مزایا و نواقص سیستم آموزشی حوزه/ از تحول نباید ترسید
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، در بخش نخست گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین علی قربانی، استاد درس خارج اصول حوزه علمیه خراسان شمالی، با بررسی روند تحول حوزه در ادوار مختلف گفته شد که تغییر و تحول در متون و روشهای آموزشی فعلی حوزه علمیه ضرورتی اجتنابناپذیر است.
در این بخش ادامه گفت وگو با این استاد درس خارج حوزه علمیه خراسان شمالی را پی می گیریم.
رسا- در حال حاضر حوزه علمیه برای تحول متون درسی طلاب باید دست به چه اقداماتی بزند؟
ما در حوزه با متون بسیار وسیعی مواجه هستیم متونی که طلبه ما در سطح عالی حوزه میخواند از سطح دکتری تخصصی دانشگاه هم بالاتر است؛ بهگونهای که وقتی در دانشگاهها، دانشجویان برای دوره ارشد و دکتری پایاننامه و رساله مینویسند از متون کفایی خراسانی که کفایت اصول است یا رسائل شیخ انصاری و مکاسب ایشان و متون دیگر فقها استفاده میکنند؛ پس نتیجه میگیریم که اساتید راهنما و مشاور و نیز دانشجویان این ظرفیتها را دیدند؛ لذا از این متون استفاده کرده و میکنند؛ اما شاید همه طلاب در این حد نیاز نداشته باشند که 10 سال یا 12 سال وقتشان با این متون گرفته شود، مثلاً تنها رسائل چهار یا پنج سال وقت طلاب را میگیرد در صورتی که در دانشگاه این متون و دروس دیگر در ظرف چهار یا شش سال تدریس و تحصیل میشود و با نوشتن رساله علمی و دفاع از آن کار تحصیل را به پایان میرسانند.
ما حوزویان با این همه سرمایهگذاری که در این متون کرده و عمر گرانمایه را صرف میکنیم؛ اما از آن نتیجه مورد انتظار را نمیگیریم و بازدهی مناسب وجود ندارد.
این متون باید با مشورت اساتید خارج و سطح بازنگری شود و به این مسائل بیشتر عنایت شود تا به همان نسبت که سرمایهگذاری میکنیم حداکثر بهره و بازدهی را از این سرمایهگذاری ببریم، البته کتابهایی که نوشته میشود باید با توجه به این متون سلف صالح تهیه شود؛ در غیر این صورت هم برای استاد و هم برای طلبه تأثیرات روحی روانی منفی فراوانی خواهد داشت؛ به همین دلیل تحول در متون حوزوی باید خیلی حساب شده و با مطالعه ایجاد شود.
ساعات درسی حوزه خیلی فراوان است و طلبهها فرصت تحقیق و تفحص کمی دارند و نمیتوانند آنچنان که باید و شاید وارد حوزه پژوهش و تحقیق شوند.
طلبه اصلاً به هیچ تحقیق و تفحصی نمیرسد، امروزه علوم انسانی، روانشناسی و زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم و علم کلام جدید مورد نیاز حوزه است؛ علم کلام جدید مقداری در قم رایج شده که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، مثلاً در راستای نیازهای جدید جامعه و حوزه مرحوم آیتالله واعظ طبسی دانشگاه علوم اسلامی رضوی را تأسیس کرد، تحولی که ایشان با تأسیس این دانشگاه ایجاد کرد کمتر کسی ایجاد کرده است که الآن هم زیر نظر آموزش عالی است، در این دانشگاه هر سال عدهای را جذب میکنند، هم مدرک و هم تخصص میدهند و دو یا سه زبان زنده دنیا را آموزش میدهند که اینها جزء نیازهای حوزه است.
رسا- به غیر از تحول در متون و دروس حوزوی در چه موارد دیگری باید در حوزه علمیه دست به تغییر و تحول زد.
یکی دیگر از آسیبهای حوزه دروس عمومی حوزه است که به نظر من باید افزون بر روش و متون آموزشی حوزه، در اینجا هم تحول ایجاد کرده و دروس عمومی حوزه را به کلاسهای جمعوجور و محدود تبدیل کنیم، حقیر برای مراجع معظم تقلید، اساتید، بزرگان و فرهیختگان تعیین تکلیف نمیکنم؛ زیرا هرچه داریم از ایشان است و دین بزرگی بر گردن ما دارند و لازم الاحترام هستند؛ اما در دنیای امروز و در شیوه آموزش عالی دنیا کلاسی که تعداد محصلان آن از 10 یا 12 نفر بیشتر باشد قبول ندارد و میگوید راندمان آن کم میشود؛ اما در حوزههای علمیه کلاس هزار نفری، 500 نفری، 200 نفری و 100 نفری داریم، مثلاً دروس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم ازجمله کلاس بعضی از اساتید نظیر آیات عظام حضرت استاد آیتالله وحید خراسانی یا حضرت استاد آیتالله مکارم شیرازی و نظیر این بزرگواران و یا در مشهد در گذشته نظیر کلاس مرحوم استاد حضرت آیتالله فلسفی و الآن کلاس استاد آیتالله مرتضوی هستند که جمعیت انبوهی در این کلاسها مینشینند و قهرا با وجود جمعیت انبوه در این کلاسها، این دروس از راندمان لازم برخوردار نیستند.
در این کلاسهای پرجمعیت کنترل کلاس ازیکطرف، استفاده طلبه از سوی دیگر و القای مطالب توسط استاد از طرف دیگر ازجمله مشکلات است؛ بهگونهای که وقت برای پرسش و پاسخ، نقد و اشکال و مباحثه علمی کمتر میشود.
چه ایرادی دارد ما این کلاسهای هزار نفری را به 20 کلاس 50 نفری تقسیم و در سطح پایینتر تقریر کنیم که استاد بتواند کلاس و طلاب را مدیریت کند، البته این موضوع تحت عنوان مؤسساتی در قم شروع شده است؛ اما بهتر است حوزه این موضوع را بیشتر مدیریت کند.
ما باید به این سمت و سو برویم که به طلبهای که در این کلاسها شرکت میکند بیشتر بها داده و در کلاسهای درس خارج و کارگاههای آموزشی کاربردی کار کنیم؛ یعنی طوری نباشد که استاد یکطرفه کتابها را شروع و آن را به پایان برساند؛ بلکه باید نمونههای کاربردی که مورد نیاز جامعه است، همراه با پژوهش، تحقیق، بهصورت میدانی و با استدلال و برهان همراه باشد تا بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
ما باید بر اساس نیازهای جامعه و با توجه به متون اولیه و فرمول اولیه، این مطالب را در کلاسهای محدودتر به طلاب آموزش دهیم، بهطور قطع اگر ما در این زمینه بستر لازم را فراهم کنیم طلبه شاید با یک دوره پنجساله به تخصص لازم برسد و فن اجتهاد و استنباط را فرا بگیرد.
مثلاً حوزه علمیه باید به معاملات الکترونیکی و خرید و فروشهای رایج مجازی که امروزه بر اساس نیاز روز و به نحو گسترده رایج شده، ورود کند.
در مورد موضوع بصیرت سیاسی در حوزه علمیه، در برابر تبلیغات و ترویجات زیادی که دشمن در این زمینه داشته و مشکلاتی که در جامعه ایجاد کرده و در آینده هم ایجاد میکند، ما چه کلاس درسی در علوم سیاسی دینی داریم؟ ولو ما دو واحد درس ولایت فقیه داشته باشیم، چرا ما درس ولایت فقیه را در حوزه علمیه در ردیف یا همردیف قرض، دین و مضارعه قرار ندادیم؟ باید این دو واحد درسی را همردیف سایر دروس قرار بدهیم تا وقتی طلبه ما وارد حوزه میشود حداقل با سیاست اسلامی، سیاست خارجی و سیاست داخلی آشنا باشد و در این عرصه کارگاههای آموزشی برگزار کنیم که اساتید زبده طلبهها را آموزش دهند تا طلاب بصیرت سیاسی پیدا کنند، از قدرت تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی برخوردار باشند و در این عرصه صاحبنظر شوند.
امروز باید طلبه در کنار آموزشی که فرامیگیرد قدرت و توان تحلیل مسائل سیاسی، مسائل ولایت فقیه و مسائل مرتبط با آن را داشته باشد تا طلبه موفقی شود، حداقل در عرصه جمعبندی، تغییر و تحول مسائل سیاسی و انتخاب گزینه صحیح بر اساس سیاست اسلامی از توان لازم برخوردار باشد، ما این نیازها را داریم؛ ولی در حوزه چندان به آن توجه نشده و نمیشود.
حقیر سال قبل در سخنرانیام در همایش اساتید و مسؤولان حوزوی در مشهد اشاره کردم که باید کارگاههای آموزشی تحلیل مسائل سیاسی برای اساتید و طلاب بهصورت جداگانه تشکیل دهیم یا جلساتی گذاشته شود که هم طلاب و هم اساتید از این جلسات بهرهمند شوند و این یکی از نیازهای بزرگ حوزه ما است و باید بهصورت مستمر ادامه داشته باشد نه اینکه موضوع مزبور بهصورت مقطعی و فصلی پیگیری شود.
امروزه یک خلأ درباره متون با موضوع ولایت فقیه داریم، میدانید که ولایت فقیه مال امروز نیست و از گذشته بوده؛ ولی فراموش و کمرنگ شده بود، در حالی که ولایت فقیه مورد قبول همگان است و تنها سعه و ضیق آن مورد بحث و اختلاف بوده و امام خمینی (ره) این موضوع فراموش شده در کتب را از مرحلهای که بایگانی بود وارد مرحله عمل کرد، حالا که وارد مرحله عمل شده ما باید از این موضوع درست استفاده کنیم و آن را بهصورت فنی و میدانی بیاموزیم و به کار گیریم.
