عیارسنجی روحانیت در پاسخ به نیازهای اجتماعی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، حوزه های علمیه از دیرباز مورد توجه عموم مردم بوده است و همواره روحانیت تلاش می کرد تا آنجا که امکان دارد به درد مردم رسیدگی کرده، گوش شنوای مشکلات آنها باشد؛ با افکار سوء عوامانه برخورد هوشمندانه کرده و نسبت به اصلاح امور تلاش کند، به رتق و فتق امورشان پرداخته، موقع بروز مشکل ابتدا از باب داوری و ریش سفیدی و از منظر اخلاقی کار را حل و فصل کند و اگر مشکل بالا می گرفت بر اساس تکالیف شرعی و موازین شریعت اسلامی حکم دهد، به مردم پند دهد و با نصحیت و ارشاد، مردم را هدایت کند؛ در مقابل افراد زورگو بایستد و حامی مردم باشد؛ تاریخ نسبت به این خیرخواهی روحانیت در طول زمان شهادت می دهد و نمونه های زیادی در تاریخ در این باره به ثبت رسیده است.
اگرچه در مراجعه به تاریخ باید بسیار مراقب باشیم، عده ای غرب زده و روشنفکرنما تلاش کردهاند تا چهرهای مخدوش از روحانیت شیعی و اسلامی ارائه دهند و این قشر را به عنوان نمادی از پسرفت و عامل عقب ماندگی ملت ایران عنوان کنند؛ بله روحانیت راستین همواره در برابر زیادهخواهی استعمار و ایادی استکباری آنها ایستاده است.
«روحانیت» صنفی بوده است که به قول مرحوم شریعتی هیچگاه امضای یک روحانی پای یک قرارداد استعماری درج نشده است.
دیر زمانی نیست که روحانیت شیعه تلاش دارد تا در زندگی اجتماعی مردم نقش ایفاء کند؛ روحانیتی که تلاش کرد تا از آخوند روستا و آخوند محله به آخوندی در مقیاس زمان و زمانه خویش درآید و البته چه مرارت ها نکشید از جماعتی که تلاش کردند او را از این هدفش باز ایستانند. عده ای وظیفه اش را تنها استخاره کردن و بیان حکم ماء البئر دانستند و برخی گفتند اگر می خواهید کار کنید و مبارزه، این گوی و میدان، بروید، اما تنها و فقط و منحصرا با بهائیت مبارزه فکری کنید، عده ای دیگر قامت سیاست را با شان حوزه در تعارض دیدند و عده ای دیگر از برون حوزه، قامت سیاست را بر تن حوزویان گشاد می دیدند. اما در این میان امام خمینی(ره) نظریه ولایت فقیه را ارائه داد، استدلال کرد، از مرارت های دوستان حوزوی خود رنجیده شد اما بازنایستاد، تن به دستگیری و تبعید داد؛ اما حرف خودش را زد و از «لومه لائمی» نهراسید.
امام خمینی(ره) نمونه یک روحانی عیار بود که از خودش گذشت تا راه را هموار کند، سختی را به جان خرید تا تازیانه سنگین 2500 ساله شاهنشاهی بر تن مردم بهبود پیدا کند. اتفاقا او میدانست که چه نگاههای سنگینی به روحانیت در جامعه وجود دارد و اگر جماعتی متدین بودند که فرزندشان را به احترام به آخوندها تربیت میکردند چقدر همچون گوهر کم بوده اند. امام از دوستشان مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نقل می کنند که زمانی از اراک عازم قم بودم، وقتی خواستم سوار ماشین شوم، شوفر ماشین گفته بود ما دو دسته را سوار ماشین نمی کنیم، یکی آخوندها و دیگری فواحش!
اما امام خمینی(ره) با تسلط به تاریخ و اینکه شاهان در طول 2500 سال چه ستم ها که بر مردم ایران روا نداشتند و از هیچ جنایتی فرو گذار نکردند و با ایجاد بساط های ظالمانه از عرض و ناموس مملکت محافظت نکردند، در صدد ایجاد یک انقلاب فکری و فرهنگی و سیاسی شد و در این راه از چارچوب سازی نظری و هدایت فکری و عملی دریغ نکرد و مسیر ایجاد انقلاب را گام به گام با مردم طی کرد؛ تن به تبعید داد اما صدای رسای او در میان مردم کوچه و برزن شنیده می شد و ندای ملکوتی اش و وعدههایش مبنی بر حکومت مستضعفین و پابرهنگان در عمق جان ملت ستمدیده ایران نشست. مردم ایران در شرایط سخت سیاسی و اقتصادی و تعارضات فکری و فرهنگی «فرهنگ عامه» با فرهنگ ترویجی توسط دستگاههای پهلوی راه خود را تشخیص داد و برای نجات خود دست به همراهی با مسیر انقلاب داد. همراهشدنی که نشأت گرفته از اوج همگرایی فکری و همدلی با ندای فطری بازگشت به اسلام بود.
آری نباید انکار کرد که انقلاب که شد موج نیازها به سمت روحانیت سرازیر شد و در حوزه فکر و تصمیم گیری تا حوزه اجزاء، نیاز به همکاری روحانی مخلص و ملا بود؛ اما چه می شد کرد که جماعت روحانی کم بود و نیازها فراوان و این شد که روحانیت در عرصه خدمات اجتماعی آن گونه که باید، نبود. ارائه خدمات اجتماعی، مهمی است که بزرگان حوزه و به خصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با طلاب و روحانیون تهران بر آن تاکید کردند و خواستار ایفای نقش های اجتماعی توسط حوزه و روحانیان شدند.
