واژه فتنه در قرآن، نهج البلاغه و کلام رهبری
خبرگزاری رسا ـ گاهی طرف مخاصم دنیاپرسی آشکارا دارد، مانند سران فتنه جمل و صفین و گاهی دنیاپرستی در پوششی از زهد و زهادت کتمان میگردد، مانند خوارج که دنیا پرستانی پنهان بودند. امام علی (علیه السلام) فرموده است: «همواره آغاز پیدایش فتنهها، پیروى از هوسهاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارند، و جمعى بر خلاف آئین حق به حمایت از آن بر مىخیزند. اگر باطل از حق کاملا جدا مىگردید بر آنان که پى جوى حقیقتند پوشیده نمىماند، و چنانچه حق از باطل خالص مىشد، زبان معاندان از آن قطع مىگردید.
هادی الیاسی
خبرگزاری رسا ـ دریافت معانی مختلف فتنه و موارد به کار گرفته شده از این واژه در قرآن کریم و نهج البلاغه، خود از ابزار روشنگری است. بدون شک با شناخت فتنه در قرآن به مقصود کلام وحی از کاربرد این واژه نزدیک خواهیم شد. امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز در سخنان گهربار خود بارها از واژه فتنه استفاده کرده و به تبیین آن پرداخته است. علمدار لشکر حق و فرمانده سپاه بصیرت در نیمه نخست قرن هجری به تبیین گونه های فتنه بارها سخنرانی کرده است. در فتنه اخیر نیز رهبر انقلاب اسلامی به روشنگری و تشریح ابعاد فتنه در سخنرانی های مختلف خود پرداخته اند.
1. تعریف فتنه
آنچه از معنای لغوی فتنه استنباط میشود؛ نوعی فشار در معنای این واژه نهفته که منظور تبیین خالص از ناخالص است.[1] «قاموس» میگوید: «امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشکار شود (مفردات) در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار نظیر هماند «فتنت الذهب فى النار» آنوقت گویند که طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان کنى».[2]
2. فتنه در قرآن
در تفسیر شریف المیزان آمده است: «فتنه آن است که بوسیله آن چیزى امتحان شود، بخود امتحان و بلازم امتحان که شدت و عذاب است و بضلال و شرک که سبب عذاباند، اطلاق میشود، در قرآن در همه این معانى بکار رفته است».[3]
فتنه در قرآن در آیههای بسیاری و در تمامی معانی موجود به کار رفته است. چند نمونه از آن آیات عبارتند از:
الف. گاهی آزمایش خصوصی است: «وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً؛ و شخصى [از فرعونیان] را کشتى و ما تو را از اندوه رهانیدیم، و بارها تو را آزمودیم».[4] فتون مصدر است، بمعنى آزمودن. آیه درباره موسى (علیه السّلام) است، که بوسیله کشتن شخصی از فرعونیان مورد آزمایش قرار میگیرد.
ب. گاهی آزمایش عمومی است: خداوند در قرآن کریم فرموده است: «أحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟».[5] در آزمایش و ابتلا هم دو معنای فشار و تبین ناخالصی وجود دارد.
ج. همگانی شدن آتش فتنه: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ؛ و از فتنهاى بترسید که تنها دامن ستمگران شما را نمىگیرد، و بدانید که خداوند سخت کیفر است».[6] از این آیه با ملاحظه آیات قبل و بعد، به نظر میآید مقصود آن است که؛ اى اهل ایمان جامعه خویش را پاک و امر به معروف و نهى از منکر کنید، فرمان خدا را اجابت نمائید و گرنه گرفتارى و بلا که اثر ستم ستمکاران است همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عدّهاى در جامعه به نفع بیگانگان کار کردند و آنها تسلط یافتند، همه سیاهبخت میشوند، یا اگر چند نفر کشتى را سوراخ کنند، عاملین و غیر آنها با غرق خواهند شد. به ظاهر منظور از فتنه، گرفتارى و عذاب دنیوى است. اگر شامل آخرت هم باشد قهرا ظالمان در اثر ظلم و دیگران در اثر ترک امر به معروف معذّب خواهند بود.[7]
3. فتنه در نهج البلاغه
در فرهنگ روایی نیز به مبحث فتنه، به طور مفصل پرداخته شده است. در این کوتاهسخن مجالی برای تبین معانی و مصادیق فتنه نیست. به مناسبت کلام فقط به چند نمونه از سخنان امیر بیان پیرامون فتنه در نهج البلاغه اشاره میشود. فتنه در نهج البلاغه به دو معنا آمده است:
1ـ3. جریانی که در آن حق از باطل به معنای واقعی روشن نیست و یا هر دو طرف سهمی از حق و باطل دارند. این فتنه همان است که در آن دعوت به کناره گیری آمده است: « کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لاضَرْعٌ فَیُحْلَب؛[8] هنگام بروز فتنه مانند شتر کم سن و سال باش! نه پشتى که سوار شوند و نه پستانى که بدوشند». بسیاری از دعواهای سیاسی و ناسیونالیستی که در شهرها اتفاق میافتد و بسیاری از مشاجرات اجتماعی و خانوادگی از همین قبیل است. در این حوزه هیچیک از طرفین نمیتواند بگوید که صد درصد حق است یا باطل.
