۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
کد خبر: ۷۳۰۶۴۸

منش شهید سید مصطفی خمینی در آیینه خاطرات

منش شهید سید مصطفی خمینی در آیینه خاطرات
مبارزین انقلابی برای شهید سید مصطفی خمینی نقش ویژه‌ای در نهضت امام خمینی قائل هستند؛ علی­‌اکبر مسعودی خمینی معتقد است که سید مصطفی خمینی علاوه بر اینکه یک شاگرد خوب برای امام بود، یک مدیر خوب در اطراف امام برای اتحاد نیروهای گوناگون هم بود.

 آیت‌الله سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام که در دوران نهضت اسلامی به عنوان مشاور امام در کنار ایشان حضور داشت و از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود، همراهان امام خمینی در دوران مبارزه، از ایشان به عنوان، بازوی قوی امام در مبارزات، «سپر بلای امام»، «پشتوانه‌ی گرمابخش» برای امام و... یاد کرده‌اند.

سید مصطفی خمینی در بسیاری از مسائل چنان باهوش و زبردست بود که محمود قوچانی از وی به‌عنوان یک نابغه و از مستشکلین استخوان­دار کلاس درس امام تعبیر کرده است: «مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی (رضوان‌الله تعالی علیه… اولین یا دومین فرد در جلسات درس و بحث امام بود. او جزو کسانی بود که در درس امام اشکال می‌کردند، خیلی هم میدان می‌گرفت و با خود امام در بعضی از مسائل بگومگو می‌کرد. این موضوع طبیعی است... وی از مستشکلین پایه‌دار و استخوان‌دار درس امام بود...»[1] سید محمد سجادی عطاآبادی نیز با اشاره به این روحیه حاج‌آقا مصطفی می‌گوید: «آخرین اشکالی هم که به درس حضرت امام کرد و برای من خاطره است، در حدیثی بود که حضرت امام نقل و بحث می‌کردند که: "لاصلوه الا بفاتحه الکتاب" و شهید حاج‌آقا مصطفی فرمودند که: "التفات بفرمایید، این از احادیثی است که سند ندارد". حضرت امام خنده‌شان گرفت. شاید اواخر عمر شهید هم بود، ایشان وقتی می‌خواستند اشکالی را مطرح کنند خیلی مؤدبانه می‌گفتند التفات بفرمایید... با این کلمه شروع می‌کرد و خیلی هم طولانی بحث نمی‌کرد. به‌هرحال اگر کسی بخواهد مبانی اصولی و فقهی حضرت امام را بفهمد، باید به کتاب‌های اصولی و فقهی شهید آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی مراجعه کند. درواقع آثار ایشان شارح و مبین نظریات امام است.»[2]

سید محمود دعایی معتقد است «در آن زمان تلقی عمومی از دروس مراجع این بود که حرمت‌گذاری به استاد ایجاب می­کند تا زیاد جدل نکنیم، زیاد برخورد نکنیم، یا موضعی را که استاد ارائه می‌دهد، بی‌چون‌وچرا بپذیریم... ولی حاج‌آقا مصطفی این فضا را تکان داد؛ یعنی درس پدرش را به‌عنوان یک محفل متفاوت و زنده که هر کس آزاد است حرفش را بزند و استاد از ایراد گرفتن شاگردانش ابایی ندارد و برخورد با مباحثی که استاد ارائه می‌دهد کاملاً آزاد، بلکه ممدوح است، در نجف و حوزه‌ی علمیه شهره کرد.»[3]

