«آن صخره مرجانی» بازتولید دوباره زنان نهضت+ معرفی کتاب
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، قشر مذهبی جامعه، موتور حرکت امروز جمهوری اسلامی ایران به سمت آرمانهای متعالیاش است. در این میان مردم مذهبی پایتخت به دلیل مقاومت بینظیرشان در برابر فشارهای فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی نقش تعیینکنندهتری دارند. پس از طی یکسال هجوم پرخاشگرانه و رادیکال علیه حجاب، طبعاً بانوان تهرانی بهشکل خودآگاهانهای حجاب خود را با «اراده»ی متمایزی برگزیدهاند. از اینرو عمق و قدرت «اراده حجاب» پس از این هجمه با قبل آن قابل مقایسه نیست.
بانوان دارای حجاب دو طیفاند: بانوان دارای حجابی که در حجابشان حدود شرعی را رعایت نکردهاند و بانوانی که حجاب شرعی را رعایت نمودهاند. در مقایسه این دو طیف، طیف دوم را بانوان محجبه (به معنای خاص کلمه) مینامیم. این طیف، هسته سخت بانوان در حرکت فرهنگی امروز انقلابی ما هستند.
بر اساس نمونهگیری تیام، 52.2 درصد این بانوان دارای تحصیلات دانشگاهی و 56.3 درصد شاغل، دانشجو یا بازنشسته هستند. با توجه به دقتهای لازم در انتخاب نمونه با اطمینان خوبی در مورد آن میتوان سخن گفت. به آن معنا که بیش از نیمی از بانوان محجبه، با وجود گذار از دو پدیده دانشگاه و اشتغال که وجوه اساسی زیست مدرن زنانهاند، و با وجود این هجمه، بهصورت کامل به حجاب خود پایبند بودهاند. این پدیده اجتماعی، حاکی از توسعه و عمق زیست پدیدهای است که در کتاب ارزندۀ «آن صخره مرجانی» بهعنوان «زنان نهضت» از آن یاد میکند. این پدیده پیش از انقلاب اسلامی، پدیدهای نادر بود که با پوشش مانتو و روسری و عینکهای آفتابی با قابهای کائوچویی درشت میتوانستیم آن را پیدا کنیم. امروزه این پدیده به گسترهای بزرگ در پایتخت رسیده است. جالبتر ترکیب 41.9 درصدی چادری این طیف است، ترکیبی که 56.8 درصد آنان دارای تحصیلات دانشگاهی و 51.4 درصد آنان شاغل یا بازنشستهاند.
این ویژگیها طبعاً نه توصیفی است از زن سنتی و نه توصیفی است از زن مدرن. این نوع زیست زنانه، پدیدهای زاییده نهضت اسلامی ایران معاصر است که توانسته مزیتهای مورد ادعای دنیای مدرن را در عین حفظ مستحکم ارزشهای اسلامی، همراه خود در پدیده پرمؤلفه و پیچیدهای به نام «زندگی» حمل کند.
این به معنای فقدان چالش در این امر پیچیده تمدنی نیست. چالش، طبیعت گذار فرهنگی است. تولد و رشد نوپدیدههای تمدنی چون زنان نهضت نتیجه همین چالش است. مسئله نسبت این طیف با خانه، خانواده، فرزندآوری و میزان پذیرش لایهای از اندیشههای دارای گرایش فمنیستی، طبعاً مسئله زیرساختی این تحلیل است و دادههای دیگر این پیمایش ـ که بعداً منتشر میگردد ـ میتواند در تحلیل آن مفید واقع شود.
ازجمله چالشهای مورد اشاره در دادههای نشریافته در مورد بانوان محجبه آن است که درمجموع 9.3 درصد آنان (که از بین مانتوییها 11.7 درصد و از بین چادریها 2.6 درصد) کاشت ناخن و درمجموع 15.7 درصدشان (که از بین مانتوییها 16 درصد و از بین چادریها 10.7 درصد) عمل زیبایی بینی داشتهاند. این به معنای آن است که 10-15 درصد از ایشان با فشار هنجاری عملهای زیبایی در جامعه زنان همراهی کردهاند. شاید در نگاه اول درصد کمی به نظر بیاید اما حکایت از یک اتفاق دارای امکان توسعه است. ورود این پدیده به زیست این قشر از زنان در ساخت گونهای از زیست مذهبی که به دنبال بهرهبردن از هنجاریهای زیبایی عمومی است، مؤثر میباشد. تحقق چنین زیستهای دوگانهای، منطق «امکان» و «گزینه» را برای زیست اجتماعی بانوان محجبه فراهم میسازد. وجود چنین گزینهای خود زمینه شکلگیری یک بلوک 10-15 درصدی را فراهم کرده است. سؤال اصلی این است که این بلوک چقدر پایایی دارد؟ به عبارتی خانمی که کاشت ناخن کرده، چقدر آمادگی دارد در قدم بعد به جای مقنعه روسری بپوشد و در قدم بعد روسریاش را عقب تر بکشد؟ چقدر احتمال دارد با دانستن احکام شرعی مرتبط با این عمل، دل از آن بشوید تا زیست خود را در طیف مذهبیها پایدارتر کند؟ اینجا است که نقطه تعیینکننده تغییر فرهنگی خود را نمایانتر میسازد. این بلوک اجتماعی، مهمترین نقطه تحول فرهنگیاند. به عبارتی دعوتکنندگان به خیر و فعالان فرهنگی انقلابی قبل از توجه به پدیده کشف حجاب و خانمهای به اصطلاح ضعیفحجاب، باید نسبت به این پدیده احساس مسؤلیت کنند. در صورت فائقآمدن بر این پدیده امکان پیشروی به بلوک بعدی از خانمهای دارای پایبندی کمتر نسبت به حجاب فراهم میشود و حرکت تحولی سمتوسوی خود را تغییر خواهد داد؛ همانطور که این آمار این پیشروی را نشان میدهد.
7 درصد بانوان محجبه بیان کردهاند که مادرشان محجبه نیست. این پیشروی ارزندهای است که سمتوسوی بهرهمندی از سرمایهگذاریهای فرهنگیمان را بهوضوح نشان میدهد. این طیف حجابشان زاییده فضای خانوادهشان نیست و نهادهای اجتماعی و زیست عمومی در جمهوری اسلامی این فضای زیست را برای او فراهم ساخته است.
اما به هر حال دشمن نیز در حال پیشروی در خاک ماست چرا که 24.1 درصد اذعان کردهاند که خواهر غیرمحجبه دارند و با لحاظ اینکه بخشی از ایشان مادران محجبه دارند لذا قسمتی از این درصد را میتوان حوزه پیشرفت دشمن در خاک خودی دانست. از اینرو باید با دقت روی همان بلوک 10-15 درصدی محجبه متمرکز شد. امکان تمرکز بر کل طیفهای مختلف اجتماعی در قدم اول فراهم نیست؛ سنگ بزرگ علامت نزدن است. از یک نقطه کانونی باید آغاز کرد. نقطه مرکزی توجهات ما همین بلوک 10-15 درصدی مورد اشاره در میان خانمهای محجبه تهرانیاند. این قشر تنها با یک منطق زیست همراه خواهد شد. این قشر به دنبال جمع دو پدیده زیست مذهبی و هنجار القائی از محیط است. تا وقتی منطق حجاب برای این طیف تبدیل به منطق هویتی پیشرو نشود، زیستهای دوگانه اینچنینی اقناع نخواهند شد. مسئله اساسی «نوع باور خود محجبهها نسبت به حجاب است» . باید حجاب را به مانند ابتدای انقلاب تبدیل به «نماد هویتی زنان پیشرو نهضت» کنیم. این گونه است که تهدید تبدیل به فرصت میشود. همانطور که طبق شواهد کتاب ارزنده «آن صخره مرجانی»، قبل از پیروزی انقلاب، زن محجبه تبدیل به نماد زن پیشرو نهضت اسلامی شده و حتی زنان مدرن نیز برای رسیدن به این مرجعیت هویتی، محجبه شدند. آنگاه قدرت افسانهای «این صخره مرجانی» را خواهیم دید.