2ـ3. فتنه سیاسی که در آن باطل برای تضعیف حقیقت و راستی لباس حق را به تن کند. این فتنه چندین شاخصه بارز دارد:
الف. دنیاطلبی و قانون شکنی محور فتنه
امیر مؤمنان در خطبه 50 نهج البلاغه این فتنه را معرفی کرده و دنیا خواهی را سرآغاز تمام کجرویها و بستر رشد بسیاری از گناهان بیان میکند. چنانچه در فتنههای زمان او دنیاطلبی جرقه تمام فتنهها بود. گاهی طرف مخاصم دنیاپرسی آشکارا دارد، مانند سران فتنه جمل و صفین و گاهی دنیاپرستی در پوششی از زهد و زهادت کتمان میگردد، مانند خوارج که دنیا پرستانی پنهان بودند. امام علی (علیه السلام) فرموده است: «همواره آغاز پیدایش فتنهها، پیروى از هوسهاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارند، و جمعى بر خلاف آئین حق به حمایت از آن بر مىخیزند. اگر باطل از حق کاملا جدا مىگردید بر آنان که پى جوى حقیقتند پوشیده نمىماند، و چنانچه حق از باطل خالص مىشد، زبان معاندان از آن قطع مىگردید، ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مىگیرد و بهم مىآمیزند اینجا است که شیطان بر دوستان خود چیره مىشود و تنها آنان که مورد رحمت خدا بودهاند نجات مىیابند».[9]
ب. شخصیت مداری به جای حق مداری
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردم را دعوت به حقشناسی و حقمداری میکند. منطق دیگر امامان نیز همین بوده و آنها از بزرگان و علمای جامعه میخواهند که مردم را نیز به سوی این منطق سوق دهند. کسی که حق را بشناسد و با ملاک و معیاری محکم و مستدل وارد دین شود، در تندباد حوادث تکان نمی خورد؛ همانگونه که بزرگان از اعوان و انصار مولا مانند عمار، اباذر، مالک و... بودند. نکته مهم دیگر آنکه حق با رجال آن شناخته نمیشود. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرموده است: «إنّ دین اللَّه لا یعرف بالرّجال، بل بآیه الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛ دین خدا به مردان شناخته نمىشود، بلکه به نشانه حق شناخته مىشود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى».[10] در جای دیگر فرموده است: «ِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّه؛ براین احکام بدعت گذاری شده، کسانی رجالی را محور قرار میدهند در حالی که اینها رجال دین محسوب نمیشوند».[11] همین موضوع بستر فتنه را برای خواص و گمراهی را برای عوام فراهم کرد. عدهای به محضر امام علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: مگر میشود طلحه، زبیر و عایشه اشتباه کنند. آنها جز بر حق اجتماع نمیکنند. [12]
ج. شبهه افکنی و اختلاط حق و باطل
شبهه افکنی همان است که باطل در لباس حق به تعریف و تبیین حق بپردازد. امام علی (علیه السلام) شبههافکنی را چنین تعریف نموده است: «شبهه را شبهه نامیدهاند چون حقّ را ماند، لیکن دوستان خدا را فریفتن نتواند که یقین چراغ رهگذر و رستگارى راهبر ایشان است. امّا دشمنان خدا را گمراهى دعوت کننده است و کورى همراه برنده. پس نه آن که بیم مرگ دارد، از آن رهد، و نه آن که زندگانى جاودانه خواهد بدان رسد».[13] سه جریان معاند و مخالف امام علی (علیه السلام) همینگونه بودند. در بخشهای بعد به شبههافکنیهای دشمنان امام اشاره خواهد شد. بیشترین و مهلکترین ضربهها را به اسلام و بدنه جامعه مسلمین همین حقنماها و باطلهایی که لباس حق را پوشیده بودند، وارد کردهاند.
