وقتی مریم رجوی دستور بمباران کردها را داد
این روزها گروههای معاند در حالی دم از اتحاد و همبستگی میزنند که در کارنامه خود جنایتهای بیسابقهای ثبت کردهاند. یکی از این مسائل کشتار کردها توسط منافقین در خلال انتفاضه شعبانیه مردم عراق در سال 1369(1991 میلادی) است.
در این رابطه در کتاب انتفاضه شعبانیه میخوانیم:
موضوع مشارکت جماعت رجوی در سرکوب و قتل عام کردهای شمال عراق در سال 1991 آن اندازه برای آمریکاییها حائز اهمیت بود که پس از سرنگونی حاکمیت صدام با ورود نظامیان آمریکایی به قرارگاه اشرف و خلع سلاح مجاهدین، پای مأموران F.B.I برای انگشتنگاری و بازجویی از نفرات سازمان بدانجا باز شد. از جمله مواردی که آمریکاییها بر روی آن بسیار حساس بودند، «عملیات مروارید» بود. آمریکاییها با هرکس گفتوگو میکردند نسبت به درگیری خونین ارتش سازمان با پیشمرگان و مردم کرد در منطقه جلولا به سال 1991 پرسش میکردند. حضور قوای کرد عراقی (بارزانی و طالبانی) در کنار نیروهای ائتلاف بینالمللی و کمک آنها در سرنگونی رژیم بعث حاکم بر عراق، از جمله دلایل حساسیت آمریکاییها بود.
آمریکاییها همه حرفهایی را که گفته میشد به طور دقیق یادداشتبرداری میکردند. پرسشهای آنان شامل جزئیات بود. آنها سؤال میکردند: درگیریها در کدام منطقه آغاز شد؟ چند روز طول کشید؟ چه کسانی فرمان آتش دادند؟ چه کسانی شلیک کردند؟ از چه سلاحهایی در صحنه درگیری استفاده شد؟ آنان بارها و بارها این پرسشها را با شیوههای بازجویانه تکرار میکردند تا تناقضات را از پاسخگوییها استخراج کنند. آنان میدانستند درگیری سازمان با کردها بوده، اما عوامل رجوی به دستور رهبر فرقه سعی میکردند وانمود نمایند درگیریها با پاسداران ایرانی بوده است.
اطلاعات نیروهای آمریکایی دقیق بود. به نظر میآمد [مطالب را] از بازجویی از نفرات هم تیم استخراج کرده بودند و میدانستند در یک درگیری بین یک اکیپ از سازمان با کردها، فردی به نام «محمدرضا محدّث» فرماندهی کشتار شش تن از اکراد را داشته است و نام نفری که روی آنها آتش کرده است و آنان را کشته، به نام «نصرت» بوده و بازجو عکسهای آنها را از کامپیوتر درآورده بود.
به هرحال، اطلاعات مربوط به درگیریهای «مروارید» به طور ریز، یادداشت میشد و گرچه سازمان گفته بود به آنها بگوییم که یک درگیری بین ما و نیروهای سپاه قدس بوده است، اما به نظر میرسید که آنها به دیده شک به این توجیه ما مینگریستند و آن را باور نمیکردند.
خط این بود که تمام حساسیتها را به سمت رژیم ببریم و حتی تعدادی از افراد به نزد آمریکاییها رفته و به دروغ اعلام کرده بودند اطلاعاتی دارند مبنی بر اینکه چندین تریلی را دیدهاند که هنگام جنگ به داخل خاک ایران میرفته است. گفته بودند همان گونه که عراق در سال 1991 هواپیماهای خود را به ایران برد و در آنجا نشستند، اکنون سلاحهایشان را به داخل ایران برده است.
به رغم آنکه مسئولان عالیرتبه سازمان دخالت خود در سرکوب قیامگران در خلال جنبش انتفاضه را تکذیب مینمایند، با این وجود آنچه در پی میآید گواهی بیست و یک تن از اعضای سابق «سازمان مجاهدین خلق ایران» با مشخصات کامل، همراه با امضا و اثر انگشت، مبنی بر مشارکت سازمان در «عملیات کردکشی» در خلال انتفاضه شعبانیه است.
