تعلیق انسانی در میزانسن زیطلبگی
خبرگزاری رسا ـ هفته نام پنجره در شماره اسفندماه خود به تحلیل فیلم طلا و مس که با موضوع طلبگی و روحانیت تهیه شده است پرداخت است.
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، هفته نام پنجره در شماره اسفندماه خود به تحلیل و بررسی فیلم طلا و مس که با موضوع طلبگی و روحانیت تهیه شده است پرداخت است که متن کامل آن به شرح زیر می آید.
خلاصه فیلم :
سیدرضا، روحانی جوان به همراه همسر و دو فرزند خردسالش به تهران میآید تا تحصیلات حوزوی خود را تکمیل کند. او بهسختی مشغول تحصیل است و تمام بار مشکلات خانواده به دوش زهرالسادات همسر اوست که هم به تربیت فرزندان و خانهداری و هم بافتن فرش مشغول است. زن جوان مدتی است در جسم خود احساس ضعف میکند که همسرش آن را بهحساب خستگی میگذارد. اما با یک حمله شدید سیدرضا درمییابد که همسرش با ابتلا به اماس تا مرز فلج شدن پیشرفته است. نداشتن درآمد برای معیشت و جبران هزینههای بالای بیماری همسر، اداره امور منزل و تربیت فرزندان در غربت و بیماری زهراالسادات بار مشکلات روحانی جوان را افزایش داده و او را از درس دور میکند، تا جاییکه مجبور میشود برای ادامه زندگی به بافندگی فرش روی بیاورد، اما این سختیها باعث جدایی روحی همسران نشده، بلکه عواطف میان آنان را نسبت به هم پررنگتر میکند.
برخلاف برخی از فیلم های جشنواره بیست و هشتم فجر که با جار و جنجال فراوان آمدند و هیاهوی بسیار برای هیچ برپا کردند، «طلا و مس» سربه زیر آمد و سربلند شد. فیلم جدید همایون اسعدیان، بدون شک پدیده این دوره از جشنواره است؛ فیلمی فارغ از عقده و برآمده از عقیده که نمایشی نیایش وار را تجلی بخشیده است.
به تصویر کشیدن مفاهیم باطنی در فیلم کار دشواری است. محبت، عشق حقیقی، روحیه عدالت خواهانه، رنج پنهان و مفاهیمی از این دست را به سادگی نمی توان از عمق وجود آدمی به نوار سلولوئید فیلم منتقل کرد. اما فیلم «طلا و مس» از پس این کار برآمده است. بی آن که ادعایی داشته باشد و بخواهد حرفی را تحمیل کند. بدون این که بیانیه صادر کند و حرف های دهان پر کن بزند!
رمز موفقیت این فیلم در کشف و ترسیم موقعیت هایی است که با پس زدن حجاب تکنیک و حقه های سینمایی، میان مخاطب و روایت فیلم رابطه ای بی واسطه ایجاد کرده. هم فیلمنامه و هم اجرای آن، واجد این ویژگی است. فیلمنامه، دارای ظرایف و لطایف فراوانی است، اما به خاطر عمق و استحکام، ساده به نظر می رسد. در هیچ جای آن، خلا یا حلقه مفقوده ای دیده نمی شود و تمام سکانس ها و پلان ها مملو از حوادث غیر منتظره ای هستند که به شکلی منطقی با هم ترکیب شده اند.
تعلیق در درام «طلا و مس» - که تقریبا در اکثر لحظات فیلم جاری است – نه به واسطه هیجان کاذب یا حوادث و اتفاقات خارق العاده، بلکه به خاطر بازسازی نزدیک به واقع یک وضعیت انسانی هولناک پدید آمده است؛ مبتلا شدن زن به بیماری ناعلاج ام اس، مشکلات معیشتی، اداره خانواده و طلبه ای که هم باید درس بخواند و هم با مصایب پیش آمده مبارزه کند، به همراه داستانک هایی که حول این موقعیت ها گرد آمده اند، روایتی پر خون و سرشار از بیم و امید را پدید آورده اند.
پرداخت درست و حساب شده شخصیت های سید رضا و زهرا سادات توسط فیلمنامه نویس و اجرای خوب آن ها توسط بازیگران یکی از مهم ترین عوامل در تشکیل این تعلیق است. به طوری که مخاطب با این کاراکتر های غریب، ارتباطی قریب برقرار می کند و در تمام لحظات تماشای فیلم، دل مشغولی اش سرانجام آدم های درون فیلم می شود. به خصوص کنش ها و واکنش های این پرسونا ژها که گاه مغایر با انتظار رخ می دهد. مثل پرستاری که در ابتدای فیلم، برخوردی تحقیرآمیز با سید رضا دارد، اما در پایان، برخوردش معکوس می شود. یا عکس العمل خشمگینانه سید رضا به رفتار همسرش.