سخنان امام درباره با فتنه بسیار است که به دلیل جلوگیری از اطاله بحث در ادامه و به مناسبت به آن پرداخته و از تکرار آن در این بخش پرهیز میشود.
4. فتنه در کلام رهبری
مقام معظم رهبری در کلام خود در رابطه با تعریف فتنه و نشانههای شناخت آن فرموده است: «فتنه، یعنی حادثه غبار آلودی که انسان تنواند بفهمد چه کسی دشمن است و چه کسی با غرض وارد میدان شده و از کجا تحریک میشود. فتنه ها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه انگیز دستش کوتاه می شود. هر جا حرف بیهدف، کار بیهدف، تیراندازی بیهدف، تهمت زدن بیهدف وجود داشته باشد، فتنه انگیز خوشحال میگردد».[14]
رهبر معظم انقلاب با اشاره به این موضوع که خواست دشمنان در ایجاد فضای فتنه، غبارآلود کردن فضا برای عدم تشخیص راه صحیح است فرمودند: « در فضاى غبارآلود است که میتوانند به مقاصد خودشان نزدیک شوند و به حرکت ملت ایران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است که یک عدهاى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهى خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى که امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که میفرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لمیخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمیشود؛ میفهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمیتواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد میفرماید: «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنهگر یک تکه حق، یک تکه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میکند، در کنار هم میگذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛[15] آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر».[16]
ایشان سختترین کار را در فضای غبارآلود فتنه تشخیص درست بیان میدارد و میفرماید: «در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نکردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد».[17]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. لسان العرب، ج 13، ص 317؛ العین، ج 8، ص 127؛ المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 623.
2. قاموس قرآن، ج 5، ص 147.
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 2، ص 90.
4. طه: 40.
5. عنکبوت: 2.
6. انفال: 25.
7. قاموس قرآن، ج 5، ص 149.
8. نهج البلاغه، کلمات قصار ؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 66، ص 408.
9. نهج البلاغه، خطبه 51 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 67، ص 342.
10. مفید، امالی، ص 5؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 65، ص 120.
11. نهج البلاغه، خطبه 50 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 2، ص 290.
12. طوسی، امالی، ص 134؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 32، ص 227.
13. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه 38 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 67، ص 181.
14. بیانات رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران، 8/5/1388.
15. نهج البلاغه، خطبه 5؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، 2، ص 290.
16. بیانات رهبری در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى، ۱۳۸۸/۱۰/۲۹.
17. بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دى، ۱۳۸۸/۱۰/۱۹.
701/ح
خبرگزاری رسا ـ دریافت معانی مختلف فتنه و موارد به کار گرفته شده از این واژه در قرآن کریم و نهج البلاغه، خود از ابزار روشنگری است. بدون شک با شناخت فتنه در قرآن به مقصود کلام وحی از کاربرد این واژه نزدیک خواهیم شد. امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز در سخنان گهربار خود بارها از واژه فتنه استفاده کرده و به تبیین آن پرداخته است. علمدار لشکر حق و فرمانده سپاه بصیرت در نیمه نخست قرن هجری به تبیین گونه های فتنه بارها سخنرانی کرده است. در فتنه اخیر نیز رهبر انقلاب اسلامی به روشنگری و تشریح ابعاد فتنه در سخنرانی های مختلف خود پرداخته اند.
1. تعریف فتنه
آنچه از معنای لغوی فتنه استنباط میشود؛ نوعی فشار در معنای این واژه نهفته که منظور تبیین خالص از ناخالص است.[1] «قاموس» میگوید: «امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشکار شود (مفردات) در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار نظیر هماند «فتنت الذهب فى النار» آنوقت گویند که طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان کنى».[2]
2. فتنه در قرآن
در تفسیر شریف المیزان آمده است: «فتنه آن است که بوسیله آن چیزى امتحان شود، بخود امتحان و بلازم امتحان که شدت و عذاب است و بضلال و شرک که سبب عذاباند، اطلاق میشود، در قرآن در همه این معانى بکار رفته است».[3]
فتنه در قرآن در آیههای بسیاری و در تمامی معانی موجود به کار رفته است. چند نمونه از آن آیات عبارتند از:
الف. گاهی آزمایش خصوصی است: «وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً؛ و شخصى [از فرعونیان] را کشتى و ما تو را از اندوه رهانیدیم، و بارها تو را آزمودیم».[4] فتون مصدر است، بمعنى آزمودن. آیه درباره موسى (علیه السّلام) است، که بوسیله کشتن شخصی از فرعونیان مورد آزمایش قرار میگیرد.
