تردید تاریخی نخبگان؛ استقلال علمی یا استعمار علمی
اشاره: رهبر معظم انقلاب پس از هشدارهای پیاپی از روند کاهشی رشد علمی کشور ابراز نگرانی کردند و در جمع کارگزاران نظام بر لزوم سرعت و شتاب گرفتن رشد علمی کشور تأکید کردند؛ ایشان همچنین پیشرفتهای علم را دومین توانمندی اساسی کشور در تقویت بنیه نظام خواندند و این نکته که طرف مقابل (آمریکا) بهشدت مخالف پیشرفت علمی است و برای متوقف کردن آن به ترور دانشمندان کشور نیز متوسل شده است را مورد توجه قرار دادند.
از عوامل کاهش سرعت رشد علمی کشور میتوان به کمبود منابع مالی و تسهیلاتی دستگاههای علمی کشور، عدم برخورداری از برنامه مدون و جامع این دستگاهها، پرداختن بیش از اندازه به مباحث سیاسی در محیطهای علمی، توجه بیش از حد به کمیت تحقیقات و مقالات علمی و غیره اشاره کرد.
متأسفانه در کشور به بحث علم و فناوری که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده، توجه لازم نشده در حالی که استادان دانشگاهها و اعضای هیأتهای علمی بر این باورند که علم و فناوری میتواند زمینه پیشرفت و ارتقای سایر بخشها از جمله صنعت و تولید کشور را فراهم کند.
این دغدغه سبب شد تا خبرنگار خبرگزاری رسا، با حسین رمضانی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مدیر حلقه مطالعات تخصصی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفتوگو کند.
وی معتقد است که در زمینه ایجاد استقلال علمی ما واقعاً باید به این بصیرت تاریخی برسیم که دیگران به جای ما فکر نمیکنند، بلکه دیگران به دنبال بسط اهرمهای قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی خودشان هستند، بنابراین ما باید به این بصیرت تاریخی برسیم و باور کنیم که «ما میتوانیم».
متن کامل این گفتوگو در زیر تقدیم شما خوانندگان محترم می شود.
رسا- موانع استقلال علمی در کشور از نظر حضرت عالی چیست؟
اولاً، خاطر نشان میکنم که حفظ استقلال و عزت و کرامت ملی بر اساس قانون اساسی، و از جمله اصول دوم و سوم آن، جزو وظایف جمهوری اسلامی است؛ بنابراین یک تکلیف قانونی است. جدای از آن، یک تکلیف عقلی هم هست، یعنی ما باید بتوانیم کشور را در حوزههای مختلف به خوداتکایی و خود کفایی برسانیم، البته این حفظ استقلال در چارچوب تعاملی که مبتنی بر عزت و حکمت و مصلحت با جهان است باید شکل بگیرد.
از جمله مصادیق حفظ استقلال، «استقلال علمی» است؛ اگر بخواهیم مفهوم استقلال را در حوزه علم و دانش واکاوی کنیم نخست باید به ابعاد استقلال علمی اشاره کنیم. به نظر میرسد، استقلال علمی بدین معناست که ما چه در حوزۀ تولید علوم و دانشها، چه در حوزۀ استخدام و به کارگیری دانشها و چه در زمینه آموزش و نشر آنها، بتوانیم خود کفا باشیم. اینکه میگوییم در حوزه تولید، در حوزه استفاده و کاربرد و در حوزه آموزش و نشر علوم و دانشها خودکفا باشیم، به این معنا است که ما در حوزه تولید علوم بتوانیم علوم را مبتنی بر چارچوب نگرشی و جهانبینی اسلامی و مکتبی خودمان تولید کرده، به کار برده و آموزش داده و گسترش دهیم؛ بهعبارت دیگر، چه در حوزه علوم فنی و مهندسی، چه در حوزه علوم طبیعی و تجربی، چه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، بتوانیم علوم را در چارچوب نگرشهای بنیادین و اساسی مکتب و مرام اسلامی تولید، استفاده، آموزش و گسترش دهیم؛ و علوم و دانشهای ما در امتداد نظام معرفتی و نظام ارزشی ما تولید شود و شکل بگیرد؛ و اگر علومی را نیز از دیگران اقتباس نمودیم بتوانیم آنها را متناسب با اقتضائات و شرایط خاص جامعه و کشور خودمان به کار گرفته و بسط دهیم.
اگر غیر از این باشد، یعنی علومی بیگانه از چارچوب معرفتی، ارزشی و فرهنگ اسلامی، از بیرون مرزهای جغرافیایی و فرهنگی کشور وارد شوند و یا بدون در نظر گرفتن شرایط خاص جامعه و کشور اقتباس شوند، از آن جهت که علوم و دانشها خواه ناخواه گرانبار از ارزش هستند، با خود اخلاقیاتی را به همراه میآورند؛ و ای بسا که علوم وارداتی و علومی که بر اساس چارچوبهای معرفتی، ارزشی و فرهنگی دیگری تولید شدهاند، اگر وارد فضای جغرافیایی و فرهنگی و دانشی جامعه و کشور ما و یا هر جامعه و کشور دیگری شوند با مبانی بومی، چارچوبهای معرفتی، فرهنگی و ارزشی اسلامی و بومیِ آن جامعه یا کشور تضاد ایجاد کنند.
