امام حسین؛ منزل به منزل با قرآن
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، روح و جوهره نهضت امام حسین (ع) برگرفته از رهنمودهای قرآنی است، امام حسین (ع) از آغاز تا انجام قیام بر اساس نگاه و بینش قرآنی عمل کرد و در حقیقت با کار و عمل خود آیات قرآن را تفسیر کرد و مصداقهای آن را نشان داد.
در این نوشته بر آنیم که گامبهگام حرکت و نهضت اباعبدالله (ع) را همراه با آیات قرآنی که آن حضرت تلاوت کرده بررسی کنیم تا در پرتو حرکت قرآنی آن امام همام به نگاههای قرآنی آن امام شهید نیز آشنا شویم.
دیگر اینکه به این دریافت برسیم که پیام عاشورا جاودانه است آنگونه که آیات قرآن همیشگی و جاودانه است. آنگونه که با گذشت زمان گرد و غبار قدمت و کهنگی بر چهره آیات قرآن نمینشیند. چهره پرفروغ نهضت حسینی نیز با گذشت زمان از نشاط و تازگی نخواهد افتاد و همواره پرفروغ و پرپیام در بستر تاریخ و بر تارک زمان خواهند ماند.
برای روشن شدن این موضوع حرکت آن حضرت را در چند مرحله با استخراج آیات قرآن از لابهلای کلمات آن بزرگوار مورد تفسیر و تحلیل قرار خواهیم داد:
- مرحله پیش از نهضت در دوران معاویه (زمینههای قیام با بهرهگیری از قرآن)
- از زمان خلافت یزید تا آغاز حرکت از مدینه
- از مدینه تا مکه و در مکه
- از مکه تا کربلا
- در سرزمین نینوا تا لحظه شهادت و عاشورا
زمینههای قیام با الهام از قرآن
امام حسین (ع) ضمن پایبندی به صلح برادرش امام حسن (ع) با معاویه، هیچگاه از وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در برابر نظام اموی و خلفای آن، شانه خالی نکرد، بلکه در شرایط و موقعیتهای مناسب، موضع حق را روشن میساخت و از رفتارهای ناپسند و ناهمسو با شریعت اظهار برائت و نفرت مینمود و به هنگام لزوم آنان را مورد نکوهش و نهی قرار میداد.
در سفری که معاویه به مدینه داشت، عدهای از دشمنان اهل بیت (ع) به او گفتند: امروز چشمها به حسین بن علی (ع) دوخته شده است. از او بخواه که بر منبر رود و سخن بگوید و چون در بیان او کندی وجود دارد بدین وسیله او را از چشمها بینداز و جایگاه و موقعیت خود و فرزندت را مستحکم ساز.
معاویه گفت: همین گمان را نسبت به حسن بن علی (ع) داشتیم ولی هر روز بیشتر از روز پیش در بین مردم عزت و عظمت پیدا کرد.
با اصرار اطرافیان، معاویه از حسین بن علی (ع) خواست که بر منبر رود و سخن بگوید. امام حسین (ع) بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ستایش الهی و درود بر پیامبر (ص) خطبهای رسا و مستدل ایراد کرد که در آن خطبه از چند آیه قرآن کمک گرفت و به اصل جریان امامت و رهبری دینی با استدلال از آیات قرآن پرداخت که به آن آیات اشاره میکنیم:
1- «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللهِ وَ الرَّسُولِ»(1)
2- «لَوْ رَدُّوهُ اِلَی الرَّسُولِ وَ اِلی اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ اِلاَّ قَلیلاً»(2)
امام حسین (ع) با طرح این دو آیه شریفه به چهار محور اساسی رهبری دینی در آن فرصت اندک و موقعیت حساس سیاسی در حضور مردم و معاویه اشاره کرد:
الف: اطاعت از اولیالامر در طول پیروی خدا و پیامبر اوست.
ب: فصل خصومت و کلام فصل در این اطاعتها انجام میگیرد.
ج: ارجاع امور به کسانی باید باشد که قدرت استنباط و استخراج احکام الهی را داشته باشد.
د: سرپیچی از این اصل اساسی افتادن در دام شیطان است.
سپس آیه دیگری را به آن دو اضافه کرد:
3- «قَال لا غالِبَ لَکمُ الْیوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جارٌ لَکمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکصَ عَلی عَقِبَیهِ وَ قالَ اِنِّی بَریءٌ مِنْکمْ»(3)
رها کردن ولی و امام و پیروی از شیطان و دعوتهای شیطانی، افتادن در باتلاقی است که راه نجاتی در آن وجود ندارد، شیطان پس از آنکه مردم را از حول محور ولایت دور میکند، خود از آن پیروان نابخرد بیزاری میجوید و آنان را در وسط میدان ضلالت رها میسازد.
با این آیه شریفه پیام خودش را که برگرفته از قرآن بود به مردم مدینه و دیگر مردمان منتقل کرد که اطاعت از معاویه و مانند آن اطاعت از شیطان است که ندامت و پشیمانی به دنبال خواهد داشت.
روشنگری بر اساس آیات قرآنی
اقدام افشاگرانه و روشنگرانه امام حسین (ع) در رابطه با معرفی طاغوت زمان «معاویه» فقط به مدینه منحصر نشد، بلکه فراتر از آن در خطبهای که در صحرای «منی» و در جمع حاجیان ایراد کرد نیز کشیده شد.
در آن خطبه تاریخی که مخاطبانش عالمان و نخبگان زمان بودند ضمن هشدار دادن به آنان و اینکه سکوت و عدم حمایت از حق گناهی نابخشودنی است آنان را از هرگونه همکاری و همسویی با رژیم اموی بر حذر داشته و به «مصیبت دین» که اعظم مصائب است اشاره کرد و از آنان خواسته است به «بصیرت دینی» روی آورند و حوادث و رخدادهای جهان اسلام را به شایستگی جهتدهی و مردم را بر حول محور حق و امامت و ولایت گرد آورند.
در آغاز آن سخنرانی تاریخی به چند آیه قرآنی اشاره نموده که موضع سیاسی و اجتماعی ایشان را در برابر جبهه ستم و طغیان مشخص میسازد:
1- «لَوْ لا ینْهاهُمُ الرَّبَّانِیونَ وَ الْاَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْاِثْمَ»(4)
2- «لُعِنَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ بَنی اِسْرائیلَ»(5)
3- «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»(6)
4- «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ»(7)
از مجموع این آیات این نتیجه را میگیرد که سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن، بهویژه اگر این سکوت از سوی کسانی باشد که در جایگاه هدایت و ارشاد مردم قرار دارند و لباس تبلیغ دین و دفاع از ارزشها را به تن کردهاند.
استخفاف و سبک شمردن دین و نمادهای دینی از سوی این دسته که خود را یک سر و گردن بالاتر از دیگران میشمارند گناهی است نابخشودنی، شگفت این است که اینگونه کسان خود را اهل بهشت و کرامت الهی میدانند و نمیدانند که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه.
شبههگستران شهوتمحور
امام معصوم (ع) در برابر بیتفاوتی نخبگان جامعه نسبت به گسترش فساد و منکرات فریاد میکشد و میفرماید: شما با این وادهی و سکوت خود زمینه گسترش شبههها را فراهم ساخته و به شهوتپرستان میدان دادید تا در مسیر شهوترانی اسب خود را بتازند.
روشن است آنکه با سکوتش به ظالم میدان میدهد و او را به جان و مال و ناموس مردم مسلط میسازد، در گناه ظلم او شریک است. به همین جهت خداوند به آنان که به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنند لعنت فرستاده و از رحمت خود به دور دانسته است.
مرگ معاویه و شرایط جدید
آتش در کاخ ستم افتاد و طاغوت آنان به هلاکت رسید و خبر و گزارش آن دهان به دهان گشت تا به مدینه رسید. ولید فرماندار مدینه مأموریت یافت تا از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد و این فاسد مفسد را به عنوان خلیفه رسول خدا به رسمیت بشناسد و او را تثبیت کند.
در این شرایط امام (ع) به آیه استرجاع استناد میکند و میفرماید:
«اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُونَ»(8)
و سپس میفرماید:
«وَ عَلَی الْاِسْلَامِ السَّلَامُ اِذْ قَدْ بُلِیتِ الْاُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدَ»(9)
تلاوت آیه استرجاع نشاندهنده آن است که مصیبتی برای جهان اسلام و مسلمانان پیش آمده که «مصیبت دینی» است و آن تسلط عنصری نالایق بر امور مسلمین و ادعای جانشینی پیامبر (ص) و رهبری او بر امت اسلام.
قرائت و تلاوت این آیه در این موقعیت گویای عمق فاجعهای است که دارد شکل میگیرد و اگر امام جلو آن را نگیرد اصل و اساس اسلام در خطر است.
ازاینرو امام (ع) در گفتگوی با مروان حکام اصلی و اساسی را میزند که من از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:
«الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی آلِ اَبِی سُفْیانَ»(10)
آنگاه حضرت کسانی را لایق خلافت و رهبری امت اسلام میداند که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.
«اِنَّما یریدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً»(11)
با این استدلال به آیات قرآن، مروان سرافکنده میشود و از آن پس سخنی نمیگوید.
امتناع از بیعت و آمادگی برای نهضت
فضای مدینه مهآلود است، مردم همه و همه چشم و گوششان به خانه اباعبدالله (ع) است. چه اتفاقی رخ خواهد داد. حسین بن علی (ع) با این پدیده جدید چه خواهد کرد؟ آیا سیاست صلح را پیش خواهد گرفت؟ یا در برابر طاغوتیان تسلیم نخواهد شد؟ دست به دفاع از حیثیت اسلام و ارزشهای آن خواهد زد؟
با «نه» گفتن به «ولید» و «مروان» زمینه و اوضاع سیاسی مدینه دگرگون شده است، باید تدبیری اندیشه شود که جهان اسلام بیدار شود و این بیداری اگر هزینهای هم داشته باشد باید پرداخته شود. امام حسین (ع) در کنار قبر جدّش رسول خدا (ص) حاضر میشود و شکایت خود را از روزگار و مردمان آن به پیامبر مینماید و از خدا میخواهد راهی را که خداپسندانه است در پیش پای او بگذارد.
پس از بررسی همهسویه به این تصمیم میرسد که باید مدینه را ترک کند و با این شیوه ذهنها و فکرها را برانگیزاند تا به سرنوشت خود بیندیشند و تصمیم واقعی اتخاذ کنند.
هجرت بهسوی مکه با الهام از قرآن
بعد از قانع ساختن دوستان و خویشانی که او را دعوت به آرامش و عدم خروج از مدینه میکردند و اعلام موضع خود مبتنی بر اینکه هدف من از این قیام و حکومت اصلاح امت جدم رسولالله است و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر را پیاده کنم و سیره نبوی و علوی را احیا نمایم و در این هدف هرگونه فشار و سختی را تحمل خواهم کرد. فرمود:
«وَ ما تَوْفیقی اِلاَّ بِاللهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ اِلَیهِ اُنیبُ»(12)
با تلاوت این آیه شریفه، هدف مقدس خود را ترسیم میکند و با کمک از خدای متعال و توکل بر او نقشه راه را عملی میسازد و با همه وابستگیهایی که در مدینه دارد و حتی با همه جاذبههایی که این دیار برای او دارد، با همه خداحافظی میکند و شهر و دیار خود را برای رسیدن به هدفی والاتر پشت سرمینهد. به هنگام خروج از مدینه این آیه را تلاوت میکند:
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»(13)
با استناد به این آیه شریفه نظام اموی را نظام فرعونی معرفی میکند و امویان را ستمکاران زمان میداند که باید مردم را از زیر یوغ آنان رهایی بخشید.
هنگامی که به او پیشنهاد میشود در راههای فرعی حرکت کنند و بزرگراه مدینه و مکه را ترک کنند تا دشمنان آنان را دنبال نکنند، میفرماید: «به خدا سوگند راه اصلی را ترک نخواهم کرد تا آنچه خدا میپسندد انجام گیرد.»
در ادامه راه گروهی از جنیان با او روبرو میشوند و از ایشان میخواهند که دستور دهد تا آنان دمار از روزگار دشمنانش درآورند و آنان را نابود سازند، امام حسین (ع) ضمن دعای خیر برای آنان میفرماید مگر این آیات را نخواندهاند که:
«اَینَما تَکونُوا یدْرِککمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیدَةٍ»(14)
«لَبَرَزَ الَّذینَ کتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ اِلی مَضاجِعِهِمْ»(15)
با ذکر این دو آیه اشارهای دارد به سرنوشت این کاروانی که مرگ او را گامبهگام دنبال میکند و برای نجات اسلام از سلطه بنیامیه راهی سودمندتر و گرهگشاتر از این وجود ندارد. در ادامه برای آنان این آیه را تلاوت میکند:
«لِیهْلِک مَنْ هَلَک عَنْ بَینَةٍ وَ یحْیی مَنْ حَی عَنْ بَینَةٍ»(16)
در همین دنیا باید حجت بر همگان تمام شود تا بهشتیان و جهنمیان صفوفشان مشخص شود./9314/ی704/ب1
ادامه دارد...
منابع و مآخذ:
1. نساء، آیه 59.
2. نساء، آیه 83.
3. انفال، آیه 48.
4. مائده، آیه 63.
5. مائده، آیه 78.
6. مائده، آیه 44.
7. توبه، آیه 71.
8. بقره، آیه 156.
9. بحارالانوار، ج 44، ص 326.
10. بحارالانوار، ج 44، ص 326.
11. احزاب، آیه 33.
12. هود، آیه 88.
13. قصص، آیه 21.
14. نساء، آیه 78.
15. آلعمران، آیه 154.
16. انفال، آیه 42.