نامه زهرا مصطفوی بوی خمینی میدهد اما...
یکی از معضلات حل نشده کشور ما در گستره سیاستورزی، چنگاندازی به ارزشها یا دستاوردهای ملت است که پس از قرنها فروخوردن و ایستادگی به کف آمده است.
تودهای در روزگار اصلاحات، در برابر مشروعیت نظام برخاستند و هر گزاره و نهاد و ساحتی را که به شرع و دین و جهاد و انقلاب برمیگشت برنمیتابیدند. تخطئه شورای نگهبان، مرجعیت دینی، ولایت فقیه، حکم حکومتی و غیره از این دست چالشها بود.
چندی دگر در فتنه 88 ، جمهوریت نظام، به تاخت و تاز کشیده شد تا خواهشهای قدرتطلبان، به بار بنشیند و کسانی که نتوانسته بودند اقبال مردم را جلب کنند، از درب دیگری وارد شده و بر کرسی ریاست جمهور، تکیه زنند.
امروز نیز در آستانه انتخابی دیگر، قانون به بازی گرفته شده تا نقبی بزنند و از صراحت و ابرام آن بکاهند مگر چند روزی به خواهشهایی که گمان میکنند خواسته همگانی است برسند.
در هر سه گزاره که مشروعیت(اسلامی)، مقبولیت (جمهوری) و قانون، هدف تازش خودکامگان قرار گرفته است یک نهاد، تحت فشار و بازخواهی قرار گرفته است. همواره از ولی فقیه، این انتظار نابجا طرح شده که از اصول و پایههای نظام مقدس جمهوری اسلامی و قانون، تنازل کرده و راهی کج را پیشپای افزونخواهان بگذارد.
تو گویی ولایت فقیه برای آسان سازی دست اندازی به حقوق ملت و کلاه شرعی و قانونی بافتن برای تخلف و تمرد از شرع و حکم است. دستهای که روزی حکم حکومتی را به سخره گرفته و ننگ میدانستند روزی دیگر آن را ابزار دور زدن قانون یافتهاند.
اما امام ما فرمود، پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هرکس هر کاری دلش میخواهد بکند. ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد.
در دوره اصلاحات از سویی به غربگرایان و خودباختگان میدان داده میشد و از سویی به نهادهای انقلابی و پاسداران شرع و فقه و دین تاخته میشد. جهادسازندگی و پرورش فکری و تربیتی آموزش و پرورش و دیگر ساختارهای فرهنگی دریده و شکسته میشد و مقالات و نشریات، هر روز شبهه بر روی شبهه انبار میکردند تا کارآمدی دین در گستره اداره جامعه را به چالش و پرسش بکشانند. خون دلی که دلسوزان دین و فرهنگ این بوم خوردند را نباید فراموش کرد اما جگرسوزتر این که همه این خنجرکشیها به نام خط امام رخ مینمود و چه تهمت ناشایستی بود. این شد که ولی فقیه، جانشین بر حق امام، یک تنه ایستاد و این دوره فرصتسوز را مدیریت کرد و نگذاشت موجسواران با کفهای روی آب، از زلالی دریای انقلاب خمینی بکاهند.
در دوران فتنه نیز همین قماش ورشکسته که دیگر آبی از وجودشان گرم نمیشد و ملت آنان را با همه تبلیغات و یدک کشیدن عنوان خط امام، پس زدند این بار از ولی فقیه میخواستند خط بطلان بکشد بر ساختار انتخاباتی کشور تا نام آنها از صندوقها بیرون بیاید! جمهوری فرمایشی! هزینه آن هم اردوکشی خیابانی و بیانیههای کذایی و حمایتهای آنچنانی بود. باز ولی فقیه نستوه و مجاهد عصر، در برابر این زیادهخواهی ایستاد و از رکن رکین جمهوریت نظام، دفاع کرد تا تمکین در برابر رأی ملت را که آموزهای سترگ از اماممان بود به نسل و تبار امروزی بیاموزد.
اکنون نیز تبلیغات هوچیگران و خود برتر بینان و مدعیان منجیگری و قهرمانی، ابتدا تلاش کردند شورای نگهبان قانون اساسی را تحت فشار قرار دهند تا خواسته آنان بر قلم فقها و حقوقدانان جاری شود اما پس از ادای تکلیف این نهاد معتبر و اتمام رسالت انقلابی آن در سنگر دفاع و صیانت از اسلام و قانون، نوبت به فرمان صدور حکم حکومتی رسیده است! شگفت این که هیچکدام تلاش نمیکنند خود را مطیع قانون و تابع ولایت فقیه نشان بدهند که همه زورشان را میزنند تا رهبری را مکلف به نقض نظر شورای نگهبان کنند!
از ادبیات تمامیت خواهانی که نه قانون و نه شرع و نه خواسته اکثریت را مانع به قدرت رسیدن خود نمی دانند که بگذریم، انتشار نامهای از سرکار خانم زهرا مصطفوی دختر گرامی و یادگار امام عزیزمان، حکایت دیگری دارد. به استناد حسی که از خواندن این نامه در اینجانب به وجود آمد شهادت میدهم این نامه از سر دلسوزی، خیرخواهی و فارغ از جناحبندی و باندبازی صادر شده است.
سوگمندانه باید گفت پس از رحلت یادگار امام حاج سید احمد آقا، در خاندان آن پیر جمارانی، رجلی یافت نشد که به بایستگی و شایستگی از حریم اماممان حراست کند و گاه سخنان جلف و مبتذل و ناپخته و گاه چرخشهای سیاسی و اظهارنظرهای ناپخته را شاهد بودیم که البته مردم فهیم، حساب آنان را از رهبر فقید و بنیانگذار انقلاب اسلامی، جدا کرده و میکنند. مردم انقلابی ایران، متن قانون اساسی، صحیفه امام، وصیتنامه آن مرد الهی و فرمایشهای جانشین صالح او را مقتدای خود میدانند نه سخنان کودکانه و فریبخورده را.
اما در این میان خانم زهرا مصطفوی، یادگاری از آن یار سفر کرده است که گرچه کم و کوتاه سخن میگوید اما از سخنان زینبیاش صلابت مولوی میجوشد.
این بانوی بزرگوار، زمانی که ماجرای شیخ ساده لوح پیش آمد و به چشم خود دیده بود چه خوندلها که پدر عزیزش خورده بود و به جایگاه ابدی سفر کرده بود به میدان آمد و منتظری را به دندان کرم خوردهای تشبیه کرد که کشیدن و نکشیدنش درد دارد؛ و چه تشبیه با معنایی بود. عزل و حذف منتظری که فقیه عالیقدر و مجاهدی نستوه نامیده میشد بر امام و رهبری دشوار بود اما مگر چارهای مانده بود؟
امروز اما دختر گرامی امام، نکتهای به حق را یادآور شدهاند که باز خاطره حضرت روح الله را به یادمان آورد. امام دو شاگرد و دو یار قدیمی، آیت الله خامنهای که به قول امام همچون خورشید میتابید و آیت الله هاشمی را که زنده بود چون انقلاب زنده بود به وحدت و یکدلی وصیت کرده بودند. دو یار قدیمی که تلخیها و شیرینیهای بسیار داشتهاند و دارند.
درخواست و تذکر برای همدلی این دو شخصیت ارزشمند، بسیار به جا و شنیدنی است آن هم از قلم دختر فرهیخته امام عزیز. همچنان که اشاره به تغییرها و اختلافها نشان از انصاف و تواضع این بانوی بزرگوار دارد اما یک نکته مغفول مانده است!
آن نکته این که اختلاف نظر و سلیقه امری طبیعی است و در وحدت و همدلی باید در نهایت یک نظر و سلیقه اعمال شود تا بتوان با عقلانیت، جامعه را اداره کرد وگرنه هرج و مرج حاکم میشود که پذیرفته نخواهد بود. در این میان حجت شرعی این است که گوش به فرمان ولی فقیه زمان باشیم و اگر نظری غیر از آن هم داریم با ادب لازم و رعایت شأن و جایگاه و رفاقت و تواضع مطرح کنیم نه نامه سرگشاده بی سلام و والسلام و تهدید و فتنهافروزی که در دوره فتنه از برخی سر زد!
همچنین از کجا نتیجه گرفته شده که تنها راه اثبات همدلی و وحدت بین این دو یار قدیمی که بارها از یکدیگر تجلیل کردهاند، نقض نظر شورای نگهبان است؟ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور عالی مقام معظم رهبری، جایگاه کمی در نظام دارد که باید دوباره بر کرسی ریاست جمهوری بنشید تا تکلیف خود را در برابر انقلاب و مردم انجام دهد؟ آیا بهتر نبود به همین جایگاههای عالی اکتفا میشد تا کار به این جا نمیکشید؟
در پایان از یادگار گرامی و فرزانه امام عزیزمان میپرسم آیا این نصیحت خیرخواهانه را نباید چند روز پیش مطرح میفرمودید و خطاب به برادر بزرگتان شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی نامه مینوشتید که اخوی! سر پیری و معرکه گیری؟! آیا نباید از وی میخواستید از این امر منصرف شده و کار را به جوانترها واگذارد و خوراک دوبارهای برای دشمنان فراهم نسازد که گویا در برابر نظام و رهبری ایستاده است؟ حرمت امامزاده به کیست؟ کاش آقازادهها به فکر بودند و نمیگذاشتند چنین خطایی سر بزند تا مردم کوچه و بازار نگویند حضور یک رجل هشتاد ساله، برای خدمت به مردم است یا تبرئه فتنه و فتنه گران؟ آیا نگرانی از انقلاب است یا دادگاههایی که شاید تشکیل شود و شاید به نتیجه برسد تا ملت ببینند آمران و عاملان فتنه که نه به عزاداری امام حسین علیه السلام رحم کردند نه به عکس امام، مجازات خواهند شد؟
عمر با عزت آن بانوی گرامی را از خدای متعال خواستارم
حامد عبداللهی
916/ی701/ع