۲۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵
کد خبر: ۷۸۸۲۷۳

از ناقوس تا مناره؛ کنش‌ها و تکانش‌ها در رویارویی مسجد و کلیسا با مدرنیته

از ناقوس تا مناره؛ کنش‌ها و تکانش‌ها در رویارویی مسجد و کلیسا با مدرنیته
کاهش نقش اجتماعی مساجد در ایران، پدیده‌ای طبیعی در روند مدرن‌سازی است؛ اما برخلاف تجربه کلیسا در غرب که با افول دین همراه بود، در ایران دین همچنان زنده و فعال در جامعه باقی مانده است.
به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، از ویژگی‌های بارز مدرن‌سازی، تقسیم نهادهای اجتماعی جامع به واحدهایی کوچک‌تر، تخصصی‌تر و حرفه‌ای‌تر است. فرآیندی که در نگاه اول بهینه‌سازی و کارآمدی را وعده می‌دهد، اما در لایه‌های عمیق‌تر، موجب گسست و تجزیه نقش‌های سنتی نهادها و تضعیف پیوندهای اجتماعی و معنوی می‌شود.
 
برای نمونه، در گذشته، خانواده تنها یک واحد زیستی و عاطفی نبود، بلکه هم‌زمان نقشی حیاتی در تولید اقتصادی، آموزش فرهنگی، تربیت دینی و حتی مراقبت‌های بهداشتی ایفا می‌کرد. اما در جریان مدرن‌سازی، این نقش‌های چندگانه از خانواده منفک شده‌اند. تولید به کارخانه‌ها و نظام سرمایه‌داری صنعتی واگذار شده، آموزش به مدارس رسمی سپرده شده، و حتی مراقبت‌های روانی و معنوی به نهادهای تخصصی منتقل شده‌اند.
 
در همین راستا، نهاد دین نیز از این تقسیم‌بندی گسترده بی‌نصیب نمانده است. پیش از دوران مدرن، کلیساها نه‌تنها مکان عبادت، بلکه کانونی برای آموزش و پرورش، قضاوت و حل‌وفصل منازعات، مرکز مشروعیت‌بخشی سیاسی، و حتی پناهگاه اجتماعی و درمان‌گاه جسم و جان بودند. از همین‌رو، کلیسا در زندگی روزمره مردم نقش محوری داشت و حضور در آن، تنها به مناسک مذهبی محدود نمی‌شد، بلکه ضرورتی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به شمار می‌رفت.
 
حتی در دوره‌هایی از تاریخ اروپا، کلیسا تنها یک نهاد معنوی یا آیینی نبود، بلکه بخشی از دیوان‌سالاری حکومت به شمار می‌رفت. بایگانی اسناد ملی، ثبت تولد و مرگ، نگهداری سوابق املاک و احکام قضایی، همگی در اختیار ساختار کلیسایی بود. اسقف‌ها و کشیشان، نقش‌هایی مشابه با قضات، دبیران رسمی، یا حتی مشاوران سیاسی ایفا می‌کردند و نظام حقوقی و اخلاقی جامعه، پیوندی ناگسستنی با تعالیم کلیسا داشت.
 
با این حال، مدرنیته نه‌فقط در حوزه ابزار و تکنولوژی، بلکه در ساختار نهادی نیز بازآفرینی بنیادین ایجاد کرد. نهادهای جدیدی چون دادگاه‌های عرفی، نظام بوروکراتیک سکولار، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، بانک‌ها، و مراکز پژوهشی تخصصی به‌تدریج تأسیس شدند. جالب آن‌که در مراحل اولیه، این نهادها نیز غالباً تحت نفوذ و مدیریت نیروهای مذهبی و روحانیون کلیسا بودند؛ چرا که در آغاز، تنها افراد آموزش‌دیده و باسواد – که اغلب از طبقه روحانی کلیسا بودند – توانایی اداره این سازمان‌ها را داشتند.
 
