۲۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۸
کد خبر: ۲۵۴۷۰۸
تأملی در رفتارهای توحش‌آمیز حاکمان عربستان امروز

تمدن نفتی!

خبرگزاری رسا ـ رویکردهای امروز عربستان به خصوص با روی کار آمدن عده‌ای جوان تازه به دوران رسیده، عقبه‌ای تاریخی دارد که باید آن را در بنیان‌های تاریخی این کشور و فقر تمدنی و نبودن «اسباب بزرگی» در این جریان دانست؛ آری؛ برای بزرگی کردن باید «اسباب»ش را فراهم کرد و الا با قلدری و گردن کشی و حمله و تعرض و جنایت، احدی به بزرگی نرسیده است.
تمدن نفتي!

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا موضوع حمله ددمنشانه عربستان به یمن و آتش بازی نابخردانه‌ای که مشتی تازه به دوران رسیده در این کشور به پا کرده‌اند در کنار واقعه تلخ و تأسف برانگیز تعرض دو پلیس خبیث این کشور به دو نوجوان ایرانی که زائر خانه خدا بوده‌اند، این روزها توجه و تمرکز افکار عمومی را به خصوص در ایران عزیز اسلامی به سوی خود جلب کرده است.

 

در متن و پیرامون این دو واقعه، نقد و تحلیل‌های بسیار و گمانه زنی‌های فراوانی در باب علت این رویکردهای نادرست در محافل مختلف سیاسی و اجتماعی و حتی شبکه‌های مجازی و افکار عمومی مطرح می‌شود.

 

از جبران شکست پیشین در یمن تا مانع تراشی در برابر نقش آفرینی ایران

 

اینکه عربستان با حمله به یمن تلاش کرده است حقارت ناشی از زبونی و خالی از اعراب بودنش در وقایع اخیر یمن را جبران کند و یا در برابر حضور موثر ایران در منطقه، خللی ایجاد نماید و نیز در واقعه تلخ تعرض دو پلیس این کشور به دو نوجوان ایرانی نیز سخن از کاری برنامه ریزی شده در جهت دو قطبی سازی منطقه و ایجاد جنگ فرقه‌ای و نیز توهین آشکار به هویت ایرانی و جریحه دار نمودن مغرضانه و برنامه ریزی شده احساسات ایرانی‌ها و در ادامه، خالی شده عرصه حج از حضور شیعیان و... و تبعات و نتایج بعدی این وضعیت است که البته درباره میزان دقیق بودن هر یک از این موارد می‌توان به بحث نشست.

 

 

فقر تمدنی؛ عامل اصلی عقده حقارت حاکمان عربستان

 

اما نگارنده بر آن است که این رویکرد عربستان به خصوص با روی کار آمدن عده‌ای جوان تازه به دوران رسیده بی تجربه، متکبر و در عین حال ابله، دلیل ریشه‌ای و عقبه‌ای تاریخی دارد که باید آن را در بنیان‌های تاریخی این کشور و فقر تمدنی و نبودن «اسباب بزرگی» در این جریان دانست؛ آری؛ برای بزرگی کردن باید «اسباب» ش را فراهم کرد و الا با قلدری و گردن کشی و حمله و تعرض و جنایت، احدی به بزرگی نرسیده است و در طول تاریخ، هرگز هیچ تمدنی با این رفتارهای دنائت آمیز و گویا و جویای عقب افتادگی، پدیدار و ماندگار نشده است.

 

حقیقت آن است که مرور تاریخ عربستان و البته در قیاس وضعیت آن با مراکز تمدنی بزرگ اطراف آن و از جمله مهم‌ترین‌ها یعنی ایران و عثمانی و مصر، خود می‌تواند گویای بسیاری از نکات در جهت بازشناسی علت العلل بروز عقده حقارت حاکمیت عربستان خاصه در این دوران، باشد.

 

عربستان هرگز نتوانست تبدیل به یک مرکزیت تمدنی حتی پس از ظهور اسلام در منطقه شود و این جماعت حتی نتوانست از حقیقت ناب و تابناک اسلام و مرکزیت مکه و سایر مناطق مهم اسلامی نیز در این جهت، استفاده‌ای درخور برد.

 

 

از هزار و یک شب بغداد تا کهن باستان ایران؛ از مصر بزرگ تا امپراطوری عثمانی؛ خار چشم عربستان

 

اگر بغداد به «هزار و یک شب» گنجینه‌های سترگ باستانی و هویت هزاره‌ای خویش می‌نازد و مصر به وجه تمدنی پرآوازه و توریسم مبتنی بر فرهنگ و غنای کهن خویش مفتخر است، اگر عثمانی حتی در امتداد نحیف ترکیه امروزی همچنان بر اندیشه و آرزوی تجدید حیات قدرت امپراطوری گذشته‌اش مشغول است و بالاخره اگر ایران اسلامی بر عظمت چندین هزار ساله کهنْ باستان خویش که در تنیدگی غیر قابل انفکاکش با اسلام، به مجد و بزرگی منحصربه فردی رسیده است و اینک دیگر اسلام و ایران، در پرتو فرهنگ غنی و باشکوه یگانه پرستی ایرانیان ایزدخواه، کاملا ممزوج و هم افزا و همپوشانند، می‌بالد، عربستان به چه ببالد و فخر فروشد؟ به تمدن نفتی‌اش؟ به نفت؟

 

آری؛ این عقده کوچکی نیست و حقارتی نه آنچنان که بتوان ندیده‌اش گرفت و به سادگی از کنار آن گذشت.

 

در این میانه اما مرور دقیق تر تاریخ و تحلیل ابعاد مختلف فراز و فرودهای عربستان و سیر تطوری که این جماعت حکام ناکام را به اینجا کشانده و رسانده و بی تردید رخدادهای روزهای اخیز نیز از همین آبشخور، نشأت می‌گیرند می‌تواند برای فهم هرچه بهتر موقعیت کنونی اینان خاصه در جهان اسلام و منطقه مفید باشد.

 

 

آری؛ ظهور اسلام فرصتی ایجاد کرد تا جزیره‌العرب آوازه‌ای در جهان معاصر خود پیدا کند و با گسترش اسلام به سرزمین‌های اطراف، به ایفای نقشی نامانوس با هویت تاریخی خود بپردازد. این نقش همه از برکت اسلام و در سایه شخصیت پیامبر بزرگ رحمت (ص) ممکن شد. با گذشت سال‌هایی اندک، مرکزیت جزیره‌العرب در حوزه جهان اسلام از بین رفت و این محدوده جغرافیایی مانند گذشته، به محاق رفت و در حاشیه قرار گرفت. مرکزیت قدرت و خلافت به کوفه، بغداد، شام و عثمانی انتقال یافت و کشورهایی همچون ایران و مصر نقش دیرینه تمدن‌سازی و تاثیرگذاری بر جهان پیرامون خود را این‌بار در پرتو اسلام، بازیافتند.

 

عناصر و مولفه‌های تمدنی در جامعه عربستان بسیار کمرنگ‌تر از آن بود که بتواند رهبری و مرکزیت جهان اسلام را برای خود حفظ کند و خروج قدرت و مرکزیت از این جامعه، به‌صورت طبیعی صورت پذیرفت. تمدن‌سازی، ظرفیت‌هایی طلب می‌کرد که در سرزمین عربستان کمتر نشانی از آن می‌توان یافت. اسلام تمدن بزرگی را بنا نهاد، اما سهم جزیره‌العرب (در طی قرون) در این تمدن به چه میزان است؟

 

اگر سهم ایران، بین‌النهرین، شامات، مصر، آسیای صغیر، مغرب عربی و حتی اندلس و ماوراءالنهر را احصا کنیم، خواهیم دید آنچه به‌نام تمدن اسلامی شناخته می‌شود، در خارج از عربستان کنونی شکل گرفته و رشد یافته است. شاید اگر حرمین شریفین و بقاع متبرکه ائمه هدی در این سرزمین قرار نداشت و فریضه حج هرسال مردمان بی‌شماری را بدین سرزمین روان نمی‌کرد، به‌سختی ممکن بود سراغی از این سرزمین در تاریخ گرفت. البته سرزمین یمن را باید به‌صورتی جدا در نظر داشت که واجد میراث تمدنی کهن است و تاریخ خاص خود را دارد.

