۰۲ تير ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۴
کد خبر: ۲۶۹۳۹۸
سلسه مباحث سبک زندگی اسلامی؛

مقایسه تطبیقی ازدواج در آیین اسلام و مسیحیت

خبرگزاری رسا ـ فلسفه اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات اسلام، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است و از این روی ازدواج در اسلام تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و زمینه سلامت و تعالی وی را فراهم کند.
ازدواج

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعه فراگیر و بررسی آن در محمل‌های گوناگون است. شناخت همه جانبه و کشف فلسفه ازدواج نیز میسّر نمی‌شود مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حائز اهمیت این تطبیق، مقایسه ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت می‌پردازد و در آخر یافته‌های حاصل را مورد مقایسه قرار می دهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از این که هر دو آیین تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده می‌دانند با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است در حالی که در دین مبین اسلام تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود بوده و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمی‌شود، بلکه این ازدواج است که زمینه ساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.

 

مقدمه

کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقت طلبان است بلکه در ارائه حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بی‌بدیل و بی همتا است. یکی از روش‌های قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسه دو سوی موضوعات است. آن‌گاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار می‌دهد و استفهام معرفتی ارائه می‌کند همین شیوه از بصیرت آفرینی را به کار می گیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»، هم‌چنان که با مقایسه نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار؛ «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان می‌آموزد و در پرتو تطابق و تناظر حوزه‌های ناگشوده معرفت را به روی انسان‌ها می گشاید.

مطالعه تطبیقی در کنار دیگر روش‌های مطالعه از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یک پدیده و بررسی یک مسأله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم و هر دو را به سطحی‌نگری مبتلا کرده و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق می‌انجامد، لیکن مطالعه مقایسه‌ای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه، فراروی وی می‌گشاید.

نوشتار حاضر نیز با بهره‌گیری از روش تطبیقی به مقایسه پدیده‌ای بزرگ و برجسته در زندگی انسان یعنی ازدواج در دو دین الهی و آسمانی اسلام و مسیحیت می‌پردازد.

 

تبیین مسأله

چنان که واضح است، اسلام و مسیحیت[1] دو دین برجسته الهی و آسمانی بوده و هر دو مدعی اصلاح و تربیت بشر و هدایت انسان به سمت کمال و تعالی هستند و ازدواج نیز یکی از عوامل و شاید برجسته‌ترین و مؤثرترین عامل در رهسپاری انسان به سوی کمال و تعالی است. لذا این دو آیین آسمانی باید در این مورد سخنی و پیامی برای رهروان خود داشته باشند تا از رهگذر ازدواج صحیح و مناسب، مسیر ترقی و کمال را به روی پیروان خود بگشایند؛ چرا که نمی‌توان دین و مسلکی را یافت که در مورد مؤثرترین عامل سعادت و کمال آدمی، حرف و سخنی نداشته باشد.

از این جهت، برای آشنایی همه جانبه با اهداف، جایگاه و فلسفه ازدواج، بهترین محمل، مقایسه و مطالعه تطبیقی این دو آیین آسمانی است. برخی از سؤالات مطرح شده در مقام تطبیق، به قرار ذیل است:

1- آیا هر دو دین اسلام و مسیحیت به یک اندازه به ازدواج اهمیت می‌دهند؟

2 - آیا هر دو دین از یک دیدگاه به ازدواج نگاه می‌کنند و از آن یک تعریف و جایگاه ارائه می‌دهند؟

3- آیا هر دو دین بر اساس یک راهکار از این عامل برای سعادت بهره می‌گیرند؟

4- آیا هر یک با هدفی خاص به ازدواج روی می‌آورند و هدف مخصوص خویش را تعقیب می‌کنند یا اهداف یکسان و مشترک دارند؟

5- آیا وظایف و کارکردهایی که برای ازدواج بیان می‌شود و از آن انتظار می‌رود، در هر دو دین اسلام و مسیحیت یکسان است یا تفاوت دارد؟

 

تعیین دامنه بحث در محدوده تطبیق و مقایسه

اسلام و مسیحیت همانند دیگر ادیان الهی مجموعه‌ای متشکل از عقاید، معارف، احکام و مقرّرات هستند، افزون بر این هر یک از بخش‌های فوق خود از قلمرویی وسیع برخوردارند. از آن‌جا که نوشتار حاضر در صدد انجام یک تحقیق مقایسه‌ای است در ابتدا باید معین شود که در موضوع مورد بحث چه بخشی از مباحث ازدواج در اسلام و مسیحیت با هم مقایسه می‌شوند؛ زیرا ازدواج یک موضوع چند بخشی است و باید محدوده مقایسه در ذیل بحث مشخص شود:

آیا احکام ازدواج در این دو دین بررسی می‌شود؟ کدام بخش از احکام؟ احکام عقد یا طلاق و... یا مبانی اعتقادی این دو دین در مورد ازدواج مورد مقایسه قرار می‌گیرد؟ روشن است که تا محدوده مقایسه معین نشود یا مقایسه‌ای اصلاً صورت نمی‌پذیرد و اگر هم ممکن گردد، ثمره علمی در پی نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشکل منتهی نخواهد شد.

در این نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن کریم، احادیث و روایات اولیای دین بوده و مقصود از مسیحیت، کتاب مقدس و برداشت‌های مستند به این کتاب است. لذا در بحث حاضر به مشترکات مسلمانان توجه می‌شود و کمتر به اختلاف مذاهب پرداخته می‌شود، همان گونه که در مسیحیت نیز به پراکندگی مذاهب و فرق آن توجهی نکرده و به مشترکات پرداخته می‌شود و در صورت اختلاف با مذهبی خاص، موضوع اختلاف به طور دقیق بیان می‌شود.

در این جا محور اصلی مقایسه «ازدواج» در اسلام و مسیحیت است که مبتنی بر سه بحث ذیل است:

1- علل و فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

2- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت

3- اهداف ازدواج در اسلام و مسیحیت

در ابتدا توصیف ازدواج در سه محور فوق از دیدگاه اسلام و سپس همان سه محور از دیدگاه مسیحیت مورد بررسی قرار می‌گیرد و سرانجام در مقام تطبیق به محورهای ذیل پرداخته می شود: تفحص نقاط و وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده، جستجوی موارد و نقاط تفاوت اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده و ریشه‌یابی موارد سازگار و خلاف اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور فوق براساس مبانی اعتقادی، زمینه‌های تاریخی ادله، روش‌ها و لوازم آن در اسلام و مسیحیت.

 

ازدواج در اسلام

الف- فلسفه ازدواج در اسلام

از دیدگاه اسلام ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است. این پیمان و قرارداد افزون بر این که از استحکام خاص برخوردار است؛ «میثاقاً غلیظاً»، دارای یک ارزش و منزلت الهی و خدایی ویژه بوده و در سطح دیگر قراردادهای اجتماعی قرار نمی‌گیرد تا صرفاً از قواعد عمومی آن قراردادها پیروی کند.

شاید بتوان گفت در آیین اسلام ازدواج قوی‌ترین پیمان و مقدس‌ترین قرارداد است که آدمی با اعتماد به آن، والدین و خواهر و برادر خود را رها کرده و راضی می‌شود با فردی که شناخت زیادی از وی ندارد هم‌پیمان شود و همه دارایی خود را با او به مشارکت گذارد. گویا به همین جهت است که در روایات از این قرارداد به «قلاده» تعبیر شده و هشدار داده شده است که متوجه باشید عنان اختیار خود را به دست چه کسی می‌دهید و چه کسی را کنار خود قرار می‌دهید و شریک مال و دین و اسرار خویش می‌سازید.