بنابراین ما برای اینکه بتوانیم استقلال را به معنای واقعی کلمه در ساحت علوم و در ساحت تولید علوم داشته باشیم، اولین مسأله این است که بتوانیم به مبانی مکتبی، به مبانی معرفتی، به مبانی ارزشی و به مبانی فرهنگ اسلامی ایرانی خودمان در ساحت تولید علوم امتداد ببخشیم و علممان را مبتنی بر رویکرد و مبانی خودمان شکل بدهیم و تولید کنیم. درواقع، نیل به استقلال علمی، مستلزم شناخت هویت و رویکردی خاصی است که نگرش و مبانی اسلامی نسبت علوم و دانشها پیش روی انسان و جوامع قرار میدهد. بدینترتیب، نیل به استقلال علمی، نهتنها موضوعات و سرفصلهای جدیدی را پیش روی ما میگذارد بلکه ساحتها و افقهای جدیدی از علوم را به روی ما میگشاید که متناسب با هویت و رویکرد اسلامی ایرانی است.
اگر استقلال علمی بدین شکل پدید آید، طبعاً موانع آن، هر آن چیزی است که باعث میشود ما نتوانیم علم را بر اساس مبانی مکتبی، معرفتی، ارزشی و فرهنگی خودمان شناسایی کرده و شکل دهیم.
از جمله آن موانع، موانع تحقیقی و پژوهشی هستند. به این معنا که ما یک سری خلأها و عقب ماندگیهای تاریخی داریم. واقعیت آن است که در دوران معاصر و در مواجهه با مدرنیته و مدرنیسم، ما علوم را، چه علوم فنی و مهندسی، چه علوم طبیعی و تجربی و چه علوم انسانی و اجتماعی را از کشورهای غربی اقتباس و اخذ کردهایم. علاوۀ بر نظریات و متون حتی ساختارهای اجتماعی آموزش و تولید علم و دانش یعنی نظام آموزش در مقاطع ابتدایی و متوسطه و دانشگاه را هم از غرب اقتباس کردیم. این رخداد، دلایل مفصلی دارد که باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد.
به هر حال، این اخذ و پذیرندگیِ بدون ملاحظه و نقادی یا بهتر بگویم تقلید، خودش یک مانع اساسی است. اینکه ما هر دیدگاهی را تحت عنوان علم از جهان غرب بپذیریم؛ این باعث شده است که ما در ساحت تولید علم دچار نوعی خود باختگی و از خود بیگانگی علمی بشویم. لازم است ما به این مطلب توجه جدی داشته باشیم که علم دربردارندۀ جهان بینی، اخلاق، گفتمان و روش است. وقتی ظرف باورها، انتظارات و نیازهایمان را با علوم وارداتی پر کردیم، دیگر نیازی احساس نمیکنیم تا به دنبال علومی متناسب با مبانی مکتبی خودمان بگردیم؛ ولی تأمین نیازهای جامعه با علوم وارداتی، این مخاطره و آسیب جدی را دارد و تاکنون نیز داشته است که در فرایندی تدریجی و تاریخی، بنیانهای معرفتی، ارزشی و فرهنگیِ ایرانی اسلامی را تخریب مینماید.
پس یکی از موانع، همین پذیرندگی صرف و تبعیت و تقلید کورکورانه است؛ البته ما نمیتوانیم از تعامل علمی با جهان خارج و کشورهای توسعه یافتهتر، کشورهایی که در مسیر تولید علوم مدرن پیشگام هستند پرهیز کنیم و شرط عقل هم نیست که ما بخواهیم مسیر تعامل را ببندیم. عقل حکم میکند که تعامل وجود داشته باشد؛ اما تعاملی که همراه با خودباوری، خودآگاهی معرفتی، خود آگاهی اخلاقی و خود آگاهی فرهنگی بوده و در راستای نیازها و پیشرفت واقعی و خودکفایی کشور باشد.