ب. گاهی آزمایش عمومی است: خداوند در قرآن کریم فرموده است: «أحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟».[5] در آزمایش و ابتلا هم دو معنای فشار و تبین ناخالصی وجود دارد.
ج. همگانی شدن آتش فتنه: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ؛ و از فتنهاى بترسید که تنها دامن ستمگران شما را نمىگیرد، و بدانید که خداوند سخت کیفر است».[6] از این آیه با ملاحظه آیات قبل و بعد، به نظر میآید مقصود آن است که؛ اى اهل ایمان جامعه خویش را پاک و امر به معروف و نهى از منکر کنید، فرمان خدا را اجابت نمائید و گرنه گرفتارى و بلا که اثر ستم ستمکاران است همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عدّهاى در جامعه به نفع بیگانگان کار کردند و آنها تسلط یافتند، همه سیاهبخت میشوند، یا اگر چند نفر کشتى را سوراخ کنند، عاملین و غیر آنها با غرق خواهند شد. به ظاهر منظور از فتنه، گرفتارى و عذاب دنیوى است. اگر شامل آخرت هم باشد قهرا ظالمان در اثر ظلم و دیگران در اثر ترک امر به معروف معذّب خواهند بود.[7]
3. فتنه در نهج البلاغه
در فرهنگ روایی نیز به مبحث فتنه، به طور مفصل پرداخته شده است. در این کوتاهسخن مجالی برای تبین معانی و مصادیق فتنه نیست. به مناسبت کلام فقط به چند نمونه از سخنان امیر بیان پیرامون فتنه در نهج البلاغه اشاره میشود. فتنه در نهج البلاغه به دو معنا آمده است:
1ـ3. جریانی که در آن حق از باطل به معنای واقعی روشن نیست و یا هر دو طرف سهمی از حق و باطل دارند. این فتنه همان است که در آن دعوت به کناره گیری آمده است: « کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لاضَرْعٌ فَیُحْلَب؛[8] هنگام بروز فتنه مانند شتر کم سن و سال باش! نه پشتى که سوار شوند و نه پستانى که بدوشند». بسیاری از دعواهای سیاسی و ناسیونالیستی که در شهرها اتفاق میافتد و بسیاری از مشاجرات اجتماعی و خانوادگی از همین قبیل است. در این حوزه هیچیک از طرفین نمیتواند بگوید که صد درصد حق است یا باطل.
2ـ3. فتنه سیاسی که در آن باطل برای تضعیف حقیقت و راستی لباس حق را به تن کند. این فتنه چندین شاخصه بارز دارد:
الف. دنیاطلبی و قانون شکنی محور فتنه
امیر مؤمنان در خطبه 50 نهج البلاغه این فتنه را معرفی کرده و دنیا خواهی را سرآغاز تمام کجرویها و بستر رشد بسیاری از گناهان بیان میکند. چنانچه در فتنههای زمان او دنیاطلبی جرقه تمام فتنهها بود. گاهی طرف مخاصم دنیاپرسی آشکارا دارد، مانند سران فتنه جمل و صفین و گاهی دنیاپرستی در پوششی از زهد و زهادت کتمان میگردد، مانند خوارج که دنیا پرستانی پنهان بودند. امام علی (علیه السلام) فرموده است: «همواره آغاز پیدایش فتنهها، پیروى از هوسهاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارند، و جمعى بر خلاف آئین حق به حمایت از آن بر مىخیزند. اگر باطل از حق کاملا جدا مىگردید بر آنان که پى جوى حقیقتند پوشیده نمىماند، و چنانچه حق از باطل خالص مىشد، زبان معاندان از آن قطع مىگردید، ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مىگیرد و بهم مىآمیزند اینجا است که شیطان بر دوستان خود چیره مىشود و تنها آنان که مورد رحمت خدا بودهاند نجات مىیابند».[9]
ب. شخصیت مداری به جای حق مداری
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردم را دعوت به حقشناسی و حقمداری میکند. منطق دیگر امامان نیز همین بوده و آنها از بزرگان و علمای جامعه میخواهند که مردم را نیز به سوی این منطق سوق دهند. کسی که حق را بشناسد و با ملاک و معیاری محکم و مستدل وارد دین شود، در تندباد حوادث تکان نمی خورد؛ همانگونه که بزرگان از اعوان و انصار مولا مانند عمار، اباذر، مالک و... بودند. نکته مهم دیگر آنکه حق با رجال آن شناخته نمیشود. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرموده است: «إنّ دین اللَّه لا یعرف بالرّجال، بل بآیه الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛ دین خدا به مردان شناخته نمىشود، بلکه به نشانه حق شناخته مىشود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى».[10] در جای دیگر فرموده است: «ِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّه؛ براین احکام بدعت گذاری شده، کسانی رجالی را محور قرار میدهند در حالی که اینها رجال دین محسوب نمیشوند».[11] همین موضوع بستر فتنه را برای خواص و گمراهی را برای عوام فراهم کرد. عدهای به محضر امام علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: مگر میشود طلحه، زبیر و عایشه اشتباه کنند. آنها جز بر حق اجتماع نمیکنند. [12]
