۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۰
کد خبر: ۷۴۲۷۲۶
یادداشت؛

اثرگذاری «نظم‌های زمانی» بر فرهنگ و سبک زندگی

اثرگذاری «نظم‌های زمانی» بر فرهنگ و سبک زندگی
در ماه‌های اخیر در مجلس و رسانه‌ها، بحثی مبنی‌بر تعطیل‌کردن دو روز در هفته مطرح شده است که می‌توان آن را از زوایای مختلف مورد توجه و تأمل قرار داد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، متن پیش رو یادداشت آقای علیرضا مومن آرانی مدیر کارگروه تجربه‌نگاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام است که به‌ بهانۀ پیشنهاد کمیسیون اجتماعی مجلس برای تعطیل شدن شنبه‌ها  نوشته شده است.

 سؤال این است: آیا این تصمیم مدبرانه است یا خیر؟ و آیا این تصمیم از زوایای مختلفِ دینی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، تقویمی، جغرافیایی، تاریخی، تمدنی و... مورد مداقه قرار گرفته است؟

شاید برای برخی، لزوم توجه به همۀ این ابعاد برای اتخاذ یک تصمیم دربارۀ اضافه‌شدن یک روز تعطیلی به تعطیلات هفتگی، نامعقول و وسواس‌گونه به نظر برسد و ادعا کنند که این کار نه‌تنها اتفاق خاصی را رقم نمی‌زند، بلکه باعث خوشحالی بسیاری از کسانی می‌شود که در دستگاه‌های حاکمیتی و دولتی (فارغ از توجه به بخش‏های خدماتی و تولیدی خصوصی و مردمی)، مشغول کار هستند. این سخن، از نظر کسانی‌که از این تعطیلات منتفع می‌شوند و ساعات کمتری را صرف کار کرده و روزهای بیشتری را در تعطیلات به سر می‌برند، سخن درستی است، ولی آیا این تصمیم، واقعاً دربارۀ یک موضوع کوچک است که عوارض و نتایج محدودی در پی داشته باشد؟ آیا چند دلیل اقتصادی در همراهی با اقتصاد جهانی (که قابل مناقشه است)، برای این تصمیم‌گیری کفایت می‌کند؟

به نظر می‌رسد باتوجه‌به دانش‌های حکمی و اسلامی، می‌توان به این موضوع وارد شد و آن را از منظر نسبت زندگی و زمان (1) موشکافی کرد.

اثرگذاری «نظم‌های زمانی» بر فرهنگ و سبک زندگی

انسان‌ها در حیات زمینی خود درگیر نظم‌های زمانی خاصی هستند که مهم‌ترین آن‌ها موارد ذیل است:
الف) نظم طبیعی طبیعت، که شب و روز و فصل و سال و... را شکل می‌دهد. این نظم متأثر از حرکت زمین، ماه و خورشید در یک منظومه و کهکشان است و برای مکان‌های مختلف کرۀ زمین، فهم این نظم زمانی و هماهنگ‌کردن خود با آن، تفاوت پیدا می‌کند؛ به‌عبارت‌دیگر، در این بعد، زمان و مکان به‌شدت درهم‌تنیده هستند و تمام امور حیاتی و دنیایی انسان را تحت‌الشعاع نظم زمانی و مکانی خود قرار می‌دهند. در نظم طبیعی طبیعت، وقایع عظیمی در جهان واقع می‌شود که کل حیات انسانی از آن متأثر می‌شود.

ب) نظم بیولوژیک موجودات زنده و انسان (به‌منزلۀ یکی از موجوداتی که حیات زمینی دارد)، یکی از دیگر نظم‌ها است که مبتنی‌بر چرخه‌های شب و روز، فصل و سال و دوره‌های زندگی، منظم می‌شود و تغییر می‌کند. این نظم‌های بیولوژیک، ازطرفی به نظم‌های طبیعی طبیعت وابسته‌اند و ازطرف‌دیگر به نظم ارگانیک زیستی بدن مربوطند و در آخر، به نظم‌های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی گره می‌خورند که در حفظ حیات زمینی انسان نقش حیاتی دارند؛ به‌عبارت‌دیگر، نظم‌های زیستی بدن انسان، در میان نظم‌های فرهنگی و اجتماعی و طبیعی قرار می‌گیرند و بدن مجبور است خود را با آن‌ها همراه کند. به همان میزان که میان این نظم‌ها هماهنگی وجود داشته باشد و نظم زیستی بدن تطابق بیشتری با آن‌ها داشته باشد، اوّلاً انجام امور مختلف تسهیل خواهد شد و ثانیاً سلامت بیولوژیکی امکان تحفظ و تداوم بیشتر و با هزینۀ کمتر خواهد داشت؛ به‌بیان‌دیگر، به میزانی که این نظم‌ها باهم هماهنگ شوند، سازهای ارکستر زندگی کوک‌تر خواهند بود و موسیقی بهتری خواهند نواخت و احساس حیات بهتر و قوی‌تری نصیب افراد و کل جامعه و درنهایت کل جهان زمینی خواهند کرد؛ درواقع، این تطابق و یا عدم تطابق، نه فقط بخشی از زندگی، بلکه کل زندگی و نه فقط عده‌ای خاص، بلکه کل حیات زمینی (انسانی، حیوانی و گیاهی) را متأثر می‌کند.