منش شهید سید مصطفی خمینی در آیینه خاطرات

علی­‌اکبر مسعودی خمینی معتقد است که سید مصطفی خمینی علاوه بر اینکه یک شاگرد خوب برای امام بود، یک مدیر خوب در اطراف امام برای اتحاد نیروهای گوناگون هم بود: «تشتّت عجیبى میان نیروهایى که در اطراف امام بودند، به چشم مى‌خورد. بااین‌همه مرحوم آقا مصطفى با مدیریت خاصّى که داشت، تمام این نیروها را به خود علاقه‌مند کرده بود و با او مشکلى نداشتند...ایشان عقیده داشت در زمان نهضت باید با تمام نیروها جوشید؛ حتى اگر ضدّانقلاب باشند. ایشان در درون منزل کار خودش را انجام مى‌داد و در بیرون حتى با کسانى که مخالف با شخص امام بودند، هم‌صحبت مى‌شد و خوش‌وبش مى‌کرد. در ابتدا تلقّى ما این بود که آقا مصطفى سازش­کار است، ولى بعداً پى بردیم که این همراهى براى توفیق در کار مبارزه است. شاید ارتباط ایشان با ضدّانقلابیون باعث مى‌شد که مانع بروز خصومت‌هاى اصلى در آنان گردد.»[4]

آیت‌الله عمید زنجانی می‌افزاید: حاج آقا مصطفی رویه‌ای در نجف داشت کـه رویـه را اکثراً متوجه نبودند و آن این بود که ایشان گعده‌هـایی بـا مخالفین امام داشت. همه ماهـا ایـن را ایـراد مـی دانسـتیم. می‌گفتیم ایشان با این اخلاص و ارادتـی کـه بـه امـام دارد چطور با اینها نشست و برخاست دارد؟! اینها به امام اهانت می‌کنند! اینها به امام ناسزا می‌گفتند! اینهـا امـام را کوچـک می‌شمردند! حال چطور بـا اینهـا همنشـین اسـت. نـه تنهـا همنشین است بلکه هم بزم است. سوری، نهاری، شامی بـا هم هستند می‌گویند و می‌خندند. وقتی آنها برای امام جوک می‌گویند خود حاج آقا مصطفی هم یکی اضافه می‌کند مثال با این عبارت: "قربون جدش برم"...وقتی که همه آنهـایی که به امام توهین می‌کردند همه آنها یکی یکی به درس امام آمدند. تازه ما فهمیدیم که این سیاستی که حاج آقا مصطفی اعمال می‌کرد معنی آن چه بود. اولا این‌ها را کنترل می‌کـرد. با خبر می‌شد که پشت سر امام چه خبر است و احتمالا بـه امام می‌رساند و دوماً اعتماد اینها را جلب می‌کـرد کـم کـم به درس امام آمدنـد. بعضـی‌هایشـان الان هـم هسـتند ...خـالص‌تـرین و بهترین مریدهای امام همینها بودند که حاج آقا مصطفی با این سیاستش آنها را جذب کرد.»[5]

منش شهید سید مصطفی خمینی در آیینه خاطرات

شهید محلاتی که از کودکی با سید مصطفی خمینی بزرگ شده، از وی به‌عنوان بازوی قوی امام در مبارزه یاد کرده است: «تمام برنامه‌های خارج از کشور زیر نظر ایشان بود، درعین‌حال که درس می‌گفت، درس می­خواند، یک بازوی قوی برای امام در مبارزه بود. بینش بسیار خوبی داشت و همان خطی که امام در مبارزه با شاه و مبارزه با استبداد و استعمار آمریکا داشت، آقا مصطفی هم با شدت آن خط را داشت....»[6]

سید محمد سجادی عطاآبادی او را «سپر بلای امام» در جو سنگین نجف معرفی می‌کند و می‌گوید: «در نجف هم با آن جو و آن‌همه معاهدات بین دولت‌ها و فعالیت‌های آخوندهای وابسته به آنها علیه امام، سپر بلای امام بود و با آن اخلاق و خلقیات و روابط عمومی خوبی که داشت، خیلی از مسائل را حل می­کرد. او در تمام مسائلی که پیش می‌آمد، حضور داشت.»[7]