ج. شبهه افکنی و اختلاط حق و باطل
شبهه افکنی همان است که باطل در لباس حق به تعریف و تبیین حق بپردازد. امام علی (علیه السلام) شبههافکنی را چنین تعریف نموده است: «شبهه را شبهه نامیدهاند چون حقّ را ماند، لیکن دوستان خدا را فریفتن نتواند که یقین چراغ رهگذر و رستگارى راهبر ایشان است. امّا دشمنان خدا را گمراهى دعوت کننده است و کورى همراه برنده. پس نه آن که بیم مرگ دارد، از آن رهد، و نه آن که زندگانى جاودانه خواهد بدان رسد».[13] سه جریان معاند و مخالف امام علی (علیه السلام) همینگونه بودند. در بخشهای بعد به شبههافکنیهای دشمنان امام اشاره خواهد شد. بیشترین و مهلکترین ضربهها را به اسلام و بدنه جامعه مسلمین همین حقنماها و باطلهایی که لباس حق را پوشیده بودند، وارد کردهاند.
سخنان امام درباره با فتنه بسیار است که به دلیل جلوگیری از اطاله بحث در ادامه و به مناسبت به آن پرداخته و از تکرار آن در این بخش پرهیز میشود.
4. فتنه در کلام رهبری
مقام معظم رهبری در کلام خود در رابطه با تعریف فتنه و نشانههای شناخت آن فرموده است: «فتنه، یعنی حادثه غبار آلودی که انسان تنواند بفهمد چه کسی دشمن است و چه کسی با غرض وارد میدان شده و از کجا تحریک میشود. فتنه ها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه انگیز دستش کوتاه می شود. هر جا حرف بیهدف، کار بیهدف، تیراندازی بیهدف، تهمت زدن بیهدف وجود داشته باشد، فتنه انگیز خوشحال میگردد».[14]
رهبر معظم انقلاب با اشاره به این موضوع که خواست دشمنان در ایجاد فضای فتنه، غبارآلود کردن فضا برای عدم تشخیص راه صحیح است فرمودند: « در فضاى غبارآلود است که میتوانند به مقاصد خودشان نزدیک شوند و به حرکت ملت ایران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است که یک عدهاى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهى خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى که امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که میفرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لمیخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمیشود؛ میفهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمیتواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد میفرماید: «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنهگر یک تکه حق، یک تکه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میکند، در کنار هم میگذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛[15] آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر».[16]
ایشان سختترین کار را در فضای غبارآلود فتنه تشخیص درست بیان میدارد و میفرماید: «در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نکردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد».[17]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. لسان العرب، ج 13، ص 317؛ العین، ج 8، ص 127؛ المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 623.
2. قاموس قرآن، ج 5، ص 147.
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 2، ص 90.
4. طه: 40.
5. عنکبوت: 2.
6. انفال: 25.
7. قاموس قرآن، ج 5، ص 149.
8. نهج البلاغه، کلمات قصار ؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 66، ص 408.
9. نهج البلاغه، خطبه 51 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 67، ص 342.
10. مفید، امالی، ص 5؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 65، ص 120.
11. نهج البلاغه، خطبه 50 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 2، ص 290.
12. طوسی، امالی، ص 134؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 32، ص 227.
13. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه 38 ؛ علامه مجلسی ، بحار الانوار، ص 67، ص 181.
14. بیانات رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران، 8/5/1388.
15. نهج البلاغه، خطبه 5؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، 2، ص 290.
16. بیانات رهبری در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى، ۱۳۸۸/۱۰/۲۹.
17. بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دى، ۱۳۸۸/۱۰/۱۹.
701/ح
ارسال نظرات