دستاوردهای بنیادین و معنوی انقلاب اسلامی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ایجاد نظام ولایی(مردمسالاری دینی)، حل بحران مشارکت سیاسی، گسترش معنویت و اخلاق، از بین بردن ماهیت طبقاتی دولت در ایران، ایجاد نسبی برابری فرصتها، قطع نفوذ خارجی و تأمین استقلال ملی، پاسداشت آزادی بیان و انجمن و دستیابی به دانشهای راهبردی از مهمترین دستاوردهای بنیادین و معنوی انقلاب اسلامی است که به هیچوجه کمتر از دستاوردهای مادی و ملموس آن نیست.
مجموع این دستاوردها از یک سو به انسانیتر شدن شرایط زندگی در کشور کمک کرده و از سوی دیگر، درجهی اعتماد به نفس، خودباوری و حتی خودشکوفایی ملی در ایران را ارتقا داده است. براین اساس، اگر امروز در حوزههای دفاعی و علمی، جوانان این مرزوبوم، مرزهای دانش را جابجا کردهاند، این در سایهی خودباوری و اعتماد به نفسی است که موتورمحرکه آن انقلاب اسلامی است.
طی سالهای بعد از انقلاب افزایش قابلتوجهی در دسترسی به خدمات اساسی و لوازم خانگی رخ داده، به طوریکه باوجود گسترش شهرنشینی که اغلب به افزایش اجارهنشینی منجر میشود، مالکیت مسکن همچنان بالا باقی مانده و مساحت سرانه خانهها افزایش یافته است(به استثنای سه سال اخیر)، شکاف شهری – روستایی در دسترسی به خدمات اساسی مانند آب، برق، گاز، تلفن، راه، بهداشت و درمان و... به طور چشمگیری کمتر شده است و در نهایت، شکاف نهایی میان مناطق روستایی و شهری نیز کمتر شده است.
دستاوردهای بنیادین و معنوی انقلاب اسلامی
هرچند دستاوردهای مادی انقلاب اسلامی نیز قابلتوجه و دفاع میباشد که در ادامه به آنها میپردازیم؛ اما چنانچه در تبیین دستاوردهای انقلاب فقط به دستاوردهای مادی اکتفا شود، نه تنها تصویر و درک کاملی از آنچه انقلاب انجام داده است، بویژه برای نسل جوان ایجاد نمیشود، بلکه این شیوه بازگویی اساساً جفا در حق انقلابی است که دلیل اساسی رخداد و پیروزی آن، ماهیت معنوی دارد. براین اساس، بازگویی و تبیین دستاوردهای معنوی انقلاب اسلامی، درواقع، دفاع از فلسفه و دلیل رخداد انقلاب اسلامی است.
ضمن اینکه باید توجه داشت که توجه به دستاوردهای معنوی انقلاب اسلامی سبب میشود تا با نگاهی منصفانهتر و معتدلتر به ارزیابی نواقص کارآمدی و دستاوردهای مادی انقلاب اسلامی بپردازیم. منظور از دستاوردهای معنوی نیز فقط دستاوردهای معطوف به ترویج معنویت نیست؛ بلکه آن دسته دستاوردهایی است که مانند دستاوردهای اقتصادی، ملموس نیست، بلکه ماهیت فرهنگی – معرفتی – هویتی دارد؛ اما قطعاً در ارزیابی کارنامه انقلاب اسلامی تأثیر تعیینکننده دارند.
