۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۵
کد خبر: ۷۴۳۴۱۷

روایت رزم لرستانی‌ها در «فتح‌المبین»

روایت رزم لرستانی‌ها در «فتح‌المبین»
وقتی خاطرات عملیات فتح المبین را با عنوان خاکریز ۲۰۲ می‌نوشتم، فضا و حال و هوای آن روزها، صدای بی‌سیم‌ها، صدا زدن همرزمان، شهید شدن دوستان و همرزمانم درست کنار دستم، حتی دشمن را پشت خاکریز می‌دیدم و همه اتفاقات در ذهنم تداعی می‌شد.

سرتیپ دوم علی عبدی بسطامی مولف ۱۰ کتاب در حوزه دفاع مقدس از جمله خاکریز ۲۰۲ در خصوص عملیات فتح‌المبین، نامه پایداری در دو جلد است.

 او می‌گوید: تصورم بر این است که با بیان خاطرات دفاع مقدس به صورت کتبی علاوه بر اینکه تجربیات را به نسل جوان و نوجوان انتقال دهیم، بلکه این نسل با ارزش‌ها و آرمان‌های دفاع مقدس آشنا شوند.

سرتیپ بسطامی معتقد است: در بازگو کردن خاطرات نکته‌ای که باید به آن توجه شد واقعی و مستند بودن است، همه افرادی که در این حوزه فعالیت دارند باید مواظب تحریف‌ها باشند.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع ناآرامی‌ها در شمال غرب کشور و با شروع جنگ تحمیلی در عملیات متعددی از جمله فتح‌المبین حضور پیدا می‌کند.

بسطامی در مناطق عملیاتی سقز، پاوه، نوسود، دشت عباس، عین خوش، ابوغریب، شرهانی، رقابیه، فکه، چذابه، موسیان، مهران، میمک، سومار و نفت شهر حضور داشته است. او در سمت فرمانده گروهان، در برقراری امنیت شهرستان‌های سقز و پاوه نقش داشته است. 

او پس از بازنشستگی مدرس مدعو، در دانشگاه افسری امام علی(ع)، دانشکده فارابی، دانشکده عقیدتی سیاسی آجا، مرکز آموزش های پشتیبانی نزاجا و در امر تدریس علوم نظامی و در مراکز آموزشی و فرهنگی نیروهای چهارگانه آجا و دانشگاه علامه طباطبایی و سایر مراکز شهر تهران جهت آشنایی و معارفه عملیات‌های دوران دفاع مقدس، همکاری دارد.

 به مناسبت هفته دفاع مقدس با این رزمنده و نویسنده دوران دفاع مقدس گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

شما قبل از شروع جنگ وارد ارتش شده بودید، درست است؟

بله من از طریق دانشگاه افسری وارد ارتش شده بودم و فرمانده گروهان تیپ مستقل ۸۴ بودم، با پیروزی انقلاب و شروع ناآرامی‌ها در داخل کشور به سقز و پاوه و نوسود برای انجام عملیات و پاکسازی مناطق اعزام شدیم.

اولین مأموریت یگان ما در سقز بود، آنجا نیروهای نظامی را راه نمی‌دادند، ما رفتیم که پادگان سقوط نکند پس از درگیری و شهید شدن تعدادی از رزمندگان ما وارد پادگان شدیم، از آنجا به بعد شرایط برای ورود دیگر نیروها فراهم شد.

 ماموریت دوم ما برای برقراری امنیت داخلی با پاکسازی محورها در پاوه- نوسود هم انجام شد، حدود ۸ عملیات را در حوزه برقراری امنیت داخلی ازجمله عبور از سیروان و کله شمشیر و دیگر عملیات را تا آزاد سازی منطقه انجام دادیم، اتفاقا در این زمینه هم کتاب عبور از سیروان را تدوین و چاپ کردم.

شما زمانی که به سقز اعزام شدید، آمادگی داشتید؟

سوال خوبی بود، یک نکته که می‌خواهم مطرح کنم این است که رژیم بعثی برای حمله به ایران بهترین موقعیت را انتخاب کرده بود، آنها از هر جنبه امادگی داشتند، اما ما هنوز درگیر ناامنی‌های داخلی بودیم در واقع رژیم بعثی عراق با یک نظام نوپا وارد جنگ شده بود.

به عنوان نمونه من به عنوان فرمانده گروهان باید ۲۰۲ نفر در اختیار می‌داشتم، اما تنها با ۶۰ نفر به سمت سقز عزیمت کردیم.

اگر نبود همت و غیرت جوانان و همه آنهایی که به هر طریقی در پشت صحنه ارتش و نیروهای نظامی را تقویت می‌کردند، قطعا موفقیتی در کار نبود.