اینک باید دید که اسلام این پیمان استوار را به چه قصدی پی می‌ریزد و بر آن اهتمام می‌ورزد؟ لیکن قبل از بیان علل و فلسفه ازدواج، ذکر یک نکته ضروری است و آن تفاوت «فلسفه و چرایی» با «هدف یا اهداف» است که این دو چگونه در این بحث از یکدیگر تفکیک شده‌اند؟ مقصود از هدف، وضعیت مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده و برای تحقق آن تلاش می‌شود ولی در «علت یا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثیر اراده انسانی در تحقق آن هیچ نقشی ندارد؛ یعنی علت وقوع یک پدیده می‌تواند عاملی غیرانسانی باشد ولی اهداف همیشه با اراده نیرویی انسانی و هدفدار محقق می‌شود. در این نوشتار نیز اهداف ازدواج با تلاش انسان‌هایی که ازدواج کرده‌اند فراهم می شود و باید این چنین باشد در حالی که وقتی از علل تشریع ازدواج سخن گفته می‌شود توجهی به اراده انسانی در تأمین آنها نمی‌شود؛ به عنوان مثال چه بخواهیم و چه نخواهیم فلسفه ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و تأمین آرامش است.

تشریع ازدواج و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیراساسی برخوردار است. بر این اساس می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم کرد:

 

1- علت اساسی تشریع ازدواج

علت اساسی تشریع ازدواج پاسخ به ندای فطرت و نیازهای روحی، روانی، جسمی و طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام از زیرساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده نیازهای فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود.

فلسفه اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات اسلام، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را فراهم کند، لذا افرادی که از ازدواج روی می‌گردانند در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت می‌کنند با دشواری و مشکلات فراوان مواجه می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده تکامل و رشد خارج می‌شوند.

 

2- علل فرعی تشریع ازدواج

 

2-1- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان

از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام تأمین آرامش و سکون است. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...؛ از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن ها آرامش بیابید»، این آرامش از آن جا ناشی می شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی و نشاط و پرورش هم هستند.

 

2-2- حفظ نوع بشر

از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع است، این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد و فرزند داشتن را مایه برکت می‌داند.

 

2-3- حفظ دین

ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، کژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد.

گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: «کسی که ازدواج کند نیمی از دین خود را حفظ کرده است»، یا در سخنی نورانی و نغز پیامبر رحمت(ص) می‌فرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند».

 

2-4- رشد شخصیت و احساس مسؤولیت اجتماعی

مسؤولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه رشد اجتماعی از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند.

ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه شخصیت انسان است. اگر راهی غیر از ازدواج برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌کرد، این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود.

 

ب- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام

1- محبوبیت ازدواج نزد خداوند

ازدواج از منظر اسلام بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب، چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده شده و مانند هر عمل مستحب دیگر بر انجام آن ثواب و پاداش دنیوی و اخروی مترتب می‌شود؛ چرا که مورد طلب و درخواست الهی واقع شده است: «وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم».

هر عملی که مورد درخواست اولیای دین واقع شود نشان از فضیلت و رجحان آن عمل در دیدگاه اولیای دین داشته و از مطلوبیت ذاتی آن عمل حکایت می‌کند. لذا در منظر اسلام ازدواج عملی مطلوب درگاه الهی و مستحب مؤکد شمرده می‌شود و انجام دهنده آن مستحق ثواب و پاداش الهی است.

 

2- ازدواج؛ پیمانی مقدس

در حالی که برای بیان اهمیت ازدواج مطلوبیت ذاتی و الزام مستحبی آن در اسلام کفایت می‌کند اما قداست ویژه آن در بارگاه الهی خود شاهد دیگری بر این اهمیت و جایگاه خاص است. به بیان دیگر افزون بر الزام الهی در ازدواج که خود به صورت غیرمستقیم از اهمیت ازدواج حکایت می‌کند در برابر برخی مکاتب و مذاهب که با نگاهی حیوانی، دنیوی و فروافتاده به ازدواج می‌نگرند و فضیلت انسانی را در ترک ازدواج می‌جویند، اسلام برای ازدواج جایگاهی قدسی قائل است.

اسلام ازدواج را از مجموعه رفتارهای برخاسته از شهوت و تمایلات حیوانی خارج و در پایگاه قدسی خاص آن را معرکه فضیلت‌جویی معرفی می‌کند و به انسان ها نیز توصیه امر می کند که فضائل را در این وادی جستجو کنند. لذا ازدواج را موجب آبادانی خانه‌ها می داند و می‌فرماید: هیچ چیزی نزد خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که با ازدواج آباد می‌شود نیست؛«ما من شیء احب الی الله من بیت یعمر بالنکاح».

افزون بر روش‌های فوق اسلام در مقام بیان اهمیت ازدواج از دریچه‌های مختلف به آن نگاه می‌کند و بر اساس نقشی که برای ازدواج قائل است، اهمیت و جایگاه آن را گوشزد می‌کند. بنابراین بر پایه نقش‌هایی که اسلام برای ازدواج در نظر گرفته اهمیت ازدواج مشخص می‌شود.

 

3- ازدواج؛ فضیلت‌بخش عبادت‌ها و اعمال

در اسلام افزون بر این که ازدواج خود عملی ارزشمند و مورد پسند خداوند تلقی می‌شود، بلکه موجب ارزشمندی دیگر اعمال و به خصوص عبادات افراد نیز خواهد شد؛ یعنی ازدواج سبب می‌شود عبادت فرد متأهل از فضیلت برتری نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد. این برتری گاه بدان مرتبه می‌رسد که هفتاد رکعت نماز انسان مجرد نمی‌تواند با دو رکعت نماز انسان متأهل برابری کند؛ «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعة یصلیها اعزب» و حتی اگر فرد مجرد تمام شب ها به نماز و روزها را به روزه مشغول باشد باز هم نمی‌تواند در فضیلت با دو رکعت نماز شخص متأهل هم ترازی کند؛ «الرکعتان یصلیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله، و یصوم نهاره...»، در برخی تعابیر شخص متأهلی که خوابیده است فقط به عنوان این که متأهل است بر انسان مجردی که روزه دار و نمازگزار است برتری دارد، «المتزوج النائم افضل من الصائم القائم العزب».

 

4- ازدواج؛ مایه برکت و موجب خیر

از جمله تعابیر رسا و نغز اسلام در بیان اهمیت ازدواج همانا بیان ثمرات و فواید مادی و معنوی مترتب بر آن است. با این روش هم جایگاه ازدواج را نزد خداوند بیان کرده و هم انسان‌ها را به انجام آن ترغیب می‌کند. بر همین اساس در مکتب اسلام ازدواج مایه فزونی رزق و روزی و سبب زیادی ثروت و موجب به تأخیر افتادن مرگ و بلندی عمر معرفی شده و در روایات نیز آمده که به هنگام ازدواج ابواب آسمان گشوده و رحمت الهی به زمین فرو می‌ریزد.

 

5- ازدواج؛ سیره عملی انبیا و اولیای دین

همان گونه که در بین انسان‌ها مرسوم است از جمله راه‌های نشان دادن اهمیت یک عمل و ترغیب مردم به انجام آن به عنوان یک الگوی اجتماعی، انجام آن عمل توسط انسان‌های برجسته و شاخص آن جامعه همانند معلمان، مربیان، متولیان و حاکمان است. در این‌جا هم اسلام برای بیان جایگاه ازدواج و ترغیب مردم به آن اعلام می‌کند که ازدواج سیره و روش اولیا و انبیا است. اگر شما می‌خواهید در زمره ائمه هدی و حضرات معصومین(ع) باشید پس همانند آنها عمل کرده و به آنها تأسی کنید.