اما با گذر زمان و رشد آموزش مدرن، تربیت تخصصی کارشناسان حرفه‌ای در زمینه‌های گوناگون، چرخش تدریجی قدرت رخ داد. کم‌کم این نهادها از نفوذ روحانیت خارج شدند و تحت سیطره متخصصان مدرن درآمدند. نهادهایی که روزی بازوان اجرایی کلیسا محسوب می‌شدند، به نهادهای مستقل و بعضاً رقیب بدل شدند. همین روند، فرسایش تدریجی اقتدار کلیسا را رقم زد و کلیسا که روزگاری قلب تپنده حیات جمعی بود، رفته‌رفته به حاشیه رفت و به نهادی صرفاً آیینی بدل شد؛ مکانی که تنها برای مراسم مذهبی خاص مورد رجوع قرار می‌گیرد و دیگر نقش مؤثری در اداره جامعه ندارد.
 
از این‌رو، روندی طولانی از افول کلیسا آغاز شد؛ فرآیندی خزنده، تدریجی و آرام که هنوز نیز پایان نیافته است. یکی از شاخص‌ترین نمودهای این افول را می‌توان در کاهش عضویت در فرقه‌های پروتستانی مشاهده کرد؛ فرقه‌هایی که تا دهه‌ها نماد غالب مسیحیت در بریتانیا محسوب می‌شدند. به‌عنوان نمونه، سهم جمعیت بزرگسال بریتانیا که عضو این فرقه‌ها بودند، از ۲۲ درصد در سال ۱۹۰۰، به تنها ۷ درصد در سال ۱۹۹۰ سقوط کرد که نشان‌دهنده شکاف عمیق میان دین و جامعه است.
 
افول تنها به کاهش عضویت محدود نشد، بلکه به فاصله‌گیری عملی مردم از کلیسا نیز منجر شد. آمارهای رسمی کلیساهای سنتی، از جمله کلیسای انگلستان و کلیسای اسکاتلند، نشان می‌دهند که در دهه‌های اخیر، تعداد اسامی ثبت‌شده در طومارهای کلیسایی، به‌مراتب بیش از افرادی بوده است که واقعاً در مراسم دینی حضور می‌یابند. به بیان دیگر، بسیاری از افراد، در ظاهر عضو کلیسا بودند، اما در عمل هیچ‌گونه مشارکتی در حیات دینی و معنوی آن نداشتند؛ گویی عضویت در کلیسا تنها یک نام و سابقه خانوادگی باقی مانده بود، نه تعهدی زنده و جاری.
 
نتیجه این روند، کاهش شدید نفوذ اجتماعی، ریزش مخاطبان، و در نهایت خالی شدن کلیساها از حضور مردم بود؛ آن‌چنان‌که در بسیاری از جوامع غربی امروز، کلیساها یا تعطیل شده‌اند، یا به موزه، سالن کنسرت یا کافه فرهنگی تبدیل گشته‌اند.
 
کارکردهای مساجد در صدر اسلام
 
در آغاز اسلام نیز، مسجد تنها محلی برای اقامه نماز نبود، بلکه در قامت نهادی جامع و چندوجهی، نقش محوری در تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی مسلمانان ایفا می‌کرد. مسجدالنبی در مدینه، نمونه‌ای تمام‌عیار از این کارکرد گسترده بود؛ فضایی که هم خانه خدا بود و هم خانه امت.
 
پیش از هر چیز، مسجد جایگاه اصلی عبادت و بندگی بود. اما کارکرد مسجد به حوزه عبادی محدود نمی‌شد. مسجد محل مشورت‌های سیاسی و اجتماعی بود. پیامبر (ص) بسیاری از تصمیمات مهم حکومتی را در همین مکان با یارانش در میان می‌گذاشت. بیعت‌ها، قراردادهای صلح و حتی تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح، همگی در مسجد شکل می‌گرفتند. 
 
مسجد همچنین مرکزی برای قضاوت و حل‌وفصل دعاوی بود. مردم برای داوری درباره نزاع‌های حقوقی و اختلافات شخصی، به پیامبر (ص) و بعدها به خلفا و قضات منصوب او در مسجد مراجعه می‌کردند. بدین ترتیب، عدالت در جامعه، در قلب خانه خدا اجرا می‌شد.
 
