روش اجتماعی اسلام از نظر علامه طباطبایی مبتنی بر تربیت اخلاقی مردم است
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدتقی احمدی پرتو از اساتید و محققان تفسیر قرآن کریم حوزه علمیه قم در نشست «بررسی دیدگاههای تفسیری علامه طباطبایی» که عصر شنبه در خبرگزاری رسا برگزار شد، با اشاره به نقش بیبدیل علامه طباطبایی در تحول رویکرد تفسیری شیعه گفت: جریان تفسیر شیعی عملاً به «قبل و بعد از علامه» تقسیم میشود؛ چرا که او نخستین کسی بود که مسائل اجتماعی را بهصورت نظاممند وارد تفسیر قرآن کرد.
به گفته وی، اگرچه شخصیتهایی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی نگاه اجتماعی به قرآن داشتند، اما در سنت شیعی این علامه بود که این رویکرد را نهادینه کرد و «المیزان» را به یکی از کمنظیرترین تفاسیر اجتماعی در جهان اسلام تبدیل ساخت.
حجتالاسلام احمدیپرتو با توضیح اینکه مسئله اجتماعی در نگاه دینی با جوامع غیردینی تفاوت دارد، افزود: بسیاری از پدیدهها مانند گسستهای خانوادگی یا رواج روابط نامشروع در جامعه اسلامی بهعنوان بحران اجتماعی شناخته میشوند، در حالی که در برخی جوامع غربی مسئله محسوب نمیشوند.
وی تأکید کرد: علامه طباطبایی در المیزان گرچه اصطلاح «حل مسئله اجتماعی» را به کار نمیبرد، اما بهصورت عمیق به چالشهای زمان خود پرداخته است؛ بهویژه در موضوع زن و خانواده که بیش از ۵۰۰ صفحه از آثار او را شامل میشود. به باور علامه، چون انسان خود منشأ بسیاری از مشکلات اجتماعی است، حل آنها بدون هدایت وحی و شریعت ممکن نیست.
این استاد و محقق تفسیر قرآن کریم رویکرد علامه را «مسئلهمحور و فطرتگرا» توصیف کرد و گفت: علامه معتقد است نیازهای اصلی انسان ثابت است و قوانین الهی بهدلیل هماهنگی با فطرت برای همه دورانها کاربرد دارد.
متن سخنان حجت الاسلام پرتو به شرح ذیل است:
به نوعی می توان گفت تفسیر شیعه به بعد و قبل از علامه طباطبایی تقسیم شده و ایشان پرچم دار تفاسیر اجتماعی است و همه کسانی که به این مباحث ورود کردند به نوعی وامدار آن مرحوم هستند. سیدجمال الدین اسدآبادی پیشرو در مباحث تفسیری اجتماعی هستند اما در میان شیعیان علامه طباطبایی مباحث اجتماعی را وارد مباحث تفسیری کرد و بسیاری از مباحث اجتماعی وارد مسائل تفسیر شده و آیات تفسیر شده اند. با وجود غنای زیادی که در شمار تفاسیر اهل سنت وجود دارد اما تفسیر المیزان کم نظیر یا بی نظیر است.
ادبیات اجتماعی مسئله ای جدید بوده و حدود 100 سال است که مباحث مربوط به آن مطرح شده است و بر اساس آن مشکلات کلان و ریز جامعه را مطرح می کنند. مکاتب مختلف در حال نظریهپردازی هستند که ما چطور میتوانیم مسائل اجتماعی را، که یا به اقتضای مدرنیته یا بهطور طبیعی وارد چالشهای جامعه و زیست اجتماعی افراد شدهاند، حل کنیم. اینکه تعریف مسئله اجتماعی چیست، بحث مفصلی است که فعلاً از آن عبور میکنیم تا به اصل بحث برسیم. در یک تعریف کلی میتوان گفت «شکاف میان معیارهای اجتماعی و واقعیتهای اجتماعی» یعنی فاصله میان آنچه هست با آنچه باید باشد، یکی از تعاریف مسائل اجتماعی است که نسبت به تعاریف دیگر جامعیت بیشتری دارد.
اما اینکه آیا مسئله اجتماعی رنگ دینی دارد یا نه، تفاوت ایجاد میکند. ما ادعا میکنیم که دارد. برخی مسائل اجتماعی در کشور ما و زیست دینی ما مسئله محسوب میشوند، اما در جای دیگر نه؛ مانند گسستهای خانوادگی، طلاق، روابط نامشروع و مسائلی از این دست. مثلاً اگر طلاق فراگیر شود و پیوندهای خانوادگی دچار گسست شوند، در کشور ما این یک مسئله اجتماعی مهم است که باید برای آن چارهجویی کرد؛ اما در غرب چنین نگاهی وجود ندارد. روابط نامشروع نیز در غرب مسئله اجتماعی محسوب نمیشود؛ اما در جامعه دینی ما هست. بنابراین رنگ و بوی دینی یا غیردینی بودن، در تلقی از مسئله اجتماعی تأثیرگذار است.
در مورد رویکرد علامه طباطبایی به مسائل اجتماعی باید گفت با اینکه ایشان صریحاً واژه «حل مسئله اجتماعی» را در تفسیر به کار نمیبرند، اما ورود جدّی به مسائل اجتماعی دارند و جا به جا در تفاسیر خود آنها را مطرح میکنند. برای نمونه در موضوع زن و فمینیسم _ که یکی از مسائل روز جهان است _ علامه مباحث گستردهای دارند. بیش از ۵۰۰ صفحه از آثار ایشان درباره زن گردآوری شده است که نشان میدهد علامه اشراف قابل توجهی به موضوعات اجتماعی زمان خود داشتهاند.