از این رو در دین اسلام پیامبر به مسلمانان گوشزد می‌کند که اگر دوست دارید پیرو سنت و مرام من باشید ازدواج کنید و توجه داشته باشید که اگر از ازدواج روی گردانید نمی‌توانید از پیروان آیین من باشید: «فان التزویج سنة رسول الله(ص) فانه کان یقول من کان یحب ان یتبع سنتی فان من سنتی التزویج» و در کلامی دیگر با صراحت بیشتر ازدواج را سنت خویش قرار داده و ترک آن را خروج از دایره سنت نبوی می داند: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی»، در برخی تعابیر این اهتمام آن قدر شدت پیدا می‌کند که پیامبر خدا می‌فرماید: «هر که می خواهد بر فطرت من (دین فطری) باشد باید طبق سنت من رفتار کند و یکی از سنت‌های من نیز ازدواج است». گویا ازدواج نکردن برابر با خروج از فطرت و دین رسول خاتم(ص) است.

 

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام در پرتو تشریع ازدواج اهداف و انتظاراتی را تعقیب کرده و از مزدوجین نیز توقع و انتظار دارد تا این اهداف را فراهم کنند. به بیان دیگر در اسلام افزون بر این که ازدواج به خودی خود می‌تواند هدف قرار بگیرد و به تعبیری مطلوبیت ذاتی دارد، از مطلوبیت غیری نیز برخوردار است و برای رسیدن به اهدافی خاص مورد ترغیب و تشویق قرارگرفته و اسلام از مردان و زنانی که با هم پیمان همسری می‌بندند می‌خواهد در مسیر این پیمان الهی و آسمانی، به این مقاصد و اهداف لباس تحقق بپوشانند.

از دیدگاه اسلام با فراهم آمدن این اهداف هم زمینه شکوفایی توان نهفته و استعداد بالقوه در نهاد انسان مهیا می‌شود و هم ذخیره‌ای گران و سرمایه‌ای بی‌پایان و جاودان مانند تربیت نسل پاک و فرزند صالح به بشریت ارزانی می‌شود.

لذا اگر ازدواجی به اهداف بیان شده نرسد یا مسلمانان مزدوج، این اهداف را فراهم نیاورند نه تنها زمینه شکوفایی استعداد به ودیعه نهاده را تباه کرده‌اند بلکه سرمایه‌ای جاودان را برباد داده اند در حالی که اسلام به هیچ یک از این دو خسران رضایت نمی‌دهد.

بر این اساس مشاهده می‌شود اسلام در شرایط انتخاب همسر، آیین ازدواج و...، توصیه‌هایی را ارائه می‌کند که تمام این دستورات و توصیه‌ها به منظور رسیدن به این اهداف بیان شده‌اند. شدت اهتمام اسلام به رعایت این دستورات و توصیه‌ها نشانه آن است که اسلام هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد و نمی‌پسندد که ازدواجی انجام گیرد ولی اهدافش تأمین نشود.

تذکر این نکته خالی از فایده نیست که اسلام با بیان اهداف تعریف شده برای ازدواج مسلمانان را از برخی اهداف نابجا و ناپسند برحذر می‌دارد و سخت هشدار می‌دهد که مبادا برای رسیدن به اهدافی غیر از آن چه بیان شد یا به غرض نیل به اهدافی که با فلسفه و جایگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.

پس اسلام از ازدواج اولاً اهدافی خاص و معین را تعقیب می‌کند و برای نیل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابیری را اندیشیده و با توجه به شدت اهتمام به این تدابیر و توصیه‌ها هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد. ثانیاً، اهداف ناصواب و نابجا را مردود می‌شمارد و مسلمانان را از این گونه ازدواج‌ها که به این نوع اهداف ختم می‌شود، منع می‌کند.

در بررسی متون دین اسلام اهداف ازدواج به دو دسته تقسیم می‌شوند: اهداف مستقیم و بدون واسطه و اهداف غیرمستقیم و با واسطه. اهداف مستقیم ازدواج که در ذیل آن اهداف غیر مستقیم قرار دارند، به قرار ذیل است:

1- تشکیل خانواده

از جمله اساسی‌ترین اهداف اسلام از ازدواج تشکیل خانواده است. اسلام با تعیین این هدف به مسلمانان این پیام را تفهیم می‌کند که تمام علل و چرایی‌های ازدواج مانند پاسخ به نیازهای روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاک و... باید در چهارچوبی تعریف شده و در قالب کانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود.

پس خانواده آن کانون محبت، عاطفه و لطفی است که با ازدواج پی‌ریزی شده، از محبوب‌ترین و عزیزترین کانون‌ها نزد خداوند است و هرگز بنایی با این جایگاه ویژه و رفیع بنا نشده است؛ «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزّوجلّ و اعز من التزویج.»

اگر ازدواجی انجام پذیرد ولی به تشکیل این کانون مهر و محبت منتهی نشود و صرفاً عقد و قراری بین دو انسان باشد، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یک ازدواج صحیح باشد ولی از دیدگاه اسلام - به ویژه تربیت اسلامی- ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست، هر چند به تولید نسل و بر آوردن برخی نیازهای جسمی و... بیانجامد.

با این بیان مشخص می‌شود که چرا این هدف از اولین و اساسی‌ترین اهداف ازدواج است؛ زیرا بدون این هدف تأمین دیگر اهداف ناممکن است یا به صورت ناقص فراهم می‌شود. اندکی تأمل در این معنا آن را از اثبات بی‌نیاز می‌کند، واضح است که اسلام به هیچ یک از این دو رضایت نمی‌دهد.

اسلام خانواده را به عنوان یک هدف واسطه‌ای در نظر می‌گیرد تا در پرتو آن به اهداف بعدی خود نائل شود، در واقع از دیدگاه اسلام تنها با تشکیل خانواده می‌توان به اهدافی خاص دست یافت و هیچ مسیری برای رسیدن به آن اهداف، جز از طریق خانواده وجود ندارد. به عنوان مثال تأمین محبت و مودت یکی از اهداف اسلام از ازدواج است اما این هدف به صرف ازدواج و تنها از طریق این قرارداد و پیمان به دست نمی‌آید.

از دیدگاه اسلام، محل ارزانی کردن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است. اگر اسلام به محبت فرزندان اهمیت می‌دهد و بوسیدن آنان را موجب رحمت و حسنه می‌شمارد، آن را در کوچه و برزن نمی‌جوید بلکه در کانون خانواده تعقیب می‌کند.

در این جا نکته‌ای اجتماعی قابل ذکر است که اگر اسلام به محبت بر ایتام اهتمام دارد و مسلمانان را به آن ترغیب می‌کند، هرگز آن را جز از طریق خانواده نمی‌طلبد. هر مسلمانی از نظر اخلاقی موظف است یتیمی را در خانه و خانواده خود تربیت و در خانواده به او محبت کند نه آن که در خیابان با مشاهده یک یتیم دست ترحم بر سر وی بکشد. بی تردید این شکل یتیم‌نوازی ضررش بیش از نفع آن است و آن نوازش از صد نیش زبان برای آن یتیم دردناک‌تر است. یتیم‌خانه ساختن، تحفه فرهنگ غیراسلامی است که دامن‌گیر مسلمانان شده است.

چنان که بیان شد خانواده خود در پرتو ازدواج تشکیل می‌شود و از جمله اهداف بی‌واسطه ازدواج، تشکیل خانواده است. اما اهداف با واسطه ازدواج به قرار ذیل است:

الف- محبت و مودت نسبت به همسر و فرزندان:

قرآن کریم با انتساب «آرامش و سکون» به ازدواج آن را هدف مستقیم ازدواج بیان می کند؛ «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیهاً ...»، طبق این معنا هدف از ایجاد زوجیت با همسرانی از جنس خود همانا «آرامش و سکون» است ولی آن‌گاه که از«مودت و رحمت» به عنوان اهداف بعدی نام می‌برد آنها را در یک ظرف ارتباطی می‌جوید و لذا با لفظ «بینکم» این هدف را بیان می‌کند.

از این شکل بیان می‌توان به دست آورد که «آرامش و سکون» هدف مستقیم و «محبت و مودت» هدف غیرمستقیم ازدواج هستند و در یک شکل ارتباطی خاص به نام خانواده تعقیب می‌شوند. پس «مودت و محبت» نیز از جمله اهداف ازدواج هستند که در قالب روابط خانوادگی (بینکم) قرار می‌گیرند.

اسلام تنها به نیازهای جسمی انسان‌ها توجه ندارد بلکه به نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان‌ها نیز توجه دارد. یکی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. این نیاز را اسلام در خانواده تأمین می‌کند لذا از جمله اهداف مستقیم ازدواج تشکیل خانواده و از جمله اهداف با واسطه آن، تأمین محبت، مهربانی و مودت همسران و فرزندان نسبت به یکدیگر و دیگران است.

این اهداف باید در فضای خانواده فراهم شود. اگر خانواده به برآوردن این نیاز اقدام کند جامعه لبریز محبت می‌شود و هرگز دچار کمبود و کاستی در محبت نخواهد شد و از تمام مفاسد این کاستی در امان خواهد ماند.

 

ب- تولید مسلمان کارآمد

در ابتدا لازم به یادآوری است که پرورش نسل پاک و برخوردار از طهارت هدف مستقیم ازدواج بوده و برای رسیدن به آن ازدواج تنها راه است تا در پرتو عقدی شرعی نسلی پاک و سالم تولید شود لذا این هدف جزء اهداف مستقیم ازدواج بیان می‌شود. اما اسلام تنها به تولید کمی مسلمانان فارغ از فاکتورهای کیفی بسنده نمی‌کند بلکه درصدد پرورش انسان‌هایی آگاه و کارآمد است و این هدف همانند اهداف پیشین تنها از رهگذر خانواده به دست می‌آید، چرا که عواملی بیش از ازدواج در رسیدن به آن نقش دارند و ازدواج تنها زمینه ساز آن است.

بر این اساس مشاهده می‌شود که اسلام برای رسیدن به این هدف مسؤولیت‌های فراوانی را بر عهده خانواده می‌گذارد. بی تردید هر مسؤولیت‌سپاری برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد. در این‌جا نیز این مسؤولیت ها به منظور نیل به «تولید نسل آگاه و مسلمان کارآمد» بر عهده خانواده نهاده شده است.

از جمله مسؤولیت‌های سپرده شده به خانواده دانش آموختن، قرآن آموختن، آموزش عقاید، احکام و مقررات دین، حرفه آموزی، آموزش آداب و سنن مسلمانی و... به فرزندان است. گرچه امروز برخی از این وظایف را دولت یا نهادهای دیگر اجتماعی بر عهده دارند ولی این موجب سلب مسؤولیت از خانواده نمی‌شود. لذا با وجود تعهد این سازمان‌ها و نهادها در صورت عدم فراهم شدن اهداف فوق خانواده مسؤول شناخته شده و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. هم چنان که اگر این نهادها آموزش‌های فوق را بر اساس منابع و آموزه‌های اسلام ارائه نکنند خانواده مسؤول خواهد بود. مقصود آن است که این آموزش‌ها به هدف تولید مسلمان آگاه و کارآمد منتهی شود وگرنه ضرورتی برای سنگین ساختن بار مسؤولیت خانواده وجود ندارد.

با انجام این مهم اهداف بعدی همانند شکوفاسازی استعدادها، ایجاد روحیه تعاون، همکاری، همدلی و همراهی، تأمین سعادت فردی، پرورش حس مسؤولیت‌پذیری، رشد و تکامل شخصیت انسانی، هدایت به حق و حقیقت‌طلبی که خود از اهمیت خاصی در دیدگاه اسلام بر خوردار است نیز فراهم می‌شود.

پس اسلام هیچ هدفی را فراموش نکرده و در پرتو خانواده به تمام اهداف خود از ازدواج دست می‌یابد. به این ترتیب و بر این اساس جایگاه اهداف و ارتباط و تعامل آنها با یکدیگر و تأثیر و تأثر آنها نیز معین می‌شود که اسلام احساس تعهد را در برابر دین، ارزش‌های دینی و انسانی می‌خواهد همان گونه که رشد و تکامل انسان و شکوفاسازی استعدادها، همدلی و تعاون و... را فارغ از تعهد دینی نمی‌جوید. اسلام اهداف خود را از ازدواج که همان تربیت انسان کامل کارآمد مسلمان است در خانواده آن هم در خانواده‌ای بناشده بر پایه تعالیم اسلام می‌طلبد.

 

2- پرورش نسل سالم و پاک

از جمله اهداف مهم و خطیر اسلام از ازدواج پرورش نسل سالم و پاک است. اگر اسلام خواهان بنای مدینه فاضله است که این گونه نیز هست، اگر در اندیشه سعادت جامعه انسانی است که این چنین نیز هست و اگر... این مهم جز با تربیت انسان‌های سالم و پاک ممکن نمی‌شود.

بنابر اندیشه اسلام هرگز بدون انسان‌های سالم و پاک نمی‌توان جامعه پاک بنا و مدینه فاضله پی‌ریزی کرد و جز از رهگذر ازدواج نمی‌توان به این آمال رسید. تنها ازدواج مطابق با قوانین و شرایط اسلام است که می‌تواند این انتظار را برآورده کند.

به منظور رسیدن به این هدف اسلام شرایط خاصی را برای ازدواج در نظر می‌گیرد. این شرایط بسیار متنوع است چرا که به واسطه اهمیت این هدف اسلام حتی شرایط تغذیه، حالات روحی و... را نیز از نظر دور نداشته، لذا به رعایت برخی امور و اجتناب از برخی عوامل مؤثر دیگر توصیه می‌کند.

به عنوان نمونه اسلام از ازدواج با فرد شراب‌خوار، بد‌اخلاق، کم‌خرد و احمق نهی می‌کند، قابل توجه است که در برخی از اسناد اسلامی توصیه شده که اگر با این افراد تن به ازدواج دادید از آنها بچه‌دار نشوید این توصیه از طرف منابع اسلامی نشان می‌دهد که این شرایط حداقل به منظور تولید نسل سالم و پاک مورد نظر اسلام قرار گرفته است. هم چنان که برخی ائمه معصوم(ع) به این هدف عالی ازدواج توجه صریح کرده و به شرافت خانوادگی به عنوان یک شرط اساسی می‌نگرند و می‌فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس؛ با خاندانی صالح ازدواج کنید، زیرا عرق (ژن) بسیار تأثیرگذار است».

 

3- حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی

توجه به صفات برجسته انسانی و زمینه‌سازی به منظور تأمین آنها از جمله اهداف مهم و خطیری است که اسلام از طرق مختلف در صدد تأمین آنها است. عفت و حیا از جمله این صفات هستند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است.

اسلام با تشریع و تبلیغ ازدواج به دو شکل مسیر نیل به این هدف را هموار می‌سازد: نخست از این جهت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. اسلام با ابراز این اندیشه نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمی‌کند بلکه آن را عملی با‌ارزش، مقدس و شایسته ثواب تلقی می‌کند و با ارائه این گونه تلقی از ازدواج مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی را معرفی و ترویج می‌کند تا آدمی را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی‌ضابطه دور ساخته و به این نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازی رفتارهای جنسی، عفت و حیا را به جامعه بشری ارزانی کند.

مسیر دومی که اسلام برای رسیدن به هدف عفت عمومی پیش می‌گیرد تشریع قوانین خاص در محدوده درونی ازدواج است؛ یعنی اگرچه ازدواج را مسیر نیل به عفت و حیا می‌داند ولی به گونه‌ای ازدواج را ترویج و تشریع نمی‌کند که خود تهدیدی برای عفت اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را به یغما برند. در واقع اسلام با پیش گرفتن مسیر تعادل نه راه ازدواج صحیح را به روی نیازهای بشر بسته تا به بیراهه رود و عفت را پایمال سازد و نه با نگاه افراطی به ازدواج، خود ازدواج را وسیله‌ای برای بی عفتی قانونی دیگران قرار داده تا در قالب ازدواج به اهداف پلید خود برسند.

 

4- تأمین آرامش و سکون دل

آرامش بخشیدن به نهاد ناآرام و دل بی‌قرار انسان نیازمند ارتباط با جنس مخالف است که اسلام آن را با ازدواج برای افراد تأمین می‌کند. آدمی در مراحل مختلف حیات خود به مرحله‌ای می‌رسد که افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خود را نیازمند ارتباط با جنس مخالف می‌بیند این نیاز به گونه‌ای است که حتی با ارضای نیاز جنسی هم برطرف نمی‌شود و آدمی حتی در حالی که به تمایلات جنسی او پاسخ قانع داده شده باز هم احساس کمبود ارتباطی و هم‌نوایی با جنس مخالف را دارد.

این نیاز در برخی مواقع آن قدر شدید می‌شود که تمرکز و آرام و قرار را از انسان سلب می‌کند تنها عاملی که می‌تواند به این انسان بی‌قرار، آرامش بخشد و وی را در ساحل امن سلامتی روحی و روانی مسکن دهد ازدواج است. اسلام هم یکی از اهداف ازدواج را پاسخ به این نیاز درونی معرفی می‌کند و تأمین آن را از جمله آیات و نشانه‌های خداوند می‌شمارد: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها...؛ از نشانه های خداوند این است که همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار هم آرامش یابید».

آرامش و سکون نیاز همیشگی انسان‌ها است. انسان جز در ظرف روانی آرامش و قرار، قادر به انجام فعالیت نیست و تنها در این صورت می‌تواند به اهداف خویش برسد و حتی وجود خود را حفظ کند چرا که روی دیگر سکه آرامش و قرار، اضطراب و آشوب است. دل آشوب‌زده و انسان مبتلا به اضطراب سلامت خود را در معرض تهدید می‌بیند تا چه رسد که در پی اهداف زندگی خود برآید. آدمی هیچ گاه از اضطراب استقبال نکرده و همیشه از آن گریزان است؛ زیرا آن را بزرگ‌ترین تهدید برای خود می داند.

اسلام با تشریع ازدواج و تأمین آرامش و قرار بزرگ‌ترین خواسته بشر را به او هدیه داده است. با تأمین «آرامش و سکون» کلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار می‌گیرد و مسیر تکامل و تعالی به روی وی باز می‌شود.

 

اهداف مذموم ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام تنها به بیان اهداف مثبت و مورد پذیرش ازدواج نمی‌پردازد بلکه در کنار بیان اهداف عالی ازدواج مسلمانان را از ازدواج به منظور رسیدن به برخی اهداف نامناسب و زشت بر حذر می‌دارد. بر این اساس اسلام ازدواج‌هایی که به منظور کسب مال و ثروت، فخرفروشی، خودنمایی، رسیدن به موقعیت و منزلت اجتماعی و دنیوی و صرفاً ارضای غریزه جنسی انجام می‌پذیرد را سخت نکوهش می‌کند.

به این ترتیب می‌توان گفت که اسلام تنها با نظر ایجابی به ازدواج نگاه نکرده و تنها به بیان اهداف ایده‌آل ازدواج اکتفا نمی‌کند بلکه از ازدواج به قصد رسیدن به اهداف ناپسند و نادرست نیز ممانعت کرده و به مسلمانان توصیه می‌کند که تنها به منظور رسیدن به اهداف مقدس و متعالی بیان شده به سراغ ازدواج بروید و به آنها هشدار می‌دهد که اگر به منظور آن اهداف مطرود ازدواج کنید به آن اهداف نمی‌رسید و اگر هم این اهداف تأمین شوند سعادت‌آفرین نبوده و موجب گرفتاری می شوند.

 

ازدواج در مسیحیت

قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت توجه به سه نکته ضرورت دارد:

الف) در این بررسی همان گونه که در توصیف اسلام گذشت به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته می‌شود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمی‌شود. به بیان دیگر آن چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده می‌شود فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه مسیحی نیست بلکه آموزه‌های برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت است که با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه می‌شود.

ب) در این موضوع مقایسه صرفاً بر مبنای آموزه‌های مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اسلامی و مسیحیت مبنای تطبیق قرار نگرفته بلکه تطبیق‌ها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام می‌گیرد.

ج) در بررسی نظریه اسلام ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداختیم ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم می شود، در سطور بعدی روشن خواهد شد که مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاکی ازدواج را تشریع می‌کند و ازدواج در این آیین از یک جایگاه دست دومی برخوردار است.

 

الف- اهمیت و جایگاه ازدواج در مسیحیت

1- تقدیس ازدواج

مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یکی از آیین‌های مقدس و شعائر دینی جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند که به واسطه آنها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان می‌رسد.

نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یک عمل محسوس که به موجب تأسیس الهی‌اش تنها شکل و صورت نیست بلکه چیزی است که در نجات و تقدس انسان اثر دارد، هر شعاری یک شکل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار می‌رود. مسیحیان کاتولیک رم هفت شعار را به رسمیت می‌شناسند که ازدواج یکی از آن شعائر است.[2] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر پنج شعار اول برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام می‌شود در حالی که دو شعار اخیر یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به کلیسا و تشکیل خانواده انجام می‌پذیرد.

ازدواج مقدس[3] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است نمی‌شود بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری که ازدواج با آنها تکمیل می‌شود را نیز شامل می‌شود. از نظر تاریخی مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی به کتاب مقدس برمی‌گردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر می‌شود.[4] سر عظیم به ارتباط میان زن و شوهر اشاره داشته و زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته که نمونه‌ای زمینی از یک حقیقت آسمانی است.

بر این اساس ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمی‌شود بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نبوده و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی انجام نمی‌گیرد. البته پروتستان‌ها معتقدند این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیان است که هر کس بخواهد می‌تواند آنها را بپذیرد یا رها کند چون پروتستان‌ها به نیت بیش از عمل اهمیت می‌دهند و معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا می‌شود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج.

 

2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی

در مسیحیت ازدواج نشانه محبت خداوند به بشریت است و به وسیله این عمل زن و مرد اتحادی مقدس و غیرقابل انفصال برقرار می‌کنند. در واقع در مسیحیت ازدواج عبارت است از یکی شدن محبت دو شخص که با یکدیگر برای زندگی مشترک همراه با امانت‌داری متقابل و همکاری متعهد می‌شوند.

