۲۰ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۶
کد خبر: ۱۳۸۱۵۷
ویژه شهادت صادق آل محمد(ص)؛

شخصیت علمی امام صادق از نگاه دوست و دشمن

خبرگزاری رسا - یکی از جنبه های شخصیتی امام صادق (ع) که به دلیل وضعیت مناسب سیاسی آن دوران ظهور و بروز بیشتری داشته جنبه علمی آن بزرگوار بوده که تربیت بیش از چهار هزار شاگرد در علوم مختلف عقلی و نقلی و طبیعیات خود گواهی بر این مدعاست.
شهادت امام صادق

 

یکی از نیازهای درونی انسان، داشتن الگویی در زندگی است و این ویژگی در خوشبختی یا هلاکت او بسیار تأثیر دارد؛ بنابراین هر کس باید سخت بکوشد تا بهترین الگوها را در زندگیش بیابد. 

 

قرآن کریم، پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را «اُسوه حسنه» یعنی نیکوترین الگوی انسان ها می داند. پس از او هر یک از پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ بهترین الگوهای بشر به شمار می آیند. از این رو آنان که طالب گوهر تابناک سعادتند باید بکوشند در حد توان با ابعاد گوناگون شخصیت بسیار والای این بزرگواران آشنا شوند از این رو در نوشتار حاضر به بخشی از زندگانی امام صادق ـ ع ـ می پردازیم و در آن با اشاره به اوضاع فرهنگی جامعه اسلامی در دوره امامت آن حضرت، ابعادی از شخصیت علمیش را به اختصار بیان می کنیم.

 

صادق آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ در زمانی می زیست که شور علمی فراوانی در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی مانند: تفسیر، حدیث، ‌فقه،‌ کلام، طب، فلسفه، نجوم و.. به بازار معرفت عرضه شده بود. علاوه بر این، عصر امام ششم ـ علیه السّلام ـ را می توان عصر برخورد اندیشه ها و پدید آمدن فرقه ها و مذاهب مختلف دانست. در آن زمان فرقه هایی مانند معتزله، جبریه، مُرجئه، غُلات، زنادقه و... به وجود آمدند و هر یک به تبلیغ اندیشه های خود پرداختند و این موضوع می توانست جامعه اسلامی را از یافتن معارف حقیقی اسلام منحرف کند و مردم را به گمراهی بکشاند، اما خورشید شخصیت علمی امام صادق ـ علیه السّلام ـ چنان بر آسمان اندیشه حقیقت جویان تابید که دوست و دشمن را در هاله ای از شگفتی فرو برد. آن حضرت در عرصه دانش و فرهنگ و تبلیغ باورهای درست دینی بسیار کوشید که نمونه هایی از آن ذکر می شود.

 

 حضور جدی و گسترده در عرصه تبیین مسائل فقهی

 

 ششمین پیشوای معصوم ـ علیه السّلام ـ از فرصت سیاسی مناسبی که پدید آمده بود به شایستگی بهره برد و به لحاظ نیاز شدید جامعه اسلامی به مقوله فرهنگ، نهضت علمی پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السّلام ـ را پی گرفت و دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی مانند هشام ابن حکم، محمد ابن مسلم، ابان ابن تغلب، هشام ابن سالم و... تربیت کرد که تعدادشان به چهارهزار نفر می رسید.

 

گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگر، آثار علمی متعددی پدید آوردند مثلاً هشام ابن حکم سی و یک مجلد کتاب در مباحث مختلف نوشت، جابربن حیان نیز، بیش از دویست مجلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و کتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد. مفضل بن عمر کوفی نیز یکی از شاگردان برجسته حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ است که کتابی به نام «توحید مفضل» نوشته است و در مقدمه اشاره می گوید: روزی هنگام غروب در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نشسته بودم و در عظمت او و فضیلت و شرفی که خداوند عطایش فرموده است می اندیشیدم ناگاه «ابن ابی العوجا» که از منکران خداوند بود آنجا آمد سپس یکی از دوستانش نیز به او ملحق شد و نزدش نشست. آنان درباره حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ سخنانی گفتند تا آن که ابن ابی العوجا گفت: نام محمد را واگذار که اندیشه ام درباره او سرگشته است. درباره اصلی بحث کنیم که او آورده است. آنان درباره آفریدگار هستی به مباحثه پرداختند تا آنجا که گفتند: پروردگاری وجود ندارد بلکه همه چیز از طبیعت پدید آمده است و همیشه چنین بوده است و خواهد بود. مفضل در ادامه می گوید: وقت سخنان آنان را در انکار خالق جهان شنیدم سخت برآشفتم و به ابن ابی العوجا گفتم: ای دشمن خدا! آفریدگاری را انکار می کنی که تو را به نیکوترین صورت آفریده است؟!‌ اگر به خود بازآیی، نشانه های خداوند بزرگ را در وجودت می یابی. ابن ابی العوجا گفت: ای مرد!‌ اگر از متکلمانی با تو به روش آنان سخن می گوییم چنانچه محکوممان کردی،‌ از تو پیروی می کنیم وگرنه با تو سخن گفتن بی فایده است و اگر از یاران جعفر بن محمد الصادق هستی، او با ما چنین سخن نمی گوید، بارها این گونه سخنانی از ما شنیده است ولی دشناممان نداده و از مرز ادب پا فراتر نگذاشته است. او آرام، بردبار و متین است و هرگز مغلوب خشم و سفاهت نمی شود سخنان و دلایلمان را می شنود، هر آنچه در دل داریم بیان می کنیم و می پنداریم بر او پیروز شده ایم اما او با کمترین سخن، استدلال هایمان را باطل می کند و چنان حجتش بر ما تمام می شود که دیگر نمی توانیم پاسخش دهیم، اینک اگر از پیروان اویی آنچنان که شایسته اوست با ما سخن بگو!

