۱۳ تير ۱۳۹۱ - ۱۶:۴۵
کد خبر: ۱۳۲۰۴۱
یاد یاران سفر کرده (19)؛

شهید احمدی‌نژادی: مرگ بر آن زندگی که نتیجه‌اش بردگی آمریکا باشد

خبرگزاری رسا ـ شهید احمدی‌نژادی در وصیت‌نامه خود نوشت: با مشکلات ساختن و کمتر مصرف کردن بهتر است یا آن‌که آمریکا و جنایتکاران بر گرده ما سوار باشند. ای مرگ بر آن زندگی که آمریکا ما را برده خود کند و ما را حیوان حساب نماید.
ياد ياران سفر کرده

 

به گزارش خبرگزاری رسا، تاریخ تشیّع همواره سرخ‌رنگ از خون عمامه برسرهای نیک‌سرشتی است که جان شیرین را فدای سربلندی آرمان و هدف کردند:

تاریخ کتاب سرخ پیکار شماست

 این دشت گواه ‌رزم خونبارشماست

هرلاله کـه از خاک برافراشته قد

یادآور لحظـه‌هـای ایثـار شماست

شهید اصغر احمدی‌نژادی، خونین‌جامه‌ای ‌از تبار سبز حوزه است که حکایت زندگانی‌اش شنیدنی است: ایشان به سال 1344 در شهر «آران» از توابع شهرستان کاشان دیده به جهان گشود و زندگانی را در طبیعت زیبای آن دیار آغاز کرد. هفت ساله بود که روانة مدرسه گشت و تحصیلات خویش را تا سال اول دبیرستان ادامه داد و آن‌گاه به خاطر اشتیاق و علاقة وافری که به روحانیت داشت، در سلک ایشان درآمد. او که در جریان انقلاب نوجوانی پرشور و پرجنب و جوش بود، نیک می‌دانست رمز پیروزی و امتیاز انقلاب ما بر سایر قیام‌های دنیا، رهبری روحانیتی بود که همواره پیشگام مردم در عرصة ایثار و شهادت بودند؛ پس خود به جرگة ایشان درآمد و در جوار بارگاه دریای کرامت، نیلوفر کویر، فاطمة معصومه - سلام الله علیها- به تحصیل و تهذیب مشغول شد.

روزها به الفبای درس و بحث می‌گذشت و شب‌هنگام ، الفبای عشق‌بازی داستانی دیگر بود. سر بر آستان یار می‌نهاد و با معبود نجوا می‌کرد. ایشان در هنگام تحصیل هیچ‌گاه از جبهه و حضور در دیار ایثار و حماسه غافل نبود. چندین بار به جبهه رفت و از فیض حضور در جوار افلاکیان خاک‌نشین بهره‌مند گردید. عملیات‌های فتح‌المبین، رمضان، محرم و والفجر دو حاصل تلاش شبانه‌روزی اصغر و دیگر دلاوران ایران زمین بود که برگ زرینی دیگر بر افتخارات جنگ ما را رقم زد. در عملیات‌های مختلف بارها زخم شیرین دوست بر آسمان تنش، ستاره کاشت و مجروح گشت ولی عطش علی‌اصغر به پیکار وجهاد بیشتر و بیشتر می‌شد.

سرانجام در پانزدهم مرداد سال 62 در طی عملیات «والفجر دو» در پیرانشهر به ضیافت ترکش از ناحیة سر مجروح و همچون سرور و مولایش اباعبدالله- علیه السلام- با سری خونین به دیدار حضرت دوست شتافت . ده روز بعد پیکر مطهرش بر فراز دستان مؤمنین زادگاه تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.

 اقتدا به مولای شهیدان

پدر شهید خاطره‌ای به یادماندنی را از آن شهید نقل می‌کند: پیکر پاک محسن را همراه با 21 تن از شهدای کاشان تقسیم کرده بودند که در آن روز برادران و خواهران من به کاشان رفته بودند و ما را نمی‌گذاشتند برویم. هنگامی که آن‌ها برگشتند از آنها سؤال کردم که آیا محسن را ندیده‌اید؟ گفتند: بله؛ محسن صحیح و سالم بود مثل کسی که خواب است. اما وقتی که نشسته بودیم یکی از آشنایان وارد منزل ما شده بود و در گوشه‌ای نشست و گفت: الحمد لله به آرزویش رسید. گفتم: چطور؟ گفت: چون آرزو داشت همانند امام حسین -علیه السلام- بی سر به دیدار خدا رود.

 خداوندا! من تو را سپاسگزارم که پس از گذراندن 16 سال دوران جهل و نادانی و پس از گذراندن ایام غرق بودن در امیال دنیایی و شهوانی مرا به‌ سوی نور و به‌سوی سعادت- حوزه علمیة قم- و اکنون به سوی جبهه‌ها، رهنمون کردی. پروردگارا! اگر چه در این ایام زندگی‌ام معاصی زیاد کرده‌ام، اما به امید رحمت تو و بخشندگی تو به درگاهت روآورده‌ام و از تو طلب مغفرت می‌کنم «یا ستار العیوب و یا غفار الذنوب اغفر ذنوبی کلها بحرمة محمد و آل محمد- صلی الله علیه و آله-»

 اگر ده‌ها فرزند داشتیم در راه خدا می‌دادیم

شما پدر و مادر عزیزم! از شما طلب مغفرت می‌کنم که در شهادت من صابر و استوار باشید و با صبر خود درس بزرگی به صدام و یارانش بدهید، و {سخن‌تان این باشد که:} یک فرزند که قالب گفتن نیست، بلکه اگر ده‌ها فرزند هم داشتیم، همه را در راه خدا فدا می‌کردیم. دوست دارم با شنیدن خبر شهادتم سر به سجده گذاشته و خدا را شکر کنید؛ زیرا که هدیة شما را خداوند پذیرفته است. به این شهادت افتخار کنید، نه برای این‌که خانواده شهید شده‌اید، بلکه برای آن‌که پیروی خود را نسبت به امام حسین- علیه السلام- عملا به اثبات رساندید. مادرجان! اگر خبر شهادتم به تو رسید و جنازه‌ام پیدا نشد، ناراحت نباش؛ زیرا که ما فرزندان مکتب زهرا-سلام الله علیها- هستیم، 1400 سال از شهادت این بانوی بزرگ اسلام می‌گذرد و هنوز قبرش برای ما مخفی است.

مادرجان! اگر جنازه‌ام را آوردند؛ ولی سر در بدن نداشتم ـ که آرزوی دیرینه من بوده ـ ناراحت نباش، زیرا ما راهی می‌رویم، که حسین- علیه السلام- رفت، پس چه عالی است که در نوع شهادتمان نیز بر آقای خود اقتدا کنیم. مادرجان! اگر جنازه‌ام را آوردند، ولی قطعه قطعه بود ناراحت نباش؛ زیرا که ما درس شجاعت و شهادت را از علی اکبر امام حسین – علیه السلام-آموخته و عالی است که مثل او شهید شوی. مادرجان، یک وقت چنین فکر نکنی که اگر فرزندم در اینجا می‌ماند و زنده می‌بود که این شرک است؛ زیرا که مرگ و حیات دست خداوند است و هر جا که خداوند بخواهد جان‌ها را می‌گیرد؛ اما این سعادت می‌خواهد که این جان را در جبهه و در راه خدا از انسان بگیرد.

از شما خواهرانم می‌خواهم که چون زینب- علیها السلام- باشید، صابر و استوار و پیام‌رسان خون شهیدان، از او درس بگیرید، که با وجود آن‌که در کربلافرزندانش شهید شده بودند، ولی در همه جا سخن از حسین- علیه السلام- و رهبر خود می‌گفت، یعنی شما هر کجا که سخن می‌گویید سخن از اسلام و از شهیدان باشد، که با خون خود این جمهوری اسلامی را نگهداری کرده‌اند. و اما شما امت همیشه در صحنه، قبل از هر چیز از تمام کسانی‌که دوست و آشنا بودیم، می‌خواهم که اگر از من نسبت به آنها خدای ناکرده غیبتی سر زده یا شنیده‌ام و یا کوچک‌ترین سوء اخلاق از من دیده‌اند، مرا حلال کنند؛ زیرا یکی از صفات مؤمن بخشندگی اوست.

 وفاداری به عهد یادتان نرود

اما شما امت در صحنه: سخن خود را با سخن علی- علیه السلام- آغاز می‌کنم که فرمودند: «اتقوا معاصی الله فی الخلوات فان الشاهد هو الحاکم» یعنی: بپرهیزید از گناه کردن در خلوت‌گاه‌ها؛ زیرا که روز قیامت حاکم و شاهد بر اعمال است. تقوای الهی را پیشه کنید، تقواست که انسان را به درجه عالی می‌رساند. انسان را به جایی می‌رساند که خداوند بر وجود این مخلوق در برابر فرشتگان مباهات می‌کند. ای برادران و خواهران! آن عهد و پیمانی را که با امام امت با شعارهای الله‌اکبر خمینی رهبر و تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست، بستید وفادار باشید، یکی از معصومین می‌فرماید: «لاایمان لمن لاعهد له» یعنی ایمان ندارد کسی که به عهد وفا نکند. خدا نکند روزی بیاید و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» حسین- علیه السلام- از گلوی امام عزیزمان درآید و کسی لبیک گوی آن نباشد، که آن روز ذلت و بدبختی است.

 جدایی از روحانیت، جدایی از اسلام است

عهدی که با ولایت فقیه بستید که همیشه پیرو ولایت فقیه باشید، آن عهد خود را نشکنید که روز قیامت جوابی در پیشگاه خداوند، شهدا و معلولین نخواهید داشت. پیرو روحانیت در خط امام باشید، که جدایی از روحانیت جدایی از اسلام است، جدایی از روحانیت یعنی پشت کردن به رسول الله-صلی الله علیه و آله- و پشت کردن به ائمه معصومین-علیه السلام-. عزیزان همیشه در صحنه باشید و تبلیغات سوء دشمنان اسلام در شما اثر نکند و مشکلات عامل خستگی شما نشود؛ زیرا که امام صادق- علیه السلام- در اصول کافی جلد 3 می‌فرماید: «انما المومن بمنزلة کفة المیزان کلما زید فی ایمانه زید فی ابتلاء» یعنی انسان مومن مانند کفه ترازوست هر چه بر ایمانش اضافه شود مشکلات و بلائش زیاد می‌شود، چون ایمان شما زیاد شده مصائب شما زیاد شده است. بهشت را جز با مشکلات و تحمل سختی‌ها نمی‌دهند.

مگر جز با اطاعت فرمان الهی و در خط اسلام ماندن و سختی‌ها را تحمل کردن، می‌توان در پیشگاه پیامبر اسلام رو سفید بود؟ آن پیامبری که در راه اسلام سه سال در تبعیدگاه شعب ابی‌طالب گرسنگی را تحمل می‌کند و محاصره اقتصادی را هم و در زمان جنگ آنچنان یارانش در فشار قرار می‌گیرند که هر چند نفر فقط یک دانه خرما مصرف کنند.

عزیزان! آیا با مشکلات ساختن و کمتر مصرف کردن بهتر است یا آن‌که آمریکا و جنایتکاران بر گرده ما سوار باشند و کاری کنند که انسان شرم دارد بگوید؟ یعنی مستشاران مزدور آمریکایی از ما حق توحش بگیرند. ای مرگ بر آن زندگی که آمریکا ما را برده خود کند و ما را حیوان حساب نماید. شما ای کسانی‌که فریب گروهک‌ها را خورده‌اید و در خط اسلام نیستید و با روحانیت اصیل مخالفید! برگردید به دامن اسلام، که اسلام آماده پذیرش توبه کاران است. قرآن مجید می‌فرماید: «... ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین.» (بقره-222 )

 خواهرم حجاب سنگر شماست

لحظه‌ای با خود فکر کنید زیرا که «تفکر ساعة افضل من عباده سبعین سنه» با خود این سؤوال‌ها را مطرح کنید که چرا و برای چه و برای چه کسی جان خود را و اسلام و ایمان خود را در خطر بیندازم، برای رجوی خائن یا برای بنی صدر خائن یا برای جنایتکاران شرق و غرب. شما خواهران عزیز! سنگر و سلاح شما حجاب شماست از زینب- سلام الله علیها- درس بگیرید که هرگاه می‌خواست به کنار قبر پیامبر-صلی الله علیه و آله- برود شبانه در حالی‌که علی-علیه السلام- و حسن و حسین -علیهم السلام- در دو طرف او حرکت می‌کردند، می‌رفت و همین که وارد حرم می‌شد، علی- علیه السلام- چراغ را خاموش می‌کرد.

از فاطمه- سلام الله علیها- درس بگیرید که در لحظات آخر عمرش ناراحت بود که نامحرم بدن مبارک او را ببیند. شما ای برادران پاسدار و جهاد و بسیج! هوشیار باشید، که اگر افرادی منافق در بین شما رسوخ کرده‌اند، آنها را از خود طرد کنید، که بواسطه یک عده معدودی دامن شما لکه‌دار نشود.

 سلاح استکبار هراسی در دل ما ایجاد نمی‌کند

اما شما ای منافقین داخلی! دست از کارهای ضد اسلامی و خَلقی خود بردارید، اگر شما دین ندارید لااقل این کلام امام حسین -علیه السلام- را گوش دهید که فرمود:«ان لم یکن لکم دین... فکونوا احراراً فی دنیاکم»(لهوف سید ابن طاووس- ص57) شما ایرانی هستید، لااقل برای حفظ کشور خود دست از کارتان بردارید. شما ای جنایتکاران، ای ارتش‌های آدمکش در منطقه یا ارتش‌های ابرقدرت‌ها که سلاح بر دست دارید و در فکر آدمکشی هستید! بدانید که ما از سلاح‌های شما هراسی نداریم؛ بلکه با فریاد های رسا به پیروی ا ز امام حسین- علیه السلام- ندا می‌دهیم که: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». اگر دین خدا و اگر جمهوری اسلامی پا بر جا نمی‌ماند مگر به کشته شدن ما، پس ای توپ‌ها و تانک‌ها بغرید بر سر ما و ای دشمنان مسلسل‌های خود را به کار آرید، که سینه‌های ما آماده آماج رگبار مسلسل‌های شماست.

ما را از مرگ می‌ترسانید؟ ما با یقین به این مسأله که جبهه رفتن و دفاع از اسلام کردن به قیمت خون ما تمام می‌شود، حرکت می‌کنیم از چه بترسیم. شما ای مردم! برای این‌که تیری در چشم دشمنان اسلام و قرآن باشید، در راهپیمایی‌ها و مجالسی که مربوط به جمهوری اسلامی هست، مخصوصاً نماز جمعه‌ها شرکت کنید و با شرکت خود در نماز جمعه، خاری در چشم منافقین و اربابانشان باشید. در پایان چند جمله دیگر با خانواده خود سخن می‌گویم: مادرجان! از تو می‌خواهم که برای من گریه نکنی که باعث شادی دشمنان و ناراحتی دوستان می‌شود. تو خود می‌دانی که باید برای دیگران سرمشق باشی، گریه برای چه برای این‌که من شهید شده‌ام، مگر نه این است که امام حسین-علیه السلام- جوان هجده سالة خود را فدای اسلام کرد؟

لایوم کیومک یا اباعبدالله!

مادر جان! اگرچه می‌دانم که شهادتم برای تو سخت است، زیرا که پس از هفده سال و اندی، درد و رنج و زحمت اکنون زمان آن رسیده بود که شاید بتوانم قطره‌ای از زحمات بی‌کران شما را جبران کنم. اما باز هم برای من گریه نکن، بلکه برای امام حسین-علیه السلام- گریه کن؛ زیرا که امام حسن مجتبی-علیه السلام- فرموده:«لایوم کیومک یا حسین» ای حسین-علیه السلام- هیچ روزی مثل روز تو و هیچ شهادتی مثل شهادت تو نیست. ضمناً از پدر و مادرم می‌خواهم که در تمام مراسم مشهور- به ویژه مواقع بر مزارم- آمدن تجملات را به حداقل برسانند. «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب». (آل عمران-8) «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». ( بقره- 250) برافراشته باد پرچم خون‌رنگ لا اله الا الله و محمّد رسول الله-صلی الله علیه و آله- و علی ولی الله -علیه السلام- در سراسر جهان، نابود باد پرچم کفر و الحاد در سراسر دنیا. خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیافزا «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» فرزند کوچک شما اصغر احمدی بتاریخ 21/4/1362./914/د101/ن

ارسال نظرات