معرفی کتاب:
عموم کسانی که با تاریخ قبل انقلاب آشنا هستند فکر میکنند تنها حرکت دوره پهلوی علیه حجاب زنان، دستور رضاشاه برای کشف حجاب بود. در حالیکه در دوره محمدرضا شاه نیز سیاستهای فرهنگی تند و تیزی علیه مسئله حجاب به کار گرفته شد که بخش مهمی از آن در رسانههای دوره پهلوی منعکس شد. کتاب «آن صخره مرجانی» یک تحقیق فاخر و جذاب در اینباره است که توانسته با رصد دقیق روزنامهها و مجلات دوره پهلوی دوم، سیاستهای ضد دینی و به خصوص «حجاب ستیزی» رژیم پهلوی را به خوبی به تصویر بکشد و از این جهت، تنها کتابی است که تا امروز در اینباره منتشر شده است.
در این کتاب علاوه بر گردآوری متن بسیاری از روزنامهها و جراید دوره پهلوی علیه حجاب، تصاویر و کاریکاتورهای موهن آن دوره علیه زنان مسلمان و با حجاب نیز منتشر شده تا حافظه تاریخی ملت ایران فراموش نکند که تا همین نیم قرن قبل، چه تفکری در ایران حاکم بود که برای سوق دادن جامعه به سمت «جهنم اجباری» تمام تلاشش را انجام داد و اتفاقا بسیاری از چالشهای امروز بر سر مسئله حجاب نیز ریشه در همان اتفاقات تاریخی دارد.
دورهای که این کتاب به آن پرداخته دوره بازگشت به کشف حجاب رضاخانی و تلاش طاغوت برای فرهنگ کردن بیحجابی است. البته که پایان این دوره با تشکیل مرجانها در ساحل، صخرهای سترگ را در برابر همه تمهیدات و برنامهریزیها ایجاد میکند که بازتاب آن یک سونامی به نام انقلاب اسلامی است و چادر نماد آن است. بازگشت زن به اصل خویش یعنی بازگشت انسان به انسانیت.
کتاب صخره مرجانی، نتیجه فیشبرداری از چندصد هزار صفحه مطبوعاتی در بازه زمانی 5 ساله از سال 1355 تا 1360 است؛ یعنی پایان پهلوی و آغاز جمهوری اسلامی.
«آن صخرۀ مرجانی» ذرهبین خود را روی تحلیل تغییر و تحولات دو بازه زمانی پیش و پس از انقلاب و ذیل عنوان و سوژۀ مطالعات اجتماعی ایران قرار داده و منطق این نگاه را تفاوت این دو بازۀ زمانی به دلیل ماهوی دانسته است. نگاهی که کمتر میتوان آن را در میان آثار تحلیل با چنین موضوعی ردیابی کرد. ناگفته پیداست که حکومت پهلوی بعد از اِعمال قانون کشف حجاب در دوره رضاخان، تلاش فراوان کرد تا زنان را با کمک نهادها و رسانههای خود ابتدا با ارشاد، و در صورت مقاومت، بهزور، بیحجاب کند و برای این کار از هیچ ابزار زور و ارعابی دریغ نکرد و همین روند چنان با مناسبات اجتماعی پیش رفت که بیحجابی به یک فرهنگ اجتماعی مسلط تبدیل شد.
به گفته نویسنده کتاب «زنان بسیاری اما مغلوب این فرهنگ نشدند و آرامآرام زنان چادری و باحجاب مخصوصا پس از انقلاب اسلامی در بازه زمانی مورد بحث دیگر، سربرآوردند و ذرهذره به خودباوری رسیدند، از لاک انفعال بیرون آمدند و آهسته و پیوسته تمامی عرصههای قابل فتح را به تسخیر خود درآوردند.» این کتاب از دل تحلیل هزاران صفحه، نمایه و برگهبرداری از مطبوعات بیرون آمده که در این مسیر انبوهی از موضوعات دیگر مرتبط با تاریخ اجتماعی و فرهنگ عمومی ایران در آن مقطع را نیز مورد شناسایی و تمرکز قرار داده است.