خلأ دیگر که در حوزه علمیه داریم درزمینهٔ احکام تبلیغی است، باید طلاب را با شیوههای جدید و نوین تبلیغ همراه با وسایل جدید آشنا کنیم و در گام اول روانخوانی با آموزش شیوه تجوید درست را به آنها آموزش دهیم، طلاب حوزه را با روانخوانی صوت و لحن بیشتر آشنا کنیم؛ چراکه گاها روخوانی بعضی از طلاب جدیدالورود ضعیف است و چندان به روخوانی و تجوید اهتمام نمیورزند که این ایراد و نقیصه باید برطرف شود.
حقیر در حد و اندازهای نیستم که به طلاب محترم حوزه عیب و ایراد بگیرم؛ چون نقص از ناحیه برخی از اساتید و مدیریت حوزه است که باید به این مسائل بیشتر توجه میکردند تا ما طلاب وقتی متن قرآن را میخوانیم، درست بخوانیم، تجوید و روانخوانی از نیازهای اولیه حوزهها است که باید به آن توجه ویژهای کنیم، بعد در زمینهٔ صوت، لحن و مسائل بعدی کار کنیم و بعد از آن با تدبر و فهم قرآن و درنهایت با تفسیر قرآن آشنا شده و از علوم الهی و قرآنی بیشتری بهرهمند شویم.
یکی دیگر از نیازهای اساسی حوزه علمیه فن ترجمه است؛ متأسفانه ما درزمینهٔ ترجمه اصلاً کار نمیکنیم یا خیلی کمکار کردیم، آیین نگارش و همچنین روش تألیف از اهمیت زیادی برخوردار است و باید فن ترجمه را به اساتید و طلاب آموزش دهیم، لازم است در هفته دو ساعت درسی به فن ترجمه یا فن مقالهنویسی اختصاص دهیم تا به این طریق یک استاد بتواند یک مقاله علمی و فنی بنویسد.
البته اکنون فن ترجمه و آیین نگارش و تألیف تقریباً در حوزهها مرسوم شده و مثل زمان قدیم نیست که طلبه 30 یا 35 یا 40 سال در حوزه باشد و زمانی که میخواهد یک کتاب بنویسد برای نوشتن یک مقاله آن را 10 بار بازنگری و جملات آن را پس و پیش میکند تا ادبیات آن درست شود و سرانجام هم نتواند متن و عبارت روان و سلیسی را آماده کند.
اینها مواردی است که باید در کنار علوم دینی صرف، آموزش ببینیم تا بتوانیم از علوم دینی بهتر بهرهبرداری کنیم، اگر ما بخواهیم از متون حوزوی، علوم حوزوی و آیات و روایات الهی که منابع قانونگذاری در اسلام هستند حکم الهی را به دست آوریم باید به این موارد توجه کنیم.
رسا- نقاط ضعف روش آموزش در حوزه را بیان کنید، حضرتعالی چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
در پایان سال گذشته من بهعنوان نماینده طلاب و اساتید حوزه علمیه خراسان شمالی در مشهد چند دقیقه صحبت کردم و انتقاداتی را در مورد ساعات درسی زیادی که ما بهویژه در سطح یک و سطح دو و سه و یا در دروس بانوان داریم، بیان کردم. اینکه این متون خیلی وقتگیر است و بهرهبرداری لازم از آن نمیشود و طلاب ما فرصت اعتقادات را بهصورت استدلالی و فنی ندارند و نمیتوانند درست به آن بپردازند تا بتوانند پاسخ شبهات روز را بدهند.
ساعات درسی این متون بهویژه در سطوح یک و دو و بخش بانوان خیلی زیاد است، بانوان باید فنون متناسب با مهارتهای زندگی، آیین شوهرداری و تربیت را بیاموزند؛ بنابراین باید سرفصلها، متون و دروسی تدوین شود که متناسب با جنس طلاب باشد؛ به این دلیل که بانوی طلبهای که در حوزه تحصیل کرده، وقتی وارد عرصه تبلیغ میشود در قسمت بانوان تدریس و تبلیغ میکند و یا در مراکز دیگر از مهارتهای مورد نیاز برخوردار بوده و فعالیت میکند.
ما در این قسمت متون حوزوی، در گزینش و چینش آن باید حساب شده کار کنیم، چطور مراکز آموزش عالی در بعضی وزارتخانهها وقتی نیرو جذب میکنند سرمایهگذاری میکنند، ما هم باید در این عرصه سرمایهگذاری کنیم و اینگونه نباشد که اگر کسی را از مجاری دیگر تأیید کردند، ما فوراً در حوزه علمیه پذیرش و تأیید کنیم؛ بلکه حوزه باید از دوران دبستان و متوسطه اول از سوی نیروهای ویژه با شیوه درست و صحیح از طریق مراکز آموزشی دبستان و دبیرستان به شناسایی بپردازد و دانش آموزان مستعد را با مطالعه و شناخت درست قبلی و با رایزنی بجا و بهنگام جذب کند.
رسا- نقاط مثبت مراکز علمی غیر حوزوی در دو ساحت متن و روش چیست، نکاتی که مراکز حوزوی هم بتوانند از آنها استفاده کنند.
