۳ اردیبهشت| سالروز ترور نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران
روایت شاهدان عینی از ترور سرلشکر محمدولی قرنی

در یک لحظه در باز شد و دو جوان با حالتی گرفته بیرون آمدند، در حالی که به هم میگفتند: کار تموم شد، بدو... به طرف آنها حرکت کردم که یک نفر از آنان از زیر «اورکت» خود یک کلت... بیرون آورد و مرا تهدید کرد که از مسیر آنها خود را دور کنم.
حول و حوش ساعت ۱۱.۳۰ صبح روز دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ سرلشکر محمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران در منزل خود توسط گروه فرقان به شهادت رسید. محمدولی قرنی در فروردین ۳۴ به ریاست رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد. بعد از دو سال که در این سمت انجام وظیفه کرد در تاریخ ۱۱ آبان سال ۳۶ به معاونت ستاد ارتش منصوب شد تا اینکه در تاریخ ۱۰ اسفند ۳۶ رژیم مدعی شد که او به اتهام سوءاستفاده از اختیارات و مداخله در امور کشوری دستگیر و تحت بازجویی قرا گرفته است. در همان موقع رویتر گزارش داد که او یکی از چند نفری است که به خاطر ساقط کردن دولت و به روی کار آوردن دولت جدید بازداشت شده است. یونایتدپرس نیز گزارش داد که او یکی از کسانی است که به اتهام کوشش برای برانداختن رژیم دستگیر شده است. قرنی با همین اتهامات در دادگاه نظامی محاکمه و به دو سال زندان و اخراج ابد از ارتش، و در دادگاه تجدید نظر به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد. وی بعد از آزادی از زندان پستی نداشت تا اینکه بعد از انقلاب به ریاست ستاد ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد و پس از غائله کردستان از کار کنار رفت.
خبرنگار روزنامه کیهان بلافاصله به محل حادثه رفت و با شاهدان عینی ماجرا به گفتوگو نشست. گزارش او که فردای روز ترور در روزنامه یادشده منتشر شد به این شرح بود:
به منزل سرلشکر قرنی واقع در خیابان مصدق [ولیعصر کنونی] کوچه کاریابی رفتم. درِ حیاط باز بود و چند تن از ماموران کمیته در محل مستقر بودند. خانه دوطبقه قرنی حالت غمزدهای به خود گرفته بود. از آقایی که دم در ایستاده بود از چگونگی ماجرا سوال کردم اظهار بیاطلاعی کرد و محلی را که سرلشکر قرنی ترور شده بود نشان داد (سمت چب در ورودی حیاط). در گوشه حیاط، در کنار گلهایی که تازه کاشته شده بود مقداری خون به چشم میخورد. سرلشکر قرنی ساعت ۱۱.۱۰ دقیقه صبح دیروز در گوشه حیاط مشغول قدم زن بود که یک کارگر شیشهبر به قصد برداشتن وسایل خود وارد حیاط شد. به دنبال ورود این کارگر بود که دو نفر مسلح وارد حیاط شدند و به سوی قرنی تیراندازی کردند. سرلشکر قرنی که با یک حمله ناگهانی مواجه شده بود دیگر نتوانست کاری انجام دهد، چه نخستین گلوله پس از اصابت به کتف کارگر، به طحال قرنی اصابت کرد و گلولههای بعدی نیز همچنین به سینه و طحال نامبرده اصابت کرد. افراد مسلح پس از افتادن قرنی بر زمین به همراه یکی دیگر از همدستان خود که سوار بر موتور در انتهای کوچه انتظار آن دو را میکشید فرار کردند. هسمر سرلشکر قرنی که با فریاد قرنی و کارگر مجروح به محوطه حیاط آمده بود، نخستین کسی بود که از این حادثه باخبر شد که با کمک همسایگان پیکر نیمهجان قرنی را به بیمارستان مهر رساندند.
یکی از ضاربان به دیگری گفت کار تموم شد، بدو
اختیارعلی محمدیاقدم که لحظهای پس از وقوع حادثه در محل حاضر شده بود در مورد جزئیات این حادثه به خبرنگار کیهان گفت:
ساعت یازده و نیم بود که با شنیدن صدای چند تیر، بلافاصله از محل کارم به بیرون دویدم. نزدیک منزل قرنی دیدم کارگران جوشکار حیرتزده به طرف منزل قرنی نگاه میکنند فورا خود را به نزدیکی در ورودی رساندم که در یک لحظه در باز شد و دو جوان با حالتی گرفته بیرون آمدند، در حالی که به هم میگفتند: کار تموم شد، بدو... در این لحظه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است به طرف آنها حرکت کردم که یک نفر از آنان از زیر «اورکت» خود یک کلت که از نوع کالیبر ۴۵ بود بیرون آورد و مرا تهدید کرد که از مسیر آنها خود را دور کنم.
