مفاتیح شیخ حسن روحانی!
انتخابات 24 خرداد 92 باز هم شگفتی و بهت آفرید و ملت ایران کاری کردند که صاحب قلمان و صاحب نظران باید بنشینند در نعت و ستایش این حماسه نقدها و نظریهها بپردازند و بپرورانند تا ابعاد و پیامدهای چنین انتخاب مبارک و میمونی بیشتر روشن و مشخص شود.
در ساعات پایانی عمر دولت دهم و در آستانه تنفیذ و تحلیف منتخب ملت هستیم و عن قریب است که اعضای کابینه با معرفی رئیس جمهور و رأی اعتماد مجلس، وزارتخانهها را شناخته و به خدمت مشغول گردند.
در باب اصل انتخابات، نقد عملکرد اصولگرایان و شکستِ گران و پر هزینه آنان که نتیجه را واگذار کردند و نتوانستند نامزد اصلح را به ریاست برسانند و پیامدهای سیاسی انتخابات، سخن و زمان بسیار است که باید پس از فروکش کردن احساسات و تهاجمات جناحی بدان پرداخت. فی الجمله آن چه باید در باب انتخابات گفته می شد، همان «اشک شوق و آه حسرت» بود که گذشت.
در این مقال، فرصتی به دست آمده تا از نگاه اصولگرایی و البته شخصی و اما واقعگرایانه، بر اساس شواهد و قراینی که برای نگارنده مشهود است، چشم اندازی از حرکت رئیس جمهور منتخب و دولت آینده ترسیم شود و تحلیلی از چرایی اتفاقات آینده ارایه گردد.
موضوع از این جا مهم و قابل بحث شده که اصلاح طلبان، بیآنکه به روی خود بیاورند و ماجرای فتنه 88 را متذکر شوند، احساس میکنند پیروز این انتخابات هستند و بر اساس همین احساس است که کابینه و مردان روحانی را از آنِ خود دانسته و هر روز با پندارهای خود قنج میزنند که چنین و چنان خواهد شد! آنها بارقه امید یافتهاند که از گلیم اعتدال قبای ریاست بدوزند و به مجلس و دولت بعدی هم نظر دارند! شاهد آنان برای پیروزی در انتخابات، حمایت فتنه فرمایان از نامزد مورد نظر است!
از سوی دیگر، اصولگرایان، ناگهان، تغییر موضع داده و نیمه پر لیوان را هم دیدهاند! غافل از آن که لیوان را سر و ته گرفته و آبی نمانده که نیمه یا پر باشد!
آنان که میرفت کرسی ریاست را بربایند و دولت آینده را به ریل اصولگرایی برگردانده و از انحراف بزدایند، چنان مشغول جنگ قدرت شدند که میدان را هم واگذار کرده و اکنون تماشاگر گودی هستند که وزنهها و میلهایش را پهلوانی دیگر بلند و میکند و با لبی خندان و چشمی پر ایهام، کباده میکشد!
اصولگرایان بازنده یادشان افتاده است که این رقیب پیروز، از دسته اصولگرایان بوده و عضو و مؤسس جامعه روحانیت مبارز است! این است که با خود ذوق میکنند و هر روز از آرزوهایشان سخن میگویند!
اما واقعیت چیست؟ دکتر حسن روحانی اهل کدام دسته است و به سود کدام جریان، بازی خواهد کرد؟ حامیان و رقیبانش را چگونه خواهد برتابید و نواخت؟
مفاتیح، جمع مفتاح است به معنای کلید. مفاتیح شیخ حسن روحانی گشاینده کدام درها و قفلها خواهد بود؟ چه کسانی به دولت تدبیر و امید، دخیل بستهاند؟
برای رهیابی به واقعیت و پرهیز از تعصبهای جناحی، باید خود را در جایگاه و موقعیت رئیس جمهور دید و شرایط را سنجید. باید دید آیا او وامدار چه کسانی است و در برابر چه کسانی ضعف دارد و نقاط قوت او کدام است. با در نظر گرفتن این نکات است که میتوان مختصات رفتاری وی را حدس زد.
روحانی و اصلاح طلبان
واقعیت این است که آقای روحانی، مرز مشخص اما کمرنگی با اصلاحطلبان دارد. او با شخصیتهای اصلاحطلب، دوست است؛ اما به آنان وابسته نیست. اصلاح طلبان قصد دارند یک مانور رسانهای سیاسی و یک مانور عملیاتی سیاسی بکنند. از یک طرف در تبلیغات و رسانهها، خود را پیروز میدان نشان دهند و گذشته را به فراموشی بسپارند و از طرف دیگر بنیههای خود را برای حضور جدیتر در قدرت، تقویت کنند. این راهکار که در ظاهر طبیعی و منطقی به نظر میرسد، معنای خوبی برای روحانی نخواهد داشت. روحانی به روشنی درک میکند نباید نردبان کسانی باشد که رقیب خود او هستند. اگر اصلاح طلبان بتوانند با شرایط کافی به مصاف بیایند، مرز بین روحانی و دوستان اصلاحطلبش دیگر کمرنگ نخواهد ماند.
رئیس جمهور با به کارگیری نیروهای معتدل، مستقل و کارآمدِ جریان اصلاحطلب، هم رابطه دوستانه خود را با آنان حفظ خواهد کرد و هم میدان بازی را به اصلاح طلبان وا نخواهد گذاشت.
اصلاح طلبان ثابت کردهاند به نرخِ ساعت، سخن میگویند و با شخصیتهای کلانتر و بزرگتر هم این معامله را کردهاند. عالیجناب سرخ پوش تا عبای شکلاتی، کلیدهای خوبی برای مرور گذشته است. به کارگیری نیروهای عاقل و بیحاشیه اصلاحطلب، اعتدال و توازن بین دو جناح را نیز تضمین میکند.
روحانی هیچگاه زیر بار هزینه ارتباط با سران اصلاحطلب نخواهد رفت. رفاقت روحانی تا جایی است که دولت را حاشیهدار نکند. همین که روحانی کلمه فتنه را به کار نبَرد و فریاد بصیرت نزند و چماق 24 خرداد را بر سر دوم خردادیها نکوبد، برای چپیها کافی است که احساس آرامش و امنیت کنند. در این صورت کسی مانند آقای خاتمی، یک مشاور خوب و بیجیره و مواجب خواهد بود که بودن را بر نبودن ترجیح خواهد داد؛ اما درخواهد یافت که سهمی در مدیریت کابینه ندارد. فراموش نکنیم روحانی هرگز نگفت که اصلاحطلب است.
روحانی و اصولگرایان
روحانی هر چند روحانیتی است، اما نشان داده است دسته کلیدش قفلهای دیگری را هم باز میکند! اگر چه شاهکلید ندارد. رئیس جمهور، استقلال سیاسی خود را در کنار سیاست جناحی خود پاسداشته و همچون شیخ اکبر هاشمی، خود را بالاتر از دستهبندیهای جناحی دیده و تبعیت حزبی نداشته است.
از این رو در انتخابات، بیانیه حمایتی از سوی جامعه روحانیت صادر نشد و چراغ خاموش این تشکل، معنای سیاسی زیادی دارد. روحانی به خوبی میداند در انتخابات، رقیب اصولگرایان بود و همه تلاش کردند که رأی نیاورد.
نامزد پیروز امروز نمیتواند به پیامهای تبریک و حمایتهای یک روزه، دلخوش کند. روحانی یا باید رقبای دیروز را مانند روش اصلاحطلبان، سرکوب کند یا روش اعتدالی پیش بگیرد و جانب احتیاط را برای روز مبادا داشته باشد. اگر اصلاح طلبان، روزی روحانی را رقیب خود بیابند، هیچ اصلی را رعایت نخواهند کرد. از این رو کلیت جریان اصولگرا باید در دولت تدبیر و امید، اعتدال و کلید، محترم بماند.
این به معنای سهم دهی به جریان محافظهکار و راستی نیست؛ چه این که شخصیتهای شاخص اصولگرا هرگز جایی در کابینه نخواهند داشت؛ چون قرار است نقش افراطیون را بازی کنند! البته روحانی به خوبی میداند باید با مجلس تعامل کند، سابقه راستی خود را مخدوش نسازد، شخصیتهای سیاسی و مذهبی را از خود نرنجاند و چون شعار اعتدال سر داده است، کاری نکند که حاشیه و هزینه بیافزاید؛ پس چینش نیروها و مدیران را چنان انجام خواهد داد که طرف راست را نشوراند. روحانی حوصله کفن پوشی و تظاهرات و اعتراض را ندارد و مشی و مرام معتدل را برای عبور با سلامت از گردنهها را برگزیده است.
او حمایت ضمنی کسانی چون آیت الله مهدوی کنی را جلب خواهد کرد. فراموش نکنیم شیخ حسن، از راست برخاسته است و هرگز این سابقه را انکار نکرد و برائت نجست.
روحانی و کارگزاران
اگر منظومه فکری دکتر روحانی را میانهروی بین افراط و تفریط بدانیم و مصادیق آن را مشارکت و پایداری فرض کنیم! نقطه تقارن برای میانهروی، در کارگزاران پدیدار میشود. حزب دولتساخته کارگزاران، از مدیران تکنوکراتی تشکیل شده که چندان میل و تعصب جناحی ندارند. آنان کارگزارند و عملگرا. یک روز با راستیها دوست میشوند و چپیها را تنها میگذارند یک روز ناطق را قلم میگیرند و خاتمی را علم میکنند.
نسبت مشخصی بین شیخ حسن روحانی و شیخ اکبر هاشمی هست. او امتداد هاشمی است. از جناح راست و روحانیت برخاسته، روحانی و معمم است، با شخصیتهای متنوع نظام، رفاقت دارد، مبانی اصولگرایانه یا اصلاحطلبانه خاصی ندارد، مسئولیتهای گوناگونی داشته و سوابق انقلابی دارد، در راستای نظام و دولتها حرکت کرده و اشتباه و خطایی را در عملکرد سیاسی، متوجه خود نمیداند.
اما همه واقعیت این نیست! این طور نیست که فرض شود روحانی کپی برابر اصل رفسنجانی است. شیخ اکبر هاشمی از انتخابات اخیر، بسیار خرسند است. او گمان دارد برنده اصلی انتخابات است و تمام تدابیرش به بار نشسته و جبهه مخالف خود را به خاک مالیده و خرده حساب خود با چپیها را هم با قربانی کردن نامزدشان، تسویه کرده است! برای همین است که خندان است و دیدارهای متعددی برگزار میکند و نسبت به دولت آینده نظری دایهگونه دارد.
اما واقعیت این است که همه اینها ظاهر و آغاز ماجرا است. شخصیت شیخ حسن روحانی چنین اقتضایی ندارد. شاید قرار بود دکتر ولایتی خودش را سایه و امتداد عالیجناب نشان دهد؛ اما دکتر روحانی بسیار زیرکتر و با تدبیرتر است. او حمایت و رفاقت هاشمی را از دست نخواهد داد، اما دستش را زیر سنگ او نمیگذارد.
معامله شیخ با اصلاحطلبان و قربانی کردن عارف، درس خوبی به رئیس جمهور داده است. او چنان کارها را پیش خواهد برد که در آینده خودش به یک قطب در سپهر سیاسی ایران تبدیل شود. مرز سلایق، میان دولت تدبیر با کارگزارانیها ابتدا نزد خواص و کم کم در جامعه، علنی خواهد شد. روحانی شاید از نیروهای مختلف در دولت بهره بگیرد و نظر مشورتی بزرگان را اخذ کند؛ اما هیچگاه آدم کسی را در دستگاه خودش جا نمیزند.
مدیران و مردان روحانی، با هر گرایشی که آمده باشند، در این که نیروی صادق و خدوم روحانی باشند مشترک خواهند بود. روحانی تحمل نمیکند وزیرش زودتر از رئیس جمهور به خاتمی و هاشمی گزارش بدهد یا برنامه بگیرد. فراموش نکنیم شیخ حسن دوست صمیمی شیخ اکبر هست؛ اما برای خود پدیده نوینی است که زیر بلیط کسی نمیرود.
روحانی و رهبری
یکی از مهمترین دغدغههای هر رئیس جمهوری در ایران، تعریف رابطه با رهبری نظام است. این تعریف در قانون اساسی خلاصه نمیشود. بنیصدر با آن که فرمانده کل قوا نیز بود، جایگاه رهبری را تشریفاتی و مذهبی میدید و هیچکاره! شهید رجایی و آیت الله خامنهای رابطهای مرید و مرادی با امام داشتند و شیخ اکبر هاشمی بهرمانی، بیشتر روی رفاقت و سابقه با شخص رهبری حساب باز کرده بود و کارها را پیش میبرد. خاتمی را وادار کرده بودند که از بالا چانه زنی کند و احمدی نژاد بیشتر سکوت میکرد و گاهی قهر و بیشتر از ولایت امام عصر(عج) دم میزد تا ولایت فقیه.
اکنون نوبت شیخ حسن است. او رابطه منطقی و قانونیتری با رهبری نظام برقرار خواهد کرد. تجربه گذشته نشان داده است برای مشی اعتدالی و ساکت کردن مخالفان متنوع از هر جناحی، عمل به قانون بهترین گزینه است.
واقعیت این است که روحانی طبق قانون به جایگاه رهبری نظام، احترام خواهد گذاشت و از فرمانهای رهبری تبعیت خواهد کرد؛ چرا که میداند هیچ کاری در کشور بدون نظر مثبت معظمله به سرانجام نخواهد رسید. چه این که تجربه مدیریتی و بنیان اندیشهای ایشان، همواره بهترین راهکارها و نقشه راه را پیش روی دولت میگذارد و مخالفت با یک طرح و عمل نیز به معنای مصلحت نبودن یا ناکارآمدی آن است.
اما این تبعیت از رهبری هرگز به معنای التزام عملی و قلبی به ولایت فقیه و اطاعت از رهبری نیست! روحانی ظرفیت اجتماعی و قانونی رهبری را میشناسد و میداند با حمایت ایشان میتواند بسیاری از معضلات را حل کند و از حمایت رهبری از دولتها با خبر است.
روحانی همان کسی است که اولین بار واژه امام را در ادبیات سیاسی و انقلابی به کار برد و سابقه مبارزاتی وی در جبهه ولایت فقیه، روشن است؛ اما این همه هرگز به معنای تبعیت از رهبری با خوانش اصولگرایانه نیست. چه این که دیدیم شیخ اکبر هاشمی و خانوادهاش چه نقشی در فتنه داشتند و نامه و نسخهای متفاوت هم مینوشتند و میپیچیدند. روحانی به ارزش حمایت رهبری از دولت تدبیر و امید، اعتدال و کلید، واقف است و در مدار قانون، به رهبری نظام، انقیاد خواهد داشت.
روحانی و مردم
واقعیت این است که مردم با سلیقههای گوناگون، روحانی را به ریاست رساندند. البته رای روحانی بسیار معنا دار بود. از یک سو اصولگرایان نتوانستند خود و آرایشان را مدیریت کنند و از سوی دیگر نامزد چپیها وادار به عقب نشینی شد. اما این همه نتوانست رای دندانشکن و قاطعی را برای دکتر روحانی جمع کند. او با اختلاف اندکی به ریاست جمهور رسید و با نشان دادن کلید، سوار بر موج تحریمها شد.
روحانی اکنون در معرض قضاوت همه مردم است. کسانی که رأی ندادند، کسانی که به او رای دادند و کسانی که به انگیزههای سیاسی یا معیشتی به او رأی دادند.
مردم ایران یک روحانی کلیددار را به قدرت رساندهاند که ادعای اعتدال دارد؛ اما واقعیت دیگر این است که مجموعه واجدان شرایطی که به او رای ندادهاند، بیشتر از سبد رأی او هستند. سبدی که با هر حرکت و پرشی ممکن است ریزش داشته باشد.
از این رو دکتر روحانی ناچار است جانب احتیاط را نگهدارد. عقلانیت سیاسی به رئیس جمهور میگوید دوره اول ریاست را به دوره دوم پیوند دهد و چنان عملکند که هم، رمق رقیبان را برای دوره بعدی بکاهد و هم شوق دیگران را برای کسب رأی قاطع و فراوان جلب کند.
روحانی اگر امروز در مانورهای سیاسی و اعلام مواضع، اندکی لکنت دارد، با جلب آرای اکثریت خواهد توانست به ضرس قاطع سخن بگوید و با فریاد رسا، خود و جناحش را اثبات کند. فراموش نکنیم دکتر روحانی یک سیاستمدار هوشمند و کیّس است.
روحانی و روحانی
شخصیت سیاسی دکتر روحانی نشان داده است که اهل تعامل است. او دوستان بسیاری دارد که هم خوب است و هم بد. امروز حمایت همه دوستان به کارش میآید؛ اما جلب نظر همه دوستان محال است. رأی آوردن روحانی ادعای سخیف تقلب را به زبالهدان تاریخ ریخت و مدعیان آشوبطلب را شرمسار ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی کرد. منتخب شدن او شیخ اکبر هاشمی را که از استوانههای نظام بود، به خانواده انقلاب برگرداند و اصلاح طلبان را که گرفتار افراط بخشی از نیروهای جاهلشان بودند به آرامش نسبی رساند. اصولگرایان را هم به تدبیر بیشتر وادار کرد و به دنیا نشان داد، باز هم یک رئیس جمهور در کسوت روحانی بر کرسی ریاست قوه اجرایی کشور نشسته است.
اما واقعیت این است که لبخندهای روحانی تا کنون بیشتر برای میهمانان خارجی بوده و اخمهایش برای میزبانان داخلی. آستانه تحمل روحانی بالا نیست و به قول خودش گاه با صدای رسا(بخوانید عصبانیت) سخن میگوید. او ممکن است تحت فشار دوستان یا دشمنان، تصمیمی عجولانه بگیرد یا سکوتی ناصواب بکند.
از سوی دیگر وسوسه قدرت و توجه جهانی، بسیاری را به کام خود کشیده است و دکتر روحانی هم مستثنا نیست. دشمنی دشمنان ملت هم پایانی ندارد و تحریمها شاید به حمله و تهاجم هم بکشد.
واقعیت چیست؟ آیا شیخ حسن روحانی تاب این همه فشار را خواهد داشت؟ آیا سکان این کشتی را به تدبیر خواهد راند و لنگر را به آرامش در ساحل خواهد نشاند؟
حقیقت این است که هیچ تحلیلگری نمیتواند در نهان ذهن و نفس روحانی نفوذ کند و پیشبینی کند. راه بسیار دشوار است و تاب آوردن دشوارتر.
آیا اصولگرایان، حامی دولت آینده خواهند بود؟ آیا اصلاح طلبان از روحانی عبور خواهند کرد؟ آیا مردم باز هم به روحانی اعتماد خواهند کرد؟ خدا میداند!
حامد عبداللهی
/903/ی702/ر