با شروع دفاع مقدس یگان شما همچنان در منطقه پاوه و نوسود مستقر بود؟

خیر، یگان ما با اصرار فرماندهان در عملیات فتح المبین که عملیات گسترده‌ای بود، حضور پیدا کرد.

در ابتدا تصور بر این بود چون ما از راه دور آمده‌ایم و با منطقه آشنا نیستیم ماموریت سبک‌تری به ما بدهند، اما با اصرار فرمانده گردان شادروان شهید شاه مراد نقدی نقش مهم و کلیدی به گردان داده شد، آن هم توپخانه دشمن.

در واقع ما از نیروهای خط مقدم حدود هفت کیلومتر عقب تر باید به هدف می‌رسیدیم، شب که حرکت کردیم تا نزدیک جاده اندیمشک به سمت دهلران به ما گفتند که برگردید، تعحب کردیم اما متوجه شدیم که با فرا رسیدن صبح دشمن ما را می‌بیند.

من پیشنهاد عبور از رودخانه خشکی که دیوار بلندی داشت را مطرح کردم، فردا شب عملیات شروع شد همزمان با پیشروی در قسمت جنوبی عملیات ،عراق با دو لشکر حمله کرده بود تا عملیات را به هم بزند، ما نزدیک صبح به هدف رسیدیم، ساعت یازده بود که یک دفعه تیپ زرهی عراق حمله کرد، اما بچه‌ها‌ی ما مقاومت کردند.

خوب این صحنه را به یاد دارم که تانک‌های دشمن از کنار جنازه بچه‌ها عبور می‌کردند، آنها تصمیم داشتند عقبه تیپ ۸۴ و همه را ببندند، یعنی هر چی ما انجام داده بودیم همه را قیچی کنند، اما بچه‌ها با شجاعت و مقاومت اجازه ندادند دشمن به هدف خود برسد، ظرف ۴۸ ساعت گردان ما هفت افسر شهید تقدیم کرد، از جمله شهید نقدی و نریمان حیدری.

پس عملیات فتح المبین عملیات سخت و گسترده‌ای بود و نقش گردان ۸۴ هم تاثیر گذار بود؟

بله یکی از عملیاتی که می‌شود در مورد آن چند کتاب قطور نوشت، و گردان ما نقش اثر گذاری در آن داشت عملیات فتح المبین بود، ما در این عملیات هم راه اصلی دشمن را بستیم و هم توپخانه دشمن را گرفتیم.

پس قطعا یکی از خاطرات شیرین شما همین عملیات فتح المبین بود؟

 دقیقا، یکی از خاطرات شیرین پیروزی ما در عملیات فتح المبین بود، زمانی که عراقی‌ها در حال فرار بودند و ما تعقیب می‌کردیم و بیشتر از منطقه مورد نظر عقب نشینی کردند، شیرین بود.

لشکر ۸۴ در عملیات مختلفی نقش آفرینی کرده است؟

بله فتح‌المبین، محرم، والفجر یک، والفجر سه، عاشورا، کربلایی شش بخشی از عملیات گسترده و مهمی است که لشگر ۸۴ در آن نقش آفرینی کرده است.

قطعا خاطرات تلخ هم زیاد دارید؟

بله حضور در جبهه جنگ آن هم دشمنی که با همه قوا کمترین هدفش تجزیه کشور بود و برای تحقق آن دست به هر جنایتی می‌زد، اتفاقات تلخ و ناگوار زیادی را به دنبال دارد.

وقتی کنار دست تو دوستانت شهید می‌شوند، همه اینها خاطراتی است که یادآوریشان دل آدم را به درد می‌آورد.

یادم هست روزهای اول درگیری با عراق چون ضد انقلاب دشمن را به نوسود را دارد بود، شرایط سخت بود.

صبح متوجه شدم که چند نفر از سربازان وظیفه مقابل پادگان آتشی روشن کرده بودند زمستان بود و سرد، گفتم آتش را خاموش کنید تا دشمن ندیده، اما ظاهرا دشمن متوجه شده بود و دوربین تانک‌های عراقی بچه‌های ما را نشانه گرفته بود، یک آن به خودمان آمدیم دیدیم که هر کدام به طرفی پرت شدیم، شنیدم یکی از سربازان می‌گوید، سوختم.

ازاین صحنه‌ها زیاد دیدیم آنهایی که دوستشان داشتیم کنارمان شهید و تکه پاره می‌شدند.

شهادت سربازانی که خدمتشان تمام شده و قرار بود مرخصی بروند، اصابت توپ کنار ماشین آنهایی که خدمتشان تمام شده بود، اما مانده بودند تا کنار دیگر رزمندگان از مرز و بوم این کشور دفاع کنند.

