۱۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۱:۳۹
کد خبر: ۱۵۴۹۳۰
در گفت و گو با آیت الله نظری عنوان شد؛

از اقامت یازده روزه در نوفل لوشاتو تا همراهی با امام در پرواز انقلاب

خبرگزاری رسا ـ آیت الله عبدالله نظری خادم الشریعه در گفت و گو با خبرگزاری رسا به بیان خاطراتی در خصوص سفر تاریخی خود به همراه حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی به پاریس پرداخت.
آيت الله نظري خادم الشريعه نامه امام خميني خطاب به آيت الله نظري

آیت الله عبدالله نظری خادم الشریعه در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری رسا در ساری به بیان خاطراتی در خصوص سفر تاریخی خود به همراه حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی به پاریس پرداخت.

 

وی در این خصوص گفت: بزرگان سوادکوه پذیرفتند که با نهضت همراهی کنند، برای این که همراهی آنها را به اطلاع امام برسانیم نامه‌ای با امضای آنها تهیه کردیم و با حاج آقای مصطفوی که عالمی نافذ و خدمتگزار در منطقه بود به پاریس رفتیم.

 

آیت الله نظری خادم الشریعه ادامه داد: تقریباً اوایل بهمن ماه بود، هنگام رفتن گفتم دو روز می‌رویم هم آقا را زیارت می کنیم و هم این نامه را خدمتشان می دهیم که یازده روز در پاریس خدمت حضرت امام بودیم.

 

وی با اشاره به این که ظاهراً از ایران تنها من به همراه حاج آقای مصطفوی از مازندران به پاریس رفته بودیم، گفت: در آنجا مرحوم حاج آقا مهدی عراقی دربان و مراقب امام بود، ایشان خیلی آدم زنده دلی بود تا مرا دید رفت و به امام گفت: حاج آقا نظری از ایران آمده است، امام فرمودند: آشیخ عبدالله را بگویید همین الان بیاید پیش من.

 

آیت الله نظری خادم الشریعه در ادامه سخنان خود گفت: خدمت ایشان که رسیدیم تبسمی کرد و گفت ما رفقای خودمان را در حالت جوانی ترک کردیم و در حالت پیری می‌بینیم. محاسن‌‌مان سفید شده بود. به امام گفتم می‌خواستم زودتر خدمت شما برسم؛ اما چون والده به رحمت خدا رفتند این امکان فراهم نشد، ایشان برای مرحوم والده طلب مغفرت کردند.

 

وی با بیان این که هر شب یک ساعت به صورت خصوصی در خدمت حضرت امام درباره مسایل مختلف صحبت می‌کردیم، گفت: یک روز ظهر که برای اقامه نماز خدمت ایشان رفتیم امام پس از نماز عصبانی شد و گفت من راه را باز می کنم، آن موقع بختیار همه فرودگاه‌های کشور را بسته بود و ما راهی برای بازگشت نداشتیم و ماندیم که چه کار کنیم.

 

آیت الله نظری خادم الشریعه افزود: محل اسکان امام راحل هم طوری نبود که ما بتوانیم بیشتر از این آنجا بمانیم، یک موقع وسط نماز دو جوان آمدند و گفتند حاج آقای نظری شما هستید، گفتم بله، گفتند ما باوندی یعنی اهل سوادکوه هستیم و اینجا خانه داریم، به هر حال به منزل آنها رفتیم، دانشجویانی بودند که همانجا در پاریس به امام پیوند خورده و به انقلاب ملحق شده بودند، از منزل آنها تا نوفل لوشاتو حدود چهل دقیقه راه بود که هر شب این را ه را می‌آمدم و خدمت حضرت امام درباره مسائل ریز با هم صحبت و مشورت می‌کردیم.

 

وی در پایان این خاطره گفت: روزی که می‌خواستیم به ایران بیاییم امام به حاج آقا مهدی عراقی گفت آشیخ عبدالله هم در پرواز ما باشند، اگر بنا باشد اتفاقی بیفتد همه با هم باشیم. البته بسیاری از آقایان با پرواز روز قبل به ایران بازگشته بودند./950/ت302/ج

ارسال نظرات