 

تلاشی نفتی و البته فاجعه‌آمیز برای خروج عربستان از انزوا

 

تلاش برای خروج از انزوا و ورود به متن جهان اسلام و ایفای نقش در آن، در دهه‌های اولیه قرن حاضر (هجری شمسی) اتفاق افتاد که طی آن سرزمین عربستان کنونی شکل گرفت و متحد شد و به‌سان یک دولت به معنای مدرن آن، پا به عرصه وجود گذاشت. بررسی این موضوع بدان جهت اهمیت دارد که در حال حاضر این کشور نقش‌آفرین شده، به‌خصوص که بسیاری از فجایعی که دامن‌گیر جهان اسلام شده، ناشی از همین ایفای نقش است.

 

 


«شریف حسین» که در آستانه قرن 14 هجری شمسی بر حجاز حکومت داشته و خیال خلیفه‌شدن در سر می‌پروراند، از حکومت ایران خواسته بود تا از خلافت او حمایت کند. دولت ایران طی پیامی شفاها (از طریق اعزام منتخب‌الدوله) اعلام کرده بود با وجود اینکه در این امر مخالفتی ندارد، اما از دخالت در این امر خودداری می‌کند.

 

وی با حمله سعودیان وهابی، حکومت از کف داد، هر چند پیش از آن با مدیریت انگلیس، پسران وی بر اردن و عراق حاکم شده بودند. ملک عبدالعزیز، با یکپارچه‌سازی این سرزمین «پادشاهی حجاز، سلطان‌نشین نجد و ملحقات» را تشکیل داده و بر آن تسلط یافت. شاید بتوان این را طلیعه تلاش «حاشیه» برای ورود به «متن» و درواقع شورش حاشیه علیه متن نامید.

 

و آنگاه تمدن نفتی؛ دستاورد و کهن الگوی عربستان پیشرفته!

 

حکومت سعودی بر سرزمین نجد و حجاز تسلط یافت و با کشف نفت در این کشور و سرازیرشدن درآمدهای نفتی به آن، دولت سعودی تلاشی را برای خروج از حاشیه و ورود به متن جهان اسلام آغاز کرد. دردست‌داشتن حرمین شریفین و درآمدهای نفتی، سرمایه‌ای برای ایجاد جایگاهی برای این کشور در جهان اسلام بود، اما تلاش برای بازگشت و محوریت‌یافتن در جهان اسلام، هزینه‌های سنگینی بر مسلمانان تحمیل کرده است.

 

این حکومت راهکار ایجاد مراکز آموزش دینی و مساجد در میان جمعیت‌های فقیر در کشورهای اسلامی برای ایجاد همفکران و متحدانی در جهان اسلام را در پیش گرفت.

 

 

یکی از علل مهم وضعیت بی‌ثبات امروز در بخش عمده‌ای از جهان اسلام را می‌توان پیامد تلاش عربستان برای ایفای نقش محوری در جهان اسلام دانست. نقشی که این کشور ظرفیت و توانایی ایفای آن به شیوه‌ای صحیح را ندارد. به نظر می‌رسد این شیوه قابلیت تداوم ندارد و با وجود شرایط بی‌ثبات موجود در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، جهان اسلام مجددا ساختار خود را بازسازی خواهد کرد و مراکز تمدنی- فرهنگی، نقش محوری در جهان اسلام را بازخواهند یافت.

 

در این میانه اما تردیدی نیست که حساب ملت عربستان از حاکمان ظالم و جنابتکار آن جداست و بی هیچ تردیدی در آینده نه چندان دور، این ملت عرب نیز در کنار سایر ملتهای منطقه خواهد توانست نقش خود را در جهان اسلام به درستی و حقیقت، ایفا نماید.

 

پی‌نوشت:

بخشی از متن فوق برگرفته از مقاله‌ای تحقیقی اثر کارشناس و پژوهشگر محترم جناب آقای علی محقق است.

 

/704/830/م

ارسال نظرات