 

مفضل در ادامه می گوید: من اندوهناک و پریشان خاطر از مسجد بیرون آمدم و به حضور حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ شرفیاب شدم، امام ـ علیه السّلام ـ از من پرسید: چرا اندوهناک و افسرده ای؟!‌ آنچه دیده و شنیده بودم برایش نقل کردم، حضرت فرمود: برای تو، حکمت آفریدگار را در آفریدن جهان و حیوانات اعم از درندگان، حشرات، پرندگان و... بیان می کنم به گونه ای که پند آموزان از آن عبرت گیرند و بر دانش مؤمنان افزوده شود و ملحدان و کافران در آن حیران بمانند (و تو ای مفضل) بامداد فردا نیز پیش ما بیا! نقل است مفضل تا چهار روز پیاپی به حضور امام ـ علیه السّلام ـ مشرف شد و آن حضرت مطالب ارزنده فراوانی درباره آفرینش انسان از آغاز خلقت و نیروی ظاهری و باطنی و صفات فطری او و... توضیح داد و او سخنان امام ـ علیه السّلام ـ را در مجموعه ای به نام «توحید مُفَضّل» گرد آورد.  گفتنی است این کتاب بارها به صورت مستقل توسط مرحوم علامه مجلسی و برخی دیگر از دانشمندان اسلامی به فارسی ترجمه و چاپ شده است. 

 

البته شاگردان دانشگاه حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ به شیعیان اختصاص نداشت بلکه بین اهل سنت نیز اشخاص متعددی مانند پیشوایان مشهور آنان وجود داشتند مثلاً ابوحنیفه که از جمله رهبران اهل سنت است دو سال از محضر امام ـ علیه السّلام ـ بهره علمی فراوانی برد و به اقرار خودش آن دو سال او را از هلاکت نجات داد. حسن بن علی بن زیاد وشاء از شاگردان امام رضا ـ علیه السّلام ـ می گوید: خودم در مسجد کوفه نهصد نفر استاد حدیث دیدم که همگی از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ حدیث نقل می کردند.

 

تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری

 

حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ بسیار کوشید تا حافظه جامعه اسلامی را از احکام واقعی الهی سرشار کند زیرا از قدیمی ترین ادوار اسلامی، ‌تبیین فقه، حدیث و تفسیر به طور کلی از دو جانب صورت می گرفت، نخست از سوی حاکمان غاصب و ظالم که احکام الهی را به نفع خود و مصلحت حکومتشان تحریف می کردند و به آن رسمیت می دادند و مخالفانشان را بر نمی تابیدند اما در جانب دیگر پیشوایان معصوم ـ علیه السّلام ـ و پیروانشان بودند که در تبلیغ احکام اسلامی چیزی جز بیان حقایق و مصلحت دین را در نظر نداشتند. و کار آنان هر چند در بیشتر دوره ها پنهانی و غیر رسمی بود اما در عصر ـ حضرت جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ اوضاعی پدید آمد که آن حضرت توانست در فضایی نسبتاً آزاد افکار علمی و فقهی اش را مطرح کند بنابراین فقه جعفری، در برابر فقه فقیهان رسمی یعنی درباری فقط تجلی بخش نوعی مخالفت عقیدتی با آنان نبود بلکه با وجود این، دو مضمون معترضانه داشت. نخست این که بی نصیبی حکومت وقت را از آگاهی های لازم دینی ثابت کرد و دوم این که موارد تحریف دین در فقه رسمی را که از مصلحت اندیشی های فقیهان درباری نشأت گرفته بود، مشخص کرد. عظمت علمی و فقهی حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ آنچنان است که بسیاری از فقیهان و دانشمندان بنام از او به بزرگی یاد کرده اند.

 

ابوحنیفه پیشوای مشهور حنفیان در این باره می گوید: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام زیرا زمانی که منصور دوانیقی او را احضار کرده بود مرا نیز خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، باید از او مسائل پیچیده ای بپرسی تا در پاسخ به آنها درمانده و محکوم شود. من چهل مسئله مشکل آماده کردم تا آن که روزی منصور که در «حیره» بود احضارم کرد وقتی به مجلس او رفتم دیدم جعفر بن محمد، جانب راست او نشسته است از دیدنش بسیار مبهوت شدم، حالتی که هیچ گاه حتی از دیدن منصور در من پدید نیامده بود. سلام گفتم و به اشاره منصور نشستم، منصور به جعفر بن محمد رو کرد و گفت: این ابوحنیفه است. پاسخ داد: بلی می شناسمش. منصور گفت: ای ابوحنیفه!‌ مسائلت را با ابوعبدالله (امام صادق ـ علیه السّلام ـ ) مطرح کن! پرسش هایم را یکی یکی از او پرسیدم، و او هر یک را به خوبی پاسخ می داد و آنچنان بر مباحث مسلط بود که مثلاً درباره فلان مسئله می فرمود: در این باره، عقیده شما چنین است و باور اهل مدینه چنان و نظر ما چیز دیگری است. در برخی مسائل، با ما و در بعضی دیگر با اهل مدینه موافق بود اما گاهی نیز با ما و آنان هر دو مخالفت می کرد.  مالک، پیشوای فرقه مالکی می گوید: هیچ چشمی، برتر از جعفر بن محمد را در علم و عبادت ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلبی نیافته است.   «ابوبحر جاحظ» یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: جعفر بن محمد کسی است که دانش او، جهان را پر کرده است و گویند ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او به شمار می آیند و این موضوع در اثبات عظمت علمی او کافی است. /922/ی702/ر

 


 

ارسال نظرات