رسا ـ در زمینه اخذ علوم غربی باید چه دقت هایی داشته باشیم؟
اولاً، ما باید ببینیم، چه چیزی را میتوانیم اخذ کنیم و چه چیزی را نمیتوانیم اخذ کنیم؛ ثانیاً، هیچگاه فراموش نکنیم که دیگران علومی متناسب با مبانی فکری، معرفتی و فرهنگی ما تولید نمیکنند، این خود ما هستیم که باید علوم را بر مبنای مبانی معرفتی، بر مبنای مبانی ارزشی و اخلاقی و مبانی فرهنگی خودمان تولید کرده یا تطبیق دهیم. این مسأله در حوزه علوم انسانی خیلی پر رنگتر است، گرچه بنده شخصاً معتقد هستم که مبانی معرفتی، ارزشی و فرهنگی در شکلگیریِ علوم فنی و مهندسی و نیز علوم طبیعی و تجربی هم دخالت دارند؛ البته نه آنگونه که از اساس، بنیاد واقعنمایی عقلانیت مشترک و همگانی انسانی نادیده گرفته شود لکن حداقل در جهتگیریهای هستیشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی و روششناختیِ دانشمندان و اولویتبخشی به موضوعات علوم در حوزه علوم فنی و مهندسی، و علوم طبیعی و تجربی دخالت دارند.
اما علوم انسانی از آن جهت که علومی هنجاریاند، از اساس ارزش مبنا هستند. علوم انسانی میآیند که قواعد رفتار اجتماعی را هنجارگذاری کنند؛ این علوم، اولاً، سعی دارند واقعیت انسان و جامعه را شناسایی کنند، ثانیاً، مبتنی بر آن شناسایی، رفتار اجتماعی را هنجارمند کنند، و ثالثاً، بر اساس هنجارهایی که تعریف کردهاند، رفتارهای فردی و اجتماعی را مدیریت کنند.
رسا ـ پذیرندگی بدون چون و چرای علوم غربی چه عواقبی دارد؟
علوم انسانی و اجتماعی باید مبتنی بر مبانی معرفتی، ارزشی اخلاقی و فرهنگی اسلامی ایرانی بوده و در مواجههای انتقادی با علوم غربی شکل بگیرند. اگر غیر از این باشد و اگر ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، چارچوبهای نظری دیگران را بدون ملاحظات جدیِ فلسفی، اخلاقی و فرهنگی اقتباس کنیم، نتیجهاش این میشود که دیگران برای ما چارچوبها و سبک زندگی فردی و اجتماعی را ترسیم کنند و ما در قالبهای ترسیم شده دیگران زندگی اجتماعی را فهم، هنجارگذاری و مدیریت کنیم.
در حوزه علوم انسانی و اجتماعی خیلی روشنتر است که ما باید از اقتباس صِرف و تبعیت و تقلید کورکورانه پرهیز کنیم. یکی از موانع جدی در مسیر تحول در علوم انسانی، همین است که ما در مقابل علوم وارداتی از جهان توسعه یافته و جهان غرب تسلیم و تابع محض باشیم.
رسا ـ از دیگر موانع استقلال علمی در کشور هم مواردی اگر مد نظر حضرتعالی هست، بیان بفرمایید.
مانع دیگر در حوزه تولید علم این است که ما عزم جدی تاریخی تا به امروز نداشتهایم که علوم انسانی و اجتماعی و به تبع آن، علوم طبیعی و تجربی را مبتنی بر مبانی مکتبی خودمان شکل داده و تولید نماییم. این عزم جدی و این ضرورت، به لحاظ تاریخی تا مقطع کنونی بهخوبی درک نشده بود و یا اگر از سوی نخبگان و فرهیختگان درک شده بود، تبدیل به خواست عمومی و عزم نظام سیاسی حاکم بر کشور نشده بود. اما امروز بعد از چهار دهه از پیروزی انقلاب، دولتمردان ما و مصلحان و اندیشمندان ما که دل در گرو معارف تعالیبخش اسلامی دارند، به این ضرورت جدی رسیدهاند که ما باید در ساحت تولید علوم، تحول ایجاد کنیم؛ رخداد این تحول، یک ضرورت تاریخی است.
رسا ـ علت اینکه تحول در علوم یک ضرورت تاریخی است، چیست؟
دلیلش چنانکه در فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی منعکس است، این است که در واقع علم اهرم بسط قدرت انسان و جوامع است. اگر علوم متناسب با مبانی فکری، فلسفی، اجتماعی و فرهنگی غرب اقتباس شود، این در واقع به معنای بسط اهرمهای قدرت تمدن غربی است. این که میبینیم جهان توسعه یافته که همان «جهان غربی» است، سعی دارد علاوه بر تکنولوژی، علوم طبیعی و تجربی و علوم انسانی و اجتماعی خودش را در جهان بسط دهد به خاطر همین است که با بسط علوم تولید شده توسط آنها، اهرمهای قدرت غرب بسط و گسترش پیدا میکند و هر چه گستردهتر شود به شدت، عمق و گسترۀ آن قدرت افزوده میشود.
