۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۳
کد خبر: ۷۳۵۱۰۴
یادداشت؛

از تبلیغ تا دانش تبلیغ

از تبلیغ تا دانش تبلیغ
مدیر کارگروه مطالعات تبلیغ پژوهشکده کاربردی تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام در یادداشتی روش تبلیغ جریان‌های دینی مسیحی را مورد بررسی قرار داده است.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «روش تبلیغ» سال‌ها در میان جریان‌های دینی و اجتماعی مختلف، دست‌مایه تنوع‌های رفتاری و عملکردی در راستای ابلاغ و ترویج پیام‌های دینی و غیردینی بوده است. در این میان جریان‌های دینی مسیحی، بیش از پنج قرن متمادی است که خستگی‌ناپذیر و مجدّانه، طلایه‌دار تبلیغ دین خود در سرتاسر جهان هستند. مسیحیّتی که به فرمایش علامه طباطبایی در مقاله مسیح و انجیل، اساس آن بیش از یک خبر واحد نیست؛ آن‌هم از کسی که نه نامش معلوم است و نه احوال و مشخصاتش (منظور نام مترجم انجیل متی، قدیمی‌ترین انجیل مسیحیان است) و با این احوال، شرق و غرب عالم را فراگرفته است. (1) و این درباره نص مسیحیت و اساس آن است، چه رسد به آن انحرافات و فرقه‌سازی‌هایی برآمده از دل این دین در قرن‌های اخیر که گویی ادیانی جدید با پیامبرانی دروغین را به ارمغان آورده‌اند. اما با این همه سستی در بنیان، چه امری آنان را این‌چنین پر عِده و عُده نموده است؟

یادداشت | از تبلیغ تا دانش تبلیغ؛ با تمرکز بر تجربه جهان مسیحی
واقعیّت آن است که سوای زمینه‌های تاریخی و جمعیتی و مشت پرزور استعمار و ساده‌انگاری داعیه‌دارانش در احکام و صلح‌نمایی و برجسته نمودن جلوات رحمانی این آیین، آنچه ایشان را موفق کرده است مجاهدت در تبلیغ و مبتکر بودن در شیوه‌های تبلیغ است که در پژوهش‌های زبان فارسی کمتر بدان پرداخته شده است.

 روش
 در تبیین آنچه روش تبلیغ به‌مثابه فرم و قالب می‌خوانیم، بحث بر دو کلیدواژه اصلی «روش» و «تبلیغ» استوار است که تبیین هریک جهت مداقّه در امر تبلیغ ادیان ضروری است. در تبیین کلیدواژه نخست و مشتقات آن یعنی: «روش» باید گفت، منظور از روش، فرم کلی فعالیّت‌های تبلیغی در ادیان مختلف است که از دوران انبیا تاکنون تقریباً صورت کلی یکسانی داشته و آن، ابلاغ پیام الهی به انسان‎ها به‌صورت «لسانی» و «عملی» است. این صورت‌های کلی را به اعتباری می‌توان روش نامید.


بدیهی است که نمی‌توان در این صورت‌بندی کلی، خلاقیّت و تنوع‌های رفتاری و عملکردی آن‌چنانی را انتظار داشت، اما در سیر کل به جزء می‌توان لایه‎بندی‌های دیگری را ذیل این «صورت کلی» در نظر گرفت؛ لذا لایه جزئی‌تر از روش را لایه «تاکتیک» می‌نامیم. در این لایه بررسی راهبردهای مختلف که زیرمجموعه روش لسانی و عملی قرار می‌گیرد، منظور و مقصود است. هرچند در این حوزه نیز تنوع زیادی وجود ندارد و در آن‌ها ابتکار عمل و اختلاف زیادی نیز با آنچه در میان جوامع تبلیغی جهان تشیّع در حال رخ‎دادن است، دیده نمی‌شود. به طور مثال، در تاریخ صدر اسلام می‌توان نمونه‌هایی بی‌بدیل و درس‌آموزی را از تاکتیک‌های تبلیغی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مقابله با کفار یا منافقان و یا یهودیان مشاهده نمود که درواقع راهبرد کلان آن حضرت درباره گسترش اسلام به‌حساب می‌آید. یا «تاکتیک تبلیغی خانه‎به‎خانه» که در دهه‌های گذشته، گروه‌های مختلفی در مسیحیت و همچنین گروه تبلیغی «جماعت تبلیغ» در اسلام، از آن به‌عنوان یک راهبرد تبلیغی کاربردی سود برده‌اند.