از ترس اینکه مبادا به سوی من هم تیراندازی کنند خود را به کنار کشیدم و آن دو با استفاده از فرصت فرار کردند. من به تعقیبشان پرداختم ولی آنان سوار یک موتوسیکلت که راننده آن قبلا منتظر آنها در سر کوچه ایستاده بود سوار شدند و بهسرعت از محل دور شدند.
تیمسار تا داخل بیمارستان صحبت میکرد
راننده یک وانتبار که در این جریان در انتقال تن مجروح سرلشکر کمک موثری کرده بود در این باره گفت:
من هم با شنیدن شلیک ۵ یا ۶ تیر بلافاصله خود را به کوچه رساندم و این لحظهای بود که دیدم دو نفر در حال فرار هستند و دوستم نیز آنها را تعقیب میکند. ماشین اداره را برداشتم تا از این طریق بتوانم آنان را دستگیر کنم ولی افراد مسلح با استفاده از کوچههای فرعی فرار کردند و من نتوانستم به آنها برسم. بلافاصله خود را به منزل قرنی رساندم. تیسمار در گوشه حیاط افتاده و خون زیادی از او رفته بود ولی حال کارگر که یک تیر از ناحیه کتف به او اصابت کرده بود مساعد بود و فقط احساس درد میکرد. با کمک همسر قرنی پیکر نیمهجان او را داخل وانت گذاشتیم و بلافاصله به بیمارستان مهر رساندیم. تا داخل بیمارستان تیمسار قرنی صحبت میکرد و از رنجی که بر او میرفت ناله میکرد و میگفت: «به دکتر بسپارید درد مرا برطرف کند.» تا اینکه پس از انتقال به اتاق عمل قلب قرنی از حرکت ایستاد و چراغ زندگیاش خاموش شد.
قسمتی از شلوارش را بریدم و برای جلوگیری از خونریزی به ران او بستم
آقایی که خود را همسایه قرنی معرفی میکرد گفت: «به دنبال شنیدن صدای تیر خود را به منزل قرنی فرستادم. افراد مسلح پس از مضروب کردن قرنی و کارگر شیشهبر فرار کرده بودند و من لحظهای بالای سر تیمسار رسیدم که او از شدت جراحات روی زمین افتاده بود و ناله میکرد. قسمتی از شلوارش را بریدم و برای جلوگیری از خونریزی به ران او بستم و بلافاصله به کمک دو نفر دیگر او را به بیمارستان رساندم.»
چند تن از کارگران که کنار منزل قرنی کار میکردند، در این مورد به خبرنگار کیهان گفتند: «ما پوکههای چند فشنگ را که توسط اسلحه ضاربین شلیک شده بود در محوطه خانه به دست آوردیم.»
یک دانشآموز در این مورد گفت: «افراد مسلح ساعت ۱۱.۳۰ صبح به دنبال یک کارگر که قصد برداشتن وسایل خود از داخل خانه قرنی را داشت، وارد خانه شدند و تیمسار قرنی را که در محوطه حیاط قدم میزد ترور کردند.»
در اتاق عمل جان سپرد
به دنبال اعلام حادثه ترور سرلشکر قرنی سرگرد کیا معاون کلانتری تهران به محل حادثه رفت. شاهدان عینی ضمن توضیح در مورد چگونگی ترور سرلشکر قرنی به معاون کلانتری گفتند ۳ موتورسوار در نزدیکی خانه سرلشکر قرنی در خیابان پهلوی توقف کردند. یکی از این افراد با موتور در محل ماند. دو نفر دیگر داخل خانه قرنی شدند و او را که با پیژامه مشغول گشت زدن در حیاط بود هدف گلوله پیاپی قرار دادند.
سرگرد کیا در محل ترور یک خشاب محتوی ۲۹ تیر «امس» و ۴ پوکه خالی و یک تیر از سلاح دیگری پیدا کرد. براساس آنچه که در پرونده کلانتری ۵ تهران منعکس است در بیمارستان هنگامی که دکتر بشیرزاد لباس میپوشد تا سرلشکر قرنی را در اتاق عمل مورد جراحی قرار دهد او جان میسپارد.
در این مورد کلانتری ۵ نامهای به پلیس تهران، دادستان تهران، اداره آگاهی و اداره تشخیص هویت نوشته است و تحقیقات برای شناسایی ترور کنندگان ادامه دارد.

ارسال نظرات