صاحبانشان در مسیر الهی تمام ناشدنی و در مقدس ترین مکان ها نیز قابل همراهی با آدمی گردند.

2. آیه 83 سوره کهف: در بخشی از این آیه کریمه می خوانیم: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»؛ (و [به ياد آوريد] زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد).

اینکه نیکی کردن به والدین بعد از [توحید در] عبادت، میثاق بعدی خداوند با بنی اسرائیل معرفی شده، می تواند حکایت از رابطه بسیار ویژه ای بکند که بین انسان ها بعد از فرزندآوری، به عنوان والدین و فرزندان، پدید می آید. به عبارت دیگر، دانش و تجربه و حتی پیمان ازدواج و شروع زندگی مشترک، وضعیت ها و نقش های بزرگ سالی را به وجود نمی آورد بلکه دوره «پدر و مادر شدن» است که نقش های بزرگسالی را مشخص می کند.

بنابراین به نظر می رسد که تجربه پدر و مادری در فراهم کردن تعالی و رشد شخصیت افراد اهمیت وِیژه ای دارد. وجود همین تجربه ها مجموعه کاملی از ارزش ها را به ساختار شخصیت والدین می افزاید. از این روست که والدین در این آیه کریمه با قرار گرفتن در کنار نام خدا گرامی داشته می شوند.(3)

می توان گفت سفارش خدا به «احسان در حق والدین» در کنار «دعوت به توحید» به این معنی است که جایگاه و سمت والدین از این حیث که سرپرستان چندین فرزند می باشند در مراتب معنوی و انسانی بسیار عالی است. البته بسیار واضح است که «والدین» عنوانی است که با فرزند آوری بر صاحبان این شأن اطلاق می شود و تا فرزند نداشته و یا فرزندانی را بر اساس آموزه های الهی تربیت نکرده باشند به مقامات معنوی موجود در آیه نمی رسند.

3. آیه 6 سوره اسراء: در بخشی از این آیه و بعد از ذکر شدن چند عنوان از ویژگی های بنی اسرائیل و وضعیت آنها، خطاب به آنها گفته می شود که: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً»؛ (سپس شما را بر آنها چيره مى‏ کنيم؛ و شما را به وسيله دارايی ها و فرزندانى كمك خواهيم كرد؛ و نفرات شما را بيشتر [از دشمن] قرار مى دهيم).

در اینجا می بینیم که زیادی فرزندان به عنوان یکی از اسباب امداد و یاری الهی، معرفی شده است.

4. آیه 12 سوره نوح: در این آیه می خوانیم: «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً»؛ (و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد)!

این آیه یکی از آیاتی است که مژده های الهی را به قوم نوح از زبان آن حضرت بیان می کند - البته های مژده هایی که مشروط به ایمان آن قوم و طلب مغفرت شان از خداوند بوده است - و همان طور که می بینیم فزونی فرزندان نیز در کنار نعمت هایی دیگر به عنوان یکی نعمت های الهی مورد اشاره قرار گرفته است. سببی نیز که باعث شده نوح(علیه السلام) این وعده ها را به قوم خود دهد بنابر بعضى از روايات این بوده است که وقتى قوم لجوج او از قبول دعوتش سر باز زدند، خشكسالى و قحطى آنها را فرا گرفت و بسيارى از اموال و فرزندان شان هلاك شدند. به همین خاطر نوح به آنها گفت: اگر ايمان بياوريد همه اين مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد.(4)

در این آیه از تعبیر «یمددکم بـ...» برای اشاره به نعمت فرزند اشاره شده است. كلمه «امداد» به معناى رساندن مدد به دنبال مدد ديگر است و مدد به معناى هر چيزى است كه آدمى را در رسيدن به حاجتش كمك كند و مشخص است که برخورداری از فرزندان در کنار تملک اموال نزديك ترين كمك هاى ابتدايى براى رسيدن جامعه انسانى به هدف هاى خويش است.(5)

5. آیات 133 و 134 سوره شعراء: در این آیات می خوانیم: «وَ اتَّقُوا الَّذي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ* أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنينَ»؛ (و از [نافرمانى] خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمت هايى كه مى دانيد امداد كرده* شما را به چهارپايان و نيز پسران [لايق و برومند] امداد فرموده).

در این آیات می بینیم که از يك سو، یاری شدن انسان با سرمايه هاى مادى كه قسمت مهمى از آن- مخصوصا در آن عصر- چهارپايان و دام ها بودند مورد اشاره قرار گرفته و از سوى ديگر نيروى انسانى كافى كه بتواند آن را حفظ و نگاهدارى كند نیز - به عنوان یکی دیگر از مؤلفه های یاری خداوند به انسان - برشمرده شده است. اين تعبير در آيات مختلف قرآن تكرار شده است كه هنگام برشمردن نعمت هاى مادى، در کنار اشاره به اموال، از فرزندان نیز به عنوان نيروى انسانى كه حافظ و نگاهبان و پرورش دهنده اموال است نام برده می شود.(6)

نکته ظریف دیگری که در معناشناسی این آیات باید مورد اشاره قرار بگیرد نیز این است که بنابر آنچه در کتاب های لغت ثبت شده، كلمه «مد» در اصل به معناى كشيدن است ولى در معنای «يارى» هم‏ استعمال مى‏شود. بيشتر موارد استعمال «امداد» در عمل و فعل محبوب است به خلاف كلمه «مد» كه بيشتر در مكروه استعمال مى شود، هم چنان كه هر دو كلمه در قرآن كريم آمده يك جا می خوانیم: «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ»(7)؛ (ايشان را با ميوه مدد داديم) و در جای دیگر به این آیه برمی خوریم که: «وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا»(8)؛ (براى او از عذاب دنباله اى كه خود مى دانيم درست مى كنيم).(9)

6. آیه 11 سوره شوری: در این آیه می خوانیم: «فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ»؛ (او آفريننده آسمان ها و زمين است و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفت هايى از چهارپايان آفريد و شما را به اين وسيله [به وسيله همسران‏] زياد مى كند هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست).

بنابر بیان این آیه کریمه، يكى از نشانه هاى بزرگ تدبير پروردگار و ربوبيت و ولايت او همین است كه براى انسانها همسرانى از جنس خودشان آفريده كه از يك سو مايه آرامش روح و جان او هستند و از سوى ديگر مايه بقاء نسل و تكثير مثل و تداوم وجود او. گرچه قرآن با توجه به خطاب «يذرؤكم» اين معنا را در مورد انسان بيان داشته ولى ناگفته پيداست كه اين حكم از نظر تكثير مثل مورد چهارپايان و موجودات زنده ديگر نيز جارى است.(10) این معنا دال بر این حقیقت است که فرزندآوری و تکاثر، سنتی است که خداوند متعال با ساز و کارهای مادی، میان همه موجودات عالم برقرار کرده است.

7. آیه 72 سوره نحل: در این آیه می خوانیم: «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ»؛ (خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد و از همسران تان براى شما فرزندان و نوه هايى به وجود آورد و از پاكيزه ها به شما روزى داد آيا به باطل ايمان مى آورند، و نعمت خدا را انكار مى كنند).

در اینجا می بینیم که وجود فرزندان و نوه ها در کنار روزهای پاکیزه به عنوان نعمت های الهی معرفی شده اند. در واقع این آیه کریمه به انسان ها این پیام را می دهد که خداوند براى شما از همسران تان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائج تان استعانت بكنيد و با دست آنان ناملايمات را از خود دور سازيد.(11)

این موضوع، اساسی(بنیان) تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود و اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد و تشريك در عمل و سعى ميسر نمى شد و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد. آرى اگر بشر اين رابطه تكوينى را كه خدا به او انعام كرده قطع كند و اين رشته پيوند را بگسلد آن وقت به هر وسيله ديگرى كه فرض شود متوسل گردد جا پر كن اين رابطه تكوينى نگشته جمعش جمع نمى شود. با متلاشى شدن جمع بشر و از بین رفتن حمایت های مادی و معنوی انسان ها از همدیگر و پراكندگى وحدت شان، هلاكت شان قطعى است.(12)

علاوه بر بُعد اجتماعی و دنیایی فرزندان، می توان گفت ادامه حیات معنوی انسان در فرزندان و نوه هایش قابل تصور است؛ یعنی فرزندان و نوه ها پس از مرگ نیز با احسان و سبک زندگی الهی خود به کمال و رفعت جایگاه والدین کمک نموده و بدین سان نعمت شمرده می شوند.

8. آیات 74 و 75 سوره فرقان: در این آیات و در توصیف گروهی از رستگاران می خوانیم: «وَالَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً * أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً»؛ (و كسانى كه مى گويند: پروردگارا! از همسران و فرزندان مان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان* [آرى] آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيبايی شان به آنان پاداش داده مى شود و در آن، با تحيّت و سلام رو به رو مى شوند).

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام

در اینجا شاهدیم که مؤمنان راستین از خداوند می خواهند که فرزندان شان را یکی از عواملی که می تواند برای آنها مایه «چشم روشنی» باشد قرار دهد. اصطلاح «قرّة عين» که در این آیه کریمه به کار رفته، معادل اصطلاح فارسی «نور چشم» است و كنايه است از كسى كه مايه سرور و خوشحالى می گردد. اين تعبير در اصل از كلمه «قرّ» گرفته شده كه به معنى سردى و خنكى است(13) و از آنجا كه معروف است - و بسيارى از مفسران به آن تصريح كرده اند - اشک شوق همواره خنك و اشك هاى غم و اندوه داغ و سوزان است لذا «قرّة» عين به معنى چيزى است كه مايه خنك شدن چشم انسان مى شود يعنى اشك شوق از ديدگان او فرو مى ريزد و اين كنايه زيبايى است از سرور و شادمانی.(14) این موضوع نشان گر جایگاه والای همسران و فرزندان است که می توانند مایه افتخار و سرور و سعادت مؤمنین گردد. آن هم نه مؤمنین عادی بلکه مؤمنین راست کرداری که دارای مراتب عالی هستند تا آنجا که خود را لایق پیشوایی دیگر پرهیزکاران می بینند و چنین چیزی را از خداوند مسئلت می نمایند و در بالاترین درجات بهشت نیز جا دارند.

ممکن است پرسیده شود که همسران و فرزندان چگونه می توانند مایه افتخار و چشم روشنی انسان گردند؟ در پاسخ می گوییم دعای مؤمنین این است که همسران و فرزندان شان موفق به طاعت خدا و اجتناب از معصيت او شوند و در نتيجه از عمل صالح آنان، چشم ايشان روشن گردد. و اين دعا مى رساند كه بندگان رحمان غير از اين، ديگر حاجتى ندارند. و نيز مى رساند كه بندگان رحمان اهل حق و حقیقت اند و پيروى هواى نفس نمى كنند زيرا هر همسر و هر ذريه اى را دوست نمى دارند، بلكه آن همسر و ذريه را دوست مى دارند كه بنده خدا باشند.(15)

جایگاه مهم فرزندآوری با توجه به دعای برخی از انبیاء الهی برای فرزند داشتن

در قرآن مجید، آیاتی نقل شده اند که بر تمنّی و دعای برخی از انبیای الهی برای فرزند داشتن دلالت می کنند. این دعا و طلب ها از محضر الهی و متعاقب آن اجابت آنها و تعابیری که خداوند متعال از این اجابت می فرماید، همگی دالّ بر اهمیت و برکت این موضوع در قاموس فرهنگ قرآنی است.

آیات مربوط به حضرت زکریا(علیه السلام)

در آیات 38 و 39 سوره آل عمران می خوانیم: «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ* فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ»؛ (در آنجا بود كه زكريا پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزه اى به من عطا فرما، كه تو دعا را مى شنوى* و هنگامى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: خدا تو را به يحيى بشارت مى دهد [كسى] كه كلمه خدا [مسيح‏] را تصديق مى كند و رهبر خواهد بود و از هوس هاى سركش بركنار و پيامبرى از صالحان است).