یکی از مباحثی که علامه طباطبایی به آن توجه دارد این است که چون ایجادکنندۀ مسائل اجتماعی خود انسانها هستند، انسان بهتنهایی نمیتواند این مسائل را حل کند؛ زیرا تعارض منافع در ذات انسان است. بنابراین یک عامل بیرونی به نام وحی و شریعت باید وارد شود. از نظر علامه، کارکرد دین تنظیم روابط دنیا و آخرت، ایجاد انسجام و همبستگی اجتماعی، کنترل اجتماعی، مقابله با انحرافات و ایجاد نظم اجتماعی است.
علامه بین شعار و هدف جامعه اسلامی با جامعه مدرن تفاوت بنیادی قائل است. شعار جامعه اسلامی پیروی از حق در فکر و عمل است و هدفش سعادت انسان است. اما جامعه مدرن شعارش پیروی از اراده اکثریت است، حتی اگر این اکثریت بر مبنای غریزه تصمیم بگیرند؛ مانند پذیرش همجنسگرایی. او توضیح میدهد که در بسیاری از جوامع غربی، اگر اکثریت رأی به مشروعیت یک رفتار بدهند مثل همجنس بازی که مخالف ارزشهای دینی است، آن رفتار مشروع تلقی میشود.
روش اجتماعی اسلام از نظر علامه مبتنی بر تربیت اخلاقی مردم است؛ این تربیت اخلاقی، ضامن اجرای قوانین است. اعتقاد به معاد نیز از عوامل مهم جلوگیری از طغیان انسان است. قرآن نخستین بار در سوره علق از «طغیان انسان» سخن میگوید و طغیان را عامل فروپاشی جوامع معرفی میکند. از نگاه علامه، طغیان با اعتقاد به حسابرسی و معاد درمان میشود.
در نگاه علامه، تغییرات اجتماعی اگر مبتنی بر فطرت و عدالت باشد، نیازی به انقلابهای پیدرپی ندارد. انقلابها زمانی رخ میدهند که عدالت از جامعه رخت بربندد و علم نافع و عمل صالح کم شود. در مقابل، اگر جامعه بر مدار عدالت و فطرت حرکت کند، مسیر اصلاح، تدریجی و طبیعی خواهد بود.
یکی از پرسشهای مهم در برابر اندیشمندان این است که آیا احکام اسلامی میتوانند مسائل انسان معاصر را حل کنند. علامه میگوید اختلاف میان عصر جاهلی و عصر مدرن، اختلاف در کلیات نیست؛ بلکه در جزئیات است. نیازهای اصلی انسان همانهاست، زیرا فطرت تغییر نمیکند: «فطرتَ الله الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله». به همین دلیل قوانین مبتنی بر فطرت، برای همه زمانها قابل اجرا هستند. ابزارها تغییر میکنند، اما نیازها ثابت میمانند؛ همانگونه که سفر کردن امروزه با هواپیما انجام میشود و دیروز با اسب و شتر، اما اصل نیاز ثابت است.
رویکرد علامه در تحلیلهای اجتماعی «مسئلهمحور» است. مثلاً در موضوع زن، ابتدا تعریف زن از نگاه اسلام و غرب، تفاوتهای فطری زن و مرد و پیامدهای آن را تبیین میکند. علامه مسائل عینی را در دل آیات تحلیل میکند و آیات را بر واقعیتهای اجتماعی تطبیق میدهد.
علامه همچنین به نقش محیط فرهنگی در تغییر ترجیحات انسان توجه دارد. مثلاً تغییر نگرش جوامع به نقش مادری و همسری در غرب را عامل پدیدآمدن مسائل اجتماعی جدید میداند. او توضیح میدهد که چگونه در برخی جریانهای فمینیستی، توصیه به مادری حتی «ظلم» تلقی میشود، زیرا به زعم آنان بر زن «نقش تحمیلی» بار میکند. این تغییر رویکرد موجب دگرگونیهای گسترده در بنیان خانواده شده است.
در نگاه علامه، میان آثار فردی و اجتماعی کنشهای انسانی تمایز مهمی وجود دارد. روابط نامشروع ممکن است در سطح فردی پیامدهایی مانند کاهش تمایل به همسری داشته باشد، اما در سطح اجتماعی اثرات سنگینی دارد: فروپاشی خانواده، کاهش تولیدمثل، گسترش برخی بیماریها و تضعیف ساختارهای خویشاوندی. او تأکید میکند که حتی اگر حساسیت فردی نسبت به این رفتارها کاهش یابد، پیامدهای اجتماعی آن همچنان باقی است.
از نظر علامه، اسلام در حل مسائل اجتماعی «تدریج» را رعایت کرده است. احکام یکباره نازل نشدهاند. قرآن ابتدا به مسائل فطری مانند قتل، خوردن مال یتیم و ظلم به دختران میپردازد؛ مسائلی که همه انسانها بدون نیاز به استدلال پیچیده میفهمند. نمونه بارز آن، برخورد قرآن با سنت دخترکشی در سورههای آغازین وحی است؛ جایی که پرسش «بِأیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» وجدان مخاطب را به لرزه درمیآورد و نیمی از جامعه (زنان) را با پیام قرآن همراه میکند.
در مجموع، قرآن ناظر به واقعیت جامعه است و مسائل را اولویتبندیشده و تدریجی حل میکند؛ به همین دلیل مردم بهراحتی با آن ارتباط برقرار کردند. روش پیامبر(ص) نیز در آموزش قرآن تدریجی بود؛ ده آیه ده آیه میخواند و مردم همان را بهسرعت درک و عمل میکردند. یکی از هنرهای بزرگ قرآن، هماهنگی با فطرت انسان و چیدمان تدریجی احکام برای حل مسائل اجتماعی است.