نگاهی به تفسیر «عاشروهن بالمعروف»
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، با در نظر داشتن عرصه اجتماع، زن و مرد نقش های مختلفی دارند؛ پدر یا مادر بودن، شوهر و همسر بودن، خواهر، برادر و یا فرزند بودن که حوزه این روابط به طبع گسترش می یابد. با یک تقسیم بندی کلی، زن و مرد به دو گروه محارم و غیر محارم تقسیم می شوند که هر کدام نیازمند معاشرت با یکدیگر هستند.
معاشرت به معروف
از دیدگاه قرآن کریم اساسی ترین اصل در رفتار و تعامل میان زن و شوهر معاشرت به معروف است؛ «وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ...؛ و با ایشان(زنان) به شایستگی رفتار کنید.»(1)
فهم درست این اصل و قاعده رفتاری قرآنی که در واقع یک نظام رفتاری را در خود جای داده است، نیازمند تأمل در چند نکته می باشد:
1. مفهوم معاشرت
از باب مفاعله از مفاهیم و تعریفهای اجتماعی و دو سویه است.
معاشرت مردان با مردان، معاشرت زنان با زنان و معاشرت مردان با زنان در جامعه و معاشرت مردان با زنان در خانواده.
اگر با دید و معنای معاشرت مردان با زنان در خانواده مورد بحث و بررسی باشد، تنها ملاک رفتاری، مردان نیست و زنان نیز در این رفتار مؤظف هستند. در دید کلی می توان گفت هر دو به یک اندازه نسبت به روابط خانوادگی و زناشویی به یک اندازه سهیم هستند.
رسول اکرم(ص) در خطبه "حجه الوداع" فرمود: «و لکم علیهن حق و لهن علیکم حق و من حقکم علیهن أن لا یوطئن فرشکم أحدا و لا یعصینکـم فی المعروف و إذا فعلن ذلک فلهن رزقهن و کسوتهن بالمعروف؛ شما را بر زنان حقی است، همان گونه که ایشان را بر شما حقی است. از حقوق شما بر زنان این است که نگذارند بر فراش شما کسی پا گذارد و زنان در آنچه معروف است، از شما اطاعت کنند. هرگاه این حقوق از ناحیه زنان انجام شود، بر شماست که خوراک و پوشاک ایشان را طبق متعارف تأمین کنید.»(2)
«رشید رضا» در تفسیر المنار مینویسد: در مفهوم «معاشرت» مشارکت و برابری نهفته است؛ یعنی مردان با زنان بر اساس متعارف رفتار کنند و زنان نیز میباید با مردان بر پایه معروف معاشرت داشته باشند.(3)
«وهبه زحیلی» از قرآن پژوهان و مفسران معاصر، به هنگام برشماری حقوق شوهر بر زن، از جمله آن، حقوق برخورد معاشرت به معروف زن را یاد میکند.(4)
2. جایگاه معروف در روابط زناشویی
واژه معروف 38 بار در قرآن آمده که 19 مورد آن به موضوع معاشرت مردان با زنان در محیط خانواده پرداخته و معروف را ضابطه و قانون کلی در معاشرت و روابط خانوادگی قرار داده است: «وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ...؛ و با ایشان [زنان] به شایستگی رفتار کنید.»(5)
«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ...؛ و مانند همان [وظایفی] که برعهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [برعهده مردان] است.»(6)
«الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ...؛ طلاق [رجعی] دو بار است، پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشت یا به شایستگی آزاد کرد.(7)
«وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ؛ و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عده خویش رسیدند، به خوبی نگاهشان دارید یا به خوبی آزادشان کنید.»(8)
از دیدگاه قرآن و بر اساس آنچه ذکر شد، هر نوع رفتاری که در چارچوب معروف صورت پذیرد، شایسته و هر گونه رفتاری که از خطوط قرمز معروف عبورکند، ناپسند تلقی می شود. ملاک و معیار باید و نبایدهایی است که با مقیاس معروف سنجیده می شود.
3. نمونه های معاشرت به معروف
«ابن کثیر» مصادیق معاشرت به معروف را چنین برمیشمارد؛
معاشرت به معروف، یعنی با همسرانتان خوش زبان و خوش رفتار باشید، خود را بیارایید - به اندازه توانایی - همان سان که دوست دارید همسرانتان خود را برای شما بیارایند، شما نیز همان کنید که از همسرانتان میپسندید.»(9)
حسن معاشرت با زنان به این است که حقوق زن از مرد و نفقه را به طور کامل پرداخته و در برابر زن، بدون سبب و تقصیر گناه رو ترش نکند. در سخن گفتن گشاده روی باشد، نه سخت دل و بدزبان و به کس دیگر اظهار تمایل نکند. خداوند حسن معاشرت با زن عقد کرده را سفارش کرده تا ادامه زندگی و مصاحبت و همزیستی ایشان کامل باشد؛ چه آن که حسن معاشرت، روان را آرامتر و زندگی را گواراتر میسازد.(10)
«زمخشری» و «فخر رازی» عدالت در همخوابی میان زنان - اگر مرد بیش از یک همسر داشته باشد - پرداخت نفقه زن و خوش زبانی را از مصداقهای معروف برشمردهاند.
