«بامداد خمار» و فمینیسم ساختگی؛ بازتولید مردسالاری به جای آیندهسازی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «روزگاری فکر میکردم که هنوز یک دعای پدرم مستجاب نشده. اینکه دعا کرد عبرت دیگران بشوم. امشب فهمیدم که اشتباه کردهام. من عبرت دیگران شدم سودابه، عبرت تو شدم که عزیز دلم هستی. شبیه خودم هستی.»
این آخرین سطرهای «بامداد خمار» خلاصه تمام آن چیزی است که نویسنده اثر میخواست بگوید و ترکیبی از همان چیزهایی است که فکر میکند بایستی چنان قرص و محکم از آن حفاظت کند تا نسل آینده هم مایه عبرت نشود. اما سوال اینجاست که آیا دنیایی که نویسنده ترسیم میکند، همان گونه باید بماند؟
رمان «بامداد خمار» اثر فتانه حاج سیدجوادی، که در پی ورود سریال اقتباسی آن به ویترین شبکه نمایش خانگی بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته، فراتر از یک اثر ادبی صرفاً سرگرمکننده، به مثابه یک متن و تولید فرهنگی و نهاد در خدمت اندیشهای نه رو به جلو بلکه برای بازگشت به کهن الگوها قرار گرفته است. این رمان، علیرغم داشتن ویژگیهای زنانهنویسی و تمرکز بر مسائل و روحیات زنانه، در لایههای زیرین خود به بازسازی و تقویت نظام مردسالارانه باستانی میپردازد؛ روندی که در تضاد عمیق با تعالیم اصیل اسلامی و دغدغههای روشنفکری حتی روشنفکری مدرن در مورد جایگاه واقعی زن قرار دارد.
اسلام در برابر سنتهای باستانی
بررسی تاریخی نشان میدهد که در دوران ایران باستان و میان اعراب جاهلی، نظام مردسالاری حاکم بود و نسبت به حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زن بیتوجهی میشد. زن مقام اجتماعی والایی نداشت و شخصیت حقوقی او نادیده گرفته میشد و حق انتخاب شوهر از وی سلب شده بود؛ در واقع، زن به عنوان موجودی درجه ۲ تحت قیمومیت رئیس خانواده قرار داشت.
با ظهور اسلام، این نگرش منسوخ شد. اسلام برای نخستین بار در تاریخ بشر، زن را از شخصیت انسانی کامل و استقلال اقتصادی برخوردار ساخت و حقوق حقه فردی و اجتماعی او را به رسمیت شناخت. پیامبر (ص) با تدابیر آسمانی و وحیانی خود، جایگاه زن را به اوج رساند و با تأکید بر اینکه ملاک برتری انسانها ارزشهای الهی و انسانی است، زن را چون مرد دارای حقوق کامل انسانی معرفی کرد. اسلام بارها تأکید کرده که مردسالاری امری مذموم است و ملاک برتری انسانها را ارزشهای الهی و انسانی است. از نظر اسلام، تمام عرصههای فعالیت اجتماعی، از جمله فعالیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی، درس خواندن و درس گفتن و مجاهدت، میان زن و مرد دارای اجازه مشترک و همسان است.
با این حال، فرهنگ غالب در جوامع ایرانی و عربی، به دلیل تمایل دیرینه به مردسالاری یا پدرسالاری، سعی کرد تا جای ممکن جایگاه واقعی زن در معارف اسلامی را نادیده گرفته و با برخی سو برداشتها از مسائل دینی، به آن میل باستانی، رنگ دینی بزند؛ امری که تماماً با روح فرهنگ اسلامی متفاوت بود. اینجاست که تلاش روشنفکران اصیل برای تفکیک میان اسلام اصیل و آداب و رسوم مسلمانان و نفی مردسالاری که نسبتی با تعالیم دینی نداشت، برجسته میشود.
بازتولید افکار مردسالار در «بامداد خمار»
رمان «بامداد خمار» داستان محبوبه، دختری از طبقه مرفه را روایت میکند که بر خلاف خواست پدر خانواده، با رحیم نجار ازدواج میکند و پس از رنج بسیار و طلاق، به خانه بازمیگردد و از آن عشق به جز نفرت چیزی برجای نمانده است. طلاق میگیرد و با پسرعمویش منصور که سالها پیش خواستگار او بود و حال همسر و فرزندانی دارد، ازدواج میکند و همسر سوم او میشود. پس از ازدواج اندکاندک عاشق منصور میشود. هرچه معالجه میکند، باردار نمیشود و نتیجه خودسریهایش را، حال در بی فرزندی و همسر سوم بودن مردی میبیند که مرد رویاهایش است و میانگارد که خود کرده را تدبیری نیست و نتیجه حرف ناشنوی از والدین چیزی جز سیاهبختی نخواهد بود و سرنوشت خود را به عنوان «درس عبرت» برای برادرزادهاش تعریف میکند. تحلیل این روایت نشان میدهد که رمان در سه مرحله به بازسازی و تقویت اندیشه مردسالارانه میپردازد.