نکته مهم درباره این قبیل دستاوردها آن است که اتفاقاً وجه ممیز انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابها بیشتر معطوف به همین دستاوردها بوده و اگر هم در حوزههای مادی، علمی و... دستاورهایی خلق شده، به دلیل موفقیت انقلاب در حصول این قبیل دستاوردها میباشد. مهمترین دستاوردهای بنیادین و معنوی انقلاب اسلامی عبارتاند از:
ایجاد نظام ولایی(مردمسالاری دینی)
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران؛ اولاً نقشی سیاسی اجتماعی برای دین قائل نبودند و ثانیاً متأثر از ایدئولوژی لیبرالیسم، لازمه مردمسالار بودن را حذف خداوند و دین از عرصه زندگی و بویژه حوزه سیاست، میدانستند. امام خمینی(ره) نهضت خود را درست در نقطه مقابل این دو تصور رایج شروع کردند. به گونهای که ایشان در اولین بیانیه مبارزاتی شان در 15 ارديبهشت 1323 با شروع بیانیه خود با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُكُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى» مردم را به قیام برای خدا فراخواندند. قیام برای خدا، قیامی که مبتنی بر حضور مردم در صحنه باشد، دو نکته و گزاره اصلی در این آیه شریفه است که دقیقاً در نقطه مقابل آن دو باور رایج قرار دارند و مورد تأکید امام(ره) بودند.
در 22 مهر 1357 نیز ایشان در پاریس در مصاحبه با فیگارو برای اولین بار در خصوص نوع نظام سیاسی آینده از «جمهوری اسلامی» نام بردند و در توضیح خصوصیات آن فرمودند که "حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متکی به آرای ملت" خواهد بود. جمهوریت نماد مردمسالاری و اسلامیت نماد خدامحوری. موفقیت در استقرار این الگو، به معنای رد ادعای معتقدان به جدایی دین از سیاست و اثبات این مسأله مهم است که خدامحور بودن با مردم سالار بودن منافاتی ندارد.
خلق این دستاورد در جامعهای که اکثریت آنها واجد باورهای مذهبی هستند و خواهان حاکمیت دین در تعیین مقدورات خود هستند، بسیار حائزاهمیت است. اگر تصور کنیم که حکومتی در ایران باشد که ولو بتواند توسعه و رفاه ایجاد کند، اما نسبت به باورهای مذهبی مردم بیتوجه باشد، باز توسط مردم موردپذیرش قرار نخواهد گرفت، اهمیت این دستاورد بیشتر روشن میشود. علاوه بر این، این نظام ولایی، پایهی استحکام، بالندگی، شکوفایی و اقتدار کشور بوده و ضمن دفع تهدیدات مختلف، در حوزههای مختلف با رهنمودهای ولی فقیه، دستاوردهای مهمی ایجاد کرده است.
حل بحران مشارکت سیاسی
متأثر از ایجاد نظام مردمسالاری دینی با کیفیت و مختصات مذکور، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، نقشآفرینی مردم در تعیین مقدورات خود از بالاترین سطوح مانند انتخاب رهبری و رئیسجمهور تا سطوح محلی مانند انتخاب شوراهای اسلامی شهر و روستا آغاز شد که پیش از این فاقد سابقه بوده است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی نیز به این نکته تصریح دارند. بنابراین، انقلاب بحران مشارکت سیاسی را براحتی حل کرده و امروز دیگر مردم مشتی رعیت که باید مطیع چشم و گوش بسته شاهنشاه باشند، نیستند، بلکه با رأی و ارادهی آنهاست که مقدورات کشور تعیین میشود.
گسترش معنویت و اخلاق
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ترویج برخی از مهمترین مصادیق معنویت و اخلاق در جامعه در بیانیه گام دوم میفرمایند: «رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیهی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفهی دینی از عزیزان خود که به جبهههای گوناگون جهاد میشتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خونآلود یا جسم آسیبدیدهی آنان روبهرو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند.
مساجد و فضاهای دینی رونقی بیسابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردوهای جهادی و جهاد سازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزهداری و پیادهروی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همهجا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبهروز بیشتر و باکیفیّتتر شده است. و اینها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُرحجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخشهای عمدهی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزهای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.»
مبتنی بر همین معنویت بود که هم انقلاب اسلامی توانست در شرایط خفقان حاکم بر کشور، پردههای افکنده شده بر دلها را کنار بزند و تحولی ایجاد کند که تا پیش از این کسی نتوانسته بود مانند آن را رقم بزند. علاوه بر این، همین عنصر معنویت به مثابه یک عنصر موازنهساز در برابر تهاجمهای متعدد دشمن، ازجمله در هشت سال دفاع مقدس، توانسته است درجهی استقامت و پایداری ملی را به سطحی فراتر از تواناییهای مادی ارتقا دهد.