«طبرسی» سه نظریه را در نمونههای معروف نقل میکند؛
1. انصاف و میانه روی در تقسیم همخوابی و نفقه - آن گاه که مرد بیش از یک همسر داشته باشد - نیک رفتاری و خوش گفتاری است.
2. کاری انجام ندهد که سبب زیان همسر گردد [سخن] زشت به او نگوید و با گشاده رویی با او برخورد کند.
3. همان گونه که مرد میپسندد همسرش با او چنان رفتاری داشته باشد، با همسرش رفتار کند و خویشتن را بیارآید.(11)
«شیخ طوسی» معاشرت به معروف را ادای حقوق واجب زن بر مرد دانسته است.(12)
«اسحاق بن عمار» به نقل از امام صادق علیه السلام روایت میکند: قلتُ لأبی عبدالله علیه السلام: ما حقُّ المرأةِ علی زوجها إذا فَعله کان مُحسناً؟ قال: یَشبَعُها و یَکسُوها و إن جَهِلَت غَفرَ لها؛ از امام صادق علیه السلام پرسیدم: حق زن بر شوهرش چیست که اگر آن را انجام دهد، نیکوکار(و معاشرت به معروف) خواهد بود؟ امام علیه السلام فرمود: او را سیر کند، بپوشاند و از لغزشهایش بگذرد.(13)
در «صحیحه هشام بن عبد ربه» از امام صادق علیه السلام آمده است: به او عبدالله(امام صادق علیه السلام) گفتم: حق زن بر شوهرش چیست؟ فرمود: «سد جوع، پوشاندن عورت زن و این که در برابر زن چهره درهم نکند. پس هرگاه این کارها را انجام دهد، به خدا حق زن را ادا کرده است.
گفتم: روغن چه؟ فرمود: [یک] روز در میان. گفتم: گوشت؟ فرمود: هر سه روز یک بار که در طول یک ماه، ده نوبت میشود نه بیشتر از آن و رنگ(موی) در هر شش ماه یک بار، لباس در سال چهار دست، دو دست لباس برای تابستان و دو دست برای زمستان. بایسته نیست که مرد خانهاش را در سه چیز فقیر نگاه دارد: روغن(برای مو و بدن)، سرکه و روغن خوراکی.
مقدار خوراک زنان یک «مد» است و من سهم عیال خود را هر نفر یک مدّ قرار دادهام. پس باید برای هر یک از افراد عائله، اندازه معین خوراک(یک مدّ) داده شود و او میتواند آن را بخورد، ببخشد یا صدقه بدهد.
مرد باید به عائلهاش از میوه فصل بخوراند.»(14)
4.حوزه معنایی معروف
«سید شریف جرجانی» مینویسد: «معروف هر آن چیزی است که در شرع نیکو شمرده شده باشد.»(15)
«ابن منظور» در لسان العرب، معروف را کار موافق با طبع که نفس انسان بدان تمایل دارد و با آن اطمینان و آرامش مییابد، شناسانده است.(16)
«راغب» در مفردات هر دو حسن عقلی و شرعی را در مفهوم معروف نهفته میداند و مینویسد: «معروف، نام هر کاری است که عقل یا شرع حسن و بایستگی آن را دریابد و منکر، نام هر کاری است که عقل یا شرع آن را زشت و ناپسند بداند. از همین رو به میانه روی در بخشش معروف گفته میشود؛ زیرا از منظر عقل و شرع پسندیده است.»(17)
«طبرسی» در مجمع البیان پس از آن که معروف را «طاعت» و منکر را «معصیت» معرفی میکند، میافزاید: نظریهای که معروف را کار پسندیده و متعارف از نظر عقل یا شرع میداند، سرانجام به همین معنا بازمیگردد.(18)
بدین سان، معروف با پیشوند معاشرت را میتوان شیوه رفتاری پسندیده از منظر عقل و شرع توصیف کرد.
نگارنده تفسیر المنار مینویسد: «با زنان بر اساس معروف معاشرت کنید؛ یعنی ای اهل ایمان، بر شما واجب است که معاشرت و رفتار با زنان را نیکو سازید! بدان سان که همزیستی و در آمیختن شما با ایشان باید بر پایه معروف و آنچه که زنان آن را میشناسند و طبع ایشان با آن دمساز است، باشد. البته اگر از سوی شرع، عرف و مروت، چنان رفتاری منکر و ناپسند نباشد.»(19)
معیار زیبایی و زشتی رفتار شوهر فطرت خود زن است؛ یعنی اینکه اگر رفتار و کار مرد با ذات زن سازگار باشد، دارای صفت پسندیده و شایسته است.(البته اگر مغایر شرع و ارزش های دینی نباشد) و هر رفتاری که با طبع زن ناسازگار باشد، زشت و نکوهیده نمود پیدا می کند.
زنان همچون مردان بر اساس فطرت و سرشت سالم آفریده شده اند و از هر چیزی که مانع تکامل و فطرت خیرخواهی ایشان باشد نفرت دارند و این باور که عده ای در ذهن خود پرورانده اند که زن موجودی شریر، فساد ورز و کج اندیش است، ناسازگاری دارد. از همین رهگذر، کسانی از یک سو طبع و فطرت زن را در حسن و قبح رفتار مردان و شوهران ملاک و معیار میدانند و از دیگر سو چنین نتیجه میگیرند که: «چون اسلام زن را آفریده از عضو کج(از دنده چپ) میداند، بر شوهر واجب کرده است که در برابر خطاهای زن با خشونت رفتار نکند و کوتاهی و قصور زن، نباید شوهر را به ترک حسن معاشرت وادارد، زیرا تقصیر و کوتاهی مردان و زنان همسان نیست.»(20)
تنها کسانی که ایمان به موضوع آفرینش و سرشت دارند و باور دارند مرد و زن همسان و برابر هستند می توانند در موضوع طبع و پسند، زن بی هیچ تفاوتی در کمال و نقص و خیرخواهی قضاوت کنند.
عده ای بر این باورند که معیار و ملاک معروف و منکر بودن معاشرت مرد و زن به سنن و آداب شهر ساکن زن و مرد بستگی دارد.
«محقق حلی» در شرایع الاسلام در مقدار نفقهای که مرد باید به همسرش بپردازد مینویسد: «اما اندازه نفقه، پس معیار آن برآوردن نیازهای زن است از خوردنی و خورش و مسکن، خدمتکار و خوشبو کنندهها به اندازهای که امثال او در چنان منطقهای معمول دارند.»
صاحب جواهر به هنگام نقل این دیدگاه، دلیل طرف داران آن را از جمله اطلاق آیههای: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) و (وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) میداند.(21)
چنان که در تعیین جنس نفقه و غذای عائله با استناد به اطلاق این آیات گفته شد، میزان، عرف شهر و محل سکونت است: معیار در جنس خوراک عائله، غذای معمول ساکنان آن جاست؛ زیرا که هر مطلقی بر آنچه معمول و متعارف است حمل میشود؛ و نیز به دلیل این که رعایت عرف اهل مرز و بوم، همان معاشرت به معروف است.(22)
عرف جامعه انسانی
برخی نظرات علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در رابطه با معاشرت به معروف در قلمرو جامعه انسانی
1. معروف هر امری است که مردم آن را بشناسند، انکار نکنند و با آن ناآشنا نباشند.
2. چون معروف مقید به معاشرت شده، باید مقصود از آن معاشرتی باشد که معروف میان مخاطبان است.
3. معاشرتی که میان مردان و از دید ایشان معمول و متعارف است، آن است که هر فرد جزئی از جامعه و برپا دارنده آن باشد و نقش او در برپایی جامعه و به دست آمدن هدف و غرض جامعه، به اندازه تأثیر دیگران باشد.
4. هر یک از افراد جامعه کاری را که در خور توان دارد انجام دهد و از فرآورده کار خویش، به اندازه نیاز برگیرد و زیاده را در اختیار دیگران قرار دهد و در برابر، نیازمندیهای خود را از نتیجه کار و تلاش دیگران برآورده سازد و به دیگر سخن، افراد جامعه آزادی و استقلال اجتماعی داشته باشند.
5. اگر با فردی از افراد جامعه چنین تعاملی صورت نگیرد، بدین گونه که از کار او دیگران سود جویند، بی آن که او حق بهرهوری از دستاورد کار دیگران را داشته باشد، خلاف عرف عمل شده، بر او ستم رفته و استقلال و آزادی وی پایمال شده است.
6. در آموزه قرآن، زنان و مردان دو شاخه از یک اصل انسانیاند که در وزن و اثر اجتماعی همسان، برابر و متعادل اند. جامعه در تکوین خویش به همان میزان نیازمند زنان بوده که نیازمند مردان است.
7. تعادل اثر اجتماعی زن و مرد با محروم بودن یکی از دو جنس از برخی مزایا ناسازگاری ندارد؛ زیرا در جامعه مردان نیز در عین برابری وزن و اثر اجتماعی، میزان بهره وریشان از مزایا گوناگون است.(23)
چنانچه معاشرت در روابط زن و مرد در محیط خانواده با معاشرت در روابط جامعه انسانی قیاس شود، در صورتی این روابط پذیرفته است که با اصولی سازگار باشد از جمله:
الف) هر یک از زن و مرد در تکوین نهاد خانواده و استواری آن، همچون دو انسان اندیشمند و آزاد، عضو مؤثر، صاحب نقش، اراده و اختیار و استقلال باشد. «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا؛ اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر خواستند فرزندشان را از شیر باز گیرند، گناهی را مرتکب نگشتهاند.»(24)
راهکار قرآنی «تشاور» و رایزنی و هم فکری زن و مرد در کانون خانواده - که نمود آن در مسئله پرورش فرزند بیان شده - در همین راستا قابل فهم است: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى؛ و اگر - همسرانتان - فرزندتان را شیر میدهند، مزدشان را بپردازید و با یکدیگر به شایستگی رایزنی و همدلی کنید و اگر به نتیجه نرسیدید، از زن دیگر به او شیر بدهید!(25)
«طبرسی» در مجمع البیان در تفسیر آیه دوم مینگارد: کار تربیت و تغذیه فرزند را با همکاری و تدبیر و شایستگی میان خود به انجام رسانید و رعایت حال مادر را بنمایید تا فرزند از عواطف مادری محروم نماند.(26)
چنان که آیه مبارکه: (لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) کلیت این موضوع را بازگو می کند که زن و مرد در کانون خانواده شخصیت حقوقی مستقل و مؤثری دارند، بدان سان که هرگاه مجموع حقوق و الزامات زن و شوهر را بسنجند، متعادل و برابر خواهد بود؛ گرچه به ظاهر در بررسی جداگانه هر یک از حقوق زن و مرد میان آنها ناهمسان به نظر آید.
ب)مفهوم آیه مبارکه: (وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ) اگر از این زاویه نگریسته شود، این گونه خواهد بود که « از آنجایی که فرآوری و تحمل هزینهها، حتی هزینه زن بر عهده مرد است، مسئولیت اجرایی به عهده اوست.» نه این که مرد بالاتر از اوست.(27)
زن و مرد با توجه به توان و استعدادهایی که در وجود خود دارند می توانند مسئولیتهایی بر عهده بگیرند که در مجموع تمام نیازهای جسمی، روحی و روانی یکدیگر را برآورده کنند.
ج) زن و مرد هر دو یک انسان صاحب اراده هستند می توانند از در شیوه زندگی مشترک زناشویی از اصل همسر گزینی گرفته تا چگونگی زیست، خوراک، شغل و... در گسترش و سلامت نسل، احساس آرامش و امنیت زن و شوهر در کنار یکدیگر سهم به سزایی داشته باشند.
آداب رفتارهایی چون چشم پوشیدن از صحنه های گناه، موافقت شوهر برای خروج زن از منزل، لزوم پنهان گذاشتن زیوآلات و هر چیز شهوت انگیز از دید نامحرمان، نهی شوهر از ترک نفاق، کرامت و منزل همسر، سبب می شوند تا پایه زندگی خانوادگی بر اساس اصول تعریف شده پیش برود.
زن دارای حرمت و کرامت است؛ تا آنجا که پیامبر اکرم(ص) جایگاه بهشت را در زیر پای مادران معرفی می کند، اگر چه لذت و نفس وسوسه های این دنیا زیبا باشد و برای گذران کوتاه مدت دنیوی، لذت بخش انگاشته شود؛ اما می بایست سرانجام از این غنود فکری و خمودگی روحی عبور کرد تا در ساحل آرامش خداوندی آرام گرفت.
9466/703/ر
گردآورنده: عاطفه دویده
-----------------------------------------------------------
منابع
1. روم، آیه 21.
2. زحیلی، التفسیر المنیر، ج 4، ص 303.
3. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 456.
4. زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج 3، ص 327 و 347.
5. نساء، آیه 19.
6. بقره، آیه 228.
7. همان، آیه 229.
8. بقره، آیه 231.
9. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 466.
10. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 5، ص 97.
11. طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 24.
12. شیخ طوسی، البیان، ج 3، ص 150.
13. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 4، ص 121.
14. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تصحیح و تحقیق محمود قوچانی، ج 31، ص 331.
15. سید شریف جرجانی، التعریفات، ذیل واژهی «معروف»
16. ابن منظور، لسان العرب، ماده «معروف».
17. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن. ماده «معروف».
18. طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 482.
19. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 406.
20. عبدالکریم زیدان، المفصل فی أحکام المرأة و البیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج 7، ص 226.
21. نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 330.
22. همان.
23. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 406.
24. الجامع الأحکام القرآن، ج 5، ص 97 و نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 338.
25. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 255.
26. بقره، آیه 233.
27. طلاق، آیه 6.