ما امروز با انقلاب اسلامی، انقلابی که مبتنی بر معارف مکتب شیعی شکل گرفته است، در حال بیان شعار رجوع به اسلام و شعار ابتناء به معارف مکتب اسلامی هستیم. اگر قرار باشد فضای اجتماعی و فضای زیست جمعی ما متناسب با شعاری که گفتمان ما دارد، گفتمان انقلاب اسلامی دارد، شکل بگیرد ضرورت جدیاش این است که ما تولید علوممان مبتنی بر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان اسلام شیعی باشد؛ و این عزم جدی، خودش را در واقعیت تولید علوم، عینیت علمی و دانشی ببخشد؛ منظورم این است که این عزم جدی که به لحاظ تاریخی امروز دولتمردان ما، مصلحان جامعه ما، اندیشمندان و متفکران و در رأسشان رهبر معظم انقلاب به آن رسیدهاند و آن را بیان و اظهار و مطالبه میکنند، این در واقعیت نظام دانشِ ما، امتداد پیدا کند و بتواند علوم را تولید کند، بویژه علوم انسانی را مبتنی بر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی تولید کند؛ و در گام نخست، در فضای جامعه خودمان بسط دهد، به کار ببرد، پخته و سخته کند و در گامهای بعد بتواند آن را به سایر کشورها بخصوص کشورهای اسلامی منتقل کند و به این شکل تجربه تولید علوم مبتنی بر مبانی مکتب اسلام و گفتمان انقلاب اسلامی به فرامرزها منتقل شود.
بنابراین یکی از دیگر از موانع در مسیر استقلال علمی در تولید علم این بوده که تا مقطع تاریخیِ کنونی، عزم جدیای وجود نداشته است. امروز این عزم بحمد الله وجود دارد. این عزم را باید جدی گرفت، این اراده را باید جدی گرفت و اربابان حکمت، علم، دانش، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، طلاب علوم حوزوی، دانشجویان در دانشگاهها، محققان و پژوهشگران باید این عزم را در وجود خود ایجاد کنند و مبتنی با این عزم بروند و حوزههای جدیدی از دانش را در قالب علوم انسانی و اسلامی و علوم دینی تولید کنند و شکل دهند.
رسا ـ میل به استعمار و قدرت طلبی غرب چه تأثیری در روند ایجاد استقلال علمی در کشور دارد؟
یکی دیگر از موانع که در عرایض قبلی هم به آن اشاره کردم، میل به استعمار و استثمار جهان غرب است. آنها به هیچ وجه خوش ندارند که جهان غیر غرب که جهان کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته است، بتوانند در ساحت تولید علوم به استقلال برسند؛ دلیلش هم این است که اگر در ساحت مهمی مانند تولید علم و دانش، جهان غیر غرب بتواند هویت مستقل و هویت فرهنگی خودش را پیدا کند، اولاً، خودش را از بدنه اجتماعی متصل به جهان غرب جدا میکند، یعنی در واقع مانع ایجاد میکند برای بسط اهرمهای قدرت در فضای اجتماعی خودش، ثانیاً، اقدام به مواجهه و مقابله و نقد گفتمان غرب میکند؛ کاری که ما کردیم؛ و در تجربه تاریخی انقلاب اسلامی رقم خورد. جامعۀ ما به لطف خداوند و به برکت بصیرتها و تذکارهایی که انسانی الهی مانند امام خمینی به جامعه داد، به خودآگاهی مکتبی، خودآگاهی فرهنگی و خودآگاهی علمی در برخی از حوزهها رسیده است؛ و مبتنی بر این خود آگاهی سعی داریم، تأکید میکنم که سعی داریم، اولاً، خودمان را از ذیل هیمنه و هژمون علم و دانش غرب جدا کنیم، ثانیاً، مبتنی بر مبانی معرفتی، ارزشی و فرهنگیِ خودمان، جهان غرب و مدرنیته را نقادی کنیم و به چالش بکشیم.
اگر شبیه همین اتفاق در خاور دور بیافتد، در آمریکای لاتین بیافتد، در آفریقا بیافتد، شما فکر میکنید که چه بر سر آن میل به استعمار و استکبار جهان غرب میآید؟ اگر همه این حوزههای جغرافیایی، فرهنگی و تمدنی بیدار شوند و سعی کنند که مبتنی بر مبانی فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی خودشان، نظامی از تولید علم ایجاد کنند و همین دو اتفاق را رقم بزنند، یعنی هم خودشان را از بدنه جهان غرب به لحاظ علمی جدا کنند و هم مقابله و مواجهه انتقادی کنند، شما میبینید که جهان غرب با یک چالش جدی روبرو میشود که این اتفاق طلیعهاش را در روزگار خودمان داریم میبینیم. کم کم حوزههای تمدن غیر غربی در حال به نیل خود آگاهی هستند، در برابر غرب خیزش کرده و قد علم میکنند. طبیعتاً غرب چنین چیزی را نمیتواند بپذیرد و در طول دو سه سده اخیر همواره این میل به استعمار را دیدهایم و هرجا که جهان غرب توانسته است با تخدیر تودههای اجتماعی از طریق بسط نظریات و دانشهای غربی، چه در حوزه علوم فنی و تکنیکی، چه در حوزه علوم طبیعی و تجربی، چه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، قدرت خود را بسط دهد، این کار را کرده است؛ و هر جا که به شکلی توانسته است با استفاده از اهرمهای سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی و اهرمهای فرهنگی مانع بیداری ملتها بشود باز هم این کار را کرده است.
