۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۹
کد خبر: ۲۳۶۰۵۱
قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی در گفت‌وگو با رسا:

مرجعیت شیعه یک ظرفیت عظیم سیاسی و فرهنگی است

خبرگزاری رسا ـ هر نوع انتقادی را به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی تلقی نکنیم و باید طبیعی شماریم که به دلیل شخصیت علمی که مراجع دارند اگر جایی تخلفی نسبت به اجرای احکام اسلام مشاهده کنند، تذکر بدهند و ابراز نظر کنند.
حجت الاسلام عليرضا پيروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامي قم

در طول تاریخ معاصر و در حوزه‌های مختلف اجتماعی و در میان ادیان مختلف و فرق گوناگونی که نوعی مرجعیت فکری و اثرگذاری جمعی داشته‌اند، مهم‌ترین و اثرگذارترین جایگاه را مرجعیت شیعه عهده‌دار بوده است. مرجعیتی که توانسته زمینه اصلی انقلاب اسلامی را در عرصه سیاسی معاصر و نیز بسیاری از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تاریخ را پدید آورد. این اثرگذاری سیاسی در حالی است که در دیگر ادیان و فرق مذهبی، رهبران دینی تمایلی به تاثیر سیاسی ندارند.

 

سرویس اندیشه خبرگزاری رسا در گفت و گویی با حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی، پیرامون موضوع جایگاه مرجعیت در عرصه سیاسی کشور، به نقش مرجعیت شیعه در نسبت با حکومت اسلامی و مباحثی که در این خصوص مطرح می‌شود پرداخته است.

 

رسا - به نظر شما مرجعیت شیعه می‌تواند جایگاه رهبر سیاسی را داشته باشد؟

 

مرجعیت شیعه یک ظرفیت فرهنگی و سیاسی مهم در دوران پس از غیبت امام(عج) بوده است. بنا به روایت شریفه، در دوران غیبت امام(عج) مردم به تبعیت و مراجعهٔ به فقهای شیعه راهنمایی شده‌اند؛ برای اینکه بتوانند در فراز و فرودهای عصر غیبت، یک مشعل فروزان در راهنمایی و هدایت داشته باشند. به این معنا که مراجع شیعه، رهبران سیاسی قرار گرفتند و بعضی از رهبران سیاسی مرجع نیستند و بعضی از مراجع هم سیاسی نبودند و نیستند.

 

 

رسا - چرا مرجعیت شیعه بیشتر از رهبران سیاسی اثرگذار است؟

 

در مقایسه مرجعی که وارد عرصه سیاسی شده و فردی که داعیه رهبری دارد ولی مرجع نیست، طبیعتا ضریب نفوذ مرجعیت شیعه در جامعه اسلامی افزون‌تر بوده است؛ به دلیل بعد فقاهت این دسته از رهبران سیاسی، مرجعیت همان گونه که از اسم آن پیداست، یعنی فقهایی که قدرت استنباط از منابع دینی را دارند و آن هم افراد تراز اول از فقها هستند که چنین قابلیتی را دارند. به دلیل مرجعیت و تراز اول بودن، جامعه اسلامی و مردم، از مرجعیتی که وارد عرصه سیاسی شود، با اعتماد و اطمینان بیشتری تبعیت می‌کردند تا افراد دیگری که از این ویژگی برخوردار نبودند.

 

رسا - در جامعه غیر اسلامی، مرجعیت می‌تواند رهبری سیاسی را بر عهده داشته باشد یا خیر؟

 

می‌تواند داشته باشد؛ منتها در جامعه‌ای که اسلامی نباشد، این ویژگی که عرض کردم، وضعیت دینی و قدرت استنباط مراجع به منابع دینی برای جامعه اهمیت ندارد و چون اهمیت ندارد، این ویژگی برای مراجع در چنین جامعه‌ای مزیت محسوب نمی‌شود. این بحث منافاتی ندارد با اینکه مرجعیت دینی، مرجعیت سیاسی پیدا کند. این تابع میزان بصیرت، مدیریت و هوشمندی است که فرد در تحلیل و در موضع گیری نسبت به مسائل، از خودش نشان می‌دهد.

 

 

رسا - از چه زمانی اهمیت مرجعیت مشخص شد؟

 

نسبت به اینکه نفوذ مرجعیت از چه زمانی بوده، بین نفوذ فقهی و نفوذ سیاسی می‌توانیم تفاوت قائل شویم. نفوذ فقهی فقها از زمان شیخ مفید رضوان الله علیه که قریب به زمان غیبت کبری امام زمان(عج) بوده، آغاز شده و بعد هم نسل به نسل فقهای معظم این مسیر دشوار را دنبال کردند تا الان که فقاهت، اوج قلهٔ علوم اسلامی محسوب می‌شود. بنابراین نفوذ مرجعیت بوده و هر دوره هم گسترش پیدا کرده است. این‌گونه نبوده که قبل از فتوای میرزای شیرازی موضع گیری سیاسی از فقها مشاهده نکنیم.

 

در گذشته هم مناسبتی بوده؛ به دلیل اینکه معمولا مسئولیت‌شناسی دینی مراجع ایجاب می‌کرده به اینکه نسبت به مسائل پیرامون خود موضع گیری داشته باشند. اما این موضع گیری در زمان میرزای شیرازی شکل فراگیرتر پیدا کرد و موضوع هم موضوعی بود که مواجههٔ مستقیم با دولت انگلیس داشت و به طبع، با سلطنت داخلی که در کشور در زمان ناصر الدین شاه وجود داشت. این مسئله باعث شد که در تاریخ معاصر ایران، نمود پیدا کرد و ماندگار شد، به این وسعت که تاثیر نمایان و صریح آن هم در مواجههٔ با یک دولت به ظاهر مقتدر خارجی اتفاق افتاد؛ به نظر می‌رسد این ویژگی‌ها، موضع گیری مرحوم میرزای شیرازی را متمایز کرده است.

 


 

اما به موازات اینکه این اهمیت شناخته شد، به دلیل اینکه دول استعمارگر به ویژه انگلیس ابتدا و بعد هم روسیه و بعد از آن هم بعد جنگ جهانی دوم امریکا که یک مقدار قدرت بیشتری پیدا کرد و تحرکات استعماری سیاسی را در کشورهای دیگر از جمله ایران گسترش داد، این چند کشور عمدتا کشورهایی بودند که شروع به توسعه آفرینی و مهره چینی کردند برای اینکه بتوانند خواسته‌های خودشان را در کشورهای دیگر دنبال کنند. به همین خاطر در تربیت آخوندهای وابسته و آخوندهای درباری و جیره و مواجب بگیر، فرو گذار نمی‌کردند؛ تا جایی که می‌توانستند، سعی می‌کردند افراد مورد اعتماد به روحانیت را در تشکیلات خودشان وارد کنند و به تدریج به تشخیص مراجع آسیب بزنند و از طریق موضع گیری‌های نابه هنگام، به ساختار سیاسی جامعهٔ تشیع آسیب بزنند. این تلاشی بوده که انکار پذیر نیست. اما در حالت اول، آخوندهای وابسته و درباری تعدادشان نسبت به کل روحانیت و اهل علم، تعداد بسیار کم و قلیلی بود. با وجود اینکه دربار از این افراد حمایت می‌کرد.

 

علاوه بر این افراد، بودند افرادی وابسته به دربار تا بتوانند از طریق تظاهر به همکاری با آنان و کمک‌ها و حمایت‌های دربار مشکلات مردم را حل کنند. این نکته‌ای است که کمتر به آن توجه می‌شود. این افراد هم بودند. من نمی‌خواهم هر کس را که وابسته به رژیم بوده، تکفیر کنم. نکتهٔ مهم این است که در سطح مرجعیت، این نوع نفوذ را نتوانستند داشته باشند.

 

 

رسا - یعنی شما معتقدید که نتوانستند مردم را از مراجع جدا کنند؟

 

علاوه بر اینکه نتوانستند مردم را جدا کنند، نتوانستند مرجع وابسته تربیت کنند. یعنی مرجعی که از نظر علمی قوی است و آبرومندی اجتماعی دارد، از نظر سیاسی کاملا تابع و وابسته به نظام‌های استبدادی و استعمارگران باشد، به نظر می‌آید از این لحاظ ناکام مانده باشند.

 

به همین دلیل آن‌ها توانشان را روی نوع دوم گذاشتند؛ یعنی افرادی نفوذی را در اطراف مراجع می‌گذاشتند، برای اینکه به نوعی یا به میزانی بتوانند آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهند. خب این مسئله بوده؛ حتی در بعد از انقلاب هم این مساله استمرار داشته و این دقیقا به این دلیل بوده که از جنبهٔ مثبت حضور مراجع ضربه خوردند و طبیعتا تلاش وسیعی کردند برای اینکه این موضوع انجام دهند. تایید می‌کنم که این تلاش از جانب آن‌ها بوده، اما باز در یک ارزیابی کلان، می‌خواهم بیان کنم که اگر مجموع این اقدامات و موضع گیری‌های مراجع را در نظر بگیریم، این افراد در سیاست‌های خودشان ناکام مانده‌اند؛ ولو اینکه آسیب هم زدند. در مواقعی افراد بیشتر و در مواقعی کمتر؛ در مواردی مشخص و در مواردی نامشخص. اما در کل، مرجعیت توانسته خودش را از این فتنه محفوظ نگه دارد؛ هر چند به هر حال همچنان زمینهٔ این آسیب وجود دارد و باید بیش از پیش، مراجع معظم نسبت به این مسئله محتاطانه برخورد کنند.

 

رسا - اختلافات فکری میان مراجع موجب از بین رفتن جایگاه و کم شدن اثر مرجعیت نشد؟

 

این موضوع را تایید می‌کنم که هر چه ما کمتر شاهد اختلافات علما باشیم، طبیعتا جامعه یکدست‌تر خواهد بود و به همان مقدار که مرجعیت از جایگاه بالایی بر خوردار است و انتظار می‌رود که مردم عموم مرجعیت را مورد تکریم و احترام خودشان قرار بدهند، به همان میزان مسئولیت مراجع معظم هم افزایش پیدا می‌کند و به همان میزان هم ایجاد رخنهٔ فکری در مرجعیت در جامعه آسیب‌زاتر خواهد شد.

 

 

این یک امر انکار ناپذیری است و متاسفانه اشاره به آسیب‌های آن هم در زمان‌های دور و نزدیک شده. اما باید عرض کنم که بخشی از این اختلافات فکری و حتی سیاسی، قهری و اجتناب ناپذیر است؛ یعنی به هر حال مرجع به دلیل استقلال فکری که دارد، بر اساس فهم خودش از دین و مسائل عمل می‌کند و نباید انتظار داشت که مرجعی مقلد مرجع دیگری باشد؛ به همین خاطر توان افراد، تلاش افراد و حتی حلقه‌هایی از افراد که اطراف آن‌ها هستند، تاثیرگذارند تا افراد به نتایجی دست پیدا کنند و چون این عوامل نسبت به همه مراجع یکسان نیست، نتیجه و خروجی هم یکسان نخواهد بود. پس نباید انتظار داشت که اختلاف وجود نداشته باشد؛ اما باید تلاش کرد تا اختلافات به حداقل خودش برسد که البته راه‌هایی دارد.

 

این راه حل در بعد علمی ارتقا و دقیق‌تر شدن روش‌های استنباط است؛ علاوه بر آن، افزایش تفاهم با گفت‌وگوهای مستقیمی که میان مراجع می‌تواند صورت گیرد، به دور از حاشیه سازی و حتی در موارد کثیری به دور از منظر عموم مردم و لزوما بحث علمی، به این معنی نیست که یکی تابع دیگری شود؛ ولی باعث کم شدن اختلافات تا حد زیادی می‌شود.

 

 

رسا - با توجه به اینکه بعضی از مراجع اصلا در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کنند و بعضی از مراجع رهبری سیاسی را به عهده می‌گیرند، فکر می‌کنید ارتباط بین مسائل سیاسی و مراجع به چه صورت باید باشد؟ یعنی چقدر مراجع باید در مسائل سیاسی به خصوص در حکومت اسلامی دخالت کنند و اظهار نظر کنند و چقدر نباید وارد شوند؟

 

بنده به عنوان یک طلبه، صلاحیت این را ندارم که برای علما تعیین تکلیف کنم؛ اما به سهم کوچک خودم، آن چیزی که به ذهنم می‌آید، این است که به ویژه بعد از انقلاب اسلامی که شرایط کاملا متفاوت شده و اهمیت برافراشته بودن پرچم جمهوری اسلامی برای همهٔ عالم تشیع، تا چه برسد به هر شهروند ایرانی، تا چه برسد به علما واجب و آشکار است و کسی نمی‌تواند این را انکار کند، ظرفیتی که جامعه اسلامی در اختیار حوزه‌های علمیه قرار داده، امنیت فکری و علمی که برای آن‌ها ایجاد کرده و مواردی از این دست، بر کسی پوشیده نیست.

 

البته در نقطهٔ مقابل، مجاهدت‌های علما هم در حق جامعهٔ اسلامی نباید نادیده گرفته شود. به هر حال به این دلیل عرض می‌کنم که پذیرفته نیست که هیچ یک از علما، به ویژه مراجع، بخواهند نسبت به مسائل سیاسی بی‌تفاوت باشند؛ چه برسد به اینکه بخواهند مخالفت کنند.

 


البته هر نوع انتقادی را به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی تلقی نخواهیم کرد و باید طبیعی شمرد که به دلیل شخصیت علمی که مراجع دارند، اگر جایی تخلفی نسبت به اجرای احکام اسلام مشاهده کنند، تذکر بدهند و ابراز نظر کنند؛ لکن در جایی مرجعی معروف شود به اینکه در هیچ صحنهٔ سیاسی و در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کند یا اینکه در مسائل بین المللی مثل مسائلی که برای غزه و اسراییل پیش آمده ابراز نظر نمی‌کند، به نظر می‌آید دور از شأن مراجع معظم، به ویژه در دنیای معاصر باشد و نوعی کوتاهی در مصرف کردن آبرومندی است که خداوند به ما عطا کرده است؛ اما با فرض پذیرش اینکه، مراجع در عرصه سیاسی لازم، حضور داشته باشند.

 

 

به عبارت دیگر ما باید هر نوع انتقادی را به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی تلقی نکنیم و باید طبیعی شماریم که مراجع به دلیل شخصیت علمی که دارند، اگر جایی تخلفی نسبت به اجرای احکام اسلام مشاهده کنند، تذکر بدهند و ابراز نظر کنند. این قطعا به معنی مخالفت با نظام نبوده بلکه از روی خیرخواهی و عشق به نظام است.

 

رسا - اینجا یک نکته ظریفی پیش می‌آید و آن این است که آیا مراجع حق اعتراض و انتقاد نسبت به مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی سیاست داخلی و سیاست خارجی دارند یا اینکه باید صرفا تایید کنند؟

 

آنچه که در حاکمیت اتفاق می‌افتد، این بخش مهم و چند وجهی و گسترده است که من خلاصه‌ای از آن را بیان می‌کنم و آن اینکه بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، اتفاق مبارک و مهمی رخ داده و آن هم این‌که از بین فقهای معظم، یک فقیهی که واجد شرایط بوده، به عنوان ولی امر و ولی فقیه انتخاب شده و این بسیار صورت مسئله را متفاوت می‌کند با وقتی که قبل از انقلاب، مراجع معظم حضور داشتند و چنین انتخابی نبوده است.

 

تفاوت مهم این است که وقتی در جامعه اسلامی یکی از فقهای معظم بنا به قانون و بنا به انتخاب مردم و بنا به صلاحیت‌های علمی و اخلاقی که شارع مقدس آن را امضا کرده، به عنوان ولی امر برگزیده شد، طبیعتا از سایر مراجع معظم در عرض ایشان نمی‌توانند به موضع گیری بپردازند و در آن شأن نمی‌توانند انتظار داشته باشند که تصمیماتشان نافذ باشد و مردم و مسئولین تابع نظرات آن‌ها حرکت کنند و خودشان را با آن‌ها هماهنگ کنند.

 

این معنی‌اش آن است که جامعه یک رهبر دارد و همهٔ مردم و حتی مراجع با تمام شأنیتی که دارند، باید حافظ این جهت گیری باشند و حمایت خودشان را در پیشبرد این جهت گیری‌ها ابراز کنند. پس هم باید صیانت جامعه اسلامی حفظ شود در سایه ولایت ولی امر و هم در نقطهٔ مقابل، از نفوذ و بصیرت علمای معظم در بهبود حرکت عمومی نظام استفاده بشود.

 

 

رسا - در زمان کنونی، جریانات افراطی و تکفیری شیعه موجب تفرقه جهان اسلام شده‌اند. با توجه به اینکه مرجع شیعه در این زمینه وجود دارد، نحوه برخورد با آن باید چگونه باشد؟

 

فکر می‌کنم تا جایی که امکان دارد باید از سر تفاهم و صمیمیت با مراجع برخورد کرد. به هر حال این جنبه را باید توجه کنیم که یک مرجع شیعی در عین حال که ممکن است گرایشات سیاسی داشته باشد، ولی به هر حال در باطن خودش علاقه‌مند به اسلام است، علاقه‌مند به اهل بیت(ع) است؛ به همین خاطر عرض می‌کنم که با تکیه به این مسئله، تا حد امکان برای تفاهم تلاش کرد. چرا که اگر مرجعی نسبت به تبیین مواضع علمی شیعه در مقابل سایر فرق اسلامی اهتمام داشته باشد، مشکلی نیست؛ باید به او فرصت داد تا از طرق صحیح، مطالب علمی فرهنگ تشیع را به سایر ملل برساند؛ این اشکالی ندارد.

 

منتها یک نوع بی‌سلیقگی‌هایی گاهی در این بین اتفاق می‌افتد؛ با تعصبات بدون پشتوانه‌ای رو به رو می‌شویم که عده‌ای هم طبیعتا امتیاز و آبرومندی خودشان را در این ایجاد فاصله می‌بینند. این را باید مهار کرد؛ البته اگر که تلاش‌های پشت پرده و روی پرده در متقاعد کردن اینکه مسیر صحیح مواجهه با مخالفین شیعه باید هموار باشد و مواردی که و شکل‌هایی از این مطالب که مبدا سوء استفادهٔ تکفیری‌ها را فراهم می‌کند، اگر با همه تفاسیر اصرار بر انجام وجود داشته باشد. به دلیل مسائل امنیتی آن قهرا چاره‌ای جز برخورد محدود کننده وجود نخواهد داشت.

 


/830/403/ر

ارسال نظرات