از بین بردن ماهیت طبقاتی دولت در ایران
جمهوری اسلامی ماهیت طبقاتی دولت در ایران را از بین برد و به جای اتکا به طبقهای خاص، به عموم مردم تکیه کرد. درواقع، جمهوری اسلامی عرصه سیاست و قدرت را به روی همه مردم گشود. در اثر این تحول، هم سیاست خصلت تودهای یافت و هم زمینههای لازم برای تحول در صورتبندی اجتماعی ایران فراهم شد.
به این ترتیب که طبقات پائین، طبقه متوسط سنتی و برخی گروههای شأنی و منزلتی مانند روحانیت، نه تنها فرصت بروز و ظهور بیشتری پیدا کردند، بلکه در سلسهمراتب سیاسی اجتماعی کشور در زمرهی سروران قرار گرفتند. به طور دقیقتر، اینان از یک سو، متأثر از شرایط دهه اول انقلاب بویژه دفاع مقدس و نقش مسلطی که این طبقات و گروهها در دوران جنگ داشتند و از سوی دیگر، به دلیل کنارهگیری و حذف گروههای چپ و ملیگرا، به منزلت هژمونیک رسیدند. دستاورد این مهم، دمیدن روح خودباوری و اعتماد به نفس در مردم، بویژه در طبقات پائین و مستضعف بود.
ایجاد برابری نسبی فرصتها
انقلاب اسلامی با براندازی نظام کاستگونهی سابق و ایجاد نظامی مبتنی بر برابری فرصتها و امتیازات برای شهروندان، در زمینهسازی برای رشد و شکوفایی استعدادهای مردمی و ایجاد تحرک اجتماعی نقشآفرین بوده است. اگرچه بحران توزیع به طور کامل حل نشده است و هنوز هم در داخل کشور نقاط محرومی وجود دارد، اما متأثر از این عوامل، امروزه کسی نمیتواند جمهوری اسلامی را متهم کند که به وضعیت اقتصادی مردم خود توجه نداشته است. متأثر از این دستاورد، به تعبیر رهبری معظم انقلاب، انقلاب دیوارهایی را که رژیم شاه میان مردم ایجاد کرده بود را برداشت و برای همه، فرصت تحرک و خودشکوفایی ایجاد کرد.
این دستاورد ممکن است در شرایط امروزی که نسل جوان با یک وضعیت بالنسبه تثبیت شده در این زمینه مواجه است، قابلدرک نباشد، اما وقتی به تجربهها و خاطرات پیشینیان دقت کنیم، متوجه میشویم که در رژیم سابق، تودههای مردم از حداقل امتیاز و منزلت برخوردار بودند و در عوض، طبقه متوسط شهری، حلقه اطراف شاه و درباریان و سرمایهداران بیشتر امتیازات انحصاری را در اختیار داشتند. حتی بسیاری از امور چون تحصیل که امروز در سایهی برکات انقلاب عمومی شده، در دورهی پیش از انقلاب برای طبقات پائین به سهولت امکانپذیر نبود.
قطع نفوذ خارجی و تأمین استقلال ملی
یک ویژگی پایدار در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی معاصر ایران دخالت، نفوذ و تهاجم خارجی بوده است که نقض تمامیت ارضی و هویت سرزمینی ایران را در پی داشته است. شکست ایران در جنگهای اول و دوم ایران و روس در عهد قاجار، سرآغازی برای نفوذ و دخالت بیگانگان در تعیین مقدورات ملت ایران بود.