بنابراین یکی دیگر از موانع جدی در مقابل استقلال علمی همین است که جهان غرب نمیخواهد یا به بیانی دقیقتر نمیتواند از استعمار و استکبار کشورهای غیر غربی دست بکشد؛ چرا که جهان غرب برای حفظ هژمون و استیلای اقتصادی و سیاسی به استعمار و چپاول که در روزگار ما اشکالی فرانوینی پیدا نمودهاند، نیاز دارد. این یک مانع جدی است؛ غربِ امروز، اگر ثروتمند است، اگر دست برتر دارد، به خاطر این است که جهان غیر غربی را استعمار و استثمار کرده است. اگر این استعمار و استثمار با بیداری و خیزش و خود آگاهی جهان غیر غربی قطع شود، حتماً قدرت جهان غرب کاهش پیدا میکند و افولش که البته شروع شده سرعت میگیرد. انشاءالله این اتفاق میافتد و نشانههایی از این اتفاق امروز دیده میشود. امروز دیگر نه اروپا و نه امریکا، آن دست برتر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی قرن بیستم و قرن نوزدهم را ندارند. انشاءالله قرن بیست و یکم، قرن بیداری تمدنهای غیر غربی و در رأسشان تمدن اسلامی است. اینکه رهبر معظم انقلاب در فرمایشاتشان از احیاء تمدن نوین اسلامی سخن میگویند با درک همین بصیرت تاریخی است که امروز ما باید بتوانیم مبتنی بر مبانی مکتبیمان، تمدن خودمان را بازسازی و از نو احیاء کنیم.
تمدن اسلامی در سدههای نخستین هجری تمدنی شکوهمند بوده است و امروز در قرن پانزدهم هجری قمری امیدوار هستیم که این تمدن دوباره خیزش خود را آغاز کند و این خیزش بدون خود آگاهی میسر نمیشود؛ بنابراین مانع سوم میل به استعمار و استکبار جهان غرب است.
رسا ـ تفکرات افراد غرب زده چه تأثیری در روند ایجاد استقلال علم در کشور دارد؟
مانع چهارم خود باختگی برخی از نخبگان علمی یا سیاسی، عوامل نفوذ، شخصیتها و چهرههای خود باختهای هستند که دانسته یا ندانسته ایادی جهان غرب در جهان کمتر توسعه یافته هستند.
در تاریخ استثمار زده قبل از انقلاب در کشور خودمان، نمونههای متعددی وجود دارد؛ چهرههای غرب زدهای که غرب تبدیل به کعبه آمالشان شده بود و سعادت را در غربی شدن میدیدند.
یک نمونه تاریخی خیلی بارز شخص تقیزاده است. غیر از او هم شخصیتهای دیگری بودند که مثل محمدعلی فروغی و روشنفکر مآبان وابسته به دربار و یا مستقل از نظام شاهنشاهی که همان گفتمان و نگاه را قبل از انقلاب در اواخر دوره سلطنت قاجار و در تمام دوره سلطنت پهلوی در فضای اجتماعی کشور بسط میدادند. ما اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم امروز هم این گونه افراد هستند؛ کسانی که ذهنیتشان این است که ما باید مدرنیته را با همه ابعاد فلسفی، ارزشی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیاش بپذیریم تا تبدیل به کشوری توسعهیافته شویم.
من نمیدانم که این افراد آیا از سر خود آگاهی، از سر اشراف و آگاهی تاریخی این دیدگاه را مطرح میکنند و بازنشر میدهند یا نه، اما این را میدانم که بسط ابعاد فلسفی، ارزشی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مدرنیته به معنای حذف اسلام و به معنای حذف بازسازی جامعه بر اساس مبانی مکتب اسلام خواهد بود، من این را میفهمم.
رسا ـ آیا به کار بردن مفهوم مدرنیته اسلامی صحیح است؟
متأسفانه، این روزها، در لسان بعضی افراد، مفهوم مندرس و نخنماشدۀ «تجدد ایرانی» را در محیطهای دانشگاهی، پژوهشی و محافل علمی میشنویم. همچنین گاهی مفهوم تجدد اسلامی یا مدرنیته اسلامی بیان میشود. باید توجه داشت که اساساً این مفاهیم، مفاهیمی جعلی بوده که به لحاظ مفهومی گرفتار پارادوکس است؛ نه مدرنیته بما هو مدرنیته میتواند با معارف اسلام و هویت اصیل ایرانی سازگار باشد و نه معارف اسلامی و هویت اصیل ایرانی میتوانند با مدرنیته سازگار باشند. اینها اساساً دو جهان متمایز و بلکه متضاد با هم هستند؛ بنابراین اینکه بعضیها از احیای تجدد ایرانی در دوره معاصر حرف میزنند، یا با قدری مسامحه و پردهپوشی از مدرنیته اسلامی حرف میزنند، در حال بیان دیدگاهی التقاطی و از اساس نادرست هستند. از نگاه بنده، این افراد آگاهانه یا ناآگاهانه در حال ایفای نقشی هستند که غربزدههای پیش از انقلاب به عهده داشتند. عملکرد اجتماعی این افراد نسخههای جدیدی از عملکرد افرادی نظیر تقیزاده در جامعۀ قبل از انقلاب است که البته با رنگ و لعابهای فلسفی و روشنفکرانه سعی در بسط مدرنیته دارند؛ و حتی مفهوم اسلام هم در لسان ایشان پوششی برای مخفی نمودن اهداف و نیاتشان است.
بنابراین مانع چهارم هم وجود این گونه خود باختگیها است، از نگاه بنده ما باید اول بتوانیم بر این خود باختگیها فائق بیاییم و این خود باختگیها را با استفاده از ایجاد فضای گفتگوی اجتماعی، فلسفی و فرهنگی، درون جامعه خودمان حذف یا کمرنگ کنیم. باید توجه داشت که با تفکر باید با تفکر برخورد کرد. با اندیشه باید با اندیشه و با بصیرت و با روشنگری برخورد کرد. جامعه ما یک جامعه با بصیرت است. میتواند راه خود را تشخیص دهد. اگر ما در جامعۀ خودمان بتوانیم، آن چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی، مکرر در مکرر فرمودند، یک ساخت قوی علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ایجاد نماییم، آن وقت خواهیم توانست بر مشکلاتی که در فرامرزهای ما قرار دارد فائق آییم. در واقع، نیل به استقلال علمی، مکمل و همبستۀ نیل به استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. ما در حوزه اقتصاد هم اگر بخواهیم به خود کفایی، به قدرت برتر نائل آییم باید حوزه علم و دانش را جدی بگیریم. دلیلش هم این است که در تمام جهان، عرصههای نوین توسعه به سمت فضاهای نرمِ علمی و اطلاعاتی متمایل شدهاند.
امروزه، تکیهگاههای توسعه از عرصههای صنعتی و کشاورزی به سوی تکنولوژیهای برتر گسترش یافتهاند؛ و حجم زیادی از عرصههای نوپدید توسعه در فضاهای نوینی به وجود آمدهاند که جز با استفاده از علوم دقیقۀ نوین در دسترس نیستند. بنابراین تولید علم میتواند برای کشور ثروت ایجاد کند، تولید علم میتواند مزیتهای علمی کشور را به عرصه بیاورد و تبدیل به ارزش اقتصادی برای جامعه کند.
پیشرفتهایی که در کشور ما در حوزههای متعدد علمی از جمله در حوزه نانو، زیست فنآوریها، انرژیهای پاک و انرژیهای نو و سایر حوزهها، به وجود آمدهاند، باعث شدهاند کشور ما جزو چند کشور برتر در ساحت تولید علم و فناوری در برخی از این حوزه باشد. اینها حوزههای جدیدی هستند که میتوانند برای کشور آوردههای اقتصادی فراوانی داشته باشند و اتفاقاً این پیشرفتها در سایه تحریمها و در سایه خود باوری شکل گرفتهاند.
بنابراین اگر ما آن خود آگاهی تاریخی که رهبر کشورمان آن را ندا میدهد و آن عزمی که پیوسته در بدنه اجتماعی کشور میدمند را جدی بگیریم، و با بهرهگیری از گفت و گو، تفکر و انتقاد سازنده بر خود باختگیها فائق آییم، میتوانیم فضاهای جدیدی از توسعه و پیشرفت را در عرصههای مختلف اقتصادی در کشور ایجاد کنیم. این حوزههای جدید میتواند اقتصاد ما و قدرت ملی ما را ارتقاء ببخشند و بالندهتر کنند و در فضای سیاست بین الملل برای ما دست برتر ایجاد کنند.
رسا ـ نهادهای آموزشی برای رسیدن به استقلال علمی بومی در کشور نیازمند چه نگاه معرفتی هستند؟
تا اینجا در حوزه تولید علوم صحبت کردیم. دو حوزه دیگر داریم، یعنی حوزه به کارگیری علوم و دانشها و حوزه آموزش و بسط علوم. ما در حوزه به کارگیری علوم باید متناسب با نیازهای جامعه خودمان علوم را تولید کنیم. در تمام دنیا کشورها به بومیسازی علم توجه دارند. اگر ما نیازهای جامعه خودمان را شناسایی کنیم و بین این نیازها اولویتبندی کنیم، آن وقت میتوانیم، دستورکاری ملی برای نظام تولید علم در دانشگاه و حتی در حوزه علمیه به دست آوریم. این مسأله مهمی است که این را تحت عنوان بومیسازی نظام تولید علم و دانش باید جدی بگیریم. طبیعتاً علم باید در خدمت تعالی معنوی، رشد معرفتی، پرورش اخلاقی افراد در جامعه باشد، همچنانکه باید در خدمت اقتصاد، رفاه، سیاست و فرهنگ جامعه باشد؛ در حالی که علم در واقع خادم حوزههای زندگی است باید از فرهنگ و معنویت اسلامی و ایرانی هم اشراب شود، یعنی مبتنی بر مبانی معرفتی، ارزشی و فرهنگی خودمان شکل بگیرد و به نیازهای واقعی و عینی جامعه هم توجه کند و متناسب با نظام نیازها و مسائل، عرصههای تولید علم مدیریت شوند.
به عنوان مثال، یکی از عرصههایی که نیازمند مدیریت است، مدیریت نگارش پایاننامهها و رسالههایی است که در دورههای تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها یا حوزهها نوشته میشوند. این مسأله مهمی است که رسالهها و پایاننامهها به سمت موضوعاتی سوق پیدا کنند که آن موضوعات میتوانند در واقعیت اجتماعی حل مسأله کنند؛ یعنی به مسألهای از مسائل کشور جواب بدهند.
مسأله دیگر، در ساحت به کارگیری علوم این است که بین صنعت، بین واقعیت اجتماعی، بین فضای سیاسی با حوزه تولید علم، پیوندی دیالکتیکی و متقابل ایجاد شود؛ یعنی دانشگاهها و حوزهها به شکل صریح و به شکل مستقیم بتوانند با صنعت، نیازهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، آموزشی، محیط زیستی و... مواجه شوند. کسانی که متولی مدیریتهای اجتماعی هستند باید به دانشگاهها و حوزهها مراجعه کنند و مطالبه کنند و از آن طرف هم دانشگاهیان و حوزویان هم باید در واقع با مدیران حوزه اجتماعی، با مدیران صنعت، با مدیران عرصههای مختلف تعامل داشته باشند تا تولید علوم از ابتدا مبتنی بر نیازها شکل بگیرد.
رسا ـ اگر این اتفاق در کشور بیفتد چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟
طبیعتاً اگر این اتفاق بیافتد ما میتوانیم، کارآیی و کارآمدی تولید علم را ارتقاء ببخشیم و متناسب با نیازهایمان علوم را تولید کرده و شکل داده و به پیش ببریم؛ البته نیازها متعدد و متنوع هستند. ما باید نگاهی ساختارمند به شکل طولی و عرضی به نیازها داشته باشیم و البته هم به نیازهای فکری و معرفتی جامعه توجه کنیم و هم به نیازهای ارزشی و اخلاقیای که افراد و جامعه دارند و هم به نیازهای فرهنگی و هنری، هم به نیازهای حوزه زندگی مردم یعنی حوزه اقتصاد، سیاست، آموزش، امنیت و... ؛ به همه این نیازها باید با یک نگاه نظاممند و مدیریت شده توجه کرد و فضای تولید علم را با نگاهی جامع، متناسب با اولویتها مدیریت نمود.
حوزه آموزش، حوزه سومی است که بحث تولید علم و بحث استقلال علمی در آن مطرح است. در حوزه آموزش ما چند کلان مسأله داریم. نخست، بحث از محتوای آموزشی هست؛ دوم، بحث از نیروی انسانی است که این محتوای آموزشی را میخواهد منتقل کند؛ سوم، ابزارهای آموزشیای هستند که باید در خدمت انتقال محتوا قرار بگیرند و ابزار دست معلمان و اساتید دانشگاه باشند؛ و بالاخره چهارمین مسئله، بحث از فضاهای آموزشی است.
در خصوص محتوای آموزشی باید ملاحظه نماییم که محتوای آموزشیمان بر اساس علومی باشد که خودمان تولید کردهایم و یا بر اساس یک تعامل آگاهانه و منتقادانه از جهان اخذ کردهایم. محتوایی که در نظام آموزشیمان منتقل میکنیم باید محتوایی باشد که با مبانی مکتبی، معرفتی، ارزشی و فرهنگی ما تضاد و تنافی نداشته باشد. همچنین نیروی آموزشیای هم که به کار میگیریم، اعم از معلمان، استادان دانشگاه، تکنسینها و فناوران آموزشی، افراد متخصصی باشند که علاوه بر اشراف علمی به حوزه کاری خودشان و علاوه بر اینکه دانششان روزآمد است، یعنی در سطح علوم تولیدی جهانی است، علاوه بر این افرادی باشند که هم دغدغه فرهنگ اسلامی را داشته باشند و هم دغدغه نیازهای جامعه ایرانی را داشته باشند.
در حوزه ابزارها و نرم افزارهای آموزشی هم ملاحظاتی جدی وجود دارد؛ چون ابزارها هم مبتنی بر نگاه ارزشی و معرفتی شکل میگیرند و نقش بسیار مؤثری در درونی کردن مبانی فکری، ارزشی و فرهنگی دارند.
خیلی باید دقت و برنامهریزی شود که ابزارهای آموزشی سخت و نرم، واقعاً در خدمت محتوایی قرار بگیرند که بر اساس مبانی فکری و معرفتی ایرانی و اسلامی قابل تأیید هستند؛ اهمیت این موضوع به خصوص این روزها که از ابزارهای آموزشی رایانهای برای انتقال محتوای آموزشی استفاده میشوند، خیلی بیشتر شده است. در استفاده ابزارهای نرم و نرم افزارهای آموزشیِ خارجی در نظام آموزشیمان لازم است کمال دقت محتوایی بشود. واقعاً لازم است دلالت ابزارهای آموزشیِ مورد کاربرد چه در قالب فیلم باشد یا موسیقی یا هر قالب چندرسانهای دیگر، تحلیل و بررسی شود؛ و پس از احراز عدم تعارض با مبانی معرفتی، ارزشی و فرهنگیِ اسلامی ایرانی مورد استفاده قرار گیرند.
فضای آموزشی نیز باید فضای آموزشیای باشد که در آن فضا ارزشهای اسلامی منتقل شود، فضای آموزشیای باشد که دانش آموزان و دانشجویان ما بتوانند در آن فضا مبتنی بر اخلاق اسلامی و معرفت اسلامی به کسب علم و دانش بپردازند.
رسا ـ هم اکنون در کشور چه مقدار به استقلال علمی نزدیک شدهایم؟
هنوز در اول راه هستیم، ما واقعاً باید به این بصیرت تاریخی که در عرایض قبلی خود اشاره کردم برسیم که دیگران به جای ما فکر نمیکنند، دیگران به دنبال بسط اهرمهای قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی خودشان هستند؛ لازم است ما به این بصیرت تاریخی برسیم و باور کنیم که میتوانیم. همان فرمایش مرحوم حضرت امام خمینی (قدس سره) که همواره میفرمودند که «ما میتوانیم»؛ این را باید باور کنیم و میخواهم بگویم که ما شروع کردهایم و در آغاز راه هستیم و انشاءالله در این مسیر پیش میرویم. مهم این است که آن بصیرت تاریخی را بیابیم و آن را در ذهنیت و باور نخبگان و فعالان علمی، فرهنگی، آموزشی، سیاسی و اقتصادیِ جامعهمان ایجاد کنیم و استمرار ببخشیم.
رسا ـ تعریف شما از جهاد علمی چیست؟ آیا جهاد علمی میتواند به روند استقلال علمی شتاب ببخشد؟
من میخواهم اشارهای کنم به اتفاقی که این روزها در کشورهای همسایه ما میافتد و جهاد فرا مرزیای که بعضی از جوانهای برگزیده این کشور در عراق و سوریه و جاهای دیگر انجام میدهند. جهاد، به زعم بنده، بذل همه توانمندیها در راستای رضای خداوند متعال است. اگر هر کسی در حوزه کاری خودش همه آن چیزی را که دارد در راستای انجام وظیفهای که انجام آن مورد رضای خدا است به کار بگیرد جهاد تحقق پیدا کرده است. جهاد کسانی که در ساحت تولید و کاربرد علم و در ساحت تحقیق، پژوهش و آموزش علم فعالیت میکنند این است که تمام توانمندی خودشان را به نیت رضای پروردگار و با قصد قربت، به کار بگیرند تا بتوانند کشور را به خود کفایی و برتریِ علمی برسانند؛ و به امتداد دادن مبانی معرفتی، ارزشی، اخلاقی و مبانی فرهنگی اسلامی در ساحت تولید علوم کمک کنند. اگر هر کسی در جایگاه خود تمام توانش را در این مسیر به کار بگیرد جهاد علمی محقق میشود.
ما مسئول هستیم، در قبال کسانی مانند شهید حججی جامعه علمی هم مسئول است. ما به واقع، نه فقط در قبال مدافعان حرم، بلکه همه شهدایی که برای تحقق کلمة الله از صدر اسلام تا به الان جان خود را فدا کردهاند، مسئول هستیم. ما در قبال تاریخ خودمان و ارزشهای فرهنگی و اخلاقی که به شکل تاریخی به جامعه امروز ما رسیده است مسئولیت داریم. ما در قبال جهان و جهانیان مسئولیت داریم و نباید اجازه دهیم مدرنیته غربی از طریق بسط اهرمهای علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادیاش، تاریخ، فرهنگ و اخلاق دنیوی خود را گسترش داده و ندای توحیدیِ انبیای الهی را به محاق ببرