اعتبار تنفیذ تا زمانی است که رئیس جمهور به شرایط مندرج در قانون اساسی پایبند باشد
نکته اول
اما جهتی که ما در بحث تنفیذ داریم و وارد این بحث میشویم که بحث مهمی است، مسأله تنفیذ از جهت اندیشه سیاسی و فقه سیاسی بر اساس نظریه و ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.
نکته دوم
اینکه اساس حاکمیت حکومت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران محوریت امامت و ولایت است، نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران دو بخش دارد، بخش جمهوریت که جای دیگری باید از آن بحث کنیم و بحث اسلامیت که محتوای نظام ما است و محورش بر اساس محوریت امامت و ولایت و نظریه امامت و ولایت است.
امامت و ولایت در اندیشه سیاسی تشیع در عصر نبوی، عصر امامت و عصر معاصر که عصر غیبت امام است که ولایت و حاکمیت از آن فقیه و فقها است دارای جایگاه بسیار مهم و با اهمیتی است.
در طول تاریخ تا زمان ما که در آن به سر میبریم، بر اساس فقه سیاسی شیعه و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران اداره حاکمیت و حکومت در عصر غیبت از آن فقهاست، فقهایی که از جایگاه امامت و ولایت برخوردارند.
از میان فقها فقیهی این توفیق را پیدا میکند که حاکمیت و حکومت را تشکیل میدهد، وقتی حاکمیت حکومت را تشکیل داد، وظیفه اداره حاکمیت و حکومت در اختیار فقیهی است که در کنار فقاهت، ولایت و امامت جامعه را به عهده دارد.
پس بر این اساس اصل اداره جامعه، همه ابعاد اداره جامعه به عهده فقیه جامعه، امام جامعه و ولی جامعه است.
نکته سوم
این امام و ولی جامعه که وظیفهاش اداره حاکمیت و حکومت جامعه در ابعاد مختلف و عرصههای مختلف سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و مانند اینهاست، میتواند بخشی از وظایف خود را تفویض نماید؛ این نکته مهمی است که ما اینجا میگوییم تنفیذ نماید.
امام و ولی جامعه و ولی فقیه که وظیفه اداره جامعه و حاکمیت و حکومت را به عهده دارد، میتواند بخشی از وظایف خود را به سایر مجموعهها واگذار کند، فلذا میبینیم که در جامعه مراکز مختلفی داریم، مثلاً شورای عالی دفاع، شورای امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر مراکزی که عهدهدار بخشی از وظایف ولی فقیه و حاکم اسلامی جامعه است که این ولی فقیه و امام جامعه بخشی از وظایف خود را تنفیذ یا تفویض به سایر مراکز کرده است.
کارشناسان و متخصصان و صاحبنظرانی که بحث میکنند و در نهایت بحث را به اطلاع ولی فقیه جامعه میرسانند و ولی فقیه اجمالاً فقط امضاء میزند و حکم میکند، ابلاغ میکند، فلذا مجموعههای مختلف مشورتی و مجموعههای مختلف حاکمیتی در کنار حاکمیت ولی فقیه جامعه حضور دارد.
نکته چهارم
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و آن چیزی که در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد اولین شخص مملکت رهبری جامعه و امام جامعه و ولی فقیه است؛ در کنار ولی فقیه سایر قوا هم حضور دارند. بحث تفکیک قوا که در جای دیگری باید بحث کنیم.
ما یک قوهای به نام قوه مقننه داریم که مردم نمایندگان خودشان را برای قانونگذاری انتخاب میکنند، یک قوهای به نام قوه قضائیه داریم که نصب و انتصاب است از طرف ولی فقیه و حاکم جامعه اسلامی شخصی که دارای ویژگیهای خاصی است به عنوان رئیس قوه قضائیه نصب میشود و یک قوهای به نام قوه مجریه داریم.
