۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۴
کد خبر: ۱۶۳۹۵۷
یاد یاران سفر کرده(47)‏

شهید انصاری‌فر: فرمان رهبر فرمان رسول الله است

خبرگزاری رسا ـ شهید خشنود انوشا در وصیتنامه‌اش نوشت: از مردم محل برایم ‏حلالیت بگیرید حتی‌ اگر شد به‌ یک‌ نفر پانصد تومان‌ بدهید تا برود از تک‌تک‌ مردم‌ برایم‌ ‏رضایت‌ بگیرد و یا ‏این‌ که‌ خدای‌ نکرده‌ اشتباهی‌ از طرف‌ این‌ حقیر نسبت‌ به ‌دیگران‌ بود، ‏اگر می‌شود ادای‌ ‏آن‌ را محاسبه‌ پولی‌ کرده‌ و رضایت‌ بگیرید.
ياد ياران سفر کرده

به گزارش خبرگزاری رسا، شهید خشنود انوشا(محمد صادق انصاری‌ فر)، فرزند نورعلی،‌ در تاریخ‌ 12/8/1349 در منطقه‌ فقرزده‌ «لفور» سوادکوه،‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود، این‌گوهر پاک‌ را «خشنود» نامیدند؛ تو گویی‌ خشنود به‌ این‌ بود که‌ در خانواده‌ای‌ ضعیف‌ و زجر کشیده‌، به‌ کوران‌ آزمایش‌ تن‌ در دهد.

با گذراندن‌ دوران‌ ابتدایی‌ در روستای‌ «پاشاه‌ کلاه»، مقطع راهنمایی‌ را نیز در همین‌ منطقه‌ و در روستای‌ «نفت‌ چال‌»در مدرسه‌ شهید مرادی‌ شروع‌ نمود.

در ابتدای‌ شروع‌ دروس‌ راهنمایی‌ بود که‌ شعله‌ درس‌ عشق‌ جانان‌ در او مشتعل‌ گردید و عزم‌ خود را جزم‌ نمود که‌ با وجود سن‌ کم‌ و قدرت‌ بدنی‌ ناچیز، به‌ پیکارگران‌ عرصه‌ توحید ملحق‌ شود و با جعل‌ امضای‌ پدر، موفق‌ به‌ حضور درجبهه‌ها گردد.

مدت‌ سه‌ ماه‌ در منطقه‌ دشت‌ آزادگان‌ و جزیره‌ مجنون‌ انجام‌ وظیفه‌ نمود، بعد از بازگشت‌، شوق کسب‌ علوم ‌دینی‌ او را وادار ساخت‌ تا با اذن‌ پدر، در حوزه‌ علمیه‌ امام‌ صادق -علیه‌السلام- «کوتنا» قائم‌ شهر، زیر نظر حاج‌آقا سلیمانی‌، کسب‌ علم‌ و تقوا بپردازد.

درد خود با کس نگفتم، ناله‌ام را سوختم

با اجازه‌ استاد خویش‌، با سپاهیان‌ حضرت‌ محمد -صلی‌الله‌علیه‌وآله- مناطق‌ جنوب‌ شده‌ و در عملیات‌ زنجیره‌ای‌ کربلای‌ پنج‌ شرکت‌ نمود، پس‌ از گذشت‌ قریب‌ به‌ پنج‌ ماه‌، از ناحیه‌ پا مجروح‌ شد و مدت‌ سی‌ روز در بیمارستان‌ بستری‌ شد.‌ پس‌ از بازگشت‌، مجروحیت‌ خود را از همگان‌ پنهان‌ داشت‌.

با درمان‌ جراحت‌ها، تلاش علمی خویش‌ را درحوزه‌ علمیه‌ کوتنا ادامه‌ داد و پس‌ از گذشت‌ شش‌ ماه‌، به‌ خاطر نداشتن‌ شرایط‌ حضور در حوزه‌ علمیه‌ قم‌، عازم حوزه علمیه ‌هشتگرد کرج‌ شد.