ج) نظم‌های کاری نوع دیگری از نظم‌ها در زندگی انسانی هستند که انسان براساس آن‌ها، به دنبال تأمین مایحتاج ضروری زندگی انسانی خود است. افراد برای تأمین مایحتاج زندگی، بالاجبار بخشی از عمر و زمان‌بندی زندگی خود را صرف انجام امور اقتصادی کرده و تداوم و کیفیت زندگی خود را تضمین و احتمالاً در این مسیر پیشرفت می‌کنند. عموماً در جهان ماقبل مدرن، این زمان کاری نوعی هماهنگی بسیار بالایی با دو نظم پیشین داشت و افراد مبتنی‌بر نظم‌های طبیعی و بیولوژیکی، در زمان‌های خاص و به میزان معیّن، زمان‌ خود را صرف این بخش از زندگی می‌کردند، ولی با تغییر نظم‌های زندگی به‌سمت زندگی‌های شهری و تغییر کارها به‌ کارهای صنعتی، اداری و خدماتی و منطق سرمایه‌داری حاکم بر آن‌ها، نظم‌های کاری به‌منزلۀ نظم‌های جدید زمانی، وارد زندگی انسان‌ها شدند؛ مثلاً بخش‌هایی از جامعه که زمان کاری خود را براساس گردش خورشید در ایام سال کم‌وزیاد می‌کردند، در نظم مدرن مجبور بودند در کل ایام سال زمان‌های ثابتی را صرف کارهای عموماً ثابتی کنند؛ نظمی که عملاً توجهی به نظم‌های بیولوژیکی و طبیعی برای زیست انسانی ندارد. این ناهماهنگی نتایج منفی و عوارض گسترده‌ای را در حوزه‌های مختلف زیستی و فرهنگی، بر جامعه و انسان وارد می‌کند که عموماً در فهم بسیاری از مشکلات محاسبه نمی‌شوند.

اثرگذاری «نظم‌های زمانی» بر فرهنگ و سبک زندگی

د) نوع دیگری از نظم در میان جوامع انسانی وجود دارد که می‌توان آن را نظم‌ فرهنگی نامید.(2) نظم‌های فرهنگی براساس فهمی که از انسان، جایگاه انسان و مسیر رشد و تحول انسان در دنیا دارند، شکل‌هایی از معنادهی و نظم‌بخشی معنایی را دنبال می‌کنند که محیط بر کلیۀ نظم‌های پیشین، آن‌ها را برای زیست خاصی در کنار هم قرار می‌دهد. عموماً در جهان‌های ماقبل مدرن، این نظم بر دیگر نظم‌ها حاکم بوده و آن‌ها را هماهنگ می‌کرده است. کشورهای غربی که در یک سیر تاریخی بلندمدت، تحولات مختلفی را پشت سر گذاشته‌اند، نظمِ معناییِ مدرنی از زمان و زمان‌بندی را در جوامع خود مستقر کرده‌اند که تقریباً دنیایی است و ماهیتی اقتصادی دارد؛ درواقع در نظم فرهنگی مدرن، نظم فرهنگی با نظم کاری تطابق بالایی دارد و می‌توان گفت منطق نظم فرهنگی، نظم اقتصادی و بالابردن انتفاع افراد است، ولی در کشورهای غیرغربی که نظم غربی را مبتنی‌بر ادبیات توسعه به کشورهای خود وارد کرده‌اند، این ورود یک ناهماهنگی جدّی میان نظم فرهنگی با نظم کاری و درنتیجه با نظم‌های طبیعی و بیولوژیکی آن‌ها به وجود آورده است و نظم‌های مختلف زمانی به‌جای هماهنگی، دچار انواع مختلفی از ناهماهنگی‌ها شده‌ و فشارها و تنش‌های زیادی را بر افراد و جامعۀ آن‌ها تحمیل کرده‌اند؛ ‌مثلاً با تشکیل دولت مدرن در ایران، زمان کار در جامعه دچار گسستگی در فهم و زیست مردم شد که تا پیش از شکل‌گیری دولت مدرن، زمان‌های فرهنگی، کاری، طبیعی و بیولوژیکی جامعه، با نظم فرهنگی دینی فهم و زیست می‌شدند، ولی با آمدن دولت مدرن، میان نظم فرهنگی، طبیعی و بیولوژیکی، با نظم کاری فاصله افتاد و افراد جامعه ‌براساس دو نظم، زمان کاری خود را تنظیم می‌کردند.

