نقش سرویسهای امنیتی آمریکا و انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، سرویسهای امنیتی انگلستان و آمریکا به صورت مشترک دارای مسئولیت مستقیم در کودتای ۲۸ مرداد هستند. با این حال در سالهای پس از کودتا، هر دو کشور در یک رقابت داخلی کوشیدند تا حد امکان جرم خود را در این حادثه به گردن یکدیگر بیاندازند و با درپیش گرفتن سیاست پنهانکاری و درز هدفمند اطلاعات خشم و نفرت نسلهای مختلف ایران را مدیریت کنند.
مدتی قبل یک سریال تاریخی در انگلستان به دلیل اینکه حاوی سکانسی از اعترافات یک جاسوس انگلیسی موسوم به «داربی شایر» درباره کودتای ۲۸ مرداد بود، توسط MI۶ مورد سانسور قرار گرفت.
علاوه بر اسنادی که نشان میدهد کودتای نظامی علیه دکتر محمد مصدق و کابینه جبهه ملی به عنوان بخشی از سیاست خارجی آمریکا توسط سازمان سیا اجرا شده است، بسیاری از رهبران ارشد دولت آمریکا نیز به نقش این کشوراعتراف کردهاند.
«مادلین آلبرایت» وزیر امور خارجه اسبق آمریکا، طی یک سخنرانی در سال ۲۰۰۰ به صورت مفصل درباره نقش این کشور در سرنگونی دولت مصدق اشاره کرد. «باراک اوباما» رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز طی سخنرانی سال ۲۰۰۹ خود در قاهره اقدام سازمان سیا را «سرنگونی یک دولت منتخب دموکراتیک ایران» توصیف کرد.
اخیرا سازمان سیا در آخرین قسمت از پادکست رسمی خود که به عملیات فرار شش دیپلمات آمریکایی از ایران پس از اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹ اختصاص دارد، به مساله کودتای ۲۸ مرداد اشاره کرد. سازمان سیا در اشاره جدید خود به بیان این مطلب اکتفا کرد که عملیات این سازمان علیه نخست وزیر ایران در سال ۱۹۵۲ «غیردمکراتیک» بود.
ماجرا از زمانی شروع شد که نفت ایران مانند افسانهای برای مقامات بریتانیایی کشف شد. آنها به منبع بی پایان انرژی رسیده بودند و میتوانستند سوخت نیروی دریایی ارتش بریتانیا را از زغال سنگ به نفت تغییر دهند. به این ترتیب قیمت و ارزش نفت در بازار انرژی ارزش فوقالعادهای یافت. پالایشگاهها و چاههای نفت آبادان برای انگلستان چشمه جوشان ثروت بود و انگلستان میخواست آن را به هر قیمتی بالا بکشد. قبل از نخستوزیری مصدق، شرکت نفت بریتانیا موسوم به بریتش پترولیوم، کنترل کامل چاه نفت را در اختیار داشت و در کمال وقاحت با کسر مالیات، فقط ۱۶ درصد از سود فروش نفت را به دولت ایران میپرداخت.
در آن زمان محمدرضا پهلوی پادشاه جوان و ناپختهای بود که از عمق مسائل سیاسی سر در نمیآورد و به راحتی تحت تأثیر اطرافیانش قرار میگرفت. به همین دلیل سرویسهای امنیتی تلاش میکردند تا تصمیمات او را از طریق تاثیرگذاری بر اطرافیان تغییر دهند.
مبارزه دکتر محمد مصدق و ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت، مقامات بریتانیا را نسبت به آنچه در ایران میگذشت بسیار نگران کرد. انگلستان نمیخواست ایران از سود کلان فروش نفت بهرهمند شود چرا که با تقویت ایران و بهبود سطح زندگی مردم مخالف بود.
به دنبال ملی شدن صنعت نفت، مهندسان و کارگران بریتانیایی شرکتهای نفتی را به حال خود رها کردند. انگلستان سپس تحریمهای شدیدی بر نفت ایران اعمال کرد، اما به این مقدار هم اکتفا نکرد و به تهدید خریداران نفت ایران پرداخت. فشار سنگین بریتانیا موجب تضعیف پایههای اقتصاد ایران شد.
انگلیس در ادامه کوشید شاه را برای حذف مصدق متقاعد کند و احمد قوام را روی کار بیاورد. این تلاش جواب داد و قوام به قدرت رسید، اما به دنبال همراهی حزب توده با هواداران مصدق، قوام سقوط کرد و مصدق دوباره قدرت را به دست گرفت.
سازمان سیا میخواست به هر قیمتی مصدق را از سر راه بردارد و به همین خاطر در تلاش دوم خود سراغ کودتای نظامی رفت، اما باز هم شکست خورد. با این حال MI۶ ناامید نشد و تلاش خود را برای سرنگونی مصدق از قدرت ادامه داد. MI۶ سعی کرد به ارتش ایران نفوذ کند و با استفاده از اردشیر زاهدی برای کودتای دیگری برنامه ریزی کرد که در آن اراذل و اوباش نقش اول سناریو را برعهده داشتند.
زاهدی افسری بود که در زمان اشغال ایران توسط متفقین، در زندان به سر میبرد و به دلیل سابقه فساد اقتصادی و اخلاقی، گزینه مناسبی برای رهبری عملیات کودتا بود. در نهایت آنها در اجرای نقشه خود موفق شدند و مصدق را از سمت خود برکنار کردند. در جریان این کودتا، شاه موقتا از ایران فرار کرد و بلافاصله پس از پیروزی کودتا به کشور بازگشت.
بریتانیا همچنین از طریق رادیو بیبیسی توانست عملیات روانی مهم و پیچیدهای را به کودتای نظامی پیوست کند.
مورخان معتقدند دولت دکتر مصدق و نهضت ملی ایرانیان به مثابه نطفه دموکراسی در منطقه آسیاسی غربی بود که چنانچه توسعه مییافت و رشد میکرد، اکنون این منطقه میتوانست چهرهای متفاوت داشته باشد. با این حال ایالات متحده و بریتانیا نشان دادند که ارزشهای دمکراتیک در مقام عمل برایشان پشیزی اهمیت ندارد و در رفتار با ملت ایران صرفا به منافع کثیف و نامشروع خود میاندیشند.