 اما لایه سوم لایه «تکنیک‌ها» یا جزئیات روشی است که تفاوت‎ها و تنوع‎های بیشتری را در بردارد. واقعیّت آن است که بررسی الگوهای تبلیغی در ادیان و فرق مختلف هنگامی ارزشمند و راهبردی خواهد بود که ما به سراغ «جزئیات» رفتار تبلیغی آن‌ها برویم؛ درواقع «کیفیت» در انجام هر امری در همین لایه جزئیات است که محقق می‌شود و به سبب همین جزئیات، میان روش‌های تبلیغی ادیان و فرق تفاوت ایجاد می‎شود و برای جامعه تبلیغی ما نظریه‏‌ها یا الگوهایی قابل استفاده پدید می‎آید.

تبلیغ
 اما برای تبیین کلیدواژه دوم یعنی «تبلیغ» ابتدا می‌باید در این پرسش اساسی تأمل نمود که تبلیغ برای چه؟ و تبلیغ تا کجا؟ یا به عبارتی امتداد و انتهای تبلیغ کدام منزل است؟
 واقعیّت آن است که تبلیغ درست یا تبلیغ کامل تنها به ابلاغ پیام، منتهی و محدود نمی‌شود و چه‌بسا امتداد و انتهای آن را بتوان در یک‌کلام یعنی «آرمان‌شهرسازی» خلاصه نمود. برای این خط آغازشده از بعثت، هر رهبر یا پیامبر یا داعی و امتداد آن تا آرمان شهرسازی، طبیعتاً مسیری می‌توان متصور شد.
 در این مسیر نطفه آغازین پس از علنی شدن رسالت پیامبران در ادیان ابراهیمی و یا ادعای مکاشفه رهبر خودخوانده یک فرقه؛ قیام داعی است و پس از قیام و با اضافه‎شدن پیروان نخستین به دعوت داعی اصطلاحاً «عَلَقه» شکل می‎گیرد. همانند صحابه نخستین پیامبر که در صدر اسلام به ایشان ایمان آورده، نخستین نماز جماعت‌ها را به امامت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و شرکت حضرت علیعلیه‌السلام و برادرش، جعفر طیار می‌خواندند.


به تعبیر آیات سوره مؤمنون در تبیین سیر تکاملی خلقت انسان در فرایند رشد و سیر تکاملی یک مکتب نیز گام پس از شکل‎گیری نطفه نخستین و سخت‌تر شدن آن در سیر تطّور نطفه، علقه شدن (لخته‎شدن و شکل نخستین را به خود گرفتن) و سپس مضغه‌شدن (مانند قطعه گوشت جویده‎شده‌ای که پخته نباشد، سفت و جامدتر شدن) (2) است که در بستر شب‎نشینی‌ها و گعده‌ها و صحبت‌ها و تبیین‌های رهبر مکتب با پیروان و حواریون و اصحاب نخستین اتفاق می‌افتد.


پس از علقه، نوبت به عِظام بخشیدن به جمعیت گردآمده می‌رسد. عظام بخشیدن یا نظام دهی به جمعیت‌های حاصل‌شده از تبلیغ نخستین، فصل ممیّز تبلیغ کارآمد و تبلیغ ناکارآمد است. تبلیغی که در آن پس از دعوت نخستین، به سازمان‎دهی پیروان و تقسیم کار و تربیت داعیان درجه دوم اندیشیده نشود و صرفاً تربیت فردی بدون درگیر نمودن آحاد مردم در مکتب نوپدید آن سرلوحه کار باشد، ابتر است. اتفاقاتی که در صدر اسلام در دارالارقم (3) افتاد را می‌توان با اندکی چشم‎پوشی از این جنس دانست. راه‌اندازی مؤسسات و سازمان‌های تبلیغی نیز از این جنس است.


ساختار و سازمان‎سازی عملاً مقدمه‌ای برای جذب بدنه مردمی و جریان‌سازی اجتماعی به شمار می‌رود و در این مقام، فکر یا مکتب داعی، به جذب اعضاء و پیروان و هواداران اجتماعی روی می‌آورد و این اتفاق عملاً مکتب را در مقیاس بسیار بزرگ‌تری مطرح می‌کند. بدنه مردمی لزوماً در شوراهای تصمیم‌گیری سازمان نیستند؛ اما از سازمان حمایت می‌کنند و به سازمان و رهبر او دل‌بسته‌اند و مثلاً خمس یا عشریه می‌دهند، و با فراخوان سازمان حاضرند به خیابان بیایند و از نامزد سازمان در انتخابات حمایت کرده، به او رأی دهند.


 این خط ایجادشده از نطفه تا بدنه اجتماعی ممکن است همچنان ادامه یافته، به کسب حکم و حکومت نیز منجر شود؛ بنابراین، خط دعوت نیز همچنان ادامه خواهد داشت و داعی را به سمت حکومت خواهد کشاند. اینکه این مکتب فکری یا دینی یا آیینی توان اداره امور و شئون مختلف جامعه را داشته باشد یا خیر، امر دیگری است، اما میل به قدرت و حکومت و میل به استیلای بر کل جامعه و حتی کل بشریت تقریباً در همه ادیان و فرق از حضرت آدم تاکنون وجود داشته و گویی این، فطری آدمی و سنّت خداوندی است.


برای نمونه، در برهه‌هایی از تاریخ، مسیحیت قرون‌وسطی به‌حکم و حکومت رسید و پیامبر هم‌پایه‌های حکومت خود را در مدینه برپا کرد و جریان اسلامی در ایران نیز در بهمن 57 به حکومت رسید و اخوان‎المسلمین هم که جریانی اجتماعی بود نیز چند صباحی به قدرت حاکمیت رسید، هرچند بخت با آن تا پایان یار نبود. یا در میان فرقه‌ها، کالوین در ژنو حکومت مسیحی برپا کرد یا مورمون‌های مسیحی همواره آرمان خود را بنا نمودن اتوپیای مورمونی می‌دانسته‌اند یا شاهدان یهوه به دنبال آماده‌سازی زمین برای برپایی آرمان‌شهر مسیح هستند یا فرقه منحوس صهیونیسم که به دنبال برپایی حکومت یهود بر زمین است.

 درنتیجه تبلیغ اساساً کار تربیتی صرف نیست و در نگاه سازمانی و در نگاهی با امتداد اجتماعی به تبلیغ، این امر در اثرگذاری بر عقل و قلب در ساحت فردی پایان نمی‌یابد و تبلیغی، کامل دانسته می‌شود که پس از جذب، به سازمان‌دهی و بعد به جریان‎سازی اجتماعی و پس از آن به تشکیل حکومت و بنانهادن آرمان‎شهر زمینی و پس از آن، اتصال آرمان‎شهرها و تشکیل جهان آرمانی بر اساس آن تفکر بینجامد.

بدیهی است که مقیاس مراحل یادشده لزوماً در اندازه پهنه یک کشور وسیع نیست و مُبلغ می‌تواند حکومت یا اصطلاحاً آرمان‎شهر مکتبی خود را در یک روستا یا یک محله بنا کند؛ مُبلغی که به روستای غریبی قدم می‌گذارد، اگر با رویکرد انفعالی و ابترِ تبلیغ، صرفاً به برپایی منبر خطابه و دعوت مردم به ذکر در ساحت فردی همت گمارد و اقامه دین خدا با همه شئونش را در روستا واگذارد، عملاً حق تبلیغ را ادا نکرده است؛ بنابراین باتوجه به لایه‌های ترسیم‌شده در سطور گذشته می‌توان بُردار سیلان نطفه تا تشکیل امت جهانی را "تبلیغ" نامید. پس، نطفه‌ها باید به عَلقه‌ها، مُضغه‌ها، سازمان‌ها، جریان‌های اجتماعی و به آرمان‌شهرها یا حکومت‌ها و سپس به امّت واحده برسند و این خط همان حق دعوتی است که پیامبران امم گوناگون دنبال می‌کرده‌اند.

مؤلفه‌های مؤثر در تداوم و توسعه تبلیغ در مسیحیت:
مجاهدت

با این نگاه اگر به سراغ «تبلیغ» در تاریخ مسیحیت برویم، خواهیم دید که تبلیغ مسیحیت نیز هیچگاه جدای از مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی و به عبارتی «استعماری» نبوده است. به تعبیر دیگر می‌توان گفت که تبلیغ در مسیحیت همواره در خدمت استعمار و حکمرانی اصحاب قدرت بوده است. البته این تاریخ، مثنوی هفتادمنی از مجاهدت‌ها، فداکاری‌‌ها و البته زیرکی‌‌ها و کیاست‌‌های منفعت‎طلبانه‌ای است که نه‎تنها دین مسیحیت را بلکه اراضی تحت تملّک پاپ‌ها و امپراتوری‌‌های مسیحی را گسترش داده است.


در توصیف این مجاهدت‌‌ها و کیاست‌‌ها شاید حق مطلب را سید جلیل‎القدر، امام موسی صدر بیش از پنجاه سال پیش، در یک سخنرانی تاریخی ادا ‌کرده‌ است؛ ایشان به‌صراحت در نقد عملکرد تبلیغی شیعیان به مقایسه‌ شیوه‌‌های تبلیغی مسیحیت با تشیّع می‌پردازد و مشاهدات خود را از عملکرد ایشان در قالب نقدی سازنده بیان می‌دارد. این سخنرانی در هفتم مهر ۱۳۴۴ در مؤسسه دارالتبلیغ اسلامى قم در حضور بزرگانى چون آیات عظام: شریعتمداری، شیخ مرتضى حائرى، سیدمحمدباقر سلطانى طباطبایى و استاد شهید مرتضى مطهرى و بسیاری از علما و فضلاى آن روز حوزه علمیه بیان‌ شده و مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر آن را در کتاب "نای و نی" به چاپ رسانده است.

سازمان تبلیغ
در کنار مجاهدت و کیاست، عنصر نظم و سازمان از دلایل دیگر این جهان‌گستری به حساب می‌آید. درواقع تاریخ تبشیر و تبلیغ در ادیانی همچون مسیحیت، که به‎لحاظ قدمت و سابقه‌ تبلیغ در صدر ادیان تبلیغی قرار دارند، پر است از حرکت‌‌های منسجم و سازمان‎یافته، با نظم و انضباط و کار جمعی، به‌عنوان مؤلفه‌‌های اساسی کار تبلیغی. اولین حرکت در این جهت را شاید بتوان ایجاد نهاد کلیسا در سده‌‌های دوم و سوم میلادی قلمداد کرد. ایجاد این نهاد، نخست به‏دلیل مواجهه فزاینده‌ مسیحیت با مکاتب جدید فلسفی و الهیاتی جدید در دوران باستان بود و بعدها برای سازمان‌دهی حرکت‌‌های خودجوش درونی و البته اختلافات و چالش‌‌های درونی فزاینده؛ بنابراین، عمده‌ترین مأموریت کلیسا نیز نظام‎بخشی به تبلیغ‌‌های خودجوش شکل‌گرفته در جامعه مسیحیت اعم از مردم عادی و مؤمنان مقیّد‌تر و همچنین سازمان‎دهی امور مربوط به کتاب مقدس بود.


پس از دوران باستان، که حسب اعتبار مورخان تا قرن چهارم میلادی امتداد دارد، دوران قرون وسطی آغاز می‌شود. پنج قرن نخست قرون وسطی دوران افول دین و پنج قرن دوم را با چشم‎پوشی می‌توان دوران شکوه کلیسا و بعد از این دوران، افول دوباره‌ آن دانست. طبیعتاً در دوران شکوه و قدرت سیاسی کلیسا در قرون وسطی، در این نهاد، سازمان‌دهی و ساختارمندی پس از دوران باستان برقرار و این تجربه در دوران رنسانس، تثبیت می‌شود؛ لذا عملاً در رفتار مسیحیت دو مؤلفه بیش از هرچیز ذهن محققان به‎خصوص علاقه‌مندان به کنش‌‌های تبلیغی را به خود مشغول می‌کند: نخست، ساختارمندی مسیحیان و دوم، پشتکار و استقامت گروه‌های تبلیغی مسیحی.

علم تبلیغ
دیگر عنصر مؤثر در جهان‌گستری تبلیغ و تبشیر مسیحی در قرون اخیر، روآوری اصحاب کلیسا به تبدیل تجربه انباشته تبلیغ به دانش بوده است. مُبلغان مسیحی در طول قرن‌ها تبلیغ، خصوصاً تبلیغ‌های فرامرزی با فرهنگ‌ها و نگرش‌های مختلف جوامع گوناگونی روبرو بوده‌اند. همین امر متکلمان را بر آن داشت تا به مسائل مربوط به جامعه و مسیحیت و همچنین انسان‌شناسی و مسیحیت توجه ویژه‌ای بنمایند. برقراری ارتباط میان انجیل و آموزه‌های آن با سایر آموزه‌های غیردینی، وظیفه مبلغان را به مراتب سخت‌تر می‌نمود. آن‌ها به یک چارچوب نظری مستحکم نیاز داشتند که بتوانند رسالت خود را بازیافته و در امر تبلیغ موفق‌تر عمل نمایند. امری که از قرن نوزدهم و با تأسیس کرسی‌های دانش تبشیرشناسی آغاز شد و در سال 1867 با ارائه تئوری مدون تبشیرشناسی از سوی الکساندر داف اسکاتلندی نضج گرفت. چند سال بعد متکلمان دیگری مانند گوستاو وارنک رشته‌ای را با این مضمون در دانشگاه‌ها بنیان گذاشتند. وارنک در سال 1874 نخستین مجله علمی تبلیغ را تأسیس کرد و در سال 1897 به ریاست علوم تبلیغی در دانشگاه هال  آلمان منصوب شد. ازاین‌رو «میسیولوژی» یا «تبلیغ‌شناسی» خود به یک رشته کلامی مسیحی مبدل شد که با بسیاری از علوم دیگر از جمله انسان‌شناسی، تاریخ، جغرافیا، ارتباطات، مطالعات تطبیقی ادیان، مطالعات اجتماعی، تربیت، روان‌شناسی، روابط بین‌الادیان و غیره در تعامل قرار گرفت.


به جرأت می توان گفت این دانش پایه برخی علوم انسان‌شناختی همچون ارتباطات و مردم‌شناسی و مقوم علم الهیات یا کلام مسیحی قرار گرفت و توانست در تعامل با رشته‌های دیگر، الهیات میان‌فرهنگی و علم ارتباطات میان‌ادیانی را پدید آوَرد و خود تحولی در عرصه تبلیغ و به خصوص تبلیغ آکادمیک به شمار می‌آمد؛ لذا قوام آکادمیک و مدرسی تبلیغ و نوآوری و رنگ فرهنگی گرفتن تبلیغ مسیحیت بیش از هرچیز مرهون این دانش و تکاپوی آن برای عقب نماندن از تطوّرات و تحولات اجتماعی بوده است که در جای خود می باید مفصلاً مورد کنکاش و مداقّه قرار گیرد.

جمع‌بندی و پیشنهادهای سیاستی
آنچه که تا اینجا گفته آمد توصیفی کلان از مناسبات مسیحیت و عرصه تبلیغ آن بود. اما این‌گونه توصیف‌ها زمانی کارساز و مفید است که بتوان در مقام تجویز هم وارد شد و دست‌کم الهاماتی را به دست آورد. بدین جهت به نظر می‌رسد می‌توان نکات و برداشت‌های سیاستی ذیل را ذکر کرد:


1) تلقی از تبلیغ نه به‌مثابه صرف یک کنش گفتاری، دست‌کم بخشی جدی از یک امر دنباله‌دار با امتداد اجتماعی که اقدام، سازمان‌دهی و سامان‌دهی مخاطبان را تا وصول به اقامه و ظهور دین حق در نظر دارد؛  می‌تواند در تنظیم رویکردهای برنامه‌ریزان و کنش‌گران میدان تبلیغ، تفاوت بسیار ایجاد کند. این امر حتی در سنجش اثربخشی تبلیغ هم مؤثر خواهد افتاد؛ چنانکه اگر مبلغ، مخاطب را قانع سازد اما تبلیغ او امتدادی از جنس ساختارها و سامان‌های اجتماعی نداشته باشد آن تبلیغ عملاً ناقص یا ابتر است. به عبارت دیگر با این نگرش، مُبلغی موفق است که خیزش و قیامی را در مخاطب هدف گرفته باشد و تا تحقق این امر، تبلیغ را تمام شده نداند. بدین‌ترتیب بین تبلیغی که دانستن را هدف گرفته و تبلیغی که اقدام را غایت می‌داند تفاوت ایجاد می‌شود. از قضا برخی از ایده‌های جاری در تبلیغ مانند ایده امام محله اگر چنین مستوایی را توانسته باشد مد نظر قرار دهد، با چنین برداشت سیاستی هماهنگ است. در این منظر امام محله کسی نیست که با اهالی محل گفت‌وگو می‌کند بلکه کسی است که در محله تغییرات ماندگار و ساختاری ایجاد می‌کند هرچند یکی از روش‌های ایجاد این تغییر گفت‌وگوی فعّال با اهالی محله باشد.

 

2) تبلیغ در عالم اسلامی و از جمله در تشیّع سابقه‌ای جدی دارد اما دانش تبلیغ در نهاد آموزش دین چندان جدی تلقی نشده است. در یکی دو دهه قبل در فضای دانشگاهی، امر تبلیغ در سایه علم ارتباطات قرار گرفت و عملاً به خلاف عالم مسیحیت که دادوستد فعالی بین انسان شناسی، مردم شناسی، تاریخ، الهیات و برداشت‌ها از تجارب مبلغان مسیحی شکل یافت، ادبیات و مفاهیم برآمده از رشته ارتباطات تمام دارایی تجربه تبلیغی در جهان تشیّع را به مغاک برد. مشکل از جمله در این نقطه است که از منظر استانداردهای جهانی آکادمیک، گرایش دینی و مذهبی آشکارا در یک علم، آن علم را از حیثیّت علمی و رسالت بی طرفی آن خارج می‌سازد و می‌بایست محدود به حوزه‌های علمیه اسلامی یا مسیحی یا ادیان دیگر شود. (که البته مسیحیت برای این امر نیز راه حلی یافته و اعمال نموده است) در فضای حوزوی علیرغم اینکه به تازگی گرایش سطح 3 تبلیغ با شقوق مختلفش تأسیس گشته؛ اما همچنان نیاز به اغنای کافی و وافی و پرداخت عمیق و فنی در این حیطه دیده میشود. چراکه در همین فضا هم احساس می‌شود خود پدیده تبلیغ و تجارب زیسته آن و نیز نگاه فعّال الهیاتی و فقهی بدان، چندان جدی گرفته نشده است و وقتی که قرار است از نسبت این رشته و مخاطب سخن گفته شود پای دانش‌هایی مانند روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی به میان می‌آید.

 

3) برای شکل‌دادن به رشته تبلیغ آن هم با انضباط‌های پیش‌رفته آکادمیک باید هم‌زمان، هم روایت تجارب تبلیغی و خوانش این تجارب در مستوایی دانشی جدی گرفته شود و اصطلاحاً تجربه‌نگاری گردد و هم با منظر الهیاتی، تفسیری، فقهی، اخلاقی و سایر دانش‌های حوزوی به تبلیغ نگریسته شود. از این منظر برخورداری از متونی که بتوان آن‌ها را الهیات تبلیغ، فقه تبلیغ، اخلاق تبلیغ و فلسفه تبلیغ و مانند آن نامید، مقدمه ضروری دیگر است. با توجه بدانچه گفته شد جای این پرسش باقی است که آیا دستگاه‌های برنامه‌ریز عرصه تبلیغ در کشور اساساً به شکل‌دهی و برآوردن رشته تبلیغ به عنوان رشته‌ای آکادمیک و مرکزی و نه حاشیه‌ای و جانبی می‌اندیشند؟

 

پی‌نوشت:

1) طباطبایی، سید محمدحسین، معنویت تشیّع و 22 مقاله دیگر، قم، انتشارات تشیّع.

2) برداشت آزاد از آیه 14 سوره مؤمنون که در آن شرح خلقت انسان بدین صورت آمده است.

3) دارالارقم در دامنه کوه صفا، بیرون مسجدالحرام قرار داشت و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در دوره دعوت در مکه، مدتی در این خانه به دعوت پنهانی پرداخت؛ ازاین‌رو، دارالارقم مخفیگاه پیامبر خوانده شده است و دوره اقامت و اختفای پیامبر در دارالارقم، بعدها مبدأ تاریخی به‌حساب آمد و زمان اسلام‌آوردن افراد باتوجه به قبل یا بعد از ورود پیامبر به این خانه یا هنگام اقامت در آن، تعیین می‌شد و پس از آنکه عده‌ای از مردان و زنان و جوانان و مردم مستضعف، پنهانی دعوت پیامبر را پذیرفتند و به‌تدریج شمار مسلمانان افزایش یافت و نام اسلام در مکه زبانزد شد، قریش دشمنی خود را آشکار کرد. رسول خدا هم برای محافظت خود از گزند آنان، همراه یارانش در دارالارقم مخفی شد. به‌گفته ابن‌سعد، در دارالارقم عده بسیاری مسلمان شدند و این خانه به دارالاسلام معروف شد، اما در روایات ابن‌سعد، کمتر از ده تن نام برده شده است که در دارالارقم اسلام آوردند و پس از آنکه عده مسلمانان به چهل یا چهل و اندی مرد و زن (و به روایتی، چهل مرد و ده یا یازده زن) رسید، مسلمانان جرئت یافتند و تکبیرگویان از دارالارقم بیرون رفتند و آشکارا کعبه را طواف کردند: (نگر: دانشنامه جهان اسلام، ذیل واژه).

ارسال نظرات