بررسی ادله دینی قانون جذب/ بخش دوم؛
آیا روایات، فالِ مطرح در قانون جذب را تایید میکند؟
خبرگزاری رسا ـ ادله دینی فال را تایید کردهاند؛ اما نه با ملاکی که در قانون جذب مورد قبول است و اساسا فال در متون دینی، در خوشبینانهترین برداشت، به معنای تلقین در روانشناسی است که اثری نفسانی دارد.

در منابع تاریخی دربارۀ برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیه چنین آمده است: هنگامی که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت(ص) از نام او آگاه گردید، به نام سهیل اشاره کرده و به مسلمانان فرمود: «قد سهّل علیکم امرکم» امرتان بر شما سهل و آسان میگردد.[1]
خانمی که چهار اثرش در کشور ما به چاپ شصتم رسیده است، می گوید: مردی را میشناختم که همیشه میگفت من هیچگاه به اتوبوس نمیرسم و دختر او همیشه میگفت من همیشه به اتوبوس میرسم و این وضع سالها ادامه داشت، هر یک قانون خود را وضع کرده بودند.
وی ادعا میکند هر کدام طبق گفتهشان کارشان پیش میرفت، آنگاه از این داستان اینگونه نتیجه میگیرد: «این کلام و اعتقاد خود انسان است که در ذهن نیمه هشیار، امید و انتظار میآفریند و برایش شگون و خوش اقبالی میآورد یا وضعیتی خجسته را به سوی خود جذب میکند.» (اسکاول شین، چهار اثر، ص21)
در ابتدا این پرسش پدیدار میشود که آیا این دو حکایت یک مدلول دارد؟ آیا هر دو در صدد تفسیر واحد است و پیامی واحد دارند؟ آیا در هر دو به یک صورت نتیجه حاصل میشود و اثر و نتیجه به شکل واحدی نمایان میشود؟
عرفانهای نوپدید، حاصل جنبش تفکر نوین
«اسکاول شین» همفکرانی در غرب دارد و همه در یک جریان معنویتگرا عضوند. جنبش «تفکر نوین» که امروزه در آمریکا چند سازمان دولتی و غیر دولتی را زیر چتر خود دارد، در چند دهه اخیر تأثیر شگرفی بر فرهنگ آمریکا و غرب داشته است و بسیاری از عرفانهای نوپدید در کشور ما از سران همین جنبش محسوب میشوند.
اسلامگرایان داخلی نیز بدون این که از عقبۀ فکری قانون جذب در غرب حرفی به میان آورند و بعضی بدون این که از نهضت عصر جدیدیها در آمریکا اطلاعی داشته باشند، قانون جذب را بومیسازی شده به طالبان معنویت و مشتریان موفقیت تحویل میدهند.
امروزه گروهی در کشور تلاش میکنند قانون جذب را اسلامی نشان دهند و گاهی هم که روایات معارض با ایده جذب برایشان خوانده میشود، میگویند اسلام خود قانون جذب دارد و آن چه که در فیلم راز آمده است، مورد تأیید ما نیست.
تعریف قانون جذب با تعریف فیلم راز، مو نمیزند
از این افراد در قدم اول باید پرسید تعریف قانون جذب چیست؟ پایه اول تفاهم و گفتوگو، به توافق رسیدن بر تعریف واحد است. جالب این که هنگامی که این افراد تعریف خود از قانون جذب را بیان میکنند، میبینیم که همان تعریف فیلم راز است و به تعبیر عامیانه «مو نمیزند».
بگذریم که تاکنون تعریفی غیر از تعریف «راندا برن» در کتاب راز و فیلم راز، از مدافعان داخلی قانون جذب شنیده نشده است. اما این افراد برای اثبات اسلامی بودن قانون جذب، سراغ دستهای از ادله دینی رفته و میپرسند با روایات فال چه میکنید؟ این که پیامبر(ص) فال را تأیید کرده، آیا غیر از تأیید قانون جذب است؟ و سؤالاتی مشابه را مطرح کرده و قصد خود را که همان اسلامی بودن قانون جذب است، دنبال میکنند.
فهم غلط از روایات فال
با تأسف، این افراد بدون این که معنای فال در متون اسلامی را جویا شوند، فهم خود از جذب را بر روایات فال تحمیل کرده و آن را جذبی تفسیر میکنند. حال سؤال این است که فال دقیقاً با چه معناست؟ این مفهوم آیا قرابتی با قانون جذب دارد یا خیر؟
مفاهیم مشابه با قانون جذب، در منابع دینی زیاد است. نزدیکترین مفهوم به قانون جذب در متون اسلامی، مفهوم فال است. دو مفهومِ «فال و طیره» معمولا در کنار هم استعمال میشود. فال به کلمه نیک و میمون گویند و طیره، به شگون بد و نحس گفته میشود.(گاهی به این دو امر عیافه هم اطلاق شده است) از این جهت فال، در مقابل طیره است.[2]
به عبارت دقیقتر، در فال، اعتقاد بر این است که فال در سرنوشت خوب مؤثر است و در طیره معتقدند که پیشبینی امر منفی آینده را تغییر میدهد و باعث ایجاد امور ناخوشایند میگردد و از این جهت اهل طیره برای نفوس بد زدن اثری غیر قابل تغییر معتقد بودند. به گونهای که درباره نفوس میگفتند: النفوس کالنصوص.
با اندکی دقت در تعریف جذب، معلوم میشود که جمع بین فال و طیره، همان قانون جذب است؛ یعنی اگر کسی قانون جذب را با زبان دین تحلیل و معنا کند، باید بگوید که قانون جذب یعنی باور به اثربخشی دو مقولۀ فال و طیره. به این معنا که مدلولِ شگون بد و خوب، هر دو در عالم خارج محقق شود.
در قانون جذب ادعا میشود که آنچه را تجسم میکنی مهم نیست که امری مثبت یا منفی است، مهم آن است که دقیقاً همان را جذب میکنی؛ یعنی اگر باور داری که در مسافرت با وقایع ناخوشایند و ناگوار مواجه میشوی، دقیقاً همان اتفاق میافتد(طیره). اگر هم باور داری که پدیدههای گوارا و دلچسب در انتظار توست، همانگونه پیش میآید(فال).
جالب است بدانیم که اگر چه در بدو نظر، قانون جذب با این دو مقوله، یکی مینماید(یا لااقل با فال)، اما در حقیقت نظر دین درباره این دو مفهوم، با نظریه طرفداران قانون جذب فاصله بسیار دارد.
معانی مختلف فال
ابتدا باید دانست که در متون اسلامی مفاهیم مشابه با فال زیاد است. یکی از این مفاهیم مفهوم «قطع امید از غیر خدا» است. انسان مؤمن به غیر خدا نه امیدوار است و نه از جانب غیر، ترسی به دل راه میدهد.
نکته در این است که در معارف اسلامی این مفهوم را به صورت دیگری بیان کردهاند. یعنی گفته شده که انسان مؤمن باید به خدا حسن ظن داشته باشد. در حقیقت برگشت این مفهوم به شناخت خداوند است. انسان مؤمن خدا را به گونهای شناخته است که تمام کمالات و نیکیها را در او جمع میبیند و غیر او نمیتوانند در عرض خدا منشا کمالات و صفات نیکو باشند. از این رو چنین باوری که در قلب مؤمن تجلی یافته، باید در کلاماش هم ظهور یابد.
بنابراین اگر شناخت خداوند برای انسان حاصل شود، چنین شناختی از این جهت که به «شناسنده» نسبت داده میشود، تبدیل به حسن ظن به خدا میگردد.
چنین مفاهیمی در متون اسلامی وارد شده است. کسانی که کاربرد دقیق این مفاهیم را نمیدانند مفاهیمی مانند «حسن ظن بالله» را معادل قانون جذب میگیرند و آن دو را، مترادف معنا میکنند.
اگر از این مفاهیم مشابه بگذریم و تفاوت بنیادین آنها با قانون جذب را نادیده بگیریم، مفهوم فال با همان معنای دینیاش به دو صورت مورد قبول است و به عبارت دیگر دربارۀ فال دو نظر وجود دارد. گروهی این عمل را صرفاً نوعی القای کلام مثبت میدانند و تأثیر آن را به میزان اثر روحی که باعث تقویت انگیزه یا خوشبینی میشود پذیرفتهاند. در مقابل گروهی دیگر(که نظریه مشهور هم است)، فال را نوعی علم میدانند که ناشی از قوۀ پیشگویی و اِخبار از آینده در انسان است.
محدث مشهور شیخ عباس قمی در این باره میگوید: علمِ فال، علمی است که به واسطۀ آن انسان از بعضی از حوادث آتیه مطلع میشود و از جنسِ کلامِ مسموع است، یا از کسی، یا از مصحف. مثل آنچه عبدالمطلب به حلیمه سعدیه گفت: بخ بخ خلتان حسنتان، حلم و سعد.[3]
فال در مقابل استخاره است؛ در مقابلِ استخاره که طلب خیر است. فال «در نگرش دوم» طلب خبر است، یعنی علم پیشگویی است «طلب خیر و طلب خبر» از نظر متون دینی، وقایع آتی علت خاص خودشان را دارند و فال تنها خبر دادن از رویدادهای آینده است؛ در حالی که در قانون جذب، فال به عنوان سبب معرفی میشود؛ یعنی باعث ایجاد وقایع میشود. از این جهت باید گفت فالهای پیامبر(ص) هم، پیشگوییهای وی بوده است نه ایجاد سبب.
ضعف سند روایات فال
احادیثی که در مورد نیکو بودن فال وارد شده، بیشتر از طریق منابع اهل سنت است که کسانی مانند ابوهریره و عایشه در سند حدیث آمدهاند. در منابع شیعی همین اندازه آمده که پیامبر(ص) فال را امری نیکو میدانست. مثالهایی که در این باره از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، نقل راویان است؛ یعنی برداشت راویان از سیرۀ پیامبر(ص) اسلام است که آن را به فال نیکو تعبیر کردهاند. مانند این جمله که «ان النبی یحب الفال الحسن» پیامبر(ص) فال نیکو را دوست میداشت. «عَنْ أَبِی هُرَیْرَه قَال کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعْجِبُهُ الْفَأْلُ الْحَسَنُ وَیَکْرَهُ الطِّیَرَه.»[4]
کلام مشهوری در بعضی از سایتها و بعضی کتب به نقل از پیامبر اسلام(ص) آمده که «تفألوا بالخیر تجدوه؛ فال خوب بزنید تا آن را بیابید». اما باید توجه داشت که این جمله حدیث نیست، بلکه ضربالمثل مشهوری است که به شکل کلمۀ قصار و حکمت درآمده است. این جمله به صورت حدیث نه در منابع حدیثی اهل سنت و نه در منابع شیعی، وارد نشده است.
بهاءالدین خرمشاهی در این باره میگوید: در این باب قول مشهوری هست که تفألوا بالخیر تجدوه. ولی حدیث بودنش مسلم نیست.[5]
ملاک در فال و قانون جذب
ادله دینی، فال را تأیید کرده است. اما نه با ملاکی که در قانون جذب مورد قبول واقع شده است و اساسا فال در متون دینی «در خوشبینانهترین برداشت»، به معنای تلقین در روانشناسی است که اثری نفسانی دارد و با پدیدههای عالم خارج، که در قانون جذب مورد ادعاست، ارتباطی ندارد.
آن چه دربارۀ نقش فال خوب در رویدادهای خارجی در متون دینی وارد شده است، اگر بر مبنای قانون جذب معنا شوند نتایجی بدست میآید که اساس قانون جذب زیر سؤال میرود. مثل پیش بینی پیامبر(ص) در صلح حدیبیه که فرمود: امرتان بر شما سهل و آسان میگردد.[6] مسلمانان منتظر بودند با مشرکان به توافق رسیده و عمره به جای آورند. جالب این که بعد از فال پیامبر(ص)، نه تنها مسلمانان به انتظار خود نرسیدند و به عمره نرفتند؛ بلکه با یک شخصیت سختگیر مواجه شدند که حتی حاضر نشد جملۀ بسم الله الرحمن الرحیم و نام رسول خدا(ص) در عهدنامه ذکر شود.
اگر جملۀ پیامبر(ص) را فال بدانیم و آن را با منطق قانون جذب معنا کنیم باید بپذیریم که اساسا فال پیامبر(ص) محقق نشد؛ چرا که مسلمانان همه امیدوار بودند عمره به جای آورده و خواستهشان عملی شود، در حالی که با احساس خسران نسبت به مواد عهدنامه، دست از پا درازتر برگشتند. ولی اگر فال را در این دسته روایات به معنای سپردن امور به خدا(نه نتیجهگرایی که در قانون جذب مطرح است) و دل سپردن به خیر اخروی(نه مطلوب دنیوی) بدانیم؛ آنگاه نقطۀ مقابل قانون جذب بدست میآید که فالهایی که در روایات تاریخی به پیامبر نسبت داده شده، صرفاً امیدواری نسبت به بدست آوردن خیر اخروی است، نه کسب مطلوبهایی که انسان در انتظار آن مینشیند.
این نکته آنگاه روشنتر میشود که دقت کنیم در روایات غالباً کلمۀ خیر بعد از فال(فالِ خیر) آمده است و این قید نشان میدهد که اساسا روایات فال نمیگویند که هرچه گفته شود همان اتفاق میافتد(چنان که در جذب ادعا میشود)، بلکه هر چه مصلحت معنوی انسان آن را اقتضا میکند خداوند برای انسان مقدر میدارد.
اضافه میکنیم که این مصلحت اخروی در موارد بسیاری با خواسته آتی انسان، ناسازگار است. بنابراین دو حکایت اول این نوشتار به هیچ روی یکسان نیستند. یکی در صدد القای این پیام است که انسان موحد هر نتیجهای که بر افعالش مترتب شود، همه را خیر دانسته و بر محقق شدن خواستۀ دل خویش اصرار ندارد. اما دیگری نتیجه گرا بوده و اعتقاد دارد هر عبارتی که انسان با خود تکرار کند رویدادهای عالم خارج، همان گونه اتفاق میافتد. یکی در پی انسان محوری است و دیگری به دنبال خدامحوری. یکی باید در «نظام اندیشه اسلامی» معنا شود، دیگری در فضای «بینش اومانیستی» دیده شود.
کارشناس حوزوی و پژوهشگر معنویتهای نوظهور؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م9/ر
[4] . سنن ابن ماجة، ج2، ص 227.
[5]. حافظ نامه، نوشته بهاءالدین خرمشاهی، بخش اول، صص 332، 375.
[6]. سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج7، دارالاسوه، ص 11.
ارسال نظرات