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند.

در مسیحیت دو عنصر ماهیت ازدواج را فراهم می‌آورد: قداست آسمانی و الهی و ناگسستنی بودن پیمان منعقد شده. پس ازدواج در مسیحیت یک نوع پیمان دائم و تعهد پایدار آسمانی است که نشان از محبت خداوند دارد. این تعهد آسمانی و الزام‌آور هرگز قابل گسستن و نقض نیست.

در انجیل طلاق زن و ازدواج مجدد زن در حکم زنا به شمار می‌رود. در انجیل متی پیرامون طلاق چنین آمده است: «هر کس زن خویش را بدون آن که خیانت از وی دیده شود طلاق دهد و آن زن هم دوباره شوهر کند آن مرد مقصر است چون باعث شده زنش زنا کند و مردی هم که با این زن ازدواج کرده، زناکار است».

 

3- تجرد عامل تقرب به خدا

اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود اما در برابر آن عزب ماندن، تجرد و دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی خود را شبیه عیسی(ع) و مریم مقدس(ع) می‌سازد.

بنابر دیدگاه انجیل ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد می‌شود ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست بلکه نگاه به ازدواج به عنوان وسیله‌ای جهت حفظ پاکی و تأمین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام ازدواج مستحب می‌شود وگرنه اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند بهترین عمل تجرد و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند از ازدواج بهتر است. پس برای افرادی که نمی توانند پاکی و طهارت خود را حفظ کنند و آلوده می‌شوند ازدواج خوب است ولی اگر ازدواج نکنند خوب تر است چون در ازدواج انسان به فکر ارضا و تحصیل رضای همسر است درحالی که شخص غیرمزدوج پیوسته در پی تحصیل رضای پروردگار است.

در این رابطه به بعضی از بیانات «پولس» اشاره می‌شود:«اما درباره آن چه به من نوشته بودید، مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند لکن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد، ... به مجردین و بیوه زنان می‌گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند اگر پرهیز ندارند، نکاح کنند زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است، شخص مجرد در امور خداوند می‌اندیشد که چگونه رضامندی خداوند را بجوید و صاحب زن در امور دنیا می‌اندیشد که چگونه زن خود را خوشحال سازد».

به بیان دیگر در مسیحیت اصل اساسی آن است که آدمی رهبانیت پیشه کند(چه مرد و چه زن)، ولی از آنجا که این کار غیر ممکن است ازدواج اجازه داده شده است. از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و ضرورت حفظ خود از گناه، ازدواج با یک نفر مباح دانسته شد؛ یعنی روی آوری به ازدواج فقط برای پاسخ به ضرورتی است که از راه عزوبت نمی‌توان آن را فراهم کرد زیرا گزینه اول عزوبت است لذا در بهره مندی از ازدواج باید به قدر ضرورت اکتفا کرد چرا که ازدواج راه فرار از آتش هوس دانسته شده نه مسیر رسیدن به ملکوت و آدمی برای فرار از آتش خلق نشده بلکه برای رسیدن به کمال - ملکوت- به دنیا آمده است.

بر این اساس در این مسیر فرعی یعنی ازدواج دیگر تعدد و تجدید راه ندارد و برای هیچ یک از زن و مرد ازدواج مجدد ممکن نیست مگر آن‌که یکی از دو زوج بمیرد و طلاق در صورتی ممکن می‌شود که یکی از دو زوج از مسیحیت خارج شود.

بر اساس احکام و مقررات ازدواج در مسیحیت، باید زوجین هر دو مسیحی باشند تا بتوانند با هم ازدواج کنند و لذا اگر بعد از ازدواج یکی از آن دو از مسیحیت خارج شود باید از هم جدا شوند.

به عقیده برخی مجامع[5]، کسی که اقدام به ازدواج می‌کند طریق راحت و آسانی را که اغلب مردم برمی‌گزینند انتخاب کرده اما کسی که عفت پیش می‌گیرد راه برتر و سزاوارتری را برگزیده و همانند ملائکه شده است.

کسی که ازدواج می‌کند سزاوار سرزنش نیست لکن از آن نعمتی که با عفت به آن می‌رسد دور می‌ماند. راه عزوبت و تجرد، کوتاه‌ترین راه رسیدن به ملکوت است. حتی در مجامع بیان شده که ازدواج مانع ورود به ملکوت خداوند است.

با عنایت به این سخن باید گفت مقدس شمردن ازدواج در مسیحیت هرگز به معنای ارزش ذاتی ازدواج نیست. ارزش ذاتی و اساسی برای عزوبت است و چون با عزوبت می‌توان به ملکوت رسید نه با ازدواج، ازدواج وسیله‌ای است جهت فرار از آتش هوس نه تأمین اهداف عالی و لذا عزوبت انتخاب خواص و برگزیدگان است و عموم مردم چون از عزوبت عاجزند به ازدواج روی می‌آورند.

 

ب- فلسفه ازدواج در مسیحیت

1- علت اساسی تشریع ازدواج

- حفظ پاکی و طهارت: بر پایه آن چه گذشت می‌توان گفت که در مسیحیت دو سطح از پاکی مورد نظر است: پاکی از زنا و روابط جنسی نامشروع و پاکی از ارتباط با جنس مخالف، هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد.

مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت تأمین و حفظ پاکی نوع دوم است. لذا کسی که بتواند خود را بر اساس تعریف دوم از آلودگی و ناپاکی مصون بدارد و پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورد هرگز نباید به سراغ ازدواج برود.

این گروه که از دیدگاه مسیحیت انسان‌های برتر و برگزیده تلقی می‌شوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آنها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفه آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و می‌شود که نمی‌توانند پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورند از این رو به کشیشان به عنوان برگزیدگان حق ازدواج داده نمی‌شود. چه دادن حق ازدواج به کشیشان سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهد شد.

بنابراین ازدواج در مسیحیت بعد از ناتوانی از تأمین پاکی نوع دوم تشریع شده و فلسفه آن حفظ و تأمین پاکی نوع اول است تا انسان‌ها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو بعد از منع کشیشان از ازدواج، می‌گویند صیغه‌گیری کشیشان شورشی به جا و بر حق علیه این قانون سخت و خشن است.

به بیان دیگر در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نبوده و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نیست تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود بلکه عزوبت و تجرد که نقطه مقابل ازدواج بوده گزیده نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آن‌جا که عزوبت نمی‌تواند اهداف دست اول مسیحیت همانند پاکی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب را تأمین کند به سراغ ازدواج می‌آید تا بلکه بتواند به برخی از سطوح پایین‌تر اهداف خود دست یابد.

 

2- علت فرعی تشریع ازدواج

- نجات و رستگاری

در مفهوم شعائر چنین می‌گویند: شعائر برای رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامرئی هستند؛ یعنی این شعائر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم است را به وجود می‌آورند. ازدواج که یکی از این شعائر است از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند که البته در نحوه تأثیر این شعائر در رستگاری اختلاف نظر دارند.

کاتولیک‌ها می‌گویند: بدون بهره‌مندی از این شعائر نجات برای هیچ کسی ممکن نیست و این موارد برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شده‌اند ولی پروتستان‌ها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش درآوردن رستگاری و نجات دانسته، یا آن‌ها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری مؤثر می‌دانند و عامل اصلی را اراده خداوند می‌شمارند.

در هر حال در آیین مسیحیت ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسان‌ها آورده شده، چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیله‌سازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.

با توجه به فلسفه نخست و این‌که عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف عزوبت و تجرد است و ازدواج راه اول و گزیده نخست جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست حتی اگر در قالب روش‌های شرعی و قانونی باشد. بر این اساس اگر فلسفه ازدواج، نجات و رستگاری بیان می‌شود باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است.

 

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت

در نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب می‌کند که در ذیل به اهداف مهم آن اشاره می‌شود:

1) پیدایش فرزندان شایسته و پاک: از اساسی‌ترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاک و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاک و شایسته ازدواج و تشکیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً بنابر عقیده برخی از مذاهب مسیحی از جمله این شرایط آن است که باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین کفایت نمی‌کند و حتی این عقد باید توسط کشیش اجرا شود یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یک مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر یکی از موانع ازدواج به حساب می‌آید.

2) اهتمام به کثرت نسل: «مقصود خداوند برای زوج ازدواج کرده این بود که با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند».مسیحیت به تکثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود کردن آن امتناع می‌ورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده می‌شود لذا در ممالکی که مسیحیت در اقلیت قرار دارند اهتمام به کثرت نسل بیشتر است.

3) ایجاد محبت و وفاداری و یکی شدن زوجین: ازدواج خود نشانه محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش می‌کنند.

در واقع ازدواج رمز و نشانه‌ای بشری از شیوه رفتار خداوند با انسان به شمار می‌رود. همان گونه که خداوند انسان‌ها را دوست می‌دارد، در این‌جا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد می‌گیرد تا با یکی شدن نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. لذا باید خانواده را کانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این کانون محبت فرزندان رشد کنند.

4) ایجاد پیوند ناگسستنی: از دیدگاه مسیحیت ارتباطی که دو زوج در ازدواج با یکدیگر برقرار می‌کنند عمیق‌ترین رابطه‌ای است که دو انسان می‌توانند با همدیگر برقرار کنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی بلکه در زمینه روحانی نیز بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود.

اهتمام مسیحیت به این هدف آن قدر زیاد است که هر گونه عملی که منجر به گسستن پیمان ازدواج شود محکوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمی‌کند و آنها را از محرمات می‌شمارد. به عنوان نمونه در زمان «پیوس یازدهم» سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق که به عنوان عوامل سست‌کننده ازدواج تلقی می‌شوند، محکوم شد.

افزون بر توصیه‌های اکید دینی، در مراسم ازدواج نیز کشیش کلماتی را تکرار می‌کند که به این پیوند استحکام می‌بخشد. مثلاً به زوجین می‌گوید که این جملات را با هم تکرار کنند: «در خوشی‌ها و ناراحتی‌ها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی همدیگر را دوست می‌داریم و گرامی می‌داریم تا وقتی که ما دو نفر زنده ایم».

5) تشکیل خانواده: یکی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت تشکیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد بلکه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده می‌جوید. بر این اساس مسؤولیت پرورش نسل را به آن می‌سپارد. تربیت نسل وظیفه خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همکاری در تمام شؤون حیات، حاکمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هسته اصلی تشکیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاه‌های مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و... اهمیت دارد.

بنابر دیدگاه مسیحیان کاتولیک نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلکه حق اساسی و وظیفه تربیت و تعلیم شایسته آنها از خصوصیات و اهداف ازدواج است.

 

وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در ازدواج

دیدگاه‌های مشترک اسلام و مسیحیت در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

الف) هر دو دین اسلام و مسیحیت ازدواج را به عنوان تنها راه دینی، مشروع و قانونی جهت برقراری روابط جنسی و پاسخ به نیازهای زیستی وابسته به غریزه جنسی و تولید نسل و تکثر نوع بشر قبول دارند و معتبر می‌شمارند.

ب) ازدواج جایگاه خطیر و جلیل دارد و تنها راه تشکیل خانواده و موجب حفظ حیات و سلامت اعضای آن است.

ج) ازدواج تنها راه مقبول و مورد پذیرش جهت فراهم کردن زمینه رشد اجتماعی بشری و سالم نگهداشتن آن از آفات مرتبط با غریزه جنسی است.

د) در بررسی جایگاه ازدواج هر دو آیین به ازدواج به عنوان عملی مقدس نگاه می‌کنند. البته تعبیر آنها متفاوت است. اسلام از ازدواج به «پیمان مقدس» تعبیر کرده و مسیحیت از آن به عنوان «سر عظیم»، «پیمان عفت» و «آیین مقدس» یاد می‌کند.

ه) در بررسی اهداف ازدواج، مواردی چون «تولید نسل پاک»، «اهتمام به تکثیر نسل»، «تشکیل خانواده» و «ایجاد محبت و مودت» از اهداف مشترک هر دو آیین الهی است.

 

وجوه افتراق اسلام و مسیحیت در ازدواج

دیدگاه های متفاوت و افتراقی مسیحیت و اسلام در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج را می‌توان به شکل زیر  بیان کرد:

الف) برخلاف اسلام که به تأهل اهمیت داده و تجرد را حالتی ناپسند و منفور در نزد خداوند می‌داند از منظر مسیحیت، تجرد و عزوبت نسبت به ازدواج از جایگاه برتر و عالی‌تری برخوردار است. بر حسب این دیدگاه رهبانیت روشی مبارک و پسندیده و یکی از نعمت‌های الهی و عطایای ربانی است، بسیاری از مؤمنین مسیحی به رهبانیت دعوت می‌شوند و در این سلک زندگی می‌کنند، خود را به نماز، دعا و ... مشغول می‌سازند و از زندگی با مردم و همراهی با آن ها کناره می‌گیرند اما در اسلام رهبانیت حرام شمرده شده و بدعت و عملی غیرالهی خوانده می‌شود: «لا رهبانیة فی الاسلام»، تأهل در اسلام بسیار پسندیده و مورد ترغیب قرار گرفته است.

در هیچ یک از ادیان الهی رهبانیت مورد پذیرش و ترغیب قرار نگرفته و نمی‌گیرد و آن‌چه در مسیحیت دیده می‌شود نوعی تحریف است لذا در مسیحیت تحریف شده، رهبانیت ارزش یافته است. رهبانیت و عزلت نمایانگر تحقیر زن است. ترک ازدواج خود دلیل بارزی بر بی‌توجهی به مقام زن است. زن در انجیل نسبتی طولی و نه عرضی با مرد دارد از مفاهیمی چون تأکید بر فریب خوردن حوا به وسیله شیطان و آفرینش زن به جهت خلقت مرد،[6] چنین استنباط می‌شود که زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است(از نظر ارزشی) و از آن‌جا که از مرد منتزع و جدا شده، به مثابه تابعی از مرد است و به جهت آن که موجب رانده شدن آدمیان از بهشت شده است جنسی نامطلوب انگاشته می‌شود.

بنابراین تحقیر زن در انجیل می‌تواند یکی از ریشه‌های ارزشی بودن رهبانیت و عزلت در مسیحیت به شمار آید. از سوی دیگر نظر به این‌که ازدواج مهمترین وظیفه اجتماعی زن و مرد به شمار می‌رود ترجیح رهبانیت نوعی بی‌توجهی به شؤون است. زیرا به حکم باری تعالی زن آفریده شده برای آن‌که مادر باشد و به تربیت و بقای نسلی همت گمارد که در آینده موجب اعتلای جوامع انسانی شود، هم‌چنان که خداوند متعال داشتن فرزند را نتیجه پیمان زناشویی و در ردیف طیبات ذکر کرده است: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة و رزقکم من الطیبات».

ب) اسلام و مسیحیت گرچه هر دو از حفظ پاکی سخن می‌گویند ولی پاکی مورد نظر اسلام با پاکی مورد نظر مسیحیت کاملاً متفاوت است. در اسلام هرگز پاکی به معنای پاسخ ندادن به ندای فطرت و ازدواج نکردن نیست بلکه اسلام حتی ازدواج کردن را هم پاکی و امتیاز می‌داند.

ج) در بررسی جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت هر یک پایگاهی اختصاصی برای ازدواج قائل هستند، مسیحیت آن را «پیمانی ناگسستنی و دائمی» می‌داند و اسلام آن را «مایه برکت»، «فضیلت بخش اعمال دیگر» و «سیره عملی پیامبر و ائمه» می‌شمارد. هم‌چنین اسلام ازدواج را عامل تقرب و مسیر اصلی نیل به مقام قرب می‌شمارد در حالی که مسیحیت راه اصلی تقرب را در عزوبت می‌جوید و ازدواج را مانع و مسیر انحراف آمیز و دور دست منتهی به مقام قرب می‌داند.

د) از آن‌جا که مسیحیت بعد از ناتوانی در عزوبت به ازدواج روی آورده است و عزوبت را انتخاب اول خود می‌داند، در روی‌آوری به ازدواج به میزان ضرورت اکتفا کرده و هرگز تعدد زوجه و ازدواج مجدد را نمی‌پذیرد لذا در مقام بیان جایگاه آن را «اتحادی دائم و ناگسستنی» می‌داند در حالی که اسلام در بیان مقام ازدواج، «ناگسستنی بودن» را از ویژگی‌های برجسته بیانگر جایگاه قرار نمی‌دهد.

ه) در بررسی علل و فلسفه تشریع ازدواج نیز هر یک از ادیان مسیحیت و اسلام فلسفه‌ای اختصاصی بیان می‌کنند. اسلام فلسفه ازدواج را پاسخ‌گویی به ندای فطرت می‌داند اما مسیحیت گویا عزوبت را پاسخ اولیه به فطرت و طبیعت می‌داند، لذا به عزوبت به عنوان صفتی برتر از تأهل نگاه می‌کند و معتقد است افرادی که توان حفظ طهارت همراه با عزوبت را ندارند باید به ازدواج تن دهند. در نگاه مسیحیت گویا فطرت آدمی در وهله اول با عزوبت سازگارتر می‌نماید و ازدواج برای افرادی تشریع شده که نتوانسته‌اند عزوبت همراه با عفت را تأمین کنند.

و) اسلام و مسیحیت هر یک علل خاصی را نیز برای ازدواج در نظر دارند. مسیحیت در کنار حفظ پاکی، نجات و رستگاری را از جمله علل تشریع ازدواج می‌داند و اسلام هم در کنار پاسخ به ندای فطرت، آرامش روحی و روانی، حفظ نوع بشر و رشد و تعالی انسان را نیز از علل تشریع ازدواج می‌شمارد.

ز) اسلام و مسیحیت در کنار اهداف مشترک، اهداف اختصاصی خود را نیز از ازدواج تعقیب می‌کنند. اهداف اختصاصی مسیحیت از ازدواج عبارت است از: «ایجاد پیوند ناگسستنی» و اهداف اختصاصی اسلام عبارتند از: «تأمین آرامش و سکون»، «رشد و تکامل شخصیت»، «حفظ عفت و حیای اجتماعی» و «شکوفاسازی استعداد».

ح) اسلام در حالی که اهداف ممدوح ازدواج را بیان کرده و انسان‌ها را به آن‌ها ترغیب می‌کند اهداف مذموم و ناشایست ازدواج را نیز بیان و انسان‌ها را از این گونه ازدواج‌ها بر حذر می‌دارد؛ یعنی دور کردن اهداف نابجا و ناشایست از فضای ازدواج و هشدار دادن نسبت به آنها از خصایص ویژه اسلام است.

 

تألیف و تدوین: فرزانه نسیمی

 /703/9314/م

فهرست منابع:

1- مبانی مسیحیت، استات، جان: روبرت آسریان، انتشارات حیات ابدی، بی تا.

2- اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، اعرافی، علیرضا: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1376.

3- آیین کاتولیک، برانتل، جورج: حسن قنبری، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1381.

4- ایضاح التعلیم المسیحی، پطرس، فرماج: مطبعة الاباء المرسلین الیسوعیین، 1882م.

5- وسائل الشیعه، الحر العاملی، محمد بن حسن: لبنان، دارالاحیاء التراث لبنان، 1403ق.

6- تاریخ تمدن، دورانت، ویل: تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373.

7- مراحل ازدواج در اسلام، رشید پور، مجید: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1376.

8- درآمدی بر تاریخ و کلام، زیبایی نژاد، محمد رضا: انتشارات اشراق، 1375.

9- مسیحیت شناسی مقایسه ای، زیبایی نژاد، محمد رضا: تهران، انتشارات سروش، 1382.

10- محاور الاتقاء و محاور الافتراق بین المسیحیة و الاسلام، سلیم سالم، غسان: دارالطلیة 2004م.

11- نظام الزواج فی الشرایع الیهودیة و المسیحیة، سکری سرور، محمد: دارالفکر العربی، بی تا.

12- مقارن الادیان، شبلی، احمد: قاهره، مکتبة النهضة المصریة، 1993م.

13- مکارم الاخلاق، طبرسی، حسن: انتشارات فراهانی، بی تا.

14- نحن و الاولاد، عندلیب، حمزه: دلیل ما، 1422ق.

15- قرآن کریم

16- سفینة البحار، قمی، شیخ عباس: دارالتعارف، 1403ق.

17- مسیحیت، کاکس، هاروی: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1378.

18- الکافی، کلینی رازی، محمدبن یعقوب: دارالکتب الاسلامیه، 1367.

19- بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر: لبنان، دارالاحیاء التراث، 1403ق.

20- ازدواج در اسلام، مشکینی، علی: احمد جنتی، الهادی، 1366.

21- تعلیم و تربیت در اسلام، مطهری، مرتضی: تهران، انتشارات صدرا، 1362.

22- روح آیین پروتستان، مک آفی برون، رابرت: فریبرز مجیدی، انتشارات نگاه معاصر، 1920م.

23- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر: دارالکتب الاسلامیه، 1368.

24- احکام الاسره المطبقة علی المسیحین المصریین، منصور، محمدحسین: دارالمطبوعات الجامعیة، 1999م.

25- جهان مسیحیت، مولند، اینار: محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381.

26- کلام مسیحی، میشل، توماس: حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.

27- جواهرالکلام، نجفی، محمد حسن: مکتبه الاسلامیه، 1365.

 

پی‌نوشت‌ها

[1] - مقصود از مسیحیت، دین تحریف شده کنونی است؛ نه ره‌آورد اصیل عیسی مسیح (ع).

[2] - شعائر و آیین‌های مقدس در نزد پروتستان‌ها، فقط عشای ربانی و غسل تعمید است. تعالیم مسیحیت فقط بر این دو آیین اصرار دارد. این عقیده از این جا ناشی می‌شود که پروتستان‌ها بر اهمیت نیت و انگیزه پای می‌فشارند نه بر اعمال؛ (مک آفی برون، 1920م: ص284) البته کلیسای ارتودوکس از آن به عنوان یکی از خدمات کلیسا یاد می‌کند. (مولند، 1381: ص61)

[3] - holy matrimony

[4] - آیه 3 باب 5 رساله پولس رسول به افسیسان.(همان)

[5] - GANGRE

[6] - «مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده است بلکه زن برای مرد[آفریده شده است.]» (عهد جدید، رساله اول پولس رسول به قرنتیان به باب 11/17-1)

ارسال نظرات