سید منیرالدین شیرازی از سید مصطفی خمینی به عنوان «پشتوانه‌ی گرمابخش» برای امام یاد کرده و می‌گوید: «در مقایسه‌ی آقا مصطفی خمینی و دیگر دوستان حضرت امام باید گفت که ضمن احترام به جلال و قدر فقهای گران‌قدری که در نجف به حضرت امام ملحق شدند، مرحوم آقا مصطفی جایگاه ویژه و استوانه‌گونه‌ای داشت. او برای امام پشتوانه‌ی گرمابخش و محور اساسی بود....مرحوم آقا مصطفی را معاون حضرت امام می­‌دانستند و به‌حق توانایی این کار مهم را داشت؛ هم قدرت مباحثه با امام را داشت و هم می‌توانست در مشاوره‌ها به ایشان کمک کند. در مواقع لزوم، خطر را به جان می‌خرید و اهل خطر کردن بود. در مباحث نظری و تشریح احتمالات هم مُباحِث خوبی بود.»[8]

از نظر سید محمود دعایی «از کانال او بود که عامه به شخصیت و ارزش امام پی می‌بردند و نسبت به آشنایی با شخصیت امام کنجکاو می‌شدند.»[9] از نظر سید جعفر کریمی: «مرحوم آقا مصطفى نقش بسیار مهمى در نهضت امام خمینى داشتند... حاج‌آقا مصطفى هم در اطلاع‏ رسانى به امام نقش داشت و هم در تصمیم‏‌گیرى یاور امام بود.»[10]

به نظر سید محمد سجادی: «آن موقع نجف برای حضرت امام حکم میدان مین را داشت و دشمنان تعهد داده بودند که حضرت امام را از هر نظر ازجمله علمی، اجتماعی و حوزوی منزوی کنند. در چنین مواقعی هوش و درایت زیادی لازم است تا بتوان امور بیت را سروسامان داد. مهم‌ترین عناصر شکست دشمن، یکی سیره­ی شخصی امام بود و دیگری درایت و مدیریت حاج‌آقا مصطفی که بالاخره حوزه­ی علمیه­ نجف را وادار ساخت که شأن علمی حضرت امام و خود وی را بپذیرد. اگر اندکی توجه کنیم که چه جو آزاردهنده و پر از شایعه و اتهامی برای حضرت امام پدید آورده بودند و ازجمله می­‌گفتند که اطرافیان ایشان کمونیست هستند، قدر و منزلت مدیریت حاج‌آقا مصطفی روشن‌تر می‌شود. کسی جرأت برخورد علنی با امام را نداشت و برخوردها بیشتر با حاج‌آقا مصطفی می‌شد.»[11]

منش شهید سید مصطفی خمینی در آیینه خاطرات

سید علی‌­اکبر محتشمی‌­پور نقش سید مصطفی خمینی را در حوزه­ نجف که از ویژگی­‌های خاصی برخوردار بود این­‌گونه تشریح می­‌کند: «حوزه­ نجف، قدیمی­‌ترین حوزه در جهان اسلام است و کسانی که در این حوزه تحصیل می‌­کنند، ویژگی بارزی را برای خود قائل هستند و اصولاً حوزه­ نجف، فارغ‌التحصیلان حوزه­‌های دیگر را به رسمیت نمی­‌شناسد، لذا هنگامی‌که امام به نجف مشرف شدند، به ایشان هم با همین دید نگریسته می­‌شد؛ مضافاً بر اینکه بسیاری از افراد با نظرات سیاسی ایشان هم موافق نبودند و با حضرت ایشان برخورد مغرضانه می­‌کردند. در اینجا نقش شهید حاج‌آقا مصطفی بسیار تعیین­ کننده است. ایشان برخی از قیودی را که امام به علت کبر سن و شخصیت مبرزشان داشتند و نمی­‌توانستند در مجالس و محافل مختلف نجف حاضر شوند، نداشتند و لذا می‌توانستند در اغلب این جلسات حضور پیدا کرده و با بزرگان حوزه علمیه­ نجف و بیوت مراجع بزرگی چون آیت‌­الله حکیم، آیت­‌الله شاهرودی، آیت‌­الله خویی، آیت­‌الله آقا سید عبدالهادی شیرازی حشرونشر داشته باشند و در جلسات ایشان با حضور ذهن فوق‌العاده­شان وارد شوند و غالباً با قدرت استدلال حیرت­انگیز خود بحث را به نتیجه برسانند. حاج‌آقا مصطفی در سال­های نخست ورود به نجف اشرف، در درس مراجع طراز اول شرکت داشت و با طرح اشکالات عمیق و استدلال­های متین، تحول اساسی در نگرش نادرست حوزه­ نجف نسبت به حوزه­‌های علمیه­ی دیگر ایجاد و تفوق علمی خود را بر بسیاری از علمای نجف اثبات کرد.»[12]

استقلال و آزادمنشی سید مصطفی خمینی از نظر سید محمود دعایی قابل توجه است: «حاج‌آقا مصطفی به‌رغم اینکه فرزند امام بود و می‌­توانست به‌عنوان یک آقازاده­، تعیین کننده­ی سیاست و جریانات باشد، همیشه می­‌کوشید که به‌عنوان یک شخصیت مستقل که صاحب تفکر و مشی خاصی است، در میان دیگران جلوه کند و آن‌طور نبود که ایشان چون فرزند و آقازاده­ی امام بود از این سمت و موقعیت استفاده کند و این دو دلیل داشت: یکی اینکه خود ایشان شخصیت تبعی نداشت و دوم اینکه نمی‌خواست حضرت امام متهم به تبعیت شوند و این چیزی بود که خود امام هم بر آن اصرار داشتند که متهم نشوند که عقل منفصل و تعیین­کننده و جهت­دهنده­ای در کنار ایشان است. بر این اساس، ایشان کاملاً سعی می­کرد در جهت تصمیم‌­گیری‌­ها و حتی مواضع سیاسی امام، خود به‌تنهایی تصمیم بگیرد و در این روش، امام راحل طوری عمل کردند که حتی اگر حاج‌آقا مصطفی یک روز تصمیم می‌­گرفت که در این امور مداخله‌­ای داشته باشد، امکان­پذیر نبود و اینجاست که ما به شخصیت مستقل و والای مرحوم شهید حاج‌آقا مصطفی به‌عنوان یک شخصیت دارای مشی و صاحب بینش معترف می‌­شویم.»[13]

پی‌نوشت‌ها:

1- خاطرات سال‌های نجف، ج 1، (محمدحسن اختری)، تهران، عروج، 1389، صص 179-180.

2- خاطرات سال‌های نجف، ج 2، ص 105

3- خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی،(یادها/ 35)، تهران، عروج، 1387، صص 146-147.

4- خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، تدوین: جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 212-213 .

5- ثقفی، علی، آیت‌الله مجاهد سید مصطفی خمینی (ره) در آینه خاطرات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1396، صص 129-130.

6- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 79-80.

7- خاطرات سال‌های نجف، ج 2، ص 105

8- خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید منیرالدین شیرازی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صص 198-215

9- خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، صص 146-147

10- خاطرات سید جعفر کریمی موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم

11- «درایت حاج‌آقا مصطفی موجب آشنایی حوزه‌ی نجف با مقام امام شد...؛ شهید سید مصطفی خمینی و حوزه‌ی علمیه‌ی نجف در گفت­وشنود شاهد یاران با حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد سجادی»، شاهد یاران، شماره 12، آبان 1385، صص 17-18

12- «کمتر کسی در سن او به این جامعیت رسیده است...؛ مکانت اجتماعی شهید سید مصطفی خمینی در گفت­وشنود شاهد یاران با حجت­الاسلام والمسلمین سید علی­اکبر محتشمی­پور»، شاهد یاران، شماره 12، آبان 1385، صص 27-29

13- «فرستادگان رژیم شاه، با استواری امام در شهادت فرزند مواجه شدند...؛ امام و شهادت فرزند در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی»، شاهد یاران، شماره 12، آبان 1385، صص 43-44

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات