جناب آقای دایی! سلام
دانیال معمار در روزنامه همشهری نوشت: با جنجالهای اخیر مربوط به ممنوعالخروجی همسرتان دوباره یاد متن کوتاهی افتادم که چند هفته قبل در فضای مجازی منتشر کردید. جایی در آن میان نوشته بودید: «در کدامین ورزشگاهی که شما ساختهاید، من به اینجا رسیده و دیده شدهام.» این جمله پتک سنگینی بود بر سر ما. یکبار دیگر این جملهای را که در پیام کوتاهتان بهکار بردید، مرور کنید. مشکلی با این جور حرف زدن ندارید؟ هیچ نکتهای در آن نمیبینید؟ این جملات را واقعا خودتان نوشتید یا برایتان نوشتند؟ یکبار آن را خواندید یا اینکه بدون تأمل آن را منتشر کردید؟ شاید عصبانی بودید، اما بهنظرم به همین نوع حرف زدن است که میگویند حرف زدن «متکبرانه».
آقای دایی! شما درست میگویید؛ شاید این آب و خاک، هیچ سند و مدرکی نداشته باشد برای اینکه اثبات کند شما را در دل خود رشد و پرورش داده است، اما با حافظه مردم این کشور چه میکنید؟ بله، شما امروز اسطوره فوتبال ما هستید. بارها جزو برترینهای تاریخ فوتبال آسیا بودهاید. دنیا، فوتبال ما را به نام شما میشناسد. سالها عنوان بهترین گلزن ملی فوتبال جهان را داشتهاید. هنوز هم ورودی اصلی ورزشگاه آزادی به نام شماست، اما حتی اگر مردم نقاط دیگر ایران یادشان رفته باشد، اردبیلیها خوب بهخاطر دارند که شما فوتبالتان را از تیم استقلال همین شهر شروع کردید. وقتی داشتید آن جمله عجیب را در پیامتان مینوشتید به آن شروع ورزشی در زادگاهتان فکر کردید یا فقط خاطره حضور در بوندسلیگا را به یاد آوردید؟ شما بازیکن استقلال اردبیل، تاکسیرانی، بانک تجارت، پرسپولیس و تیم ملی ایران بودید و بعد بازیکن تیمهای قطری، اماراتی و آلمانی شدید.
آقای دایی! ماجرای روایتتان از آن دختر اردبیلی چه شد؟ ما همچنان منتظریم. هنوز پای حرفتان هستید؟ حتما سند و مدرکی دارید که در آن مقطع آنقدر محکم گفتید: «اطلاعات من از زادگاهم اردبیل کامل است و اگر به صحت مسئلهای نرسم، هیچگاه اظهارنظر نمیکنم.» بسیار هم عالی آقای دایی. اردبیلیها و همه ما ایرانیها هم به همین دلیل برای شما احترام ویژهای قائلیم، اما تا کی باید صبر کنیم تا اطلاعاتتان را بیان کنید؟ شما گفتهاید که «تاریخ ثابت کرده، میکند و خواهد کرد چه کسانی دروغگو هستند.» خب، برای اینکه در این پیچ تاریخی، دروغگویان را رسوا کنید، مستندات خود را درباره علت فوت اسرا پناهی منتشر کنید. این جوری نیازی به صبر کردن نیست و دروغها آشکار میشوند.
آقای دایی! یک جایی از پیام کوتاهتان نوشته بودید که «تأمین امنیت، وظیفه هر دولتی است.» بله درست میگویید، اما وقتی داشتید به نوشتن این جمله فکر میکردید، یاد بیش از ۳۰۰هزار شهید این سرزمین نیفتادید؟ آنها هم وظیفه داشتند؟ آن جانهای عزیز از دست رفت تا شما در امنیت تحصیل کنید، کار کنید، ورزش کنید، فروشگاههای زنجیرهای راه بیندازید. بدا به حال ما و دوستداران شما که معتقدید ایجاد این امنیت وظیفه بوده است. یک روز که وقت داشتید و فرصت کردید نگاهی به اسامی شهدای مدافع حرم بیندازید. سن و سالشان را ببینید. آنها رفتند تا امروز من و شما و زن و بچهمان زیر سایه امنیت زندگی کنیم.
آقای دایی! شما حتما باهوش هستید، حتما استعداد دارید، اما حتما باید یادتان باشد که کجا تحصیل کردهاید. شما در معتبرترین دانشگاه این مملکت با بودجه عمومی درس خواندید؛ با پول همین مردم کشوری که امروز مثل آب خوردن منکر تأثیرشان در پیشرفت و رشدتان هستید. چطور با وجدانتان کنار آمدید تا به این مردم پشت کنید و با فراخوانهایی همراه شوید که امنیت همین مردم را نشانه گرفته است؟ چطور به فراخوان اعتصاب کسانی لبیک گفتید که خواستار افزایش تحریم علیه مردم ایران هستند؟ چطور با افرادی همصدا شدید که پا را از تحریم فراتر گذاشتهاند و خواهان حمله نظامی به این سرزمین هستند؟ امیدوارم پاسخی به این سؤالها، حداقل برای خودتان داشته باشید.