رمان در عمق خود این پیام را القا میکند که نتیجه مطالبه حقوق اولیه خود در انتخاب همسر و شریک زندگی شکست و سرخوردگی است. محبوبه پس از تباهی عمر، به این نتیجه میرسد که مردسالاری که در خانواده او و اطراف جریان داشت میتوانست راه نجات او از بدبختیهایش باشد و آرزو میکند که کاش پدر، عمو و پسرعمویش با زور و سلطه جلوی او را میگرفتند و به کلی او را از داشتن حق انتخاب محروم میکردند. این نتیجهگیری، به نوعی وجود مردسالاری را توجیه میکند و همان بازسازی «دیدی بهت گفتم» هایی است که زنان پیشرو و سازنده در طول تاریخی اجتماعی ایران سعی وافری داشتند که آن را به حاشیه برانند. در این رمان، برتری مردانه حتی در رفتار رحیم نجار و محبوبه دیده میشود؛ مرد خود را برای هر کاری محق میداند، چون مرد است، و زن نیز میپذیرد که باید با او بسازد و سر به راه باشد.
تضاد با اندیشههای پیشرو
این تصویر با الگوی زنان پیشرو چه در جهان روشنفکری و چه اندیشمندان و متفکران زن مسلمان به کلی متضاد است. حتی مردان روشنفکر و متفکر پیشرو ایرانی نیز با این تصویر به مقابله برخاستهاند. علی شریعتی، بحران حوزه جنسیت را معلول دوگانه زن سنتی و زن مدرن میدانست. او دوران زن سنتی را تمام شده میدانست و زن مدرن را نیز نقد میکرد که در راستای مطامع نظام سرمایهداری، مهیای پذیرش مصرف شدن بدن زنانه شده است. او راهکار را در فراروی از دوگانه زن سنتی و زن مدرن میدانست و الگوی زن مسلمان را زنی خودساز، نامتکی به بیرون و غیرمقلد معرفی میکرد که تجربه کردن و ایفای نقش اجتماعی را بر خود حرام نمیکند.
از سویی دیگر بنت الهدی صدر به عنوان بانوی مسلمان اهل قلم که داستانهای او مملو از اندیشههای ناب روشنگرانه است نیز بر این باور بود که باور به ارزشهای صحیح دینی و بازگشت به قرآن، از زن موجودی توانمند میسازد که نقش مؤثری در ساخت سرنوشت خود و جامعه و تغییر بستر ناکارآمد دارد. این در حالی بود که او در جامعه عربی زیست میکرد که اعطای این جایگاهها به زنان را به کلی انکار میکرد.
این در حالی است که در «بامداد خمار»، زن به جای ساختن سرنوشت خود، به الگوی ناکارآمد گذشته تن میدهد. رمان با بهرهگیری از ساختارهای ذهنی، بر آن است که مردسالاری را در قالب یک اندیشه، امری طبیعی و حتی فطری جلوه دهد تا از این راه به تجدید حیات آن کمک کند و علاوه بر آن گفتمان غالب در رمان مبتنی بر نگرشی مادی و طبقاتی است.
نویسنده برای منطقی، طبیعی و مطابق فطرت انسانی نشان دادن این میل، خانه پدر و باغ عموی او را بارها «باغ بهشت» توصیف میکند. محبوبه نیز خود را کسی میداند که «میوه ممنوعه را خورده و سقوط کرده است». بازگشت محبوبه، در واقع تصمیم کاملاً رضایتمندانه او در برابر تسلط مردانه است. این فرایند، منافع طبقه خاص اشراف را همچون منافع تمامی انسانها جلوه میدهد و نظم موجود در جامعه آن روز را همچون نظمی بر اساس قانون طبیعت نمایانده و به نادیده گرفتن تحول در اجتماع منجر میشود. به همین دلیل، طبقه اشراف در رمان نه تنها صاحب ثروت و رفاه، بلکه صاحب عاطفه و شرافت و اخلاق معرفی میشود.
«بامداد خمار»، به خلق قصهای جذاب و «عامه پسند» در قالب فمینیسم ساختگی و با ظاهری ساختارشکن تلاش کرده است تا مردسالاری را امری فطری و مشروع جلوه دهد و از این راه جامعه مخاطبان را با خود همراه کند. این اثر، بازسازی تصویر مردان و زنان در ایران باستان و صحه گذاشتن به روندی است که زنان در آن جایگاه صحیحی نداشتند. بررسی این مسائل و دریافتها، شاید بتواند به مخاطبان مجال دهد در مواجهه با آثار هنری و ادبی با آگاهی نسبی با این تفکر روبهرو شوند.