اين آيات گوشه اى از زندگى پيامبر الهى، زكريا را در ارتباط با داستان حضرت مريم‏ بيان مى‏كند. همسر زكريا و مادر مريم خواهر يكديگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز نازا و عقيم بودند. هنگامى كه مادر مريم از لطف پروردگار، صاحب فرزند شايسته اى چون مریم شد و زكريا اخلاص و ساير ويژگی هاى شگفت آور او را ديد، آرزو كرد كه او هم صاحب فرزندى پاك و با تقوا همچون مريم شود. فرزندى كه چهره اش آيت و عظمت خداوند گردد و با اينكه ساليان درازى از عمر او و همسرش گذشته بود و از نظر معيارهاى طبيعى بسيار بعيد به نظر مى رسيد كه صاحب فرزندى شود ولى ايمان به قدرت پروردگار و مشاهده نعمت هایی که شامل حال مریم شده بود قلب او را لبريز از اميد ساخت كه شايد در فصل پيرى، ميوه فرزند بر شاخسار وجودش آشكار شود؛ به همين دليل هنگامى كه مشغول نيايش بود از خداوند طلب «ذریة طیبة»؛ (فرزند پاکیزه) نمود.(16)

«طيّبِ» هر چيزی آن است كه براى چيز ديگر سازگار و در برآمدن حاجت آن دخيل و مؤثر باشد. مثلا شهر طيب آن شهرى است كه براى زندگى اهلش سازگار و داراى آب و هوايى ملايم و رزقى پاكيزه باشد و كار و كسب و ساير خواسته ها براى اهلش هم فراهم باشد. همچنين عيش طيب، و حيات طيب، آن عيش و حياتى است كه ابعاض (پاره ها ، افراد ، اجزاء) و شؤون مختلفش با هم سازگار باشد، به طورى كه دل صاحب آن عيش به زندگى گرم و بدون نگرانى باشد. «طیب» به معنای عطر پاكيزه نیز هست و بنابراین «ذريه طيبه» آن فرزند صالحى است كه مثلا صفات و افعالش با آرزويى كه پدرش از يك فرزند داشت مطابق باشد. به همين جهت است كه خداى تعالى عين همين درخواست را در باره اش مستجاب نمود و با تعبیر «بشارت» از تولد فرزند برای او یاد کرد. این بشارت، يحيى(علیه السلام) بود كه‏ شبيه ترين انبيا به عيسى(علیه السلام) است.(17)

از این آیات به دست می آید که: اولا فرزند داشتن به اندازه ای مهم است که حضرت زکریا(علیه السلام) با وجود بالا رفتن سن خود و همسرشان و ناامیدی از اسباب طبیعی و ظاهری برای بچه دار شدن، برای دستیابی به این گوهر زندگی، دست به دعا برداشتند و فرزند داشتن را از خداوند طلب کردند. ثانیا به دنیا آمدن یحیی، به عنوان اجابت چنین خواسته ای از سوی خداوند، آن قدر اتفاق مبارکی است که از آن تعبیر به «بشارت» می شود.

موضوع دعای حضرت زکریا برای فرزند داشتن در آیاتی دیگر از قرآن نیز تکرار شده است. در همین رابطه در آیات 5 تا 9 سوره مریم می خوانیم: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائی‏ وَ كانَتِ امْرَأَتي‏ عاقِراً فَهَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنی‏ وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا * يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا * قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتي‏ عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا»؛ (و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم [كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند]! و [از طرفى] همسرم نازا و عقيم است تو از نزد خود جانشينى به من ببخش* كه وارث من و دودمان يعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده* اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مى دهيم كه نامش «يحيى» است؛ و پيش از اين، همنامى براى او قرار نداده ايم!* گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى كه همسرم نازا و عقيم است، و من نيز از شدّت پيرى افتاده شده ام) !

گفتیم که حضرت زکریا(علیه السلام) به عنوان یکی از پیامبران بنی اسرائیل کسی بود که تا اواخر عمر مبارک شان، فرزندی نداشتند. در این آیات نیز می بینیم که آن حضرت در مقطعی از حیات شان این دعا را مطرح می کند که فرزندی داشته باشد تا میراث دار ایشان و دودمان یعقوب(ع) گردد. تعبیر آن حضرت در دعا این است که از خداوند یک «ولی» می خواهند و این بدين جهت بود كه ولى هر كس عبارت است از آن شخصى كه متولى و عهده دار كار او باشد و ولى ميت آن كسى است كه به امر او قيام مى كند، و جانشين او در ارثيه اش مى شود.(18) مفسران اسلامى بحث فراوانى پيرامون ماهیت این «میراث» در این آیات کرده اند. گروهى معتقدند «ارث» در اينجا ارث در اموال است و گروهى آن را اشاره به مقام نبوت دانسته اند. بعضى نيز اين احتمال را داده اند كه منظور معنى جامعى است كه هر دو را شامل مى شود. بسيارى از دانشمندان شيعه معنى اول را انتخاب كرده اند در حالى كه جمعى از علماى تسنن معناى دوم را.(19)

به هر حال آنچه مسلم است این است که حضرت زکریا(علیه السلام) ضمن اظهار بیمناکی فرزند نداشتن و نگرانی از بستگان شان که ممکن است آیین او را پاسداری نکنند و نیز با اعلام این نکته که فرزند داشتن شان طبق شرایط عادی  بعید است، از خداوند متعال مسئلت می کند که فرزندی داشته باشد. در پاسخ این دعا نیز می بینیم که خداوند استجابت دعای ایشان را آميخته با لطف و عنايت ويژه و با تعبیر «بشارت» بیان می کند.

دیگر سوره ای که به موضوع این تمنی الهی حضرت زکریا(علیه السلام) اشاره کرده است، سوره انبیاء است. در آیه 89 این سوره می خوانیم: «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ»؛ (و زكريا را [به ياد آور] در آن هنگام كه پروردگارش را خواند [و عرض كرد]: پروردگار من! مرا تنها مگذار و تو بهترين وارثانى)!

با توجّه به آیاتی که از سوره های قبل راجع به آن حضرت بیان شد، هم اینک می دانیم که ظرف زمانی بیان این خواسته از سوی زکریا(علیه السلام) مربوط به دوره ای است که سالها بر عمر آن حضرت گذشته و برف پيرى بر سرش نشسته بود اما هنوز فرزندى نداشت زیرا همسرش عقيم و نازا بود. او در آرزوى فرزندى بود كه بتواند برنامه هاى الهى او را تعقيب كند و كارهاى تبليغي نيمه تمامش را تمام نماید تا فرصت طلبان بعد از او بر معبد بنى اسرائيل و اموال و هداياى آن كه بايد صرف راه خدا مى شد پنجه نيفكنند. در اين هنگام با تمام قلب به درگاه خدا روى آورد، تقاضاى فرزند صالح و برومندى كرد، و با دعائى كه توأم با نهايت ادب بود خدا را با این بیان خواند که «لا تَذَرْنِي». این فعل در زبان عربی از ماده «وذر» به معناى ترك كردن چيزى به خاطر كمى و بى اعتنايى آمده است.(20) بنابراین زکریا(علیه السلام) اين حقيقت را بازگو كرد كه اگر تنها بمانم فراموش خواهم شد. نه تنها من فراموش خواهم شد که برنامه هاى من نيز به دست فراموشى سپرده مى شود.(21)

لذا این آیه شریفه می تواند دالّ بر این نکته باشد که ترک فرزندآوری تا چه اندازه می تواند موجب تنهایی و بی اعتبار شدن آدمی گردد و برعکس، برخورداری از این نعمت الهی چه جایگاه سازنده ای در زندگی هر شخص می تواند داشته باشد.

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام

آیات مربوط به حضرت ابراهیم(علیه السلام)

حضرت ابراهیم یکی از انبیای الهی بود که به رغم کهولت سن شان، فرزندی نداشتند و به همین خاطر در آیات متعددی از قرآن مجید این موضوع و دعای ایشان برای فرزند داشتن و در ادامه، اجابت این دعا مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در آیه 100 و 101 سوره صافات و در بیان بخشی از سیر زندگی شان می خوانیم که ایشان در مقطعی از زندگی شان این دعا را به خداوند عرضه داشتند که: «رَبِّ هَبْ لي‏ مِنَ الصَّالِحينَ * فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ»؛ (پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح‏] ببخش!* ما او [ابراهيم‏] را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت داديم!).

در این آیه تقاضای حضرت ابراهیم(علیه السلام) از خداوند بیان شده است که در 80 سالگی وقتی دید فرزندی ندارد، از خداوند متعال درخواست کرد که فرزند صالحی را به ایشان عنایت کند. فرزندى كه بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد و برنامه هاى نيمه تمامش را به پايان برساند.

بلافاصله بعداز این دعاست که خداوند با تعبیر«بشارت یک نوجوانی بردبار» از مستجاب شدن این دعا خبر می دهد. علاوه بر آن ادامه همین سوره و در آیه 112 همین سوره، سخن از بشارت  دادن ابراهیم به تولد حضرت اسحق هم به میان می آید: «بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»؛ (ما او را به اسحاق- پيامبرى از شايستگان- بشارت داديم!).(22)

اما سوره صافات تنها سوره ای نیست که به این موضوع اشاره کرده است. در آیات 71 و 72 و 73 سوره هود می خوانیم: «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ * قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي‏ شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجيبٌ * قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ»؛ (و همسرش [همسر ابراهیم] ايستاده بود، [از خوشحالى] خنديد؛ پس او را بشارت به اسحاق و بعد از او يعقوب داديم* گفت: اى واى بر من! آيا من فرزند مى آورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است!* گفتند: «آيا از فرمان خدا تعجب ميكنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است؛ چرا كه او ستوده و والا است)!

در این آیات سخن درباره ساره، همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) و شگفتی او از بچه دار شدن در زمان پیری او و همسرش و پاسخی است که از سوی خداوند متعال به این تعجب ابراز می شود. می بینیم که در این آیات به ساره هم بشارت فرزندی به نام اسحق داده شده و هم بشارت به دنیا آمدن نوه ای به نام یعقوب كه هر دو از پيامبران خدا بودند. ساره كه با توجه به سن زياد خود و همسرش سخت از دارا شدن فرزند مايوس و نوميد بود با لحن بسيار تعجب آميزى فرياد كشيد كه: اى واى بر من! آيا من فرزند مى آورم در حالى كه پيرزنم و شوهرم نيز پير است، اين مساله بسيار عجيبى است؟! اما رسولان الهی فورا او را از اين تعجب در آوردند و سوابق نعمت هاى فوق العاده الهى را بر اين خانواده و نجات معجزه آسای شان را از چنگال حوادث يادآور شدند و به او گفتند که رحمت خدا و بركاتش بر شما اهل بيت بوده و هست: «رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ‏». این تعابیر که تولد فرزند را برای ساره در آن وضعیت ناامیدی رحمت می نامد، جایگاه این موضوع مهم را در حیات بشری و عنایت ویژه الهی را به آن نمایان می سازد.(23)

سوره دیگری که به موضوع حضرت ابراهیم(علیه السلام) وفرزندآوری اشاره می کند، سوره حجر است. در آیات 53 تا 56 این سوره می خوانیم: «قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَليمٍ * قالَ أَ بَشَّرْتُمُوني‏ عَلى‏ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ * قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ* قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ»؛ (گفتند: نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى دهيم!* گفت: آيا به من [چنين] بشارت مى دهيد با اينكه پير شده ام؟! به چه چيز بشارت مى دهيد؟!* گفتند: تو را به حق بشارت داديم؛ از مأيوسان مباش!»* گفت: جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود)؟!

در این آیات مواجهه ابراهیم(علیه السلام) با فرشتگان الهی که به میهمانی به منزلش آمده بودند روایت می شود و مژده آنها را مبنی بر فرزنددار شدن آن حضرت در سنین پیری را شاهد هستیم: «قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ». در اينكه منظور از غلام عليم (پسر دانا) كيست؟ با توجه به آيات ديگر قرآن شك نيست كه منظور، حضرت اسحاق است چرا كه هنگامى كه فرشتگان اين بشارت را به ابراهيم دادند، همسر ابراهيم ساره كه ظاهرا زن عقيمى بود حاضر بود و اين بشارت به او نيز داده شد.(24)

گفتنی است که حرف اضافه «بـ» در کلمه «بالحق» در آیه 55 این سوره باء مصاحبت است كه آيه را چنين معنا مى دهد: «بشارت ملازم با حق و غير منفك از آن». بنابراین ابراهیم نباید به صرف اینکه تولد فرزند برای او بعید به نظر می رسد، آن را انکار نماید تا در جمله نومیدان به رحمت الهی نباشد. حضرت ابراهيم(علیه السلام) هم در قبال گفته آنان به طور كنايه سخن آن میهمانان و پیغام آوران الهی را تاييد و اعتراف نموده و به عنوان استفهام انكارى گفت: «كيست كه از رحمت پروردگار خود نوميد شود جز گمراهان» و چنين فهمانيد كه نوميدى از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نيستم پس پرسشم پرسش يك نفر نوميد كه به خاطر نوميدى، فرزنددار شدن در اين سنين را بعيد بشمارد نيست.(25)

به هر حال دلالت این آیات بر «رحمت» شمرده شدن فرزندان در آموزه های وحیانی بسیار روشن است. آنچه از تمامی این آیات به دست می آید این است که فرزندآوری در آموزه های قرآنی، امری بسیار ستوده و پسندیده و توصیه شده است.

دغدغه ای به نام فرزند آوری/ جایگاه مهم فرزندآوری در اسلام

شبهه تعبیر از فرزندان به عنوان «فتنه» در قرآن و پاسخ آن

در مقابل تمامی آن تعبیرات بسیار ستوده از موضوع فرزندآوری، ممکن است عده ای با استناد به آیاتی نظیر آیه 15 سوره تغابن(26) و آیه 28 سوره انفال (27) که در آنها از فرزندان به «فتنه» تعبیر شده، شبهه تناقض آیات قرآن را راجع به این موضوع مطرح کنند.

پاسخ این سؤال از فهم صحیح معنای واژه «فتنه» می گذرد. فتنه به معنای آزمایش است و در این آیات این معنا بیان شده که اگر انسان در این ميدان آزمايش، از عهده تکلیف خود برآید، به تصریح همین آیه 15 سوره تغابن یعنی «وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ»، پاداش عظیمی نزد خدا خواهد داشت. در واقع خداوند براى تربيت انسان، دائما او را در كوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد و با امور مختلفى او را مى آزمايد، اما اموال و فرزندان از مهمترين وسائل امتحان او را تشكيل مى دهند، چرا كه جاذبه اموال از يك سو و عشق و علاقه به فرزندان از سوى ديگر، چنان كشش نيرومندى در انسان ايجاد مى كند كه در مواردى كه رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گيرد.(28) بسيارند كسانى كه از نظر عبادات معمولى و تظاهر به دين و مذهب، و حتى گاهى از نظر انجام مستحبات، بسيار سخت گيرند و وفا دارند، اما به هنگامى كه پاى يك مسئله مالى به ميان مى آيد، همه چيز كنار مى رود و تمام قوانين الهى، و مسائل انسانى، و حق و عدالت، به دست فراموشى سپرده مى شود.

در مورد فرزندان، كه ميوه هاى قلب انسان و شكوفه هاى حيات او هستند نيز غالبا چنين است بسيارى از كسانى را كه به ظاهر پاى بند به امور دينى و مسائل انسانى و اخلاقى هستند مى بينيم كه به هنگامى كه پاى فرزندشان به ميان مى آيد گويى پرده اى بر افكارشان مى افتد و همه اين مسائل را فراموش مى كنند، عشق به فرزند سبب مى شود كه حرام را حلال، و حلال را حرام بشمرند و براى تامين آينده خيالى او تن به هر كارى بدهند و هر حقى را زير پا بگذارند.(29)

با این توضیحات روشن می شود که در قرآن هیچ تناقضی بین آیات ستایش کننده فرزندآوی و آیاتی که فرزندان را در کنار اموال موجب «فتنه» می دانند وجود ندارد. چرا که بر اساس آموزه های اصیل اسلامی، امتحان ها و آزمون های الهی به عنوان اموری ناگزیر، مرحله ای از مراحل رشد انسان اند. در روايتى از حضرت على(علیه السلام) مى خوانيم كه فرمود:  «لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ‏ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ- وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَة»(30)؛ (هيچ كس از شما نگويد خداوندا، من به تو پناه مى برم، از امتحان و آزمايش، چرا كه هر كس داراى وسيله آزمايشى است و لكن كسى كه مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه كننده پناه برد چه اينكه خداوند مى گويد: بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمون است).

اگر فرزند یکی از اسباب آزمایش شمرده شده است نه تنها امری مذموم نیست بلکه نشانه این است که «نعمت فرزند» مطلوب و محبوب نوع بشر و دارای جاذبه ای است که عشق کور به آن می تواند موجب لغزش انسان باشد.

پاسخ قرآن به دغدغه های اقتصادی فرزندآوری

در قرآن مجید آیاتی وجود دارند که می توان از آنها به این نتیجه رسید که بهانه کردن دغدغه های مالی برای فرار از فرزندآوری، امری کاملا ناموجّه است.

برای مثال درآیه 32 سوره نور می خوانیم: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»؛ (مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد. خداوند گشايش دهنده و آگاه است)!

در آیات پیشین این سوره راه های حساب شده مختلفى براى پيشگيرى از آلودگي هاى جنسى مطرح شده است كه هر يك از آنها تاثير بسزايى در پيشگيرى يا مبارزه با اين آلودگي ها دارد و در این آیه به يكى ديگر از مهمترين طرق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان و بى ريا و بى تكلف است اشاره شده. از آنجا كه يك عذر تقريبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زير بار ازدواج و تشكيل خانواده مساله فقر و نداشتن امكانات مالى است، در این آیه، قرآن به پاسخ آن پرداخته و مى فرمايد که از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشيد و در ازدواج شان بكوشيد چرا كه اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى سازد.(31) این مژده به بی نیاز سازی که به صورت مطلق بیان شده، می تواند شامل دوران بعد از بچه دار شدن زوج ها نیز گردد و بنابراین چنین بشارتی، پاسخی روشن به دغدغه های اقتصادی کسانی است که از بیم فقر و تنگدستی، اقدام به بچه دار شدن نمی کنند.

علاوه بر آن در آیه 151 سوره انعام می خوانیم: «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»؛ (بگو: بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم: اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! و فرزندان تان را از [ترس] فقر، نكشيد! ما شما و آنها را روزى مى دهيم؛ و نزديك كارهاى زشت نرويد، چه آشكار باشد چه پنهان! و انسانى را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانيد! مگر به حق [و از روى استحقاق] اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد!) و نیز در تعبیری مشابه در آیه 31 سوره اسراء می خوانیم: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً»؛ (و فرزندان تان را از ترس فقر نكشيد! ما آنها و شما را روزى مى دهيم. مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است)!

از این آیات برمى آيد كه عرب هاى دوران جاهلى نه تنها دختران خويش را به خاطر تعصب هاى غلط زنده به گور مى كردند بلكه پسران را كه سرمايه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى شد نيز از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى رسانيدند. خداوند در اين آيه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار كه ضعيف ترين موجودات نيز از آن روزى مى برند توجه داده و از اين كار بازمى دارد. با نهايت تاسف باید گفت اين عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شكل ديگرى تكرار مى شود و به عنوان كمبود احتمالى مواد غذايى روى زمين، كودكان بى گناه در عالم جنينى از طريق «كورتاژ» و سقط جنین به قتل مى رسند.(32)

وقتی خداوند با توجه دادن به وجود نعمت ها و روزی های فراوان در زمین، سقط جنین را عملی حرام معرفی می کند، روشن می شود که در گفتمان آموزه های وحیانی نباید از ترس فقر و احتمال مهیا نبودن شرایط زیستی مرفه، فرزندآوری را ترک نمود.

نتیجه اینکه:

در آیینه قرآن، فرزند آوری امری اصیل، فطری، مُسلَّم و مطلوب است و در قالب توصیه بر فرزند آوری سخنی در آن وجود ندارد؛ بلکه از میل و حسرت بشر - خصوصا انبیای الهی- به داشتن فرزند سخن می گوید و در بخشی از آیات نیز سقط جنین و فرزند کشی را - از ترس فقر - مذمت و آن را گنا کبیره می شمارد.

همیشه یکی از بهانه های اصلی اجتناب از فرزندآوری ترس از فقر و مشقّت های اقتصادی است. منطق اسلام مخالف این توجیه است و روزی فرزندان را از جانب خداوند تضمین شده می داند و می توان گفت اجتناب از فرزندآوری مشمول مذمّتی است که در آن از قتل اولاد نهی شده است.


ارسال نظرات