بخشی از روایت طلا و مس به فضای طلبگی و حوزه علمیه اختصاص یافته است. آن چه در فیلم می بینیم، گواه آن است که خالقان این روایت – هم در فیلمنامه و هم کارگردانی – آشنایی خوبی با چنین فضایی دارند. در سال های اخیر فیلم های دیگری هم با شخصیت محوری طلبه ساخته شدند: «زیر نور ماه»، «او»، «پابرهنه در بهشت» از جمله این فیلم ها هستند. اما انصافا هیچ یک از این آثار در بازسازی ذی طلبگی به گرد پای «طلا و مس» نمی رسند.
میزانسن قرار گرفتن فضای زندگی پر ملال اما گرم و صمیمی مردم مستضعف و تلاش آن ها برای تداوم زندگی شرافتمندانه، مضمونی است که سال هاست در سینمای ما فراموش شده. با این حال با مروری بر سینمای 30 سال اخیر می توان حکم داد که برترین های این تاریخ، آثاری با همین مضمون هستند. «طلا و مس»، بار دیگر و در جشنواره بیست و هشتم، این راه راست سینمای ایران را احیا کرده است. فیلم هایی مثل «طلا و مس» را می توان راه سومی ورای سینمای عوام زده – که با نام هایی چون تجاری، گیشه ای و... شناخته می شود- و سینمای نخبه گرا – که با نام هایی چون روشنفکری، جشنواره ای و... معروف است- در سینمای ایران دانست.
به طور کلی همه عناصر و موضوعات فیلم «طلا و مس» در یک بستر مشترک با هم آمیخته شده اند که مولود آن فیلمی در راستای سینمای ناب ایرانی – اسلامی است؛ سینمایی که انقلاب اسلامی، هم پایه گذار و هم منادی آن است. فیلم دینی و سینمای انقلاب یعنی همین! یعنی فیلمی که همه مخاطبان، با هر علاقه و عقایدی را پای تماشای خودش بنشاند و در نهایت بر ذهنش تلنگر بزند. در «طلا و مس» هم شاعرانگی هست و هم اصول اساسی انسانی و الهی؛ عشق در این فیلم از جنس آثار عشق های متداول سینمایی نیست و نگاه تند انتقادی آن نسبت به نشیب ها و چالش های اجتماعی مبتلابه جامعه ما، با آن چه در سینمای سیاست زده – و نه سیاسی – شبه روشنفکری وجود دارد، متمایز است.
هم سیر داستان و هم نتیجه گیری آن، به جای دوری از خود، ما را به خویشتن می خواند. طرح مشکلات در «طلا و مس» همراه با رخوت و ناامیدی نیست. همچنان که قهرمان این فیلم، در کوره حوادث پخته تر می شود. سید رضا برای یافتن استاد اخلاقش، از دیار خود مهاجرت کرد و به این کلان شهر پر اضطراب آمد؛ مشکلات پیش آمده، به ظاهر او را از هدف مقدسش دور کرد، اما درگیری طلبه طالب با موانع پیش آمده چون همراه با معرفت است، درنهایت او را به سر منزل مقصود می رساند و به گوهر محبت می رسد. نگارنده عمیقا و شدیدا معتقد است که یکی از خلأهای سینمای امروز ایران، سینمای منتقد، نسبت به شرایط اجتماعی است.
سینمایی که در دفاع از شرایط آرمانی و وضع موعود، با کژی ها و بیماری های اجتماعی و وضع موجود، سر ناسازگاری داشته باشد. سینمایی که به مسئولان نهیب بزند و خواب غفلت آن ها را آشفته کند و به مردم گوشزد کند که امر به معروف و نهی از منکر را (به عنوان مطالبه بی امان اصلاح امور) فراموش نکنند. «طلا و مس» یکی از معدود آثار سینمای ایران با این نگاه است. نگاهی که پیش ازاین نیز در فیلم های مورد علاقه مان، مثل «آژانس شیشه ای»، «بچه های آسمان» و فیلم های دیگری جاری بود./917/د103/ص
ارسال نظرات