۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۲
کد خبر: ۷۶۵۳۹۳
سلسله یادداشت‌های تفسیر سوره حمد/ یادداشت نخست

رسالت پیامبر اکرم(ص) همگانی است

رسالت پیامبر اکرم(ص) همگانی است
قرآن کتاب هدایت جهانی برای همه انسان‌ها، در همه زمان‌ها و مکان‌هاست. چنان‌که در آیه ۵۶ سوره مدثر فرمود: وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْبَشَرِ، یعنی ﺩﺭ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪی نیست در حالی که ﺟﺰ ﺗﺬﻛﺎﺭی ﺑﺮﺍی ﺑﺸﺮ ﻧﻴﺴﺖ.
 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان، حجت الاسلام والمسلمین رامین گلمکانی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در سلسله یادداشت هایی به تفسیر سوره حمد پرداخت.

متن نخستین یادداشت از قرار زیر است:

قرآن کتاب هدایت جهانی برای همه انسان‌ها، در همه زمان‌ها و مکان‌هاست. چنان‌که در آیه 56 سوره مدثر فرمود:... وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْبَشَرِ، یعنی ﺩﺭ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪی نیست در حالی که ﺟﺰ ﺗﺬﻛﺎﺭی ﺑﺮﺍی ﺑﺸﺮ ﻧﻴﺴﺖ. یا آیه 68 سوره قلم که آمده: وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِین یعنی ﺩﺭ ﺻﻮﺭتی ﻛﻪ ﺁﻥ ﺟﺰ ﺗﺬﻛﺎﺭی ﺑﺮﺍی ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ. یا آیه 28 سوره تکویر «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِین» یعنی ﻗﺮﺁﻥ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻛﺴﺐ ﻣﺎﻝ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺬﻛﺮی ﺑﺮﺍی ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

پس قرآن اختصاص به زبان، نژاد، زمان و مکانی خاص ندارد.

رسالت پیامبر اکرم(ص) همگانی است. همان‌طور که قرآن جهانی است؛ دایره رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز همگانی است. چنان‌که در آیه 107 سوره انبیا فرمود: مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ، یعنی ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺭحمتی ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻭﻩ‌ﻫﺎی ﺑﺸﺮی ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ. یا آیه 28 سبأ که بیان می‌کند «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون» ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦﻛﻪ همه ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭی ﻭ ﺑﺸﺎﺭﺕﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﺍﺧﻄﺎﺭﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﺎشی، ﻭلی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم نمیﺩﺍﻧﻨﺪ. یا همچنان که در سوره فرقان آمده «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا» ﭘﺮ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺟﺪﺍﻛﻨﻨﺪﻩ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﻤﺪ(ص) ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﻢ‌ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

بنابراین کتاب پیامبر جهانی باید دارای دو ویژگی با هم باشد: نخست، زبانش جهانی بوده و دوم، محتوایش برای همگان مفید باشد.

منظور از زبان در اینجا، زبان خاصی مثل عربی نیست. بلکه مقصود از زبان؛ جان و روح انسانی یعنی فطرت مشترک در همه انسان‌هاست. زبان فطرت، زبان معنوی قرآن است که مشروط به فرهنگ یا تمدن خاصی نیست. اگر مخاطبِ این زبان جهانی قرآن، فطرت مشترکِ همه انسان‌هاست، پس رسالت پیامبر اکرم(ص) آن است به وسیله قرآن، این فطرت‌ها را شکوفا کرده و پرورش دهد. بنابراین هر انسان حقیقت‌جویی از هر فرهنگ و ملیتی، در مواجهه با قرآن از جان و دل آن را می‌پذیرد. چنان‌که خداوند به پیامبرش در آیه 30 سوره روم توصیه می‌کند: ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻴﭻ‌ﮔﻮﻧﻪ شریکی ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭی ﺭﻭ برﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﺎتی ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺲ ﺭﻭی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﻭ بی‌ ﺁنکه ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﭼﭗ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﻳﺎبی، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﺪﻭﺯ. ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﺎﺵ. ﺩینی ﻛﻪ ﻓﻄﺮﺕ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩی‌ات ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﺮﺍﻳﺶ می‌ﺩﻫﺪ. ﻫﻤﺎﻥ ﻓﻄﺮتی ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ها ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺧﺪﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮنی ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺯﻣﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﻣﻜﺎﻥﻫﺎ، ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ نمیﭘﺬﻳﺮﺩ. ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻭلی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم نمیﺩﺍﻧﻨﺪ.

پیامبر اکرم(ص) نیز براساس آنچه در روضه الواعظین آمده، فرمود: قریش گفتند ‌ای ابوطالب! از او بپرس آیا خداوند او را ویژه ما فرستاده یا برای همه مردم. ابوطالب گفت: ‌ای برادرزاده، آیا برای همه مردم برانگیخته شده‌ای یا فقط‍‌ برای قوم خود؟ فرمود: برای همه مردم از سپید و سیاه و سرخ و عرب و غیرعرب مبعوث شده‌ام و سوگند به کسی که جان من در دست او است، من همگان را، سپید و سیاه را و هر کس را که بر سر کوه‌ها و جزایر و دریاهاست به این آیین فرامی‌خوانم و فارسیان و رومیان را هم همین امسال به این کار فرا می‌خوانم. قریش سرگردان شدند و با نخوت و تکبر رو برگرداندند.

چند نکته

نکته اول: مشترک بودن زبان فطرت نسبت به قرآن

مشترک بودن زبان فطرت نسبت به قرآن، به آن معنا نیست که همه انسان‌ها در فهم قرآن یکسان هستند و برداشت مساوی از آن دارند؛ بلکه معارف قرآن و به دنبال آن، برداشت انسان‌ها از مفاهیم آن، مراتب و درجات مختلفی دارد. هر کسی به اندازه استعداد و تلاش خود از قرآن بهره می‌برد و سرآمد همه انسان‌ها پیامبر اکرم(ص) است که به سرچشمه علم الهی متصل است.

نکته دوم: زبان قرآن، زبان فطرت و جهانی

اگر چه زبان قرآن، زبان فطرت و جهانی است اما هر غرق در گناه و کافری صلاحیت فهم آن را ندارد، زیرا کسی که با کثرت گناهان یا انکار حقیقت؛ فطرت و هدایت اولیه را بپوشاند؛ با دست خود بر قلبش، قفل نفهمی زده و خود را از فهم قرآن محروم ساخته است. چنان‌که در سوره محمد فرمود: ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﺪﺑﺮ نمی‌ﻛﻨﻨﺪ؟ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮ ﺩﻝﻫﺎی ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻜﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﻔﻞﻫﺎی ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺩﻝﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. اما کسی همچون سلمان محمدی که فطرت خود را حفظ کرده، اگر چه از ایران آمده باشد، با پذیرش حق و حقیقت، حضرت امیر(ع) در حقش می‌فرماید: بدان‌ ای ابوذر که سلمان باب رحمت الهی در زمین است، کسی که او را بشناسد و بفهمد، مؤمن است و کسی که او را انکار کند، کافر است، سلمان در مقام قرب الهی به‌قدری رشد کرده که فردی از جمع ما اهل بیت شده است. یا مثل بلال که از حبشه آمد و صُهَیب رومی که خاقانی درباره آن دو می‌گوید: پیشِ صدر مصطفی بین؛ هم بلال و هم صُهَیب/ این چو عود آن چون شکر در عود، سوزان آمده. بنابراین اگرچه قرآن برای هدایت همه افراد بشر است، اما تنها انسان‌های حقیقت‌جو و بیدار دل از آن بهره می‌برند.

نکته سوم: شیوه‌های مختلف بیان معارف و آموزه‌های قرآن

خداوند که رسالت پیامبرش را تزکیه نفوس انسان‌ها و تعلیم قرآن و حکمت می‌داند، روش‌های آموزشی و تربیتی را هم به پیامبر اکرم(ص) آموخته و خود نیز در بیان معارف قرآن از همان روش استفاده می‌کند. چنان‌که در آیه125 سوره نحل می‌فرماید: ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻧﻴﻜﻮ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻛﻦ. پس چون انسان‌ها در مراتب فهم مختلف هستند، پیامبر باید برای هدایتِ آن‌ها از شیوهای خاص استفاده کند.

نکته چهارم: فرق قرآن با کتاب‌های علمی

قرآن کریم در بیان معارف، روشی خاص ندارد، بلکه در پیوند جهان‌شناسی و خداشناسی گاهی از تمثیل و قصه برای ساده‌سازی مطالب سنگین، گاهی از جدل و گفت‌وگو در مقابل کفار لجوج و معاند، گاهی از موعظه در تربیت و تزکیه نفوس افراد آماده و با تقوا و گاهی از حکمت و برهان برای صاحبان عقل استفاده می‌کند، در حالی که در کتب علمی منحصراً در یک مسئله و آن هم با ذکر اقوال در همان مسئله بر اساس روش واحد تجربی عمل می‌کنند و مسائل آن‌ها اغلب جهان‌شناسی است، نه خداشناسی. یکی دیگر از روش‌های قرآن، تکرار است که در کتب علمی خاص معمول نیست. یکی از روش‌های قرآن، تغییر جهت در سیاق و قالب کلام است که گاهی هنگام بیان مطلبی، ناگهان به یک نکته بسیار دقیق اشاره می‌کند و سپس به سیاق قبلی برمی‌گردد، در حالی که در کتب علمی این شیوه ضعف شمرده می‌شود و مذموم است./933/

جواد رستمی
ارسال نظرات