 

‌نقش لرستان در دفاع مقدس از نگاه شما که مستقیم در عملیات مختلفی حضور داشته‌اید؟

استان لرستان با توجه به اینکه نزدیک مرز بود، از طرفی بخشی از استان خوزستان هم لر هستند در جنگ نقش موثری داشت، نکته دیگر لرستان معین جنگ بود، نقش افسران و سربازان شجاع لر نقشی ارزنده و غیر قابل انکار است.

یک خاطره که برایتان جالب بوده تعریف می‌کنید؟

در منطقه نوسود تیپ عراقی به گردان ما حمله کرد، از ساعت یک شب تیر باران دشمن شروع شد، بچه‌ها ما مقاومت کردند، دو سرباز که یکی از آنها نورالدین لطفی بچه چال میرحسین بود سرشان رفت، عراقی ریختند داخل پادگان من گوشه‌ای ایستادم و آنها را به گلوله بستم و برگشتم به جایی که بیسیم را گذاشته بودم، چشمم به دو عراقی افتاد که کمتر از یک متر با من فاصله داشتند، هر آن منتظر بودند یا شلیک کنند یا من را به اسارت بگیرند، حتی در آن لحظه که کوتاه هم بود به فکر این افتادم که اگر من را گرفتند چطور از دست آنها فرار کنم، منتظر عکس العمل سربازان عراقی بودم اما آنها رفتند بدون اینکه اتفاقی بیفتد در حالی که من جلوی چشمشان بودم.

بعد از بازنشستگی چه کاری انجام دادید؟

من پس از بازنشستگی به عنوان مدرس در دانشگاه‌های افسری فعالیت داشتم، همچنین با هیات معارف جنگ شهید سپهبد صیاد شیرازی هم همکاری داشتم، 

چطور شد سراغ نوشتن کتاب در حوزه دفاع مقدس رفتید؟

راستش را بخواهید من تا حدودی دست به قلم هستم، امیر حسام هاشمی که در همین هیات معارف جنگ شهید سپهبد صیاد شیرازی فعالیت داشت، به من گفت حالا که خاطرات فتح المبین را تعریف می‌کنی، برای ما به رشته تحریر در بیاور، وقتی نوشتم و خواند گفت که خیلی خوب است. همان جرقه‌ی شد برای نوشتن.

اولین کتابی که از شما در حوزه دفاع چاپ شد؟

کتاب خاکریز ۲۰۲ خاطرات فتح المبین.

چند کتاب از شما تاکنون چاپ شده است ؟

من حدود ۱۰ کتاب دارم که تاکنون ۸ کتاب چاپ و دو کتاب دیگر هم در انتظار چاپ هستند.

 

 کتابی که خودتان خیلی دوست دارید؟

نامه پایداری، که مربوط به عملکرد لشکر ۸۴ در دفاع مقدس است، کتابی که نقش لشکر ۸۴ را برجسته می‌کند، این کتاب را به درخواست بنیاد حفظ آثار در دو جلد جمع آوری و تدوین کردم.

وقتی خاطرات دفاع مقدس را می‌نویسید، آیا خاطرات آن روزها برایتان تداعی نمی‌شود؟

دقیقا پاسخ به این سوال شما مثبت است، من عملیات فتح المبین را با عنوان خاکریز ۲۰۲ می‌نوشتم، فضا و حال و هوای آن روزها، صدای بی‌سیم‌ها، صدا زدن همرزمان، شهید شدن دوستان و همرزمانم درست کنار دستم، حتی دشمن را پشت خاکریز می‌دیدم و همه اتفاقات در ذهنم تداعی می‌شد.

درست است سال‌ها از جنگ گذشته، اما ما همچنان با خاطرات آن روزها زندگی می‌کنیم، یادمان نرفته چه جوانانی برای دفاع از مرز و بوم و ارزش‌ها این نظام و انقلاب جان خود را فدا کرده‌اند، از طرفی تمام اتفاقات جنگ روی اعصاب و روان همه رزمندگان تاثیر هم منفی و هم مثبت بر جای گذاشته است. 

مستند کردن دفاع مقدس و خاطرات رزمندگان چه اهمیتی دارد؟

من تصورم بر این است که ما از دفاع مقدس تجربه کسب کنیم و نسل جوان ما با ارزش‌ها آشنا بشنوند، آنها باید بدانند که چه بر ما گذشت.

 به نظر شما در بازگو کردن خاطرات جنگ چه موضوعی از اهمیت بالایی برخوردار است؟

مستند و واقعی بازگو کردن خاطرات و دوری از هرگونه تحریف بسیار مهم است. من گاهی برای ثبت یک واقعه با چندین نفر مصاحبه انجام داده‌ام تا درست ترین واقعیت را به مخاطبان انتقال دهم.

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات