جهل، ریشه تقابل فمینیسم با احکام اسلامی
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، آنچه امروزه اذهان بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول کرده، فمینیسم به معنای زنمحوری و زنگرایی است. فراگیری این موضوع چند صباحی است که سرعت بیشتری گرفته، تا جایی که اندیشمندان مسلمان نیز توانی بیش از پیش به تحقیق درباره این تفکر اختصاص داده و به نظرات موافق و مخالف توجه ویژهای داشتهاند. اندیشههایی که برگرفته از پژوهش در احکام اسلام و آیات قرآنند و با تعامل و تقابل نظری ـ عملی در اصول نهضت فمینیستی، دنیای جدیدی را در این حیطه گشوده است.
مهمترین مبحث حقوقی قابل توجه در میان مسائل مربوط به زنان، دیه زن و عدم تساوی حقوقی با مردان است که این خود جنجالهای بسیاری را در جوامع مختلف به وجود آورده است. اما پیش از هر سخن، نخست باید اصطلاح فمینیسم، زمان پیدایش و رویکردهای خاصه آن بررسی شود.
«فمینیسم» در اصل یک واژه فرانسوی به معنای «اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد»، «زن باوری و پذیرش اصولی زنان» و «جنبش آزادی زنان» است. در اصطلاح به دلیل تعاریف و افقهای فکری گستردهای که در این واژه وجود دارد، نمیتوان تعریف کامل، قاطع و همه جانبهای از آن بیان کرد؛ تعریفی که طرفداران آن نیز پذیرایش باشند. شاید بهترین تفسیر از «فمینیسم» را بتوان اینگونه گفت: «علاقه بسیار به رفاه و آزادی عمل زنان و مشارکت آنها در فعالیتهای اجتماعی گوناگون برای بهتر شدن شرایط زندگیشان.»(1) در برابر این تعریف، گروهی از نظریه پردازان ارائه یک تعریف کامل و جامع از «فمینیسم» را ممکن ندانسته و به معنای پذیرفته شده بنیانگذاران این نهضت اکتفا میکنند.
مبدأ و خاستگاه نهضت فمینیسم
«نادیده گرفتن»، «ضعیف شمردن جنس زن پس از مرد» و «حقیر دانستن زنان» از گذشتههای دور تا به امروز، در طی مراحل مختلف یک باور مسلم شده و وابسته به انواع مکتبها و نگرشهای جوامع به ویژه مرد سالار همچنان باقی مانده است. فیلسوفانی چون «افلاطون»، «ارسطو» و متفکران قرون وسطایی، زنان را دچار عقب ماندگی میدانستند. کلیسائیان به عنوان متولی دین مسیح در کتابهای مقدس خود به دنبال نشانههایی بودند تا بر اساس آن حکم به انسان نبودن زنان و تبلیغ علیه آنان داده و مانع از هرگونه فعالیتشان شوند.
متأسفانه، بسیاری از فلاسفه قرنهای شانزدهم، هفدهم و... تاکنون همفکر و هماهنگ با متفکران گذشته، زنان را موجوداتی پست، فرودست و دارای ضعف عقلانی میدانستند. کسانی چون «بلاک استون»، «ژان ژاک روسو»، «امانوئل کانت» و «جان لاک» که در آثارشان زنان محروم از هرگونه حق قانونی و فروتر از مردان هستند. برای نمونه «فروید» زنان را دچار بیماری روانی(مازوخیسم یا آزار خواهی) میدانست که به تبع آن همیشه درگیر حسادت و خودکمتر بینی هستند. این آناتومی خاص آنها است که منجر به فروتنیشان میشود.
در اواخر قرن هفدهم در نتیجه موج طرفداری اندیشمندان پایدار به حقوق و حمایت زنان، برای نخستین بار کلیسا مجبور شد دست از مخالفت با این فلاسفه و افکار طرفداران برداشته و زنان را به عنوان انسانهایی دارای حقوق کمتر و بعد از مردان معرفی کنند.(2) با کمی تأمل در تضییع حق زنان در غرب در مییابیم که خلاف ادعای کنونی غرب مبنی بر عدم آزادی زنان مسلمان، این زنان غیرمسلمان بودند که در تاریخ بشری همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند.
پس از گذشت قرنها مخالفت، حرکتها و فعالیتهای علمی و اجتماعی در جهت تأمین حقوق زنان در جوامع بشری شکل گرفت. فلاسفه بزرگی همچون «مری ولستن کرافت» در دفاع از برابری حقوق زن و مرد و منع حقارت زنان، کتابها و مقالات ارزندهای به چاپ رساندند. کتاب «استیفای حقوق زنان» همان نوشته معروف «مری ولستن کرافت» که درسال 1792 چاپ شد. وی در این کتاب هیچ نوع تفاوت نژادی، جنسی و طبقاتی میان زنان و مردان را نمیپذیرد و هرگونه اختلاف ظاهری را ناشی از محیط میداند. به نظر این گروه از اندیشمندان، زنان در فکر و عمل بر اساس عقل، میتوانند همپای مردان باشند.
امواج فمینیسم: درباره آغاز شکلگیری نهضت فمینیسم تا به امروز سه نوع موج و انگیزش نام برده شده است.
موج نخست، از اوایل قرن نوزدهم آغاز و تا پس از جنگ جهانی اول ادامه داشت. در این برهه از جنبش فمینیسم بیشترین همت طرفداران، صرف رسیدن به حقوق مدنی و سیاسی برابر زن و مرد و تعلق حق رأی به زنان شد. ولی برای رفع گرفتاریها و اصلاح وضعیت مربوط به زنان هیچ اقدام شایستهای صورت نگرفت.
موج دوم، در این مرحله پیشرفت کار و خواستههای فمینیستها در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و روانی در راستای برابری حق زنان و مردان سرعت بیشتری داشت. رسیدن به مقامهای بلند سیاسی، اقتصادی، آزادی کامل زنان در مسائل مربوط به ازدواج، تولید مثل و افزایش طلاق از موارد برجسته این موج است.
موج سوم، از اوایل دهه 90 آغاز شد. زمانی که سیر نزولی و سقوط فعالیت مجمع زنگرایان و تصحیح آرا منفی آنان را در برداشت؛ در اینجا بود که زیاده طلبیها، تندرویها و همچنین عیبها و کاستیهای نهضت فمینیسم شناخته شد و خوشبختانه نهاد خانواده و توجه به آن اهمیت بیشتری پیدا کرد.(3)
گرایشهای فمینیستی: گرایشها و نگرشهایی که از نظر پایه آرا هیچ شباهتی باهم ندارند.
نخست؛ لیبرال فمینیسم
دوم؛ مارکسیسم فمینیسم
سوم؛ رادیکال فمینیسم
چهارم؛ سوسیال فمینیسم
لیبرالهای زنگرا(فمینیسم)؛ در قرن هجدهم برای اثبات تساوی حقوق زن و مرد تلاش زیادی کرده و در قرن نوزدهم این برابری را به عنوان یک قانون اصلی خواستار شدند. در قرن بیستم اصلاحات گوناگونی را برای داشتن حقوقی جامع و امکاناتی کامل برابر هم، برای زنان و مردان طلب کردند.
مارکسیستهای فمینیست؛ وابستگی و تابع بودن زنان در جوامع سرمایهداری را یک موضوع لازم به حساب آورده و معتقد بودند باید ناهنجاریهای جامعه سرمایهداری با یک انقلاب فرهنگی و دگرگونی اجتماعی ـ اقتصادی برچیده شود و اساس هر نوع ستم به زنان از میان برود.
رادیکال فمینیسم؛ فعالیت هواداران این جنبش در اواخر دهه 60 بود. این گروه سبب وابستگی و تحت امر بودن زنان را ساختار زیستی و نوع موجودیتشان ندانسته، بلکه علت اصلی مردان هستند که زنان را به سبب قدرت زاد و ولد و ناتوانیهای زنانه تحت سلطه خویش در میآورند و آنها نیز چارهای جز تسلیم شدن ندارند.
سوسیال فمینیسمها؛ تسلط مردان بر زنان را یک بخش از اقتصاد جامعه به حساب میآوردند، در نتیجه معتقد بودند برای رفع این سلطه باید شکل اقتصادی مسائلی همچون بارداری و زایمان زنان را تغییر داد.(4)
یکیدیگر از مکتبهای نوظهور که سرشاخهای از فمنیسم بوده و عنوان اسلامی را یدک میکشد، فمنیسم اسلامی است. فمینیسم اسلامی یک رویداد فکری است که طی سالهای گذشته در جوامع اسلامی شکل گرفته است. بیشتر طرفداران این جریان، خود را با عنوان فمینیست مسلمان مدافع حقوق زنان میدانند.
به اعتقاد آنها ظلمها و تبعیضهایی که در حق زنان روا میدارند، همه ناشی از سنتهای اشتباه رایج در جامعه از یک سو و از سوی دیگر ناشی از برداشتهای نادرست و عدم درک عمق مسائل و احکام است. بهترین عقیده در عقاید «فمینیستهای مسلمان» این است که آنها تأکید بر تساوی زنان و مردان در تمام حقوق فردی، خانوادگی، اجتماعی، شأن، منزلت، تفاوتهای طبیعی را دارند. در عین حال نقشهای مادری و همسرداری را در جهت حفظ خانواده برای آنها بسیار مهم میدانند.
جنبش فمینیستی در ایران
طی قرن گذشته در ایران بود که مسائل مربوط به برابری حقوق زنان با مردان در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگ و خانواده شکل اساسی پیدا کرد. بعضی از متفکران ایرانی تساوی حقوق زنان و مردان را قبول نداشتند و بعضی دیگر در پی دستیابی زنان به حق و حقوق لازمه آنها بودند. در میان طرفداران حق زنان اشخاصی چون «صدیقه دولت آبادی» و «محترم اسکندری» زنان جامعه را برای دفاع از حقوق خود تحریک و تشویق میکردند. آنها به جرم مخالفت با قانون کشور در دوران مشروطیت چندین بار به زندان افتادند.(5)
ولی در دوران سلطنت پهلویان «رضاخان» به بهانه دفاع از حقوق زنان و به پیروی از اروپائیان، با مدافعان ضد دینِ حقوق زنان همراه شده و کشف حجاب را اجباری و بزرگترین خدمت را به فمینیستهای غیر اسلامی کرد. در این دوران سازمانهای گوناگون برای احقاق حقوق زنان به وجود آمد. این سازمانها به گونهای مسالمت آمیز و مداراگر با حکومت در پی گرفتن حق زنان بوده و نتیجه فعالیتهایشان تصویب مجموعه قوانینی مانند حق رأی به نفع این قشر از افراد جامعه شد. معروفترین این تشکلها «سازمان شورای زنان» با خواستههایی از این قرار بود.
نخست، ممنوعیت چند همسری و ازدواج موقت.
دوم، برداشتن تمام محدودیتها و نابرابریهای میان زنان و مردان تحت یک قانون مشخص.
سوم، اصلاح قوانین مربوط به طلاق و چگونگی وضعیت کودکان.
چهارم، حق رأی در همه انتخابات کشوری.
پنجم، ایجاد فرصتهای شغلی دولتی برای زنان مساوی با مردان.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به وجود آمدن حکومتی با رهبری یک فرد خردمند مقتدر و الهی ـ قرآنی سبب شد که بسیاری از قوانین باقی مانده از دوران حکومت پهلوی برداشته و یا به صورت اساسی تغییر و اصلاح شود. تصویب مجموعهای از احکام و قوانین شرعی با توجه به آیات در زمینه نهاد خانواده، ازدواج، طلاق، قصاص، دیه و محدودیتهای شغلی زنان موجب شد که بسیاری از فمینیستهای اسلامی و غیر اسلامی دچار آشفتگی شده و به مخالفت با این قوانین بپردازند.
فمینیستهای مسلمان بیشتر به دنبال آیات و روایاتی بودند که از سویی بتوانند در برابر مخالفان خود قد افراشته کرده و از سوی دیگر مهر تأییدی بر باورها و ایدههای خود بزنند. این گروه آیات و احادیثی که با اجتهاد مردان به تفسیر و نتیجهگیری رسیده بودند را سراسر از اشکال دانسته و در صدد رفع قوانین و احکام مخالف حقوق زنان بودند. از جمله احکام و قوانین شرعی که بیشتر مورد مخالفت قرار گرفت، قانون «دیه» و عدم تساوی دیه زنان با مردان بود. مسألهای که در طول تاریخ فقه اسلام به اندازه عصر حاضر به اشکال و اعتراض فمینیستها برنخورده است.(6)
دیه از نظر قرآن
در دو آیه از آیات مبارک قرآن موضوع دیه یا خون بهاء آمده است. آنجا که قرآن میفرماید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَمَن قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَن یَصَّدَّقُوا فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَن لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ هیچ فرد با ایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این که این کار از روی خطا و اشتباه از او سرزند؛ و [در عین حال] کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خون بهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این که آنها خون بها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند [و کافرند]، ولی مقتول با ایمان بود، [تنها] باید یک برده مؤمن را آزاد کند و [پرداختن خون بها لازم نیست]. و اگر جمعیتی باشد که میان شما و آنها پیمانی برقرار است، باید خون بهای او را به کسان او بپردازد و یک مؤمن برده [نیز] آزاد کند. و آن کسی که دست رسی [به آزاد کردن برده] ندارد، دو ماه پی در پی روزه بگیرد. این [یک نوع تخفیف] توبه الهی است و خداوند دانا و حکیم است.»(7)
در آیه دیگر میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ ای افرادی که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر دینی خود چیزی به او بخشیده شود، [و حکم قصاص او تبدیل به خون بها گردد] باید از راه پسندیده پیروی کند. [و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد] و او [قاتل] نیز به نیکی دیه را [به ولی مقتول] بپردازد [و در آن مسامحه نکند]. این، در تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما! و کسی که پس از آن تجاوز کند، عذاب دردناکی خواهد داشت.»(8)
بسیاری از مفسران اهلسنت بر اساس این آیه «دیه» را یک گزینه در قتل عمد میدانند و این در صورتی است که ولی دم عفو کننده باشد و قاتل عفو شده، پس باید قاتل به ولی مقتول چیزی بپردازد و جز دیه نیز هیچ چیز دیگر بر قاتل واجب نیست. همچنین در کتابهای تفسیر شیعه همانند «روض الجنان»، «المیزان»، «التبیان» و «منهج الصادقین» دیه در کنار قصاص به عنوان یک گزینه جهت عقوبت و یا جبران گناه کبیره قتل آمده است. بنابراین این دو آیه شریفه بر اساس تفسیر مفسران و نظر فقهای شیعه و سنی «دیه» در قتل عمد و قتل غیر عمد مردان واجب است.(9) با توجه به یکسان بودن زنان و مردان در احکام شرع، «دیه» در قتل عمد زنان و یا قتل غیر عمد زنان نیز واجب است.
دیه زن در فقه شیعه
بیشتر فقهای شیعه از جمله شیخ صدوق در کتاب «المقنع»، شیخ طوسی در «الخلاف و المبسوط»، علامه حلی در «قواعد الاحکام» و حضرت امام خمینی(ره ) در «تحریرالوسیله» دیه زن را نصف مرد میدانند.
تفکرات و نظر طرفداران برابری دیه زن و مرد
این گروه که همواره در پی احقاق حق زنان برابر مردان هستند، عدم تساوی دیه زن با دیه مرد را ناشی از افکار ناروا و منفی در مورد زنان میدانند. افکاری چون «نقص عقلانی زنان»، «نیمه انسان بودن زنان» و «ستیزهگری با زنان.» ماده 300 و 301 قانون مجازات اسلامی از عمده قوانینی است که دیه زن را نصف مرد میداند. قانونی که دیه زن مسلمان در قتل عمد و غیر عمد و دیه اعضا زنان را نصف مرد معرفی کرده است.(10)
یکی از عمده اشکالاتی که بر دیه وارد شده، امضایی دانستن «دیه» و اجازه پرسش از چگونگی احکام امضایی است. در حالی که واجب بودن «دیه» در آیات و روایات یک امر واضح و آشکار است. در پایان میتوان گفت: مقدار دیه زنان را هیچ انسان یا کارگزار حکومتی از گذشته تا به امروز تعیین نکرده است که به راحتی با حکم و قانون و مقررات وضعی که برخواسته از امیال بشری بوده تغییر کند؛ بلکه هرچه هست از تحقیق در آیات و بر اساس فرموده امامان معصوم(ع) معین و مشخص شده است.
گردآورنده: جعفریان
/9466/704/ر
---------------------------------------------
منابع
1. محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر، واژه فمینیسم.
2. نیکلاس دیوید سن، نقایص نظریه فمینیسم به نقل از: نگاهی به فمینیسم، ص 57
3. رکاوندی، مقدمهای بر روان شناسی زن با نگرش علمی و اسلامی، ص 29.
4. ژان هاید، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، ص 15.
5. پروین پایدار، زنان و عصر ملی گرایی در ایران، جنس دوم، ترجمه فرخ قره داغی، ج 5، ص 111.
6. همان، ص 118 و مهرانگیز کار، حقوق سیاسی زنان ایران، ص 13-14.
7. نساء، آیه 92.
8. بقره، آیه 178.
9. نیره توحیدی، فمینیسم و دموکراسی، ص 6
10. مظفر، اصول فقه، ج 1، ص 227 و کاظمی خراسانی، فوائد الاصول، ج 4، ص 386.