۲۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۷
کد خبر: ۱۳۰۳۷۵
حجت الاسلام پناهیان در گفت و گو با رسا:

در حوزه نیازی به باندبازی و گروه گرایی نیست/ مدیریت حوزه باید انقلابی و تحول خواه باشد

خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام پناهیان با اشاره به ضرورت ارتباط عاطفی مدیر حوزه با طلاب و فضلا گفت: ارتباط گسترده با بدنه و فضلای حوزه و با بدنه جامعه باعث می شود که مدیر در اندیشه های راهبردی خودش برای اداره حوزه بسیار موفق‌تر عمل کند.
پناهيان پناهيان پناهيان


مطالعه سیر مدیریت حوزه‌های علمیه به ویژه در 70 سال گذشته و تغییراتی که پس از انقلاب در این راستا بوجود آمده، مدیریت حوزه را به جایگاهی جدید با ویژ‌گیهای خاص خود تبدیل کرده است.

پیش از انقلاب حوزه علمیه ساختاری بسیط و کم حجم داشت و همه مناسبات طلاب به صورت حضوری و بدون بروکراسی اداری به انجام می‌رسید، حتی سیتم آموزش و پژوهش حوزه با آنچه امروز در جریان است متفاوت بود. با پیروزی انقلاب اسلامی حوزه‌ها کم کم گسترش پیدا کرد و متقاضیان ورود به حوزه‌های علمیه افزایش یافتند.

دیگر سیستم‌ گذشته جوابگوی نیاز طلاب و نظام اسلامی نبود، از این رو تغییراتی در شیوه مدیریت بوجود آمد. امروزه مدیریت حوزه در نظام اسلامی تفاوت چشمگیر و اساسی با مدیریت سنتی آن دارد و مدیر حوزه باید علاوه بر نگاه‌ درون حوزوی، به رسالت‌های داخلی و بین المللی حوزه هم توجه داشته باشد و مجموعه‌ای را سامان دهد که پاسخ‌گوی نیازهای جهانی باشد.

آنچه در پی می‌آید گفت‌وگوی خبرنگار خبرگزاری رسا با حجت الاسلام علیرضا پناهیان، استاد و پژوهشگر حوزه علمیه درباره مدیریت حوزه است.

مدیریت حوزه علمیه برای موفقیت در پیشبرد حوزه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم. مدیریت حوزه علمیه باید از دو ویژگی مهم برخوردار باشد، البته وقتی می گویم مدیریت منظورم نحوه مدیریت است نه شخص مدیر یا شخصیت مدیر، این دو ویژگی یکی تحول خواه بودن و دیگری اصالت دار بودن است.

در ابتدا اصالت دار بودن را توضیح می‌دهم. در طول قرون متمادی حوزه های علمیه دارای نوعی مدیریت طبیعی و برخاسته از سنن و احکام و اخلاق اسلامی بودند که به اقتضای زمان و مکان، برای اداره حوزه های علمیه به بهترین نحو این مدیریت همیشه در حال ایفای نقش بوده است و در این مدت ویژگی‌های برجسته‌ای در مدیریت حوزه وجود داشته که نباید دست کم گرفته شود.

نباید به خاطر اینکه دانشکده مدیریت در حوزه نبوده یا گرایشی تحت عنوان مدیریت حوزه در دانشسراهای عالی حوزه وجود نداشته، تصور کنیم مدیریت حوزه در طول تاریخ از دانش و عقلانیت کافی برخوردار نبوده است.

از آنجا که عالمان دینی در رأس اداره حوزه بودند در طول سالیان متمادی به صورت ارتکازی بسیاری از احکام و نکات اخلاقی را در مدیریت حوزه اعمال می‌کردند و ما الان اگر در مقام تولید دانش مدیریت حوزه بر آییم، می توانیم به محسنات بسیار زیادی در اداره حوزه های علمیه پی ببریم که در دانش جدید مدیریت خصوصا مدیریت یک مجموعه علمی جایگاه بسیار برجسته ای دارد. برخی از این ویژگی ها هنوز هم در حوزه های علمیه جاری است و حتی دانشگاهها نسبت به حوزه غبطه می خورند و اینها را جزو محسنات محیط علمی حوزه می دانند.

این ویژگی نشان می‌دهد که ما باید اصالت‌ها را در مدیریت حوزه حفظ کنیم و حتی آنها را تقویت و از آنها در اداره یک محیط سالم و پویای اسلامی استفاده کنیم. این یک ضابطه بسیار مهم است و برای اینکه این کار صورت بگیرد باید اولا این اصالت ها را که در مدیریت حوزه وجود داشته، بشناسیم و آنها را در جهت تئوریزه کردن و تولید دانش، منظم و منسجم کنیم و مقدمه ای قرار دهیم برای رفع گره‌های جدیدی که در حوزه علمیه به اقتضای زمان و مکان فعلی پیش آمده است.

باید گره‌گشایی مشکلات کنونی هم با توجه به همان ویژگی های اصیل صورت گیرد. این ویژگی ها در اداره حوزه همان است که در روند درس‌ و بحث‌ها وجود داشته و دارد. طلاب با آزادی کامل درسهای برتر در حوزه را تشخیص می دهند و به آن اساتیدی که از پیشرفت علمی بیشتری در درسشان برخوردار بودند، مراجعه می کنند و حتی مقدمات مرجعیت را هم همین مراجعات آزاد به درسهای علما که توسط فضلا و با یک قضاوت طبیعی در بستر حوزه رخ می داد شکل می داد.

خوب این از کارهای حوزه های علمیه است که هیچ گونه ضابطه خاصی ندارد و به هیچ وجه مساله‌ای که بخواهد مورد سوء استفاده کسی قرار بگیرد در آن وجود ندارد، کما اینکه در دانشگاهها می‌بینید ممکن است چند نفر از اعضای هیئت علمی محدودیتی برای ورود افراد جدید ایجاد کنند، ولی در حوزه این مساله امکان پذیر نیست.

البته در دانشگاه هم الان این امر اصلاح شده و امکان هر گونه ایجاد محدودیت برای اکتساب علم تا حدود زیادی وجود ندارد. ولی من در مواجهه با برخی از اهل دانش در دانشگاه تورنتو کانادا، وقتی این ویژگی های حوزه را ذکر می کردم، از سوی آقایان و خانمهایی که در آنجا در یک محیط دانشگاهی پیشرفته تحصیل می کردند، تحسین می شد.

پس ما ویژگی های اصیل حوزه را باید در جریان مدیریت حوزه مورد شناسایی قرار دهیم و آنها را حفظ کنیم و بدانیم که هر نو شدنی طبیعتا بهترین تغییر ممکن و بهترین پاسخ به اقتضاءات زمانه نیست.

به تحول خواه بودن مدیر اشاره‌ای کردید. این مساله را با توجه به شرایط کنونی تا چه حد ضروری می‌دانید؟ جهت این تحول را به کدام سمت توصیه می کنید؟

این تحول اولا به دلیل تفاوت شرایط است و ثانیا به دلیل این است که امروزه مدیران برای نحوه اداره حوزه های علمیه با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند و این مشکلات یک سلسله مسائل فوری روی میز کار هر مدیری قرار می‌دهد که باید به رفعشان اقدام کند.

من ابتدا دوست دارم در این مقام توجه شما را جلب کنم به شرایط جدیدی که در حوزه ها پیش آمده است.

اولین ویژگی در شرایط جدید این است که حوزه های علمیه در یک زمانی مواجه بودند با مسائلی که برای اکثریت مطلق جامعه مطرح نبود و باید راه حل مسائلی را می دادند که اکثرا در مسائل فردی طرح می شد، اما امروزه طراحی نظام اسلامی و ساختارهای مختلف این نظام، مواجهه با مسائل جهان اسلام و مسائل بین المللی و نیاز جهان بشریت به دین و معنویت، فضایی را به وجود آورده که حوزه باید در مقام پاسخ گویی به این مسائل بسیار گسترده‌تر از گذشته فعالیت کند و به مدیریت بپردازد، مسائلی که گاهی اوقات ماهیتا با مسائل گذشته متفاوت است.

ویژگی دیگری که حوزه های علمیه در زمان کنونی دارند دشمنی های فراوانی است که به انواع صورتها با حوزه های علمیه می شود. این دشمنی ها هم ناشی از این است که حوزه های علمیه توانستند قدرت اسلام را به نمایش بگذارند و قدرت طلبان عالم به شدت نسبت به آن حساس شدند.

از سوی دیگر ما با یک انسان طبیعی که ممکن است گاهی اوقات انگیزه معصیت در وجودش پیدا شود اما در عین حال فطرت قوی الهی او در مسیر زندگی کمکش می‌کند و نیز با جامعه کوچکی که بتوان به راحتی آن را کنترل کرد مواجه نیستیم، ما با انسانهایی مواجه هستیم که به واسطه ابزار رسانه ای و تهاجم فرهنگی نظام سلطه از فطرت خودشان خیلی فاصله گرفته‌اند و مقاومتشان در مقابل فساد و تباهی بسیار کم شده است، اینجا حوزه های علمیه رسالت سنگین‌تری بر عهده دارند و باید پاسخ گوی چنین معضلات جدیدی باشند.

مدیریت حوزه باید به گونه‌ای باشد که حوزه های علمیه توان پاسخ گویی به نیازهای جدید را داشته باشند، یارای مقابله با دشمنان را داشته باشند، توان طراحی راهکارها و نظام‌های اجتماعی را داشته باشند.

ما هنوز از توانایی طراحی یک نظام آموزشی برای مقاطع مختلف درسی مبتنی بر فقه اسلامی به معنای اعم برخوردار نیستیم. باید دانشمندانی در حوزه تربیت شوند و مهمتر از تربیت دانشمند، موسساتی باید در حوزه های علمیه به عنوان نهادهای پژوهشی بزرگ تشکیل شود که بتواند این نیازهای کلان را پاسخ دهد.

طبیعتا نمی‌شود دقیقا مطابق با آنچه که در گذشته در نحوه مدیریت حوزه وجود داشته حوزه این زمان را اداره کرد، اما در مقام تحول خواهی باید مراقبت کنیم مبادا به دام اندیشه های مدیریتی بیفتیم که در جهان معاصر باعث شد انسانها از فطرت و اصالت خود فاصله بگیرند و به صورت نامحسوس فضای ناامنی برای پرورش شخصیت اخلاقی و معنوی انسان فراهم کرد. به عنوان نمونه شما در بسیاری از ضوابط و ساختارهای اداری یک مجموعه قوانینی می بینید که این قوانین به گونه ای طراحی شدند که گویی اصل را بر راست نگفتن و دروغ گفتن افراد گذاشته‌اند، در ظاهر، امور را ضابطه مند کردند و به دنبال این هستند که جلوی هر گونه خطای احتمالی را بگیرند، اما در دراز مدت یک عدم اعتماد عمومی ایجاد می کنند و گویی فرصتی برای پرورش روحی شخصیت مراجعه کنندگان و نیروهای زیر مجموعه آن اداره باقی نمی گذراند.

ما نباید در مدیریت یک مجموعه معنوی هر آنچه که مدیریت در مجموعه غیر معنوی و غیر علمی اقتضا می کند اعمال کنیم، حتی اگر شده با پذیرش یک مقدار ریسک، فضا را به گونه ای مدیریت کنیم که در یک فرایند طولانی مدت، این فضا خود به خود به اصلاح و کنترل رفتار غلط بینجامد و خود این فضا باعث شود که فراتر از مقررات دست و پا گیر که می خواهد امکان هر گونه خطایی را سلب کند موجب کاهش خطاها و موجب رشد شخصیت صالح افراد شود.

طراحی چنین نظام مدیریتی که یکی از ویژگی های بسیار مهم و اصیل حوزه های علیمه در طول تاریخ بوده در زمان جدید با این تعداد نیروها و با این گستره و عمق فعالیت های حوزه یک کار حیاتی است که مدیریت حوزه باید انجام دهد.

اگر ما با جریان مدیریت پرهیزکارانه برخورد کنیم مدیریت حوزه مملو از قوانین، ضوابط و آیین‌نامه‌هایی خواهد شد که جلوی رشد شخصیتی عالمان دینی را خواهد گرفت، عالمانی که فعلا در طلبگی مشغول تحصیل هستند، یا در مقام تدریس قرار دارند، اما در آینده به عنوان رهبران دینی جامعه می خواهند ایفای مسئولیت کنند. هر چند با این آیین نامه ها می خواهیم جلوی خطاها و حتی تنبلی‌ها و کم کاری ها را بگیریم، اما اگر به صورت بی قید و بند از آیین نامه های زیادی استفاده کنیم در نهایت به شخصیت هایی خواهیم رسید که اتکاء آنها حتی در مورد نظم زندگی شخصی به ضوابط و آیین نامه های اداری و چارچوبهای مدیریتی خواهد بود و این برای حوزه های علمیه ضرر دارد.

حوزه های علمیه باید راه خودشان را در جهت مدیریت فضای مقدسی که در آن زیست می کنند پیدا کنند، ممکن است در اداره حوزه علمیه به الگویی برسند که نتوان آن را در دانشگاهها پیاده کرد، این مسأله تا حدی طبیعی است، چرا که در حوزه انگیره الهی و فضای معنوی است و این فضا اقتضائات خاص خودش را دارد.

فضای داخلی حوزه فضای مقدسی است و کار بر اساس تکلیف گرایی و وظیفه محوری است، اما در برخی از لایه های مدیریتی، باند بازی ها و گروه گرایی هایی به چشم می خورد. طبیعتا این مسأله اگر گسترش پیدا کند، آسیب های زیادی را در پی خواهد داشت، ارزیابی حضرتعالی در این رابطه چیست؟

ممکن است این نوع مدیریت به صورت مقطعی برای رفع برخی بحرانها و حوادث یا برای پیاده کردن برخی دیدگاههای غیرفراگیر، شایسته به نظر برسد، اما اساسا محیطی مثل حوزه‌ علمیه باید مبرای از هرگونه گروه گرایی باشد که منجر به تلقی باند بازی شود، چون اگر معرفت یا گرایش خاصی در حوزه به یک سیاست گذاری یا یک برنامه ریزی خاص تبدیل شود، این معرفت و گرایش در محیطی مثل حوزه ها لزوما باید تعمیم پیدا کند تا همه بتوانند با آن همنوا شوند.

اختلاف سلیقه های جزئی همه جا باقی می ماند، اما ما اگر منطقی برای مدیریت داریم باید بتوانیم این منطق را تعمیم دهیم و همگان را در پذیرش و حتی اجرای آن منطق مشارکت دهیم، به این ترتیب کل جامعه حوزه رشد خواهد کرد.

ظاهرا اگر این ضرورت جاهای دیگر بیشتر خودش را نشان دهد در حوزه های علمیه کمتر خودش را نشان خواهد داد، مگر اینکه بگوییم ما می خواهیم با یک منطقی به اداره حوزه بپردازیم که این منطق را دیگران نه می توانند درک کنند و نه می خواهند. البته چنین سخنی در محیط حوزه های علمیه پذیرفته شده نیست. امیدوارم که فضای منطقی و معنوی حوزه این قدر قوی باشد که نیاز به هیچ نوع جریان بازی و باند بازی در هیچ گوشه ای از آن نباشد.

آیا حوزه علمیه توانسته در جریان‌های اسلامی منطقه و مسائل بین المللی نقشی ایفا کند؟ نگاه مدیریتی به این بخش چگونه باید باشد؟

حوزه های علمیه با همه پشیرفتی که داشتند و با همه فضایل و ویژ‌گی‌های بی نظیری که به عنوان یک مجموعه علمی و معنوی دارند هنوز پاسخ گوی نیازهای جامعه اسلامی خودمان نیستند چه برسد به جهان اسلام و یا حتی جهان بشریت.

حوزه های علمیه درباره وضعیت کنونی جهان اسلام دو مسئولیت بزرگ به عهده‌ دارند، یکی تولید دانش، تا اینکه این دانش جوامع اسلامی را در جریان گذر از وضع موجود به نتایج مطلوب بیداری اسلامی راهنمایی کند، حتی این تولید دانش باید به گونه ای باشد که مظاهر دیگر اسلامی را هم در بر بگیرد و پاسخ گوی نیاز آنها هم باشد.

حوزه‌های علمیه برای طراحی نظام‌های ممالک اسلامی باید تولید دانش کنند، چه برسد به تولید دانش برای طراحی نظام‌های فرهنگی، آموزش و پرورش و نظامهای حقوقی کشور خودمان.

حوزه باید در زمینه‌های مسائل سیاسی و اجتماعی و در زمینه جزئیات مسائل مربوط به مبارزه با استکبار جهانی و ایجاد قدرت برای یک جامعه اسلامی اینقدر هسته های علمی تولید کرده باشد که چراغی فرا روی حرکت بیداری اسلامی باشد.

دومین مسئولیتی که متوجه حوزه‌های علمیه است مسؤولیت تبلیغی و ترویجی است. ما باید بتوانیم دلها را نسبت به معنویت اسلامی آنچنان بیدار کنیم و انگیزه های معنوی مردم را آنقدر تقویت کنیم که منجر به تقویت حرکت بیداری اسلامی شود. اما متأسفانه در هر دو زمینه کاستی های فراوانی را می‌بینیم.

چندی پیش در مراسم یادواره شهدا در یکی از مدارس علمیه برای طلبه ها عرض می کردم که در اوقات فراغت اگر توانستید با راه‌اندازی یک وبلاگ ساده به زبان عربی با جوانهای ممالک اسلامی ارتباط برقرار کنید، از مسائل آنها و از نگاه‌های خودتان با هم حرف بزنید.

من بعید می دانم طلبه های ما در حد راه‌اندازی یک وبلاگ ساده به زبان عربی از توانمندی کافی برخوردار باشند. البته کمابیش برخی از نهادها در حوزه و برخی از مراجع که به مسائل جهان اسلام رسیدگی می کنند به این مسائل توجه دارند اما می‌دانید که نیاز جهان اسلام خیلی بیشتر از این حرفهاست و حتی فراتر از جهان اسلام، بستر بسیار آماده ای که برای پذیرش حقایق ناب اسلامی در کشورهای اروپایی و کشورهای غربی داریم ضرورت پرداختن به این مساله را دوچندان می‌کند.

تاکنون کسی نیامده این حقایق ناب را با زبان گویا به مردم این کشورها ابلاغ کند والا این جنبش «99 در صد علیه یک درصد» اگر ببینند راه امیدی برای گذر از دموکراسی که بدتر از دیکتاتوری است، وجود دارد حتما آن راه را انتخاب خواهند کرد و ما هم در مقام تولید دانش برای نیازهای جهان اسلام و به ویژه جنبش بیداری اسلامی و برای نیازهای جهان بشریت به ویژه جنبش 99 درصد که زمینه اش در همه کشورهای غربی پدید آمده، کارهای زیادی باید انجام دهیم که ساختار فعلی حوزه اجازه برآورده کردن چنین نیازهایی را نمی دهد، اینجاست که این تحول برای مدیریت حوزه باید پیش بیاید.

یکی از مسائلی که در سطح کلان حوزه به چشم می خورد، عدم هماهنگی بخش های مختلف و در برخی موارد بی برنامگی یا برنامه های مقطعی است. به نظر شما این مسأله چگونه قابل رفع است؟

یکی از ویژگی های برجسته یا مهم یک مدیر حوزوی استراتژیست بودن است بعضی ها ذاتا قدرت درک استراتژیک بالایی دارند یا بدون اینکه درصد اس دبلیو او تی (s.w.o.t) را محاسبه کنند بهترین راهبردها را حدس می‌زنند و قدرت حدس قوی در تولید راهبرد دارند، به تعبیر روایتی که می فرماید: «لیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لکِنَّ العاقِلُ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ» مدیر کسی نیست که ضعفها را بشناسد و نقاط قوت را بشناسد، یا اینکه تنها تهدیدها را درک کند و فرصتها را دریابد، بلکه مدیر کسی است که بتواند مهمترین ضعفها را تشخیص دهد، مهمترین نقاط قوت را بشناسد و مهمترین نقاط تهدید و قدرت را درک کند و بتواند با درک اولویت ها در همه این عرصه ها بهترین پست را معرفی نماید.

مدیر اگر از چنین ویژگی هایی برخوردار نبود لااقل باید در کنار مجموعه کارهایی که به عهده اش است، اتاق فکری از نخبگان و استراتژیست های قوی حوزوی ایجاد کند تا از اندیشه های آنها برای اداره حوزه استفاده کند. وقتی خودش توان یا فرصت مطالعات راهبردی ندارد باید با تشکیل اتاق فکری قوی به سوی راهبردهای مناسب حرکت کند و به نتایج آن اتاق فکر بها بدهد.

در بسیاری از طلاب و فضلا این نگرش وجود دارد که در روند اداره حوزه نقشی برای آنان در نظر گرفته نشده و مدیریت حوزه ارتباط چندانی با آنان ندارد. به نظر حضرتعالی ارتباط مدیریت حوزه با بدنه چه ثمراتی را در پی دارد؟

مدیریت حوزه باید ارتباطات عاطفی قوی با بدنه حوزه و ارتباطات هوشمندانه و موثر با بدنه جامعه برقرار کند. مدیر حوزه نباید در فعالیتهای مدیریتی خودش در حوزه محصور شود و لااقل هفته ای یک روز را باید به ارتباط با بدنه حوزه اختصاص دهد، ارتباطی فراتر از مسیر سازمانی و مدیریتی که به طور طبیعی او را با افراد خاصی مواجه می کند، همچنین فراتر از ارتباط‌هایی که به صورت عادی در جریان مدیریت و امر تدریس در حوزه برایش پدید می آید. این ارتباط عاطفی و دو سویه با حوزویان را باید حتما با برنامه ریزی دنبال کند.

نکته دیگر ضرورت توجه مدیر حوزه به فضلای حوزه و ارتباط با آنان است، در حال حاضر فضلای فراوانی در حوزه وجود دارند که دلسوز هستند، دگر اندیش نیستند و تحت تاثیر برخی اندیشه‌های سست علوم انسانی قرار نگرفته‌اند. توجه به این‌ها یکی از راز و رمزهای موفقیت مدیریت در حوزه است. ما الآن در بدنه حوزه فضلایی را می بینیم که البتّه باید شناسایی شوند و می توانند به پیشرفت مدیریت حوزه کمک‌های بلاعوض و بی نظیری ارائه دهند.

افزون بر این، مدیریت حوزه باید ارتباط با جامعه را به شدت افزایش دهد و در محیط دانشگاهی زیاد حضور پیدا کند. طبیعتا دانشگاهها هم زیاد درخواست دارند که بیایند در میان حوزویان حاضر شوند و به گفت وگو بپردازند.

ارتباط گسترده با بدنه و فضلای حوزه و با بدنه جامعه باعث می شود که مدیر در اندیشه های راهبردی خودش برای اداره حوزه بسیار موفق‌تر عمل کند. بنده در روزهای اخیر در مرکز بانک کشاورزی سخنرانی داشتم بعد از آن با رییس بانک گفت‌وگویی داشتم. همه مشکلاتی که ایشان در جریان بانکداری اسلامی و اقتصاد اسلامی بیان می‌کردند حوزه های علمیه باید پاسخ گو باشند.

این مساله را همه ما می دانیم ولی وقتی این مسائل برای یک مدیر حوزوی با جزئیات بیشتر تبیین شود، آن مدیر احساس مسؤولیت سنگین‌تر و دقیق‌تری خواهد کرد، و سعی می کند حوزه را به گونه ای اداره کند که بتواند پاسخ گوی چنین مسائلی باشد.

مقام معظم رهبری در سخنرانی عمومی که در جمع طلاب و روحانیون داشتند، بخش مهمی از سخنان خود را به تبیین ارتباط متقابل حوزه و نظام اسلامی اختصاص دادند. به نظر می رسد تأکید بر این مسأله نشان دهنده دغدغه ایشان نسبت به رشد جریاناتی در حوزه است که نسبت به انقلاب تعهد لازم را ندارند. شما ارتباط حوزه با نظام را چگونه تحلیل می کنید؟

مجموعه حوزه و به خصوص مدیر حوزه باید از روحیه انقلابی و احساس مسئولیت قوی نسبت به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی برخوردار باشد. بعضی‌ها افراد خوبی هستند ولی افراد انقلابی نیستند.

انقلابی بودن یعنی مثل امام و در راه امام بودن. امام چگونه علیه تحجّر در حوزه های علمیه بر می‌آشفتند و علیه هرگونه مقدّس مآبی که از واقع بینی و انقلاب فاصله می‌گرفت قیام می کردند و فریاد بر می آوردند؟ امام چگونه با جریان‌های التقاطی و لیبرال مسلکی به سختی مقابله می کردند و همیشه کلمه لیبرالها را کنار منافقین خون آشام می آوردند؟

مدیر حوزه باید استانداردهای انقلابی بودن را که امام برای ما تعریف کرده و هم اکنون خوشبختانه مقام معظم رهبری آن را ادامه می دهند و به تبیین بیشتر آن می پردازند، باید این استانداردها را برخوردار باشد. نمی‌شود مدیر حوزه علمیه‌ای که پشتیبانی کننده نظری انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است از روحیه انقلابی به قدر کافی برخوردار نباشد.

با تشکر از شما که در این گفت و گو شرکت کردید.

/919/گ402/ر

ارسال نظرات