در گذشته زمانی که ما تاریخ و جغرافیا میخواندیم کتابهای قطور تاریخی از زمان کوروش و هخامنشیان، ساسانیان و ... میخواندیم که شاید خیلی دردی را دوا نمیکرد تا اینکه بازنگریها در کتابهای دانشگاه اعمال شد و تاریخی که دانشآموزان و دانشجویان بعد از انقلاب در مدارس و دانشگاهها میخوانند بهگونهای است که هم با تاریخ اسلام و هم با تاریخ جهان اسلام و معاصر بیشتر آشنا میشوند که این امتیاز بزرگی است.
در وزارت علوم و آموزش و پرورش بازنگرها در کتب درسی دوران دبستان، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه هر سال بازنگری کرده، اصلاحاتی را بر اساس علوم جدید و بر اساس نیاز جامعه انجام میدهند و نیازهای روز و جدید جامعه را در کتب بیشتر دخیل میکنند که این امر در حوزه بازنگری کتابها بسیار مهم و مؤثر است.
در این راستا بازنگری در متون دانشگاهها بهصورت کامل اعمال میشود، البته ممکن است هر سال نباشد اما در بازه زمانی مشخص صورت میگیرد بهگونهای که در این راستا بازنگری در کتب دانشگاهی از سوی گروههای ویژه با بهترین اساتید بهصورت مستمر با هزینه سنگین صورت میگیرد و از علوم و فنون مختلف بهره میگیرند، اینطور نیست که مقطعی کار کنند بلکه در طول سال این گروه بازنگری در حال فعالیت است.
در این زمینه با اینکه ما در حوزه علمیه از نظر مالی مشکلاتی داریم؛ اما از نظر نیروی انسانی دارای نیروهای قویتر، نیرومندتر و ماهرتر هستیم و برای تغییر و تحول در متون حوزوی بسیار قویتر از دانشگاهیان هستیم و فقهای بسیار بزرگی در این زمینه داریم.
باید مسأله بازنگری در متون درسی و جنبی متناسب با زمان و مکان و جنسیت و ... هرچند سال یک بار در دستور کار قرار گیرد و انجام شود تا بازدهی بیشتر داشته باشد.
رسا- به غیر از تغییر متون درسی، در مورد نقاط قوت روشهای آموزشی مراکز علمی غیرحوزوی و بهرهگیری حوزههای علمیه از این روشها چه نظری دارید.
موضوع دیگری که در مراکز علمی غیرحوزوی رایج بوده و حوزه علمیه هم باید از آن بهره بگیرد توجه بیشتر به آموزش ضمن خدمت اساتید است، این موضوع اهمیت فراوانی دارد و باید در تعلیم و تحول آموزش و پرورش حوزوی به آن توجه کنیم، اینکه در جذب اساتید به امتحان و تشکیل پرونده بسنده میشود کافی نیست؛ بلکه باید آموزش ضمن خدمت بهصورت مستمر وجود داشته باشد.
همانطور که میدانید حدود 20 یا 25 سال پیش آموزش و پرورش شروع به برگزاری کلاسهای ضمن خدمت برای معلمان کرد، شما در نظر بگیرید یک معلم که پیش از انقلاب به کلاس رفته و آموزش دیده بود و بعد از انقلاب با علوم جدید مواجه شد، قطعاً نمیتوانست نیازهای آموزش را برآورده کند؛ ازاینرو یک دوره ضمن خدمت گذاشته بودند که معلمین در فواصل تعطیلی در این کلاسها شرکت کرده و ایرادات خود را رفع میکردند و هنوز هم این روند ادامه دارد.
اگر این نوع کلاسها در حوزههای علمیه هم باب شود بسیار کارساز خواهد بود، اگرچه برای اساتید حوزه کلاس آموزشی گذاشتن کار بسیار ثقیلی بوده و متقاعد کردن اساتید به این معنا دشوار است؛ اما قابل اجرا بوده و با دعوت از اساتید پیشکسوت و زبده در علوم و فنون مختلف حوزوی قابلیت اجرا پیدا میکند.
این کارساز نیست که ما یک اردوی سهروزه برگزار کرده و در این اردو در شیوه آموزش، تعلیم و تعلم به بازنگری بپردازیم، برای بازنگری باید از تیمی که بهترین شیوه آموزش را همراه با تجربه دارند بهطور مستمر و مداوم استفاده شود.
ما باید از علوم و فنون روز هم بیشتر استفاده کنیم، مثلاً در قدیم تخته سیاه رواج داشت حالا وایت برد و نرمافزار و سختافزارهای جدید، در گذشته ارائه جزوه مرسوم نبود اما در حال حاضر باید استفاده کنیم که البته این شیوه در حوزهها رایج و مرسوم شده است؛ من خودم پیش از انقلاب از تخته سیاه استفاده میکردم و نواقص آموزشی و نارسایی تعلیم را به این وسیله جبران میکردم.
ما باید با زمان حرکت کنیم، همان عنصر زمان و مکان که حضرت امام خمینی (ره) به آن اشاره کردند که زمان در اجتهاد، تعلیم و تعلم، تدریس و تهیه متون دخیل است؛ یعنی ما باید زمان و مکانی که در آن زندگی میکنیم و نیازهایی که جامعه به آن دارد همه را مدنظر قرار دهیم و بر این اساس متون آموزشی حوزه علمیه تهیه و روش و شیوه تدریس تدوین شود که این اقدامات ساماندهی و مدیریت واحد و جامع میطلبد و این موضوع خود به دستگاه عریض و طویلی نیاز دارد.
در آموزش عالی، آموزش و پرورش و دانشگاهها برای بازنگری در متون و روشهای درسی از افراد متخصص و نخبه و دارای مهارت بالا استفاده میکنند ما هم باید در این عرصه از افراد توانمند و با مهارت استفاده کنیم.
رسا- به نظر شما موانع تغییر و تحول در متون آموزشی حوزه چیست؟
متون آموزشی حوزه متون مقدسی است، فقهای بزرگی این متون را نوشتهاند و دست برداشتن از اینها هم برای طلاب، هم برای اساتید و هم برای مدرسان عالی مقام کار سختی است.
این متون، متون ثقیلی بوده و دست برداشتن از این متون سنگین است، بازنگرها خودشان با این متون رشد کردهاند چگونه میتوانند از این متون دست برداشته و بازنگری کنند! در حالی که شاید ما نتوانیم به توان و تخصص شیخ انصاری و کفایه مرحوم آخوند خراسانی برسیم، پس کسی میتواند تحول ایجاد کند که خودش در حد آنها یا بالاتر باشد؛ به همین دلیل باید گروه بازنگر ورزیده باشد، اگر گروه تحول و بازنگری در متون حوزوی اندکی ضعیف باشد خود این متون مانع ایجاد میکند و نمیتواند تحول ایجاد کند.
یکی دیگر از موانع تغییر و تحول در متون حوزه این است که دلبستگی و سیر طبیعی حوزه به سمت کتب قدیمی بیشتر بوده و این ذهنیت ایجاد شده که باسواد یعنی کسی که این کتب را بفهمد، بخواند و تدریس کند، ما باید این ذهنیت را از بین ببریم، مثلاً گفته میشود کسی که کفایه را نخوانده تقریباً بیسواد است یا کسی که رسائل و مکاسب را تحصیل نکرده یا تدریس نکرده، چیزی بلد نیست در صورتی که نباید اینگونه باشد، نباید کتاب زده باشیم بلکه باید میزان معلومات باشد نه کتب خاص.
ما نباید علم و دانش را محصور و زندانی در چند کتاب کنیم، ممکن است کسی این کتب را نخواند ولی دانش بیشتری داشته باشد، به جای این سه کتاب باید دو سه کتاب با قلم روان، ادبیات روان و قابل فهم تألیف کنیم و همان مطالب علمی را سادهتر کنیم، مطالب را کاربردی و میدانی کنیم و با اصطلاحات سادهتر، بهروزتر و قابل فهم تر با مطالب میدانی کار کرده و از متون سادهتری استفاده کنیم؛ مثل علامه مظفر که از شاگردان کفایی خراسانی بود و کتاب اصول فقه را برای دانشگاه و حوزه علمیه بغداد نوشت که کتاب زیبایی است اگرچه ناقص بوده و تمام مباحث اصول در آن ذکر نشده است.
یکی دیگر از مواردی که در برابر تغییر و تحول متون و روش آموزشی در حوزه علمیه ایجاد مانع میکند، ترس و خوف حوزویان است؛ به معنای خاص ترس مدیریت و به معنای عام ترس اساتید که گمان میکنند اگر این تغییرات را در متون و روش آموزشی حوزه علمیه وارد کنند ممکن است مورد رگبار تبلیغات قرار بگیرند و مورد پذیرش افکار عموم طلاب محترم و سایران قرار نگیرد.
نباید مدیران و اساتید حوزوی از تغییر و تحول واهمه داشته باشند، لازم است به این موضوع توجه شود و در این راستا از دروسی که خیلی مورد نیاز جامعه نیست کم کرده و موارد مورد نیاز جامعه و جدید را وارد سیستم درسی کنند.
پس ضروری است در متون حوزوی گذشته تخفیف، تقلیل و تلخیص ایجاد کرده و مقداری از مطالب که مورد نیاز جامعه نیست را جدا کنیم و به جای آنها دانشهایی که مورد نیاز جامعه است اضافه کنیم، متون قدیم و جدید را با هم بیامیزیم تا معجون کاملتری درست شود.
مثلاً در اصول فقه به معنای عام -چه ابتدایی چه متوسطه چه پایانی و نهایی- یک سری مباحث اصولی وجود دارد که مورد نیاز طلبه نبوده و به درد طلبه نمیخورد، این مطالب مربوط به علم لغت است اما در اصول آمده و اصول را تبدیل به یک علم وسیع و گسترده کرده است؛ بهگونهای که طلبه باید سالیان سال از اول تا آخر آن را بخواند تا یاد بگیرد، بعد به تخصص برسد و بتواند از این مطالب بهعنوان مقدمهای از مقدمات اجتهاد و استنباط استفاده کند؛ در صورتی که به این وسعت و گستردگی مورد نیاز نیست یا برخی از مباحث فلسفه وارد حوزه اصول شده و سبب قطور شدن و گسترش و توسعه آن شده است که این موضوع هم باید مورد توجه قرار گیرد.
یکی دیگر از مشکلات حوزه این است که فن اجتهاد و استنباط را منحصر به فقه و اصول دانسته و این فنون را در احکام الهی خلاصه کرده است، ما نباید فن اجتهاد و استنباط را فقط منحصر به فقه و اصول کنیم، ما باید فن اجتهاد و استنباط و تخصص را در اعتقادات، در ادبیات حوزه، در تفسیر، در علوم فصاحت و بلاغت و در منطق و فلسفه هم رایج کنیم.
لازم است ما طلاب را در این عرصهها به حد تخصص، نه تخصص وسیع و گسترده بلکه تخصص ابتدایی برسانیم، بعد خودشان ادامه داده و تکمیل کنند.
کمکم اهمیت فرمایش استاد مطهری و توصیه رهبر معظم انقلاب در مورد ضرورت تحول در حوزههای علمیه را بیشتر درک میکنیم، ما باید در سه یا چهار محور تحول ایجاد کرده و هم در متون و هم در شیوه آموزش تغییر و تحول را اعمال کنیم، لازم است آموزش ضمن خدمت را ترمیم کنیم، حجم مطالب را کم کرده و متناسب با نیاز طلاب خواهر و برادر حوزه و فضایی که طلاب بهعنوان مبلغ و استاد در آن قرار میگیرند، عمل کنیم.
طلبه و استاد و مبلغ ممکن است در دانشگاه یا مدارس تدریس کند، ممکن است در مساجد بهعنوان امام جماعت انجام وظیفه کند و یا در مراکز دیگر مشغول فعالیت شود و ایرادی ندارد که امام جماعتها بهصورت ویژه برای پذیرش مسؤولیت امام جماعتی آموزشهای لازم را ببینند تا بهتر و موفقتر بتوانند به وظیفه خود عمل کنند.
رسا- اشاره خوبی کردید، یکی از مهمترین اهداف طلبگی تبلیغ است، به نظر شما شیوههای تربیت طلاب و روحانیان برای تبلیغ نیاز به تغییر و بازنگری ندارد؟
در عرصه شیوه تبلیغ باید گفت تبلیغ فنی مثل بازاریابی است که در کشورهای اروپایی کارشناس ارشد و دکتری بازاریابی ارائه میکنند؛ ازاینرو ما هم باید در عرصه مهارت و تبلیغ فنی یاد بگیریم که چگونه دین را عرضه کنیم، با چه شیوهای، با چه بیانی، مخاطب شناس باشیم؛ چراکه ما گاهی با دانشگاهی صحبت میکنیم، گاهی در مسجد صحبت میکنیم، گاهی با دانشآموز صحبت میکنیم و بر این اساس لازم است مخاطب شناس یا مخاطب سنج باشیم نه به این شیوه که الآن مرسوم است که شیوه سنتی بوده و اگرچه خوب است؛ اما کافی نیست.
باید به جای فراگیری طولانیمدت فن فصاحت و بلاغت، مهارت تبلیغ را جایگزین کنیم، روانشناسی و مقداری هم جامعهشناسی لازم است، چه ایرادی دارد که ما فن بلاغت و فصاحت را به چند صفحه خلاصه کنیم و کلیات آن را طلبه بخواند؛ یعنی آمیختهای از علوم سنتی و علوم جدید بیاموزیم، ما حداقل 10 واحد درسی فن بلاغت و فصاحت در حوزه میخوانیم و آموزش میبینیم اگر این 10 واحد را به دو واحد روانشناسی، دو واحد جامعهشناسی و دو واحد فصاحت و بلاغت تقسیم کنیم با شش واحد معجونی درست میکنیم که طلبه ما با اولین برخورد میداند چگونه رفتار کند.
رسا- عدم تناسب در دروس حوزوی با نقشهای فرهنگی و اجتماعی حوزویان چه خطری را متوجه اصل حوزه میکند؟
متون حوزوی ما خوب است؛ اما شیوه بهرهبرداری ما از این متون مناسب نیست، ما باید شیوه و روش را تغییر دهیم و از ظرفیتی که در دروس حوزوی داریم به شیوه و شکلهای بهتر و جدیدتر استفاده کرده تا بتوانیم از این ظرفیت متناسب با نیازهای جدید بهرهبرداری کنیم.
الگوی فعلی آموزش حوزه نمیتواند بسیاری از نیازهای امروز جامعه را تأمین کند، ما باید در این عرصه چارهاندیشی کنیم که نیازهای روز نظیر علم کلام جدید را یاد بگیریم، زبان که وسیله انتقال معارف اسلامی است را یاد بگیریم تا بتوانیم آموزههای دینی را به کسانی که زبان فارسی ما را نمیدانند انتقال و آموزش دهیم و روانشناسی یاد بگیریم؛ زیرا علم روانشناسی همانند پل است که نقش مهمی در انتقال آموزههای اسلامی به مخاطب دارد؛ چراکه در تبلیغ دین این مسأله که با چه روحیه و مخاطبی مواجه هستیم بسیار مهم بوده و اینکه مخاطب به چه چیز نیازمند است و چگونه و به چه کیفیت آموزههای دینی را به او منتقل کنیم بسیار بااهمیت بوده و باید به آن توجه شود.
در مسأله و موضوع تحول، میخواهیم در مواد درسی تحول ایجاد کنیم که در زمان اندک بهترین استفاده را بکنیم، میخواهیم شیوه بهرهبرداری از متون حوزوی را عوض کنیم، توانها، مهارتها، ظرفیتها و شناختها را بالا ببریم تا بتوانیم از این متون متناسب با نیازهای جامعه بزرگ استفاده کنیم.
مثلاً وقتی زمین کشاورزی را در اختیار افرادی قرار میدهید هر کس با توجه به توان و سلیقه خود یکی گندم کشت میکند، یکی چغندر کشت میکند و دیگری سیبزمینی میکارد؛ پس ما هم باید توانها و مهارتها را بالا ببریم تا وقتی امکانات را در اختیار طلاب و دانش آموزان علوم دینی قرار دادیم و بستر لازم فراهم شد بتوانند با تمام ذوق و سلیقه خدمترسانی کرده و با هر نوع تفکر و سلیقهای کار کنند و به رسالت خویش عمل کنند نه اینکه محدوده فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی او منحصر به قشر خاصی در زمان خاصی باشد.
در هر صورت ما باید خود را با تغییر و تحولات و به تعبیر امام (ره) با عنصر زمان و مکان وفق دهیم و بر اساس نیازهای جدید جامعه حرکت کنیم.
ما باید از جامعه جلوتر حرکت کنیم نه عقبتر از آن، باید میدان را به دست بگیریم، ابتکار عمل در دست ما باشد، ما باید القا کنیم و دیگران از ما بیاموزند، به تعبیر دیگر ما باید حالت تهاجمی داشته باشیم و شهامت و جرأت به خرج دهیم، به قول اهل جبهه و جنگ منتظر پاتک نباشیم بلکه تک بزنیم؛ زیرا اگر ما از جامعه عقب باشیم و فقط واکنش و عکسالعمل نشان دهیم این نقطهضعف بزرگی برای ما خواهد بود و باید جوابگو باشیم.
باید زمانشناس، مکانشناس، مخاطبشناس و نیازشناس بوده و بر این اساس آماده انجام فعالیت و خدمت به جامعه بزرگ الهی و انسانی باشیم.
رسا- پیامدهای ضعف متون و روشها در حوزه علمیه چیست؟
یکی از بزرگترین پیامدهای ضعف متون و روشهای آموزش در حوزه علمیه، تضییع عمر طلاب است که بهترین سرمایه زندگی است، مثلاً طلبه در قبال اینکه 20 سال در حوزه درس میخواند وقتی مطالعه میکند متوجه میشود که نمیتواند با زبان اهل بیت (ع) که از نیازهای مهارت در مکالمه است، صحبت، سخنرانی و ترجمه کند که این بزرگترین پیامد ضعف متون و روشها در حوزه است، ما چند نفر در حوزه علمیه داریم که میتوانند بهراحتی با زبان عربی سخنرانی کنند، تبلیغ و ارشاد کنند، کتابهای فارسی را به عربی روز دنیا ترجمه کنند.
تمام متون ما عربی است و شماری از طلاب عزیز نمیتوانند به عربی سخنرانی کنند یا به سختی و دشواری سخنرانی و ترجمه میکنند؛ بهگونهای که باید متن را آماده کنند تا بتوانند چند دقیقه صحبت کنند در چنین حالتی احساس میکنند عمرشان تضییع شده و احساس خسارت و سرخوردگی میکنند که این هم یکی مشکلات حوزه است.
دوم اینکه وقتی طلبه در حوزه با این متون سروکار دارد، چون میدانی کار نکرده و کاربردی یاد نگرفته، از این متون کمتر بهرهبرداری میکند؛ به عبارت دیگر سرمایهگذاری زیادی کردهایم اما بهرهبرداری کمی داشتهایم، در عرصه تجارت مثال میزنم مثلاً بازرگان و تاجر سرمایهگذاری کرده که طلا تولید کند ولی پنبه تولید کند، این سرمایهگذاری درست نیست و این شخص به هدف مورد نظر نرسیده است که به جای طلا، پنبه برداشت کند.
طلاب علوم اسلامی با سرمایهگذاری بزرگی که کردهاند پس از مدتی میبینند نمیتوانند از این سرمایهها محصول درستی را بهرهبرداری کنند یا محصول اندکی را برداشت میکنند؛ ازاینرو احساس خسارت کرده و دلسرد میشوند.
در حوزه علمیه تلاش فراوانی شده و میشود اما بازدهی کمی دارد که سبب دلسردی و کم شدن علاقه میشود، در این میان بعضی از طلاب سرخورده شده و به فراگیری علوم دیگر و علوم جایگزین رو میآورند.
سوم اینکه از آنجا که در حوزه علمیه مطالب را کاربردی و میدانی یاد نگرفتهایم، توان تألیف و تصنیف متناسب با نیاز روز را برای جامعه بزرگ اسلامی نداریم و نمیتوانیم متناسب با زمان و مکان تألیف و تصنیف فراوان داشته باشیم، اگر در متون و شیوه آموزش حوزه علمیه تحول ایجاد کرده، میدانی و کاربردی عمل کنیم و مهارتهای لازم را با علوم جدید بیامیزیم، قطعاً تألیف و تصنیف برای ما راحتتر میشود و تألیف و تصنیفها متناسب با نیازها خواهد بود.
ما الآن در حوزه علمیه چند طلبه و روحانی داریم که رماننویس هستند؟ الآن حوزه علمیه در رماننویسی چندان فعالیتی ندارد، مثلاً ما مرحوم آقا نجفی قوچانی را داریم که سیاحت غرب و شرق را نوشته و مسائل بعد از مرگ را به زیبایی مکتوب کرده است، من بارها این کتاب را مطالعه کرده و به دیگران هم توصیه میکنم آن را مطالعه کنند، اما باید توجه داشت که آقا نجفی به علت اینکه عارف و سالک بود این کتاب را نوشت نه به دلیل اینکه طلبه و روحانی بود.
درزمینهٔ قصهنویسی و قصهگویی هم حوزه علمیه خیلی کم کار کرده است، در عرصه مقالهنویسی و تألیف و تصنیف متناسب با زمان توان لازم را نداریم، ما متون حوزوی فراوانی را مطالعه کردهایم، تخصصی خواندهایم و قدرت زیادی هم داریم؛ اما به دلیل اینکه قدرت بهرهبرداری و شیوه بهرهبرداری را نداریم نمیتوانیم از اینها درست استفاده کنیم و نمیتوانیم آنها را به دیگران هم انتقال دهیم؛ ازاینرو باید شیوه بهرهبرداری بیشتر مورد توجه قرار گیرد و طلاب عزیز به عنوان یک نیاز بیشتر به آن توجه داشته باشند.
از سوی دیگر به دلیل آنکه در حوزه علمیه کاربردی و میدانی کار نکردهایم و شیوه بهرهبرداری از متون و دروس حوزوی را بهصورت مطلوب نمیدانیم، وقتی جامعهای در اختیار ما قرار میدهند نمیتوانیم آموختههای خود را بهخوبی به مخاطب منتقل کنیم و مستمعان نمیتوانند مطالب ما را هضم کنند.
بهعنوان مثال اگر الآن بخواهیم اصطلاحاتی که در فقه و اصول در حوزه خواندهایم را به کسی منتقل کنیم ما نمیتوانیم بهخوبی منتقل کنیم و برای او هم قابل درک نیست، در حالی که ما باید بتوانیم مفاهیم دینی را برای انتقال به مخاطب در قالب واژههای روزمره بریزیم، یک آشپز با برنج و لوبیا و گوشت بهترین غذا را میپزد اما آشپزی که مهارت لازم را ندارد با همین مواد، غذایی را درست میکند که یک لقمه از آن را هم نمیتوان خورد.
ما باید در نحوه بهرهبرداری و انتقال مفاهیم دینی و حوزوی به شیوه کاربردی، با مهارت و استادی توجه بیشتری کنیم، باید بهای لازم را به طلاب و اساتید بدهیم در حالی که الآن کمتر بها داده میشود، ما ابزار نیستیم، اتفاقاً استادی که تدریس میکند و طلبهای که تحصیل میکند هر دو باید مقصد باشند، مثل اصل هدف که مقصد است.
از مقاصد اساسی و اصلی پرورش اساتید مجرب و طلاب مهذب و کارآمد است و برای رسیدن به این هدف نیاز به تحول و بازنگری ضرورت دارد.
ازجمله کارهایی که ما باید در حوزه انجام دهیم و اتفاقاً قدم اول است، این است که باید استاد و مربی قوی از نظر علمی پرورش دهیم؛ زیرا اساتید ما خود بعد اخلاقی را دارند اما بعد علمی آنها باید تقویت شود تا طلبهای که در محضر این استاد درس میخواند از نظر علمی، اخلاقی و ایمانی رشد یابد که خود این طلبه از مقاصد حوزه شده و مروج دین شود؛ یعنی در قدم اول باید اساتید و مدرسان ما از نظر علمی و فنی تقویت شوند، میدانی و کاربردی آموزش ببینند و مهارتهای لازم را به دست آورند و در قدم دوم به انتقال معلومات خویش بپردازند و طلاب کارآمدی را تحویل جامعه اسلامی دهند.
رسا- از اینکه وقت خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید، سپاسگزاریم.
من هم از خبرگزاری رسا که بهصورت تخصصی به مسائل و مشکلات حوزه علمیه میپردازد، قدردانی میکنم و امیدوارم تلاش شما در راستای رفع این کاستیها مثمر ثمر واقع شود./9314/گ۴۰۲/ج
گفتوگو: هادی رحیمی کوهستان