انقلاب مشروطه نقطه عطفی در بسط نفوذ روس و انگلیس در ایران بود. این انقلاب منجر به قدرتگیری روشنفکرانِ فراماسونِ سکولارِ وابسته به انگلیس شد و این به معنای کاهش قدرت دربار در حیات سیاسی ایران و به تبع آن، کاهش نفوذ روسها در ایران بود. بنابراین، روسها به مخالفت با انقلاب مشروطه در ایران پرداختند، به گونهای که مجلس اول مشروطه را به توپ بستند. روسها در اقدام بعدی خود با اولتیماتوم به دولت ایران برای اخراج مستشار آمریکایی، مورگان شوستر از ایران، دولت ایران را تحت فشار قرار دادند و عملاً موجب تعطیلی مجلس دوم مشروطه شدند. روس و انگلیس در اقدام بعدی خود، با انعقاد قرارداد 1907 ایران را به سه منطقه تقسیم کردند و سپس با انعقاد قرارداد 1915، نیروهای قزاق تحت رهبری روسیه و پلیس جنوب تحت رهبری انگلیس برای حفاظت از منافع خود در ایران تشکیل دادند.
در مقطع بعدی، دخالت بیگانگان موجب روی کارآمدن حکومت دیکتاتوری رضاخان پهلوی شد که درواقع، تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه را به طور کامل از بین برد و آنگاه که در جریان جنگ جهانی دوم، رضا شاه اندکی از خود استقلال عمل نشان داد، وی را برکنار و پسرش را به جای وی به سلطنت نشاندند و حتی خاک ایران را اشغال کردند. جالب آنکه در همان زمان، کنفرانس تهران با حضور رهبران آمریکا، شوروی و انگلیس؛ یعنی روزولت، استالین و چرچیل برای تعیین خروج از ایران و همچنین تعیین ترتیبات حاکم بر جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم تشکیل شد و در شرایطی که طبیعتاً میبایست دولت ایران در این کنفرانس یک طرف مذاکره میبود، آنها حتی اجازه ندادند که شاه ایران در این مذاکرات شرکت و در جریان روند مذاکرات قرار بگیرد. با این وجود، متفقین نیروهای خود را حتی پس از پایان جنگ تا مدتها در خاک ایران نگه داشتند.
در دوره ملی شدن صنعت نفت هم آنگاه که دکتر مصدق میرفت تا ضربه کاری خود را بر پیکر امپراتوری انگلیس وارد آورد، با تحریم نفتی غربیها و شوروی مواجه شد و سرانجام با کودتایی که از سوی عوامل سازمان سیا و با هماهنگیهای صورت گرفته میان امریکا و انگلیس صورت گرفت، حکومت مردمی دکتر مصدق سرنگون شد.
از این زمان به بعد، نفوذ آمریکا در ایران به طور بیسابقهای افزایش مییابد، به گونهای که ایران به عضویت پیمان سنتو درآمده و پس از آن، قرارداد دوجانبه دفاعی میان ایران و امریکا منعقد میشود. از این به بعد، در چارچوب دکترین دوستونی نیکسون - کیسینجر، نقش ژاندارمی منطقه از سوی امریکا به ایران و اگذار میشود و درواقع، ایران به عاملی جهت تأمین منافع آمریکا در منطقه تبدیل میشود که حاصل این امر برای ایران، جدایی بحرین و ادعاهای امارات در خصوص جزایر سه گانه و... است.
آمریکا پس از این و در شرایطی که حوادث انقلاب اسلامی در ایران اوج گرفته بود، از اقدامات وحشیانه دژخیمان رژیم شاه حمایت می کرد، به گونه ای که کارتر، رئیس جمهور امریکا از اقدامات سرکوبگرانه رژیم شاه در به خاک و خون کشیدن قیام 17 شهریور مردم تهران حمایت به عمل آورد. کارتر در اقدام بعدی خود از نخست وزیری بختیار حمایت کرد و حتی از سوی امریکا ژنرال هایزر نیز روانه تهران شد تا برای حفظ ساختار ارتش و نهاد سلطنت در ایران، کودتایی در ایران انجام دهد که موفق نمیشود.
بنابراین، مشخص است که قبل از انقلاب اسلامی، ایران براحتی مورد تاخت و تاز قرار میگیرد و حالت حیات خلوتی داشته که قدرتهای خارجی هرگاه که میخواستند، تحولات موردنظر خود را در آن شکل میدادند؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی بلافاصله عضویت ایران در پیمان سنتو ملغی اعلام و پیمان دوجانبه دفاعی با امریکا نیز باطل اعلام شد، پایگاههای استراق سمع امریکا در داخل خاک ایران در مجاورت شوروی برچیده شد و در ارتباط با شوروی نیز انقلابیون مواد 5 و 6 قرار داد مودت را ملغی اعلام کردند.
قرارداد 1921(قرارداد مودت) میان ایران و شوروی بود که مواد 5 و 6 آن مقرر میداشت که چنانچه در داخل خاک ایران تهدیدی متوجه شوروی شود، این کشور میتواند خود رأساً برای رفع تهدید دست به کار شود. همین مواد، ابزار بسیار مستحکمی برای فشار شوروی بر دولت ایران بود؛ رضاشاه و پسرش کوشش کردند تا این مواد را لغو کنند که نتوانستند، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این مواد با قاطعیت ملغی اعلام شد.
با وجود آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه نظام نوپای اسلامی و علیرغم شروع حرکتهای تجزیهطلبانهی متعدد در داخل کشور، از جمله در کردستان، گنبد، سیستان و خوزستان، نیز نه تنها وجبی ازخاک ایران جدا و به تصرف دشمن در نیامد، بلکه به واسطهی الطاف خداوند و حضور مردم در صحنه، بویژه جانفشانی پاسداران سپاه اسلام، نه تنها همه آن توطئهها دفع شد، بلکه جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ نابرابر به پیروزی هم نایل شد.
در شرایط کنونی نیز، با عنایات پروردگار، جمهوری اسلامی ایران به حدی از اقتدار و توان رسیده است که هیچ قلدری فکر تجاوز و خدشهدار ساختن ثبات، استقلال و تمامیت ارضی کشور را به سر خود راه نمیدهد و این همه حاصل تشعشع امواج نورانی و حیاتبخش انقلاب اسلامی ایران است که در داخل کشور تابیدن گرفته و اینگونه مایهی عزت برای اسلام و ایران شده است. اهمیت این برکت بیش از هر عاملی بدان سبب است که درست در شرایط ناپایدار و ناامن محیط منطقهای و وجود خصومتهای متعدد بینالمللی، انقلاب اسلامی با اتکا به توان و ظرفیتهای داخلی توانسته است با قطع نفوذ خارجی، ثبات، امنیت و تمامیت ارضی مستحکم خود را تأمین کند.
پاسداشت آزادی بیان و انجمن
در حوزه پاسداشت آزادی بیان و انجمن باید گفت که آزادی تشکیل احزاب و انجمنهای مختلف، آزادی منتقدین، آزادی فعالیت رسانهها و مطبوعات منتقد، تنوع رسانهها در کشور و... همگی گویای پذیرش و احترام به آزادی بیان و انجمن در کشور است که پیش از انقلاب، فاقد سابقه بوده است. ضمن اینکه امروزه به سبب گسترش فضای مجازی در کشور، آزادی بیان عجیبی در کشور ایجاد شده و هرکسی براحتی میتواند دیدگاههای خود را در این فضا نتشر کند و حتی انواع و اقسام انتقاد را مطرح کند.
اهمیت این موضوع وقتی بیشتر درک میشود که بدانیم رضا شاه پهلوی حتی به نزدیکترین افراد خود که کوچکترین انتقاداتی از برنامههای وی داشتند، رحم نکرد و همگی آنها را یا عزل یا اعدام کرد. جالب آنکه عمدهی آنها از مهمترین طرفداران رضا شاه بودند. به عنوان مثال، علی اکبر داور، وزیر عدلیه و کسی بود که نظام قضایی ایران را در دوره رضا شاه تغییر داد و پایهگذار دادگستری نوین ایران است، اما چون در قضیهای مغضوب رضا شاه واقع شد، عزل و از شدت ترس از برخورد رضا شاه با وی، خودکشی کرد.
دستیابی به دانشهای راهبردی
در اقتصاد بینالملل، کشورها را به سه دسته تقسیم میکنند؛ کارآفرینان(کشورهایی که میتوانند مزیت بیافرینند)، کارخانهداران و تولید کنندگان مواد اولیه. نکته مهم در این میان این است که بیشترین ارزش افزودهای که در نتیجه فعالیتهای اقتصادی در سراسر دنیا حاصل میشود، نصیب کشورهای کارآفرین میشود؛ یعنی عملاً بخش اعظم ثروت دنیا در اختیار کشورهای کارآفرین قرار میگیرد و آنها عبارتند از کشورهای گروه 7 که اکنون در ترکیب با کارخانهداران، گروه بیست را تشکیل دادهاند.
بنابراین اگر در سابق با لشکرکشی و حضور مستقیم در کشورها به استثمار کشورها میپرداختند، اکنون از طریق ترتیبات حاکم بر اقتصاد جهانی، به استثمار کشورها میپردازند و تداوم حیات آنها نیز به این است که این سیستم همچنان بدین روال به کار خود ادامه دهد. حال سؤال این است که اگر کشوری بخواهد در زمرهی کشورهای کارآفرین قرار بگیرد، باید چه کند؟ کارآفرینی مسألهای است که در حوزه فنی مهندسی متبلور میشود مانند فناوری هستهای، فناوری نانو، صنعت هوافضا و ...
بنابراین، کشورهایی که از ترتیبات حاکم بر نظم کنونی حاکم بر نظام بین الملل سود می برند، در مسیر حرکت سایر کشورهایی که از یک سو در جرگه آنان قرار ندارند و از سوی دیگر برای دستیابی به این فناوری ها تلاش می کنند، مانع ایجاد میکنند؛ زیرا در صورتی که کشورهای دیگر بتوانند به جرگه کشورهای کارآفرین بپیوندند، از توان لازم برای بهرهبرداری از منابع اولیه خود و تبدیل آنها به کالاهای مورد نیاز برخوردار میشوند، ضمن اینکه همین امر سبب میشود که این کشورها بتوانند نیازهای بازار داخلی خود را نیز تأمین کنند. بنابراین، با پیشرفت سایر کشورها در حوزههای فنی مهندسی، از دو جهت منافع کشورهای استعمارگر تهدید میشود: 1- دیگر نمیتوانند مانند سابق براحتی و با قیمت ارزان به مواد اولیه لازم برای تولید کالا دست یابند. 2- نمیتوانند بازار مصرف کشورها را در اختیار بگیرند.
از این جهت دستیابی کشورهای مستقل به فناوریهای نوین بسیار حائز اهمیت است. بنابراین، این فناوریها برای جمهوری اسلامی ایران یک ظرفیت درونزا است و میتوانند در تقویت ساخت درونی قدرت برای جمهوری اسلامی ایران موثر باشند. بنابراین میتوانند موجبات تحکیم هرچه بیشتر استقلال نظام اسلامی، در تمامی ابعاد، شوند. به این نکته هم باید توجه کرد که جمهوری اسلامی با خیز برداشتن در دستیابی به این دانشها عملاً به حیطهای واردشده است که تا پیش از این در انحصار تعداد معدودی از کشورها قرار داشت. اهمیت این فناوریها به گونهای است که چنانچه در سالهای آتی در مقیاس کارخانهای به کارگیری شوند، میتوانند کشور را از وابستگی به درآمدهای نفتی نجات دهند.
اهمیت دستاوردهای بنیادین و معنوی انقلاب اسلامی به هیچوجه کمتر از دستاوردهای مادی و ملموس آن نیست. مجموع این دستاوردها از یک سو به انسانیتر شدن شرایط زندگی در کشور کمک کرده و از سوی دیگر، درجهی اعتماد به نفس، خودباوری و حتی خودشکوفایی ملی در ایران را ارتقا داده است. براین اساس، اگر امروز در حوزههای دفاعی و علمی، جوانان این مرزوبوم، مرزهای دانش را جابجا کردهاند، این در سایهی خودباوری و اعتماد به نفسی است که موتورمحرکه آن انقلاب اسلامی است.