نسخه پیچی یک حلقه کیانی برای درمان دردهای کشور!
گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، یکی از حربههای شیطان برای فریب، تزیین گناهان و بزک کردن زشتیها است. این روش توسط شیاطین به انسانهای شیطان صفت نیز تعلیم داده شده و گناه و شهوت در چشم شیطان صفتان زیبا جلوه میکند، همچنین آنان نیز سعی دارند با زیبا نشان دادن شهوات و گناهان، سایرین را به این مسیر دعوت کنند. تعبیر مناسب این روش شیطان صفتان، لفظ «مزخرف» است؛ به این معنا که سخن بیهوده، بیپایه و اساس و گناه آلود خود را آن چنان با آب و تاب تعریف و طلاکاری میکنند که در چشمها و گوشها زیبا جلوه میکند.
با نگاه اول و حتی با نگاههای بدون تأمل بعدی، ظاهر زیبای این سخنان انسان را فریب میدهد و چون دهن پر کن است، مردم را به سمت خود جذب میکند. این یک طرف ماجرا و سوی دیگر آن نه اشاعه کلام مزخرف، بلکه انتشار کلام حق اما به داعی باطل است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِل». دو طرف این ماجرا قاعده است که در هر فتنه و در هر فضای غبارآلود اگر کسی با دقت به این دو روش دقت کند، حق را از باطل خواهد شناخت. اکنون نیز برخی افراد سخنان بیپایه و اساس را با شکلی زیبا بیان و بعضی دیگر نیز سخن حق را برای ماهی گیری از آب گل آلود مطرح میکنند.
پایگاه خبری جماران نیز که رسما رسانه فتنهگران شده، بستر انتشار این اباطیل است. انتشار سخن جامعه شناسان و به اصطلاح اساتید دانشگاه و حوزه، که با تزیین هرزگی اغتشاشگران سعی در صحیح جلوه دادن مسائل اخیر بودند از یک سو و از سوی دیگر، سخنان حقی که اصلاح طلبان و غرب زدگان درجه یک برای دستیابی به مطلوب خود بیان میکردند، خط رسانهای این خبرگزاری و سایر سایتها و کانالهای هم جهت با آن بوده است. اخیرا نیز یادداشتی بر مبنای سخنان هادی خانیکی، یکی از اعضای حلقه کیان و مشاور محمد خاتمی در امور رسانهای منتشر شده است که تابع روش دوم، یعنی بیان حرف حق و اراده باطل است.
راه درمان سرطان
یادداشتی که با عنوان «شیمی درمانی برای سرطان وطن» منتشر شده، تمام سخنش این است که امروز کشور دچار سرطانی شده و تنها راه حل درمان سرطان نیز گفتوگو است؛ «گفتوگودرمانی، شیمیدرمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش». این سخن از زبان یکی از فتنهگران سال 88 یعنی هادی خانیکی زده شده؛ همان کسی که در مقابل جمهور رای دهنده در سال 88 ایستاد و خواستار ابطال رای اکثریت شد! همچنین نقش وی در فتنه سال 78 نیز نباید نادیده گرفته شود و همچنین فعالیتهای او در حلقه کیان.
در سال های 76 تا 83 خانیکی معاون فرهنگی - اجتماعی وزارت علوم بود. طی این ایام، در دانشگاه ها شاهد افزایش اردوهای مختلط دانشجویی بودند. سفرهای تفریحی به شهرهایی مثل شیراز برای قرار دادن تاریخ ایران باستان در برابر دستاوردهای اسلامی و ترویج موسیقی مبتذل در همین دوره کلید خورد که با برخورد مقام معظم رهبری ادامه پیدا نکرد. با تحقیق درباره نقش او در کنفرانس برلین و با توجه به دادههای ارائه شده این نکته اثبات میشود که اظهارات او به هیچ وجه در دفاع از اسلام و ایران نبوده و نیست.
در یادداشت مذکور نکاتی در رابطه با گفتوگوی صحیح و فرار از «شبه گفتوگو» بیان شده که در واقع هدف از بیان این نکات مشروعیت دادن به خواستههای اغتشاش گران است. همچنین در یادداشت گفتوگو و دیدار با مسئولان شبه گفتوگو نامیده شده حال اینکه حتی همین شبه گفتوگوها در دولت پیشین نبود! هرچند که حضور مستقیم و 3 ساعته سخنگوی دولت و همچنین حضور شخص رییس جمهور در دانشگاههای مختلف، حضور مسئولان مختلف و شخص رییس دولت در بین مردم نیز چیزی است که نمیشود آن را شبه گفتوگو خواند زیرا مسئولان مستقیما سخن مردم را شنیدند.
نکات مطرح شده در یادداشت این مسأله را القاء میکند که جمهوری اسلامی باید حرف اغتشاش گران را بپذیرد تا بشود گفت حرف آنان را شنیده و گفتوگوی حقیقی شکل گرفته است! حال اینکه شرط گفتوگوی صحیح این است که طرف مقابل علاوه بر اینکه بداند چه چیزی نمیخواهد، بفهمد چه میخواهد و به دنبال چیست؛ نه اینکه فضای رادیکالیسم راه بیندازد و با فحاشی، تخریب و تهدید باب گفتوگو را ببندد و مانع گفتوگو شود.
سخنان پوپولیستی
مگر فحاشیهای دانشجویان در حضور سخنگوی دولت را ندیدید؟ مگر فحاشی و تخریب دانشجونماهای دانشگاه شریف را ندیدید؟ مگر تهدید شدن شهردار تهران برای حضور در دانشگاه شریف را نشنیدید؟ چگونه هنوز معتقدید با این افراد باید گفتوگو کرد؟ وقتی طرف مقابل اصلا به دنبال گفتوگو نیست و میداند از لحاظ تئوری چیزی در اختیارش نیست، چگونه باید با او گفتوگو کرد؟ زدن حرفهای زیبا اما دور از واقعیت بسیار ساده است و نتیجهای جز دمیدن در تشویش کشور ندارد. هرچند که دولت جدید تاکنون ثابت کرده که مهارت گفتوگو را بلد است و در این مسیر گام نهاده است.
در یادداشت بیان شده که «گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است»؛ «لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوتها و تکثرهاست»؛ «در گفتگو می پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو»؛ «لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست». سؤال من این است که آیا اغتشاش گران حتی یک درصد طرف مقابل خود را قبول دارند که حاضر به گفتوگو باشند؟ آیا این دیکتاتورها که به یک فروشنده سنندجی رحم نکردند، میپذیرند که بیایید گفتوگو کنیم تا حقیقت روشن شود؟ میپذیرند حقیقت نه نزد من است نه نزد تو؟ کسانی که راه مقابله کردنشان شهید کردن بسیجیها و نیروهای حافظ امنیت است، آیا دردش نداشتن مکان و مشخص نبود جا برای گفتوگو کردن است؟ پس ارائه دادن این راهکارها و بیان این مزخرفات، چیزی جز حرکات پوپولیستی از سوی اصلاح طلبان و غرب زدهها نیست.