در آن زمان ساعت‌هایی در ایران مرسوم شد که در عمل دو گونه زمان با آن‌ها تنظیم می‌شد: 1. ساعت رسمی؛ 2. ساعتی که فرهنگی بود و براساس فاصله با ظهر شرعی فهم می‌شد؛ بخش زیادی از جامعه هنوز زمان را به‌شکل فرهنگی خود تنظیم می‌کردند و چون مجبور بودند با زمان رسمی اداری دولت نیز خود را هماهنگ کنند، از دو زمان برای نظم‌بخشی به زمان کاری استفاده می‌کردند. به‌مرورزمان و گذشت یک سده، فهم زمان فرهنگی از تنظیم زمان کاری و روزمرۀ جامعۀ ایرانی بسیار کم‌رنگ شد و زمان رسمی مدرن جای آن را گرفت. با کم‌رنگ‌شدن جدّی این فهم فرهنگی از زمان، بسیاری از شیوه‌های زیست و سبک‌های زندگی، مراسم و مناسک، باورها، ارزش‌ها، هنجارها و رفتارها، از زندگی افراد و جامعه بیرون رفتند و جایگزین‌های تازه‌ای پیدا کردند؛ به‌عبارت‌ساده‌تر، با یک تغییر در فهم زمان و منطق فهم زمان در یک جامعه، به‌مرورزمان گسترۀ وسیعی از عناصر فرهنگی و بالتبع گسترۀ وسیعی از زیست‌فرهنگی مردم، از زندگی افراد و جامعه بیرون رفتند و اکنون شبحی مبهم و کم‌رنگ از آن‌ها در زیست ما باقی‌ مانده است!

شاید کسانی‌که ابتدا این تغییر در فهم و زیست زمان کار را دنبال می‌کردند، فقط از لوازم و ضرورت این فهم از زمان کار، برای شکل‌گیری دولت مدرن سخن می‌گفتند و توجهی به این حجم از اثرات ناخواستۀ فرهنگی و طبیعی و بیولوژیکی آن نداشتند، ولی به‌وضوح پس از گذشت حدود یک سده، می‌توان حجم گسترده‌ای از عوارض این تصمیم را نشان داد، ‌مثل مباحث حول تداخل زمان کاری با زمان‌های دینی و انجام مراسم و مناسک دینی که بخش کوچکی از این نتایج است.

اثرگذاری «نظم‌های زمانی» بر فرهنگ و سبک زندگی

ما در زمان روزانۀ فرهنگی که دینی فهم می‌شده، اوقات خواب و بیداری، نمازهای واجب، اوقات کار، اوقات زندگی زناشویی، اوقات مستحبات، اوقات استراحت، اوقات نظافت، اوقات بهداشت و استحمام، اوقات پخت‌وپز، اوقات خوردوخوراک و... را در یک نظم در کنار هم فهم می‌کرده‌ایم و در یک هماهنگی، آن‌ها به زندگی ما روح و معنا می‌بخشیده‌اند، ولی با یک تغییر در فهم و زیست زمان کاری، مابقی اوقات روزانه نظم پیشین خود را از دست‌ داده و میان انواع فهم زمانی و زندگی ما ناهماهنگی به وجود آورده‌اند؛ درواقع، یک شبانه‌روز، دوره‌های رفت‌وبرگشت انسان و خانواده و جامعه را میان‌ روز و شب‌های متوالی تنظیم کرده‌اند که در آن معنای خاصی از رشد و تربیت معنا پیدا می‌کند و با این تغییر در بخشی از فهم زمان شبانه‌روز، کلیۀ فهم فرهنگی ما در صرف زمان و رشد و تربیت انسانی دچار ناهماهنگی و هزینه‌دادن می‌شود.  