به نام خدا
شهادتنامه اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران (MKO)
در رابطه با اجرای عملیات کردکشی در منطقه کردستان عراق (1991)
بدینوسیله ما اعضای سابق مجاهدین خلق و امضاءکنندگان ذیل که در عملیات موسوم به «مروارید» تحت فشارها و تهدیدهای مجاهدین، شرکت داشتهایم، اعلام میداریم:
1. ابتدا طبق توجیهات و دروغهای رئیس سازمان مجاهدین خلق آقای مسعود رجوی که به نیروهای خود به دروغ القاء کرده بود، میپنداشتیم پاسداران ایرانی در پوشش و لباس کردی قصد حمله به قرارگاههای مجاهدین خلق را دارند. این در حالی است که ما بعداً متوجه شدیم غیر از کردهای عراق کسی در صحنه نبوده و آنچه راجع به حضور و نفوذ پاسداران ایرانی در مناطق کردنشین به ما گفته بود دروغی بیش نبوده است.
2. مسعود رجوی و همسرش «مریم قجرعضدانلو» به طور مستقیم عملیات مروارید را فرماندهی کرده و طی پیامی که با بیسیم به کلیه نیروها مخابره شد به صراحت دستور دادند تا خانههای روستاییان و شهرکهای کردنشین عراق را با توپ و تانک ویران نمایند.
3. صدام حسین به صراحت از تمام افراد ارتش بعثی عراق خواسته بود تا در این عملیات با مجاهدین خلق نهایت همکاری را بنمایند.
4. فرماندهان و برخی کادرهای رده بالای مجاهدین علاوه بر این که خانههای «اکراد» را به توپ میبستند، به سوی زنان و کودکان و افراد بیسلاح و بیدفاع آتش میگشودند. همچنین برخی از فرماندهان رده بالای مجاهدین نظیر «مهدی ابریشمچی» و «مهوش سپهری» دستور میدادند که کردهایی را که در عملیات مروارید به اسارت گرفته میشدند ابتدا به طرز وحشیانهای زیر شکنجه قرار داده و سپس اسرا را به استخبارات صدام تحویل میدادند.
5. ما شهادتدهندگان بر خود لازم میدانیم به عنوان کسانی که شاهد بر جنایات مجاهدین در مورد کردها بودهایم، روح عدالت چنین حکم میکند که رجوی و صدام به عنوان دو هم پیمان و دو مجری که در سرکوب و کشتار مردم غیرنظامی کرد عراق مشارکت داشتهاند، در محضر دادگاه صالحه پاسخگوی جنایات ضد انسانی خود باشند.
نحوه مشارکت نیروهای مزدور رجوی در سرکوب قیامگران شمال عراق آن اندازه است که حیرت مقام عالیرتبه اطلاعاتی عراق را برمیانگیزد. سازمان رجوی از هنگام ورود به خاک عراق زیر نظر دستگاه مخابرات عراق (نهاد اصلی اطلاعاتیـ امنیتی) مرتبط با فعالیتهای سازمان، قرار گرفت. سپهبد صابر الدوری در گفتوگو با سرکرده جریان نفاق، خیانت، و خباثت، با تعجب در نشست خود با رجوی و تنی چند از اعوان و انصارش اظهار میدارد:
برادر مسعود با چشم خود دید و مشاهده کرد که رزمندگان ما دیگر توان جنگیدن را ندارند. من در یکی از روزها (برادر خالد شاهد بود) در مقر خودم شنیدم که سه چهار دستگاه تانک متعلق به ارتش آزادیبخش اشتباهاً وارد منطقه «کلار» شده و تمامی خدمه و نیروی آن شهید شدهاند. من علاوه بر این که از جسارت و شجاعت رزمندگان شما خوشحال شدم، وقتی که توانمندی سربازان خودمان را با رزمندگان شما در جنگیدن و مبارزه در برخی موارد مقایسه کردم، خیلی متأثر شدم.
این یک راز نیست، چون ما برادر هستیم. در برخی از مناطق و منجمله در منطقه «دیاله»، سربازان ما وقتی با یک سری از کردهای عادی ـ نه رزمندهـ روبهرو میشدند از ترس دست به فرار میزدند.
رجوی در یکی از جلسات مشترک با رئیس استخبارات عراق، سپهبد صابر الدوری که پس از سقوط رژیم صدام موفق به فرار از کشور شد و هم اکنون مانند رئیس اهل نفاق، از محل اختفای وی اطلاعی در دست نیست تأکید میکند که از نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق ـ تشکل ماموستا جلال طالبانیـ بیش از دویست نفر اسیر گرفته است که به دستور دستگاه اطلاعات عراق آنان آزاد شدند و اکنون تنها بیست نفر را در بند دارد.
منبع: کتاب انتفاضه شعبانیه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی