آنالیزی از طرح تدریس نیاز محور

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، چندی است که بحث تحول در نحوه ارائه مباحث معارف اسلامی در دانشگاهها، از شیوههای مرسوم گذشته به «روش تدریش نیازمحور»، بسیاری از فرهیختگان و استادان مبرز معارف اسلامی دانشگاههای کشور را به خود مشغول داشته است.
بدیهی است که باید باب این مبحث همچنان باز باشد. آنچه در ادامه میآید ارزیابی یکی دیگر از استادان دروس معارف از طرح تدریس نیازمحور است؛ که بدون داوری، در منظر و مرآی اهل نظر قرار میگیرد.
در پی برنامهریزی جدید در نظام آموزشی گروههای معارف اسلامی دانشگاهها و تحول در نحوه ارائه دروس معارف مطابق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، مبنی بر پیشنهاد شیوهای جدید و کارآمد، «طرح تدریس نیازمحور» در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها تصویب گردید.
متعاقب آن در شهریور ماه سال جاری دورههای آموزشی توجیهی این طرح برای تعدادی از اساتید گروههای معارف اسلامی برگزار شد و نتیجه و خروجی آن، آمادگی مدرسان مجرب جهت ارائه درصدی از دروس معارف اسلامی بر اساس این طرح جدید بوده است.
در ادامه، در این مجال اندک، به تبیین، تحلیل و بررسی اجمالی طرح تدریس نیازمحور، میپردازیم.
نیازمحوری اساس آموزش
بیتردید تدریس و آموزش مستقیم بر پایه نیاز طراحی و اجرا میشود؛ بنا بر این نیازمحوری در امر آموزش، مطلبی خالی از خلل و شبهه است و اصولا معقول نیست که بر پایه عدم نیاز، آموزشی داده شود و تدریسی طرح گردد. اما مهم این است: نیازی که محور تدریس و آموزش در «طرح تدریس نیازمحور» قرار میگیرد، برای چه اشخاص و گروههایی است؟ قطعاً پاسخ این است که دانشجویان، گروه هدف و آموزشپذیر در طرح تدریس نیازمحور هستند و نیاز آنها مبنا و مناط است.
پرسش مهمتر اینکه نیاز دانشجویان را چه شخص و یا اشخاصی باید مشخص، تعیین و رصد کنند؟ آیا با صرف پرسش از شخص آموزشپذیر نیاز وی مشخص میشود؟ و آیا هر سوالی که دانشجو مطرح کرد و هر مجهولی که در ذهنش بود و هر شبههای که بر اساس شنیدهها ارائه نمود، گویای نیاز او هم هست؟ آیا مراد از نیاز دانشجو، سوالات پاسخ نداده وی است که با جوابدهی به آنها نیاز او هم جواب داده میشود؟ به عبارت دیگر آیا در تعیین و تشخیص نیاز دانشجو هدفگذاری خاصی مورد نظر نبوده و کارکرد مشخصی نباید ملاک باشد؟ آیا نیاز واقعی مقصود نبود، و پرسشهای احساسی محور طرح تدریس نیاز محور خواهد بود؟
طبیعی است که همه آموزشها باید بر اساس نیازسنجی واقعی بوده و این نیازسنجی برآیند سوالات و ابهامات موجود و پاسخدهی حقیقی به مطالبات فکری، اعتقادی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی مخاطب میباشد. بدیهی است که باید «گروهی کارشناس» به صورت دورهای، نیازهای فکری، معرفتی و اعتقادی دانشجویان را رصد و بر اساس آن، سرفصلها تنظیم و مطابق آن متونی تدوین و به امر آموزش اقدام گردد. پرواضح است که چنین فرایندی واقعاً تدریس بر پایه نیاز خواهد بود. البته در ادامه اجرای این طرح، باید هر از چند ترم تحصیلی، بر اساس شرایط و مقتضیات زمانی، نیازهای متنوع، جدید، و متفاوت دانشجویان رصد، و سرفصلهای جدید تدوین شوند.
لزوم فعالیت گروه معارف بر اساس معیارهای دانشگاهی
ناگفته پیداست که نیازمحوری در آموزش به معنای سردرگمی در محتوا و ماهیت درسی و تغییر هویتی در شیوه تدریس نیست؛ چرا که دانشگاه یک نهاد آموزشی فرهنگی است و گروه معارف اسلامی، گروه آموزشی بوده و چنانچه بخواهد به عنوان یک گروه آموزشی باقی بماند و در دانشگاه فعالیت آموزشی نماید، باید با زبان دانشگاهی و معیار یک گروه آموزشی عمل و رفتار نماید و این یعنی زبان تدریس آن، بر اساس سرفصل مصوب و بر اساس نیاز واقعی دانشجو بوده و متن درسی هم توسط اساتید ذیصلاح، تدوین و ارائه گردد. گر چه تدوین سرفصل بر اساس رصد نیاز واقعی خواهد بود و این امری مطلوب و ضروری است؛ اما به نظر میآید آنچه که در شیوه تدریس نیازمحور به عنوان طرح سوال توسط دانشجویان و پاسخ به آنها توسط استاد مطرح میشود، بیشتر شبیه فعالیتهای فوق برنامه و کارهای فرهنگی خارج از ضوابط آموزشی محض است که در جای خود میتواند بسیار مفید باشد؛ و چنانچه انعطافی در نحوه ارائه مطلب مشاهده شود، قابل مسامحه بوده و مشکلی در روند کلی کلاس، ایجاد نخواهد نمود.
لزوم مرزبندی دروس معارف اسلامی
گروه معارف اسلامی متکفل دروس مختلفی است که هر کدام رسالت خاصی را برعهده و زیر شاخههای مشخصی دارد؛ مانند گروههای: آشنایی با منابع اسلامی، مبانی نظری اسلام، اخلاق و تربیت اسلامی، تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی. آنچه در بدو امر از طرح تدریس نیازمحور به ذهن متبادر میشود، برداشته شدن مرزهای بین این گروههاست! اگر دانشجویان پیش از این موظف بودند مثلاً در درس اندیشه اسلامی، نیازها و سوالهای مرتبط با درس اندیشه را طرح نمایند و یا در درس اخلاق، سوالات و نیازهای مرتبط با آن را، پس در این صورت دیگر طرح تدریس جایگزینی به نام نیازمحور چندان لزومی ندارد! اما چنانچه در طرح تدریس نیازمحور، نیازی به حفظ مرزهای گروههای درسی زیرمجموعه گروه معارف اسلامی نباشد، روشن است که موجب هدم ساختار گروه آموزشی معارف اسلامی شده و چنین امری مورد رضایت هیچ یک از متولیان و متصدیان این امر نخواهد بود.
بر این اساس به نظر میآید که باید یک کلاس فوق برنامه با قابلیت و ظرفیت سوالات مختلف عقیدتی، سیاسی، اجتماعی تشکیل شود تا دانشجویان جواب شبهات و سوالات خود را بگیرند.
«شبههزدایی» یا «سوال محوری»؟!
تردیدی نیست که کلاسهای دروس معارف اسلامی و اساتید آن رسالتی چند وجهی داشته و در کنار تدریس سرفصلهای درسی خود ـ که هدف راقی این گروهها را مد نظر و برآورده میکنند ـ وظیفه رفع شبهات روزمره و حفظ آرامش معرفتی، اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی دانشجویان را بر عهده دارند. بنابراین چنانچه هدف در طرح تدریس نیازمحور پرداختن به شبهات و سوالاتی باشد که باور و معرفت دینی و اعتقادی دانشجویان را نشانه رفته و آرامش فکری آنها را سلب کرده و ذهن آنان را درگیر نموده، مبرهن است که پرداختن به این پرسشها مسکّنی برای ایجاد آرامش بوده تا در ادامه تدریس دقیق سرفصلها امکانپذیر باشد؛ بنابراین لازم است بخشی از وقت کلاس به رفع ابهامات و پاسخ به سوالات و حل شبهات مطرح در ذهن دانشجویان اختصاص یابد. مثلا مناسب است که از هر جلسه 1.5 ساعته، نیم ساعت آن برای پاسخ به شبهات و پرسشهای دانشجویان در نظر گرفته شود. بنابراین چنین روشی هم نظم گروه معارف اسلامی و تدریس سرفصلها را مختل نکرده و هم به کارکردی شبیه طرح تدریس نیازمحور خواهد رسید. البته این شبههزدایی میتواند در قالب کنفرانس هم باشد و اختصاص امتیازی آموزشی برای آن نیز مفید خواهد بود.
پس باید دانست که طرح تدریس نیازمحور نباید به «طرح سوال محور» تقلیل یابد؛[4] بلکه استاد بسته به شرایط، میتواند شبهات و سوالات دانشجویان را تنظیم و به هر کدام که مناسب میداند و اقتضای جوً کلاس است، بپردازد.
اختصاص جایگاه و افرادی برای پاسخگویی
اگر دغدغهای که باعث روی آوری به طرح تدریس نیازمحور شده، این است که دانشجویان باید بتوانند متعاقب اجرای این طرح سوالات خود را بیدغدغه مطرح کنند و به جای یادگیری مطالب دیکته شده، آنچه خود لازم دانسته و فکر و جان آنان مشغول داشته فراگیرند، این یک امر متعالی و نظر صائبی است؛ اما باید در این رابطه به چند نکته توجه کرد:
اولا؛ باید نیازها و سوالات را «گروهی کارشناس» رصد کرده، سنجیده و به صورت دورهای سرفصل، پیشنهاد کند؛
ثانیا؛ نباید این مسئله به چندگانگی در امر آموزش دروس معارف اسلامی منجر شده و گروه معارف اسلامی را از کارکرد اصلی آموزشی ـ دانشگاهی خود جدا کند؛ بلکه باید مجموعه نهاد در دانشگاهها با کمک اساتید مبرز گروههای معارف اسلامی، به تشکیل کانونهای علمی همت گماشته و کلاسهای فوق برنامه علمی، فرهنگی، اجتماعی برگزار نموده تا دانشجویان با مراجعه و طرح سوالات و نیازهای واقعی خود به بحث نشسته و در نهایت پاسخ خود را دریابند. پرواضح است که صلاحیت علمی اساتید برنامههای فوقالعاده و کانونهای علمی، باید فراتر از دیگر اساتیدی باشند که در یک یا دو درس خاص مجوز دارند، تا امکان پاسخگویی همه جانبه به نیازهای متنوع و متفاوت دانشجویان را داشته باشند.
لزوم تأمل در دیگر طرحهای جایگزین
برای تحقق این امر و تشکیل کانونهای علمی، فرهنگی و برنامههای فوقالعاده علمی، معرفتی و فرهنگی نهاد در دانشگاهها، که البته همگام و در کنار تدریس گروههای معارف اسلامی انجام وظیفه خواهد نمود، باید طرحهای جایگزین را نیز گسترش داد؛ مثلا آنچه تحت عنوان «طرح ضیافت اندیشه» اجرا میشد، میتواند یکی از همین طرحها باشد که بیشتر به نیازهای فکری و پرسشی دانشجویان توجه دارد. البته لازم است علاوه بر پر بارتر نمودن و گسترش «طرح ضیافت اندیشه» به همه دانشگاهها و مراکز علمی و آموزشی، آن را از محدوده زمانی ماه مبارک رمضان خارج و در بازههای زمانی بیشتری اجرا کرد./998/د101/ب6
منبع: ماهنامه معارف