قوه مجریه انتصابی نیست، انتخابی است، آقای رئیس جمهور جامعه دومین مقام مسئول کشور است که بر اساس نص صریح قانون اساسی مسئول اجرای قانون اساسی و رئیس جمهور کشور است؛ این رئیس جمهور در یک فرآیند انتخابات مردمی شکل میپذیرد؛ قانونگذار شرایطی را تعیین کرد، آقای رئیس جمهور نامزد انتخابات و ریاست جمهوری کسی باید باشد که این شرایط را برخوردار باشد، مثلاً رجال مذهبی مدیر باشد، مدبر باشد و مانند اینها
مراکزی تصمیم میگیرند و تعیین میکنند که چه کسی این شرایط را دارند، در نهایت دو نفر، ده نفر یا کمتر یا بیشتر، از شرایط ابتدایی نامزدی و ریاست جمهوری برخوردار هستند و کسی که میخواهد رئیس جمهور شود در فرآیند انتخابات میآید، چندین مرحله را طی میکند، از اعلام نامزدی تا تأیید صلاحیت توسط وزارت کشور، شورای نگهبان، انتخابات، برگزاری چرخه انتخابات، تأیید وزارت کشور، تأیید شورای نگهبان و در نهایت به اینجا میرسد که آرای اکثریت یعنی نصف باضافه یک را انتخاب میکند و آقای رئیس جمهور میشود.
درست است که این فرد یعنی آقای زید یا آقای عمرو۵۰ درصد به اضافه یک رای مردم را آورده است اما هنوز آقای رئیس جمهور نیست ولو اینکه وزارت کشور فرآیند انتخابات را تایید کند ولو اینکه شورای نگهبان فرآیند انتخابات را تایید کنند دو مرحله مهم دیگر باقی مانده است مرحلهای به نام تنفیذ و مرحلهای به نام تحلیف این آقای رئیسجمهور زمانی رئیس جمهور است که بعد از چرخه فرآیند انتخاباتی که نظام سیاسی تعیین کرده است به مرحله تنفیذ و بعد به مرحله تحلیف برسد که در ادامه بحث تنفیذ را مطرح میکنیم.
وسائل: مفهوم و ماهیت تنفیذ چیست؟
وقتی آقای رئیس جمهور به مرحله تنفیذ رسید یعنی مقام امامت و ولایت حکم آقای رئیسجمهور را ابلاغ کرده است که تنفیذ دو معنا دارد که من اینجا عرض میکنم.
معنای تنفیذ یک تأیید مقبولیت و رأی مردم است مردم ۵۰ به اضافه یک نفر به این آقا رأی دادهاند و این آقا رئیسجمهور شد؛ این آقای رئیس جمهور زمانی رئیس جمهور میشود در طی چهار سال که حکمش توسط مقام امامت و ولایت تنفیذ شود تنفیذ اولین معنایش این است که تأیید چرخه مقام قبولیت مردم است؛ یعنی مردمی که رأی دادهاند رأی مردم مورد تایید امام و ولی جامعه قرار گرفت.
معنای دوم تنفیذ تایید چرخه انتخابات است درست است که این نامزد انتخابات ریاست جمهوری از این چرخه برخاست و فرآیند انتخابات را تأیید کرد امام و ولی فقیه جامعه فرآیند انتخابات و ساختاری که از دل این ساختار آقای رئیس جمهور برخاست را تأیید میکند.
اما معنای سوی که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که مسئولیت اداره جامعه و حاکمیت و حکومت با ولی فقیه و امام ولی جامعه است. کسی هم به عنوان مقام اجرایی کشور و دومین مقام اجرایی کشور انتخاب شد، وقتی ولی فقیه و امام جامعه و ولی جامعه حکم آقای رئیس جمهور را تنفیذ میکند معنیاش این است که بخشی از اختیارات امام و ولی فقیه جامعه که در عرصه قوه اجرایی است به آقای منتخب مردم که الان رئیس جمهور است تفویض شده است این نکته مهم است معنی سوم در فقه سیاسی قابل توجه بیشتری است.
حاکم اسلامی امام جامعه، ولی جامعه، ولی فقیه بخشی از وظایف خود را که در عرصه اجرا و قوه مجریه است به مدت ۴ سال به آقای رئیس جمهور تنفیذ و واگذار میکند تا زمانی که این آقای رئیس جمهور بر اساس این شرایطی که در قانون مشخص شده است یعنی تقوا داشته باشد یعنی بر اساس قانون عمل کند یعنی خدمت کند و خدمتگزاری مردم را انجام دهد در کنار رأی مردم تأیید ولی و امام جامعه را هم برخوردار است که بتواند در حیطه قوانین و حیطه اختیاراتی که قانونگذار به آقای رئیس جمهور داده است برای اجرای قانون اساسی و اداره قوه مجریه اقداماتی را با اجازه امام و ولی فقیه جامعه انجام دهد.
نکته بعدی که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که ما برای تنفیذ سه معنی را بیان کردیم.
یک تأیید رای مردم
دوم تایید چرخه و فرایند انتخابات هر کسی انتخاب شود امام و ولی فقیه امام و ولی و فقیه جامعه باید این چرخه را تایید کند نکته در این است که حضرت آقا در تمام این سالها بر اجرای قانون و مُرّ قانون تاکید میکند معنایش همین است؛ به عبارت دیگر یکی از معانی تنفیذ این است چرخه و فرآیندی که از دل این فرایند آقای رئیس جمهور بر می خیزد هرکس که میخواهد باشد این چرخه درست است و لذا باید بر مُرّ قانون عمل کرد بر فرض کسی به این چرخه و فرایند معترض است و انتخاب آقای رئیسجمهور را قبول ندارد باید به چرخه قانون برگردد، از طریق قانون و فرآیندهای قانونی اعتراض خود را تعیین کند.
مثلاً قانونگذار تعیین کرد که اگر در فرآیند انتخابات ایراد و اشکالی انجام شود کسانی که در فرآیند انتخابات انتخاب نشدند و به فرآیند برگزاری انتخابات اعتراض دارند مثلاً باید به شورای نگهبان رجوع کنند و شورای نگهبان مرجع رسیدگی به فرآیند انتخابات است.
تأکید میکنم تنفیذ حکم ریاست جمهوری یعنی پایان همه گفتگوها در عرصه انتخابات.
وقتی حکم آقای رئیس جمهور توسط مقام رهبری تنفیذ شد یعنی دیگر هیچ سخنی درباره فرآیند برگزاری انتخابات پذیرفته شده نیست.
انتخابات تمام شد آقای رئیس جمهور رئیس جمهور است تأکید می کنم که نه تنها رئیس جمهور کسانی که به او رأی دادند، نه تنها رئیس جمهور کسانی که به او رأی ندادهاند بلکه رئیسجمهور حتی کسانی است که حتی در فرآیند انتخابات هم شرکت نکردند این نکته مهمی است؛ رئیس جمهور است رئیس جمهور مردمی که در انتخابات شرکت کردهاند و کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند و کسانی که به این آقای رئیس جمهور رای دادند و چه کسانی که به رقبای آقای رئیس جمهور رأی دادهاند.
وسائل: آیا تنفیذ ریاست جمهوری مقید و محدود به شرایطی است یا مطلق و بدون هیچ قیدی است؟
حکم تنفیذ به شرایط محدود است، آقای رئیس جمهور رأی اکثریت مردم را کسب کرده است از چرخه و فرآیند انتخابات گذر کرده است امام و ولی جامعه و ولی فقیه و رهبری جامعه هم حکم او را تنفیذ کرده است این تنفیذ چند شرط دارد.
یک محدود به زمان و مقید به زمان است مدت ۴ سال، آقای رئیس جمهور برای چهار سال رأی مردم را آورده است تنفیذ هم به مدت چهار سال است وقتی چهار سال تموم شد دیگر تنفیذ معنایی ندارد، فرایند جدید و انتخابات و رئیس جمهور بعدی است، اگر این آقایی که موفق بوده است در دوره چهارساله اول رأی مردم را کسب کند در چهار سال دوم هم بر اساس قانون می تواند بیاید و اگر موفق نشد کس دیگری جایگزین میشود.
دوم تنفیذ محدود به شرایطی است که آقای رئیس جمهور منتخب دارای این شرایط باشد یعنی طی ۴ سال از شرایطی که به واسطه آن شرایط آقای رئیس جمهور شده است آن شرایط زائل نشده باشد.
یعنی آقای رئیسجمهور هر کسی که می باشد باید اهل تقوا و قانون باشد مقید به قانون اساسی باشد سوگند یاد کند که پاسدار قانون اساسی باشد، به مردم خدمت کند و مانند آن.
اما هر یک از این شرایط اگر به هر دلیلی از بین برود یعنی آقای رئیس جمهور به هر دلیلی شرایط ریاست جمهوری را از دست بدهد تنفیذ حکم رهبری از بین خواهد رفت.
تنفیذ منوط به وجود شرایط در آقای رئیسجمهور است، مثلاً به هر دلیلی آقای رئیس جمهور قوه مجریه که زیرمجموعه نمایندگان مجلس است به این اعتباری که نمایندگان مجلس و قوه مقننه نظارت بر آقای رئیسجمهور را به عهده دارند میتوانند از او سؤال بپرسند، میتوانند او را استیضاح کنند، میتوانند آقای ریاست جمهور را عزل نمایند در تاریخ داشتهایم، آقای ابوالحسن بنیصدر در چرخه فرآیند انتخابات آمد، رای اکثریت مردم را به دست آورد امام رضوان الله تعالی علیه حکم او را هم تنفیذ کرده است اما او نتوانست ۴ سال رئیس جمهور مملکت باشد گرفتار مباحث و مسائلی شد که مجلس شورای اسلامی از او سوال کرد او را استیضاح کرد و او را عزل کرد.
عزل آقای رئیسجمهور به هر دلیلی، عدم کفایت سیاسی، عدم کفایت اجتماعی، عدم کفایت اخلاقی، عدم کفایت اقتصادی به هر دلیلی، این آقای رئیسجمهور عدم کفایتش توسط مجلس تایید شود تنفیذ خود به خود تمام شده است دیگر این آقای رئیس جمهور، رئیس جمهور نیست که بر اساس تنفیذ حکم رهبری باقی بماند.
وسائل: آیا تنفیذ به معنای تأیید رای مردم است یا به معنای نصب است؟ این سوال مهمی است که امروز در ادبیات سیاسی زیاد پرسیده میشود و زیاد هم گفته میشود. آیا رهبری آقای رئیس جمهور را منصوب میکند؟ معنای نصب چیست؟ تنفیذ به معنای نصب آقای رئیس جمهور است؟
دقت کنیم که تنفیذ از دیدگاه فقه سیاسی به معنای نصب آقای رئیسجمهور نیست یک وقتی معنای نصب این است که رهبری نظام رئیس صدا و سیما را به مدت چند سال شش سال یا ده سال نصب میکند؛ آقای فلانی را به عنوان فرمانده نیروی نظامی و انتظامی نصب میکند، رئیس قوه قضاییه را نصب میکند طبیعتاً این معنای نصب در تنفیذ و در نصب مقام ریاست جمهوری معنایی ندارد چون اساس ریاست جمهور انتخاب است، رئیس قوه مجریه بر اساس انتخابات و رأی اکثریت مردم صورت میپذیرد، پس ما اینجا نصب به این معنا نداریم.
اگر گفته شود که بر اساس فقه سیاسی تفویض بخشی از اختیارات رهبری به آقای رئیس جمهور است در این معنا نصب معنی پیدا کند اما عزل معنایی پیدا نمی کند، نصب جایی معنی پیدا میکند که عزل و برکنار شدن و برکنار کردن معنا پیدا کند، آیا رهبری جامعه میتواند آقای رئیس جمهور را عزل نماید؟ خیر بر اساس قانون اساسی رهبری نظام نمیتواند آقای رئیس جمهور را عزل نماید؛ قانونگذار پیشبینی کرده است آقای رئیس جمهور به هر دلیلی نتوانستند مسئولیت خود را در اجرای قانون اساسی و قوه مجریه انجام دهد مسئولیت آن با مجلس است؛ مجلس میآید و سئوال میکند و استیضاح و عزل میکند وقتی مجلس وظیفهاش نظارت بر آقای رئیس جمهور است، به صورت سئوال و استیضاح و به صورت عزل، دیگر نصب رهبری معنایی پیدا نمیکند.
پس رئیس جمهور مقام انتخابی است و مسئولیت بر کنار کردن آقای رئیس جمهور در صورت عدم اجرای وظایف قانونی مجلس شورای اسلامی است، بله مجلس شورای اسلامی وقتی رئیس جمهوری مانند آقای بنی صدر را عزل کرد طبیعتاً خود به خود تنفیذ هم معنایی پیدا نمیکند تنفیذ منوط به بقای شرایط بود، این آقای رئیسجمهور و مانند آقای ابوالحسن بنی صدر شرایط را از دست داده است این هم نکته مهمی است، پس طبیعتاً رئیس جمهور توسط رهبری به معنای نصبی که مطرح کردیم نخواهد شد.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که آیا تنفیذ ریاست جمهوری به معنای تأیید فرآیند انتخابات و تفویض بخشی از اختیارات از وظایف رهبری یا از اختیارات رهبری است؟ این سؤال مهم و بحث مهمی است که آیا تنفیذ از وظایف است یا از اختیارات است؟ اگر از اختیارات بود به معنی این است که رهبری میتواند تنفیذ نکند ولی اگر از وظایف بود رهبری باید آقای رئیس جمهور را بعد از چرخه و فرآیند انتخابات تنفیذ کند، این بحث مهمی است و بحث دامنهداری هم خواهد بود، حقوقدانان هم بحثهای مختلفی دارند.
از مجموع مباحث برمیآید که تنفیذ حکم ریاست جمهوری از وظایف رهبری است، معنی آن این است که رهبری نمیتواند حکم آقای رئیسجمهور را بعد از چرخه و فرآیند تنفیذ نکند.
دو مثال میآوریم؛ امام در نامه خود به آقای منتظری عبارتی دارند که «من با انتخاب آقای بازرگان موافق نبودم، من با انتخاب آقای بنی صدر موافق نبوم، من با انتخاب شما هم موافق نبودم» سئوال این است که اگر امام آقای بنیصدر را میشناخت که میشناخت و بهتر از دیگران هم می شناخت، اگر امام آقای بازرگان را میشناخت که احتمالاً میشناخت و بهتر از دیگران میشناخت، اگر امام آقای منتظری را میشناخت و قطعاً هم میشناخت و بهتر از دیگران هم میشناخت چرا با انتخاب آقای بازرگان با انتخاب آقای بنی صدر و انتخاب آقای منتظری مقابله نکرد؟
این سئوال مهمی است؛ رهبری جامعه و امام جامعه چرا با انتخاب آقای بازرگان، آقای بنیصدر و انتخاب آقای منتظری از همان اول مقابله نکرد؟ پاسخی که داریم این است که ساختار و چرخه نظام سیاسی جمهوری به این انتخابات است؛ همین که آقای بنیصدر اعلام نامزدی میکند، همین که میآید و رأی میگیرد و مقبولیت پیدا میکند امام حکم ریاست جمهوری را تنفیذ میکند به اعتبار مقبولیت به اعتبار رأی مردم اما مشروط می کند، هم امام و هم رهبر معظم انقلاب در تنفیذ حکم ریاست جمهوری همیشه این شرط را بیان میکنند که تا مادامی که عمل به قانون اساسی کند خدمتگزار مردم باشد مخالف با هوای نفس باشد و در تمام احکام تقریباً این عبارتها مشترک است.
پس وظیفه امام و رهبری جامعه تنفیذ حکم ریاست جمهوری است بله تنفیذ منوط به بقای شرایط و دوام شرایط آقای رئیس جمهور است؛ این نکته اول
نکته دوم اینکه به هر دلیلی رهبری نظام نخواهد حکم آقای ریاست جمهوری را تنفیذ کند، دوباره انتخابات بعدی باز رهبری تنفیذ نکند، پایان کار کجاست؟ مردم به هر دلیلی فردی را در فرآیند و چرخه انتخاباتی که نظام تعیین کرده است کسی را انتخاب کنند و رهبری او را تنفیذ نکند، در چنین فرآیندی خود چرخه نظام با شبهه و ایراد مواجه خواهد شد.
چرخه نظامی که از دل این چرخه نظام انتخابات و آقای رئیس جمهور برآمده است، چرخهای که در دل آن وزارت کشور، شورای نگهبان مجموعههای دیگری که وظیفه آنها در این قالب و چرخه است، طبیعتاً رهبری نظام از وظایف آن است که انتخابات و فرایند را تایید کند، رأی مردم را تایید کند و حکم ریاست جمهور و روسای جمهور را تنفیذ کند که طبیعتاً این تنفیذ هم محدود به شرایطی است که اشاره کردیم، هم مدت دارد و هم محدود به شرایط است.
در خود قانون اساسی هم به آن اشاره شده است که از وظایف رهبری در اصل ۱۱۰ قانون اساسی وظایفی دارد که یکی از آنها تنفیذ حکم ریاست جمهوری است./۹۰۷/102/ب2