۲۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۰
کد خبر: ۷۸۳۹۲۷

ضرورت بازگشت به ادبیات حماسی در جنگ روایت‌ها

ضرورت بازگشت به ادبیات حماسی در جنگ روایت‌ها
در روزگار بحران و جنگ ترکیبی، آن‌گاه که ترس، تردید و هجمه‌های رسانه‌ای دشمن ذهن‌ها را نشانه می‌گیرد، شعر بیش از همیشه به‌کار می‌آید.
به گزارش خبرنگار به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در شرایطی که فضای جامعه آکنده از التهاب، غم، و فشارهای روانی ناشی از جنگ ترکیبی دشمن، بحران‌های سیاسی و مصیبت‌های ملی است، شعر می‌تواند نقشی بی‌بدیل در تقویت روحیه عمومی، احیای امید، و جهت‌دهی حماسی به افکار عمومی ایفا کند. شعر نه‌تنها زبان احساس است، بلکه رسانه‌ای مؤثر برای انتقال معانی بلند، باورهای ریشه‌دار و مفاهیم الهی و انقلابی است. در روزهایی که دشمن با تمام ابزارهای رسانه‌ای خود سعی در القای ترس، تفرقه و بی‌فایده بودن مقاومت دارد، ادبیات حماسی و دینی، همچون یک سپر معنوی، مردم را به صلابت، بیداری و حرکت دعوت می‌کند.
 
این شعر نیز از همین جنس است؛ سرشار از ایمان به خدا، متکی بر تاریخ نجات‌بخش انبیا، و پرچم‌دار روح مقاومت در برابر ظلم. 
 
ما امروز بیش از هر زمان، به چنین بیان‌های هنرمندانه، اصیل و معنابخش نیاز داریم؛ بیان‌هایی که نگذارد فضای جنگ روانی، حماسه‌سازان این سرزمین را از پای درآورد.
 
تعداد بازدید : 0
 
به نام او که از آیات او بسیار باید گفت
خدا زنده‌ست، این را اولِ اخبار باید گفت
خدای «انتم ‌الاعلون» وقت نصرت و امداد
خدای وعده‌های صادقِ «لا یخلف المیعاد»
خدا از عمر نوح آیینه‌ای هم‌قد ایمان ساخت
همان نوحی که کشتی را به امرش در بیابان ساخت
و ابراهیم در هر امتحان بر او توکل کرد
خدا در آتش نمرود بین شعله‌ها گل کرد
خداوندی که از نیل خروشان جاده می‌سازد
و اعجاز از عصایی پیش پا افتاده می‌سازد
عزیز مصر، روزی یوسفِ در چاه افتاده‌ست
خدای ما خدای لحظه‌های خارق‌العاده‌ست
به خاک ذلّت افتاده‌ست، پیش او تکبّرها
خدای بدر؛ آن پیروزی دور از تصوّرها
به صدها جلوه ما آن روح را در کالبد دیدیم
خدای بدر را در عبرت تلخ اُحد دیدیم
خدا در خط به خطّ وعده‌های راستین پیداست
خدا در ضربِ شمشیر امیرالمومنین پیداست
حسین‌بن‌علی در قتلِگاه او را تماشا کرد
جهان راه خودش را از همان گودال پیدا کرد
فراتر از همه تحلیل‌ها، آری خدایی هست!
تماشاچی مباش ای دل! تو را هم کربلایی هست
خدا امروز هم مانند دیروزش خدایی کرد
خدا بود آنکه در تشییع سیّد خودنمایی کرد
فقط او مرگ را اینگونه در انظار زیبا کرد
خدا در لحظه‌های آخر سنوار غوغا کرد
خدای حاج قاسم آن بزرگِ روستازاده
همان مردی که با اخلاص، دنیا را تکان داده
در آن باران و مه، تنها خدا تسکین مردم شد
شبی که تکّه‌ای از قلب ما در ورزقان گم شد
خدا حالا رییسی را به یک حجّت بدل کرده‌ست
چه زیبا پیکرش را پرچم ایران بغل کرده‌ست
خدا این اشک‌ها را عصر عاشورا سیاسی کرد
یکایک سوگواری‌های ما را هم حماسی کرد
خدا با ماست، او اینجاست، هم مقصود هم راه‌ست
همیشه نصرتش در باور ان تنصروالله‌ست
خدا در غزّه افشا کرد، راز روزگار این است
که معیار شرافت نسبت ما با فلسطین است
نماند ظلم پا برجا، نماند سرخوشی‌هایش
مگر فرعون خیری دیده از کودک‌کشی‌هایش؟
به جولانِ ستم تاریخ هم در حال تکرارست
معاویه‌ست در شام این‌چنین سرگرم کشتارست
خدا زنده‌ست و حرمان است در زندانِ خود ماندن
خدا زنده‌ست و کفران است در بهت احد ماندن
مبادا دست روی دست بگذاریم و بنشینیم
اگر حرکت کنیم آن قلّه را نزدیک می‌بینیم
در این اوضاع وانفسا، مباش از بی‌تفاوت‌ها
تبر بر دوش باید بود در پیکارِ با بت‌ها
اگرچه سفره‌ها زخمی شد و این زخم کم هم نیست
یقین داریم اما خارج از این مرز مرهم نیست
نجابت، پایمردی، یکدلی، ایمان، امید اینجاست
به هر سو رو کنی، جامی جوان، سروی رشید اینجاست
ز خاطر بردن این سروها، رسم فتوّت نیست
و ما را جز شهیدان با کسی عقد اخوّت نیست
نیاندازیم کشور را به دام حزب‌بازی‌ها
در این جنگ روایت‌ها، در این بن‌بست‌سازی‌ها
بدا بر حال آن چشمی که در این روزها خواب است
به هر نحوی تماشا می‌کنم، این جنگِ احزاب است
به اسم صلح در دستان شیطان نامۀ جنگ است
هراسی نیست در دل‌ها اگر هنگامۀ جنگ است
هراسی نیست از شیطان، ز های و هوی و طغیانش
اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش
نترسیم و نترسانیم، ترس آهنگ ابلیس‌ست
بدان که ناامیدی آخرین نیرنگ ابلیس‌ست
تمام زخم‌های ما برای حفظ این خانه‌ست
کسی با گرگ اگر فکر توافق کرد دیوانه‌ست
بیا ای هموطن فریاد شو ضدّ فراموشی
خیالی خام را دیده، شتر در خواب خرگوشی
بگو از دیرباز این مرز وقت رزم چالاک‌ست
از این قلدرترش امروز در خروارها خاک‌ست
بسوز ای سعی باطل! پرچم ایران نمی‌سوزد
نمی‌دانی مگر در شعله‌ها ایمان نمی‌سوزد
گمان بردی که این بار این حکایت فرق خواهدکرد!
خدا فرعون را یک بار دیگر غرق خواهدکرد
هر آنچه داشتی رو کرده‌ای این آخرین برگ‌ست
سرِ جان شرط می‌بندم، قمار آخرت مرگ‌ست
ولی ما وعدۀ حقّیم و از باطل نمی‌ترسیم
شهادت آرزوی ماست، از قاتل نمی‌ترسیم
به کف پیراهنی خونین، کسی از راه می‌آید
خدا زنده‌ست ای مردم، ولی‌الله می‌آید
به استقبال او فریاد شو «إنّا علی العهدی»
کسی که هست عیسی از حواریونِ او مهدی
ارسال نظرات