البته کم نیستند روحانیون جوانی که کوه ها و دشت های سخت را پشت سر گذاشته و از میان برف و بوران خود را به روستاهایی رسانده اند تا برایشان احکام دین را بگویند و از مرارتهایشان بشنوند و اردویی جهادی را هماهنگ کنند. طلبه هایی که در کمپ های ترک اعتیاد فعال شده اند، طلاب فاضلی که برای تبلیغ مدارس، زندان ها و حتی پارک ها را انتخاب کرده اند.
اما به نظر می رسد امروز نیازمند بازگشت به مساله ها و سوالات و پرکردن خلاء حوزه و اجتماع به شکل بیشتری حس می شود؛ امروز باید دستگاه های فکری و تبلیغی و فرهنگی ما بیش از آنچه بوده است به آنچه مردم نیاز دارند برگردند. توجه به عرصههای خدمات اجتماعی به خصوص نقش آفرینی در حوزه معضلات اجتماعی و نقشی که روحانیون تبلیغی می توانند در پیشگیری از ناهنجارهای اعتیاد به مواد مخدر، جلوگیری از شیوع طلاق، نقش آفرینی در عرصه بهسازی فضای مجازی و ... ایفا کنند، بسیار ارزنده خواهد بود.
توجه به فرصتهای ایده پردازی و نظریه پردازی و ایفای نقش آموزش های عمومی و فراگیر در حوزه مسائل اجتماعی از دیگر ظرفیت هایی است که حوزه های علمیه نیازمند توجه به آن هستند که امید است تا با راهاندازی مرکز آموزشهای کاربردی گام مهمی در این موضوع برداشته شود و طلاب جوان تمرکز فکری و عملی خود را در راه پرداختن به مسائل اجتماعی به ترتیب اولویت مصروف دارند.
بهرهگیری از دانش های بین رشته ای، توجه به آمارهای میدانی، اولویت بندی مسائل اجتماعی و توجه به نظام ارجاع مسائل از سوی سازمانها و ارگانها میتواند موسسات تخصصی حوزوی را در گرایش دادن پایان نامههای سطح سه و چهار به مسائل مورد نیاز جامعه رهنمون سازد تا نتیجه تحقیقات و پژوهش های حوزوی از چارچوب مدرسه ای خارج شده و ثمره عملی آن به جامعه سرازیر شود؛ همچنان که رهبر انقلاب اسلامی که از پیشگامان تحول در حوزه های علمیه هستند، همواره بر ایفای نقش علمی و عملی حوزه های علمیه در جامعه تاکید کرده اند و خواستار پیوست کاربردی و اجتماعی برای علوم حوزوی شده اند.
رهبر انقلای به عنوان نمونه در حوزه فلسفه بر نظریه پردازی در حوزه اجتماع و سیاست تاکید کرده اند و می فرمایند: فلسفههای مضاف ـ مثل فلسفه علوم انسانی، فلسفه روان شناسی ـ خوب و لازم است؛ اینها همان چیزهایی است که امتداد حکمت ما محسوب میشود؛ منتها تکیه اساسی را باید بگذارید روی مسائل کلان جامعه اسلامی؛ مثل حکومت. ما وقتی به فلسفههای غرب نگاه میکنیم، میبینیم مسائلی مثل حکومت، اقتصاد، شأن مردم، شأن انسان، طبق نظرات آنها، حل میشود. اینها مسائل بنیادی شاخههای اصلی زندگی و جامعه است؛ اینها باید در فلسفه پاسخ پیدا کند... واقعاً برویم ببینیم بر اساس فلسفه ما، شکل جامعه، بنیان سیاسی جامعه، حکومت در جامعه، به چه شکلی خواهد بود؛ یعنی ما برای مسئله حکومت، در فلسفه چه پاسخی داریم. نمیشود بگوییم آقا فلسفه ذهنیات محض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد. به نظر من بخش عمدهای از جاذبه فلسفه غرب، مربوط به این است. همچنین مسئله اقتصاد. بنابراین به طور کلی جهان بینی اسلام تبیین شود. مواد اصلی جهانبینی اسلام را مشخص کنید ـ مسئله انسان، مسئله خدا، مسئله ارتباط انسان و خدا، مسئله تکلیف ـ در فلسفه اسلامی روی اینها کار شود. البته اینها پاسخهای روشنی هم دارد، در فلسفه ما خیلی از اینها مسائل مبهمی نیست؛ اما باید این پاسخ ها منعکس شود، گفته شود.
پایان اینکه امروز حوزههای علمیه بیش از گذشته نیازمند شناخت بافت اجتماعی و مسائل پیوسته و پرسش های مردم بوده و در حوزه پاسخگویی خرد و کلان باید مسائل در کانتکس و چارچوب زیست اجتماعی پاسخ داده شود. امروز بر اساس تکنولوژیهای جدید و شیوع وسائل ارتباطی و قوت گرفتن فضای مجازی (زندگی دوم) در پیش بردن امور روزانه، سوالات جدیدی رخ نما شده است که ورود تخصصی حوزه های علمیه را می طلبد. مسائلی که در بعد فقهی نیازمند ایجاد درسهای خارج تخصصی و بررسی موضوعات مستحدثه است و از آنجا که حاکمیت دینی در ایران اسلامی حاکم است در حوزه قانون گذاری و خط مشی گذاری کلان در قالب فقه حکومتی منتظر پاسخ است./۹۰۹/ی۷۰۲/س
علیرضا استادیان، پژوهشگر حوزوی