از دیگر کارکردهای کلیدی مسجد در صدر اسلام، نقش آن در آموزش و تربیت بود. مسجد، نخستین مدرسه اسلامی بود؛ جایی که پیامبر قرآن تعلیم می‌داد، احکام الهی را تفسیر می‌کرد و اصحاب در حلقه‌های علمی شرکت می‌جستند.
 
مسجد همچنین مأمنی برای فقرا و محل رسیدگی به محرومان بود. نیازمندان، یتیمان و مساکین به مسجد روی می‌آوردند و پیامبر (ص) یا یارانش برای آنان کمک جمع‌آوری می‌کردند. توزیع زکات، صدقات و سایر خدمات اجتماعی نیز در بستر مسجد انجام می‌شد.
 
لکن با گذر زمان و تخصصی شدن تدریجی حوزه‌های مختلف زندگی، طبیعی بود که برخی از کارکردهای تاریخی مساجد به نهادهای تخصصی جدید منتقل شود. همچنان‌که در تجربه جامعه مسیحی، کلیساها بسیاری از نقش‌های سابق خود را به نهادهای آموزشی، قضایی، درمانی، رسانه‌ای و اداری واگذار کردند، در جهان اسلام نیز روندی مشابه ـ هرچند با مختصات بومی خود ـ به وقوع پیوست.
 
در عصر معاصر، تجربه دوران دفاع مقدس در ایران نیز شاهدی روشن بر این روند است. در آن زمان، اگرچه مساجد هنوز نقش‌محور و فعالی در بسیج مردمی، اطلاع‌رسانی، پشتیبانی رزمی، اعزام نیرو و تقویت روحیه معنوی ایفا می‌کردند، اما هم‌زمان مجموعه‌ای از نهادهای تخصصی در حوزه فرماندهی، آموزش نظامی، تبلیغات، درمان، ارتباطات و پشتیبانی شکل گرفتند که بخشی از کارکردهای سنتی مسجد را برعهده گرفتند. این تعدد و تنوع سازمان‌ها باعث شد حضور روزمره مردم در مسجد، نسبت به گذشته، به‌صورت تدریجی کاهش یابد، هرچند همچنان مسجد به‌عنوان کانون ایمان، انسجام و الهام‌بخشی باقی ماند.
 
تفاوت اساسی بین کلیسا و مساجد
 
با این حال، باید به یک تفاوت بنیادین و تعیین‌کننده میان تجربه افول کلیسا در غرب و وضعیت کنونی مساجد در جهان اسلام، به‌ویژه در ایران، اشاره کرد. در جوامع غربی، آنچه فروپاشید تنها نهاد کلیسا نبود، بلکه اصل دین و معنویت نیز در معرض بی‌اعتباری قرار گرفت. افول کلیسا، بازتاب مستقیم فروریختن بنیان‌های اعتقادی مردم بود؛ به‌گونه‌ای که دین در بسیاری از شئون زندگی، جای خود را به عقل‌گرایی سکولار، علم‌گرایی افراطی و فردگرایی لیبرال داد. اما در ایران، با وجود کاهش نقش برخی مساجد در حیات اجتماعی و کم‌رنگ شدن حضور گسترده مردم در آن‌ها، دین همچنان زنده، مؤثر و در جریان زندگی عمومی جاری است. مظاهر دینداری، از مناسک دینی و آیین‌های عزاداری گرفته تا گرایش‌های معنوی و دغدغه‌های فرهنگی، نشان می‌دهد که مردم دین را کنار نگذاشته‌اند.
 
به بیان دیگر، اگر در غرب، افول کلیسا نشانه مرگ دین بود، در ایران، کاهش کارکردهای سنتی مسجد الزاماً به معنای زوال ایمان نیست. بلکه می‌توان آن را نشانه‌ای از دگرگونی در الگوهای دینداری و نیازمند بازخوانی نقش نهاد مسجد در دنیای امروز دانست. 
رشیدیان
ارسال نظرات