مدت‌ هشت‌ ماه‌ در آن‌ حوزه‌ مشغول‌ تحصیل‌ بود که‌ با حضور نظامی‌ آمریکا در خلیج‌ فارس‌ و درخواست‌ حضور در جبهه ‌از ناحیه‌ مسئولان‌ بسیج‌ و جنگ‌، برای‌ بار سوم‌ وظیفه‌ عملی‌ خود را در قبال‌ اسلام‌ محمدی‌ انجام‌ دهد.

او بر این‌ باور بودکه‌ تمامی کفر در مقابل‌ تمامی اسلام‌ قرار گرفته‌ و این‌ را یک‌ وظیفه‌ می‌دانست‌ که‌ با قیام‌ علیه‌ کفر، باید تا نابودی‌ استکبار، جهاد وتلاش‌ کرد.

سرانجام‌ در عملیات‌ بیت‌ المقدس‌شش، در سلیمانیه‌ و ماووت‌ عراق، با رزم‌ جانانه‌ خود در تپه‌ شیخ‌ محمد، در تاریخ‌26/2/67، مصادف‌ با آخرین‌ روز ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ 1408، بر اثر اصابت‌ ترکش‌ خمپاره‌ به‌ سر و سینه‌، چهره‌اش همانند ‌مولایش‌ علی‌-علیه‌السلام- رنگ‌ خون‌ گرفت‌ و از ستیغ‌ قله‌های‌ کردستان‌ به‌ لقای‌ جانان‌ شتافت‌.

عاشق جبهه

سوّم‌ راهنمایی‌ را که‌ گرفت‌ به‌ پدر گفت که‌ من‌ می‌خواهم‌ بروم‌ به‌ جبهه، پدر هم‌ عرض‌ کردند که:‌ خیر، شما هنوز بچّه‌ای؛‌ هنوز به‌ آن‌ سن‌‌ نرسیده‌ای؛‌ نیازی‌ هم‌ فعلاً نیست‌، بزرگتر که شدی و‌ درسهایت‌ را ادامه‌ دادی،‌ بعد می‌روی‌.

آن‌موقع‌ اوایل‌ جبهه‌ مسئولین‌ امر به خاطر ذوق و شوق بچه‌ها برای‌ جبهه، تأکید داشتند، که ‌امضاء والدین‌ باشد. این‌ بنده‌ خدا می‌دانست‌ که‌ پدر رضایت‌ نمی‌دهد و امضاء نمی‌کند ایشان‌ با امضاء جعلی‌ پدر رفت‌ به‌ جبهه،‌ اینقدر عاشق‌ جبهه‌ بود.

برادر‌ کوچکتر از من،‌ آن‌ موقع‌ سربازی‌ بود، پدرم‌ به‌ ما گفت‌ که: ‌شما بروید به‌ دنبالش‌ و حداقل‌ او را منصرف‌ کنید و بیاورید، تا دشت‌ عبّاس‌ رفتیم،‌ خدمت‌ فرمانده رسیدیم، آن‌ برادرمان ‌که‌ آنجا سربازی‌ بود، رفت‌ و گفت‌:

جناب‌ فرمانده!‌ ایشان‌ بچه‌ است؛ نمی‌تواند گرمای‌ خوزستان‌ را تحمّل‌ کند؛ برایش‌مشکل‌ است، شما یک‌ جوری‌ ایشان‌ را بفرستید؛ پدرش‌ خیلی‌ ناراحت‌ است‌.

پس فرمانده‌ به‌ او گفت:‌‌ شما چرا آمدی وقتی‌ که‌ پدرت‌ امضاء نکرده‌ و ناراحت‌ است‌، الان‌ هم‌ وظیفه‌ داری‌ که‌ بروی؛‌ چون ‌من‌ در مقابل‌ تو مسئولیت‌ دارم،‌ فردا اگر مسئله‌ای‌ پیش‌‌آید، پدر و مادرت‌ دامن‌ گیر من‌ می‌شوند.

او رو به‌ فرمانده‌ کرد وگفت:‌ آقای‌ فرمانده‌ من‌ از مازندران‌ که‌ حدود 1400 تا 1500 کیلومتر راه‌ است‌ تا اینجا راه آمده‌ام؛‌ اگر بچه‌بودم‌ و پشیمان‌ شده‌ بودم،‌ اصلاً از آنجا حرکت‌ نکرده‌ بودم‌.

مدیون شن

خودش‌ آن‌ موقع‌ در محل‌ بود، جهاد آمد جاده‌ درست‌ کند؛ مقداری‌ شن‌ ریخت‌ جلوی‌ خانه‌ ما، پدرم‌ گفت:‌ پسرم!‌ این ‌شن‌ را جلوی‌ در خانه‌ پهن‌ کن‌ که‌ زمستان‌ اینجا گل‌ نشود که‌ هم‌ مردم‌ استفاده‌ کنند هم‌ ما.

او اول‌ یک‌ مقدار کوتاهی‌ کرد وگفت:‌ پدر جان‌! نه،‌ درست‌ نیست‌. پدرم‌ گفت‌! خوب‌ نه که‌ نه،‌ همان‌ شب‌ ‌‌آن چند فرقون‌ شن‌ را در کوچه‌ پهن‌ کرد. ما شهیدی‌ در این‌ محل‌ داشتیم‌ به‌ نام‌ «قلی‌ اکبری»‌ معاون‌ فرمانده‌ گردان‌ محمد رسول‌ الله‌ بود.

همان‌شب‌ این‌ شهید را خواب‌ می‌بیند و شهید به‌ او می‌گوید که‌: مردم‌ این‌ کار را می‌کنند؛ تو چرا می‌کنی؟‌ این‌قدر قلبش‌ پاک‌ بود، همان‌ فردا صبح‌ به‌ پدرش‌ گفت‌: بابا حتماً شما باید این‌ شن‌ را جمع‌ کنید وتقسیم‌ کنید و گرنه‌ این‌ دین‌ به‌ گردن ‌شماست‌.

پدر هم‌ گفت‌: چشم‌! آخرین‌ لحظه‌‌ای که‌ می‌خواست‌ شهید شود، آن‌ را نوشت‌ و در جیبش‌ گذاشت، من‌ رفتم‌ سردخانه‌ همراه‌ با برادرم‌ وقتی‌ که‌ جنازه‌اش‌ را دیدیم‌ دست‌ به‌ جیب‌ بغل‌ او کردیم‌ و کاغذ را درآوردیم.‌

سفارش‌ کرده‌ بود که‌ به‌ پدرم‌ بگویید این‌ شن‌ را حتماً تقسیم‌ کند که‌ من‌ زیر دِین‌ آن‌ نخواهم ‌بود و نمی‌توانم‌ که‌ باشم‌ و این‌ کار را کردیم‌

وصیت نامه

«و لا تحسبن‌ الذین‌ قتلوا فی‌ سبیل‌ الله‌ امواتا بل‌ احیاء عند ربهم‌ یرزقون‌ »، (آل عمران/ آیه 169) «گمان‌ مبرید کسانی‌ که‌ در راه‌ خدا کشته‌ شده‌اند مرده‌اند، بلکه‌ زنده‌اند و در پیشگاه‌ خدای‌شان‌ روزی‌ دارند.» «الذین‌ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی‌ سبیل‌ الله‌ باموالهم‌ و انفسهم‌ اعظم‌ درجه‌ عند الله‌ و اولئک‌ هم‌ الفائزون‌.» (توبه/ آیه 20) کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌ و از وطن‌ خویش‌ مهاجرت‌ نموده‌ و با مال‌ها و جان‌های‌ خود جهاد کرده‌اند، حسب‌ و مقام‌شان‌ نزدخدا بزرگتر است‌ و آنان‌ همان‌ رستگارانند.

بارالها! تو آفریننده‌ آسمانها و زمینی‌، تو دانای‌ به‌ غیب‌ و شهودی‌؛ تو بخشنده‌ و بخشاینده‌ای‌.

بارالها! من‌ با تو عهدی‌ بسته‌ام‌ که‌ در دنیا به‌ فرمان‌ تو باشم‌، شهادت‌ در یگانگی‌ و توحید تو گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ جز تو خدائی‌ نیست‌؛ تو یگانه‌ و بی‌ همتایی‌، تو یکتایی‌ که‌ شریک‌ نداری‌.

اقرار می‌کنم‌ که‌ حضرت‌ محمد ابن‌ عبدالله-صل الله علیه و آله و صلم- بنده‌ و رسول‌ و پیغام‌ آور توست‌ و هادی‌ و راهنمای‌ تو در میان‌ امت‌ است‌.

گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بهشت‌ و جهنم‌ حق‌ و موجود است‌ و اقرار می‌کنم‌ که‌ بعث‌ و حشر و کتاب‌ ومیزان‌ و صراط‌ حق‌ برقرار است‌.

بارالها! شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ علی‌ -علیه السلام- ولی‌ تو فرزندان‌ او همگی‌ جانشینان‌ رسول‌ تو هستند.

این‌جانب‌ خشنود انوشا (محمد صادق انصاری‌ فر) فرزند نورعلی‌ انوشا، طبق‌ وظیفه‌ دینی‌ و اسلامی‌، خود را موظف‌ دانستم‌ که ‌وصیت‌ نامه‌ای‌ معروض‌ بدارم‌ برای‌ بیان‌ عقاید و موضع‌گیری‌ اسلامی‌ خودم‌.

کدام انسان خلیفه‌الله است؟

خداوند خلق‌ نمود انسان‌ را و برای‌ بیان‌ معرفی‌انسان‌ مقام‌ خلیفه اللهی‌ را اختصاص‌ به‌ انسان‌ داد، یعنی‌ انسان‌ جانشین‌ خدا در روی‌ زمین‌ است‌، اما نه‌ هر انسانی‌، آن‌ انسانی‌خلیفه‌ و جانشین‌ خداست‌ که‌ وابسته‌ به‌ خدا باشد، نه‌ شیطان‌ و وارسته‌ از هر گونه‌ قید و بندها وعلائق‌ دنیا باشد، نه‌ وابسته‌ به‌علائق‌ دنیا.

دستورات‌ خدا و رسول‌ خدا و پیشوایان‌ دین‌ بر همگان‌ لازم‌ الاجرا است‌ و همه‌ طبق‌ آیه‌ شریفه‌ قرآن‌ باید اطاعت‌ بکنند، از جمله‌ دستورات‌ وارده‌ در کتاب‌ و سنّت‌ مسئله‌ جهاد در راه‌ خداست‌؛ جهاد در مقابل‌ متجاوز و تجاوزگر؛ جهاد درمقابل‌ ظلم‌ و جور و ستم‌ و دشمنان‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌.

جهاد یک‌ امر حیاتی‌ است‌ و برای‌ اهتزاز در آوردن‌ کلمه‌ طیبه‌ لا اله‌ الاالله ‌و محمد رسول‌ الله‌ در سرتاسر گیتی‌ جهاد لازم‌ است‌، همان‌ گونه‌ که‌ این‌ امر از سنتهای‌ پیغمبر اسلام‌ و امامان‌ معصوم‌ بوده‌است‌.

درخت‌ اسلام‌ را با خون‌ باید احیاء کرد ‏

ای‌ مردم‌ شما می‌دانید، از تاریخ‌ درس‌ گرفته‌اید، از پیشوایان‌ دین‌ آموخته‌ایم‌ که‌ شجره‌ طیبه‌ اسلام‌ برای‌ رشد و پرورش‌ نیاز به‌ خون‌ دارد؛ این‌ درخت‌ اسلام‌ را با خون‌ باید احیاء کرد که‌ این‌ از سیره‌ پیشوایان‌ ما بود.

دشمنان‌ قسم‌ خورده‌ اسلام‌در هرعصری‌ قصد آن‌ را داشته‌ و دارند که‌ تیشه‌ بر ریشه‌ این‌ درخت‌ پرثمر بزنند، از صدر اسلام‌ گرفته‌ تا الآن‌. اما از آنجایی‌ که ‌دست‌ قدرت‌ آن‌ «قادر علی‌ کل‌ شی‌ء» بر بالای‌ دست‌ مسلمانان‌ و اسلام‌ دوستان‌ هست‌، مانع‌ از قصد شومشان‌ گردید.

امروز هم‌که‌ این‌ انقلاب‌ اسلامی‌ نوپا قدری‌ بالاتر گرفته‌ و زنده‌ شد توسط‌ خون‌ شهیدان‌، تصمیم‌ بر خشکاندن‌ این‌ ریشه‌ فرو رفته‌ دراعماق زمین‌ و خاک‌ گرفته‌اند.

وظیفه‌ای‌ را که‌ بر دوش‌ فرد فرد ما سنگینی‌ می‌کند این‌ است‌ که‌ همه‌ می‌دانیم‌، امروز به‌ مانند روز جنگ‌ احزاب‌، کل‌ کفر درمقابل‌ کل‌ اسلام‌ قرار گرفته‌ و ما برای‌ از بین‌ بردن‌ کفر باید قیام‌ کنیم‌ و از خواب‌ غفلت‌ بیرون‌ آییم‌ و به‌ کمک‌ اسلام‌ عزیز ومظلوم‌ بشتابیم‌.

فرمان رهبر فرمان رسول الله است

اگر آن‌ روز خود پیامبر بود و فرمان‌ جهاد صادر می‌کرد و فرماندهی‌ جنگ‌ را به‌ عهده‌ داشت‌، امروز فرزندی ازسلاله‌ پاک‌ زهرای‌ اطهر، نایب‌ ولی‌عصر حضور دارد، فرمان‌ او فرمان‌ رسول‌ الله -صل الله علیه و آله و صلم- هست‌، دستور او دستور پیامبر است‌، کلام‌ اوکلام‌ پیامبر و وحی‌ است‌.

پس‌ بیائیم‌ برای‌ فردایمان‌ توشه‌ راهی‌ فراهم‌ آوریم‌ و فردایمان‌ را آباد کنیم‌ و به ندای‌ «هل‌ من‌ ناصرینصرنی‌» امام‌ حسین‌ و فرزند برومند او امام‌ امت‌ خمینی‌ کفر شکن‌ لبیک‌ گوییم‌.

من‌ مشتاقانه‌ با آگاهی‌ و بصیرتی‌ کامل‌ و باعقیده‌ای‌ سالم‌ و با عزمی‌ راسخ‌ و با صلابتی‌ باشکوه‌ وظیفه‌ام‌ را در این‌ برهه‌ از زمان‌ خطیر احساس‌ کردم‌ و گفتم‌ اگر مولایم‌ وسرورم‌ و مرشدم‌، حضرت‌ محمد-صل الله علیه و آله و صلم- جز با کشته‌ شدن‌ من‌ پابرجا نمی‌ماند، پس‌ ای‌ تیغهای‌ زهر آلود کفر و نفاق! مرا دریابید

همانند مردم کوفه امام را تنها نگذارید

ای‌ مردم‌! این‌ را به عنوان‌ نصحیت‌ آن‌هم‌ از قرآن از من‌ حقیر بپذیرید که‌ اولاً شما را وصیت‌ به‌ حق‌ می‌کنم‌ و ثانیاً شما را وصیت‌می‌کنم‌ به‌ صبر و وصیت‌ سومم‌ این‌ است‌ که‌ امام‌ را برای‌ حفظ‌ اسلام‌، بی‌یار و یاور و تنها نگذارید، همانند مردم‌ کوفه‌ نباشیدکه‌ ان‌ شاءالله‌ نیستید.

اما چند کلمه‌ای‌ به‌ مادرم‌، ای‌ مادر عزیزم‌ ای‌ مادری‌ که‌ رسول‌ الله‌-صل الله علیه و آله و صلم- فرمود بهشت‌ زیر قدم‌های‌ مادران‌ است‌!

ای‌ مادر‌ که‌ برای‌ من‌ رنج‌ و مشقت‌ فراوان‌ کشیده‌ای‌! مادری‌ که‌ برای‌ پرورش‌ من‌ و تربیت‌ صحیح‌ من‌ برای‌خاطر اسلام‌ شب‌ را تا به‌ صبح‌ و صبح‌ را تا به‌ شب‌ خواب‌ را از چشمانت‌ و خستگی‌ را از جسمانت‌ گرفته‌ای! مرا ببخش‌ وحلالم‌ کن‌.

زحمتی که برای نگهداری از امانت الهی متحمل شدید حلال کنید

اما تو ای‌ پدر عزیز و مهربانم‌ و بهتر از جانم‌! از تو هم‌ معذرت‌ می‌خواهم‌ که‌ آن‌ قدر شما را زحمت‌ دادم‌ و شما برای ‌نگهداری‌ این‌ امانت‌ الهی‌ زحمت‌های‌ فراوان‌ کشیده‌اید؛ مرا عفو کنید.

و همچنین‌ از شما برادران‌ و خواهرانم‌ معذرت ‌می‌خواهم‌ که‌ اگر اسائه‌ ادبی‌ از من‌ به‌ شما رسید؛ ان‌ شاالله‌ مرا می‌بخشید و شما برادرانم‌ حسین‌ گونه‌ و خواهرانم‌ زینب‌گونه ‌ان‌شاءالله‌ به‌ اسلام‌ و مسلمین‌ خدمت‌ بکنید و در راه‌ به‌ ثمر رسیدن‌ اهداف‌ دینی‌ و اسلامی‌ از هیچ‌ کوششی‌ دریغ‌ نفرمایید.

در آخر از پدر و مادر مهربانم‌ تقاضا دارم‌ این‌ حقیر را حلال‌ کنید و اگر خدای‌ نکرده‌ برای‌ شما رنج‌ و زحمتی‌ را به‌ بارآورده‌ام‌ مرا عفو کنید و سفارش‌ می‌کنم‌ که‌ در این‌ دنیا از همدیگر حلالیت‌ بطلبید و دین‌ خود را از بابت‌ حق‌الناس‌ ادا کنید.

اجیر حلالیت گرفتن با پرداخت پانصد تومان پول

درضمن‌ برای‌ من‌ از همه‌ محلی‌ها و آشنایان‌ و دوستان‌ طلب‌ رضایت‌ کنید و اگر خدای‌ نکرده‌ پشت‌ سر کسی‌ غیبتی‌ انجام‌ داده‌ام‌ و یا خطا و اشتباهی‌ از طرف‌ من‌ بود، امیدوارم‌ مرا ببخشید و این‌ امر را حتماً و جدی‌ انجام‌ دهید.

حتی‌ اگر شد به‌ یک‌ نفر پانصد تومان‌ بدهید تا برود از تک‌تک‌ مردم‌ برایم‌ رضایت‌ بگیرد و یا این‌ که‌ خدای‌ نکرده‌ اشتباهی‌ از طرف‌ این‌ حقیر نسبت‌ به ‌دیگران‌ بود، اگر می‌شود ادای‌ آن‌ را محاسبه‌ پولی‌ کرده‌ و رضایت‌ بگیرید.

حتماً رضایت‌ همه‌ مردم‌ و مخصوصاً محلی‌ها رابرایم‌ طلب‌ کنید، در ضمن‌ مرا در بغل‌ شهید گلی‌ دفن‌ کنید و به‌ پدرم‌ بگویید بر روی‌ قبرم‌ سرپناه‌ برای‌ جلوگیری‌ از باران‌ درست‌ نکند.

در پایان‌ برای‌ سلامتی‌ رهبر و پیروزی‌ رزمندگان‌ اسلام‌ دعا بفرمائید، خدایا خدایا تا انقلاب‌ مهدی‌ خمینی‌ را نگهدار، رزمندگان‌ اسلام‌ را پیروزشان‌ بگردان.‌

شایان ذکر است، علاقه‌مندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگی‌نامه، وصیت‌نامه و خاطرات شهدای روحانی، می‌توانند به پایگاه اینترنتی«جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی http://www.jelveisar.ir مراجعه کنند./995/ د101/ن

ارسال نظرات