دربارۀ نظم زمان فرهنگی دینی، علاوه‌بر دوره‌های شبانه‌روزی، هفتگی، ماهانه و سالانه، در یک بازۀ بزرگ‌تر، یک دورۀ زندگی انسان و سپس خانواده‌ و جامعۀ هم‌زمانش داریم که با خود، نظم‌ها و معنادهی‌های بزرگ‌تر و شامل‌تری برای افراد و جامعه به دنبال می‌آورند. عموماً در زبان دینی، زمان‌ها فرصت‌هایی برای امتحان و تربیت نفس هستند که انسان‌ در آن‌ها و به‌وسیلۀ آن‌ها، می‌تواند سلوک یا حرکت سازندۀ خود را جلو ببرد؛ به‌عبارت‌دیگر، این دوره‌های زمانی، با منطق معنایی و نظم‌بخشی خود، به زندگی و مسیر زندگی در جهت خاصی کمک می‌کنند و با تغییر در منطق فهم آن‌ها، با گذشت زمان بخش زیادی از حوزه‌های فرهنگی را با خود می‌برند و بخش‌های زیادی از معناهای فرهنگی را با خود می‌آورند. بهترین گزینه‌ها برای تنظیم زمان فرهنگی، زمان‌هایی هستند که در یک هماهنگی با دیگر نظم‌های زمانی باشند. هرگونه تغییر در منطق فهم زمانی در بخشی از فهم زمان زندگی، کل فهم زمانی جامعه را دچار تغییر و ناهماهنگی کرده و عوارض بسیار زیادی را با خود می‌آورد.

باتوجه‌به این مقدمات، اگر قرار است تغییر در فهم زمان تعطیلی هفتگی اتفاق بیفتد، لازم است که این تغییر بیشترین هماهنگی را با فهم زمان فرهنگی داشته باشد و هرقدر از آن دور شود، جامعه از زیست‌فرهنگی خود دور و دچار به‌هم‌ریختگی در نظام معنایی خواهد شد؛ ازاین‌رو، پیشنهاد می‌شود اگر قرار است به تعطیلی هفتگی اضافه شود، این اضافه‌شدن روز پنج‌شنبه باشد. تغییر فهم دورۀ زمانی هفتگی از نظم فرهنگی به نظم کاری، مبتنی‌بر زمان دنیایی و اقتصادیِ نظام جهانی سرمایه‌داری (با تعطیلی شنبه‌ها)، ما را هرچه بیشتر در زیست روزمرۀ داخلی‌مان، در این نظم جهانی مستهلک خواهد کرد و امکان شکل‌دهی به یک نظم تمدنی جدید را از ما خواهد گرفت؛ براین‌اساس، لازم است عالمان حوزوی و دانشگاهی به این موضوع حیاتی وارد شده و حساسیت درخور داشته باشند.

........

(1) «زمان»، فهم رابطۀ من، جامعه، تاریخ با اشیاء و محیط، خودم، دیگران، جوامع، جهان بشری و تاریخ را تنظیم و تحولات آن را ممکن می‌کند. زمان نه‌تنها نشان‌دهندۀ هستی گذشتۀ ما است، بلکه نشان‌دهندۀ هستی جامعه و تاریخ ما و از همه مهم‌تر، هستی کل بشریت است. زمان امکان و ضرورت‌های رفتاری، اخلاقی و عقلانی را معنادار می‌کند و یک امر مشترک اجتماعی و تاریخی را نشان می‌دهد و امکان اندیشیدن، تدبیرکردن و عمل‌کردن برای حفظ، ساختن، قاعده‌مندکردن و تنظیم‌کردن را میسر می‌کند. زمان‌هایی که اکنون آن‌ها را به‌منزلۀ زمان تقویمی می‌شناسیم، در گذشته مراحلی از مراسم، اعیاد و آیین‌های همگانی تحول افراد و جوامع و شناخت آن‌ها بوده‌اند. زمان‌ها ضمن قاعده‌مندی فعالیت‌های جمعی، بیانگر آهنگ تکرار آن‌ها نیز هستند. تکرار زمانی، درواقع تضمین حفظ قاعده یا قواعدی است که زمان خاص برای آن تنظیم شده است.

(2) ما در این متن برای جلوگیری از پیچیدگی، از آوردن نوع دیگری از فهم نظم زمانی در زیست‌فرهنگی جوامع که فهم تاریخی از نظم زمانی است خودداری کردیم که بسیار مهم بوده و در مجال دیگری قابل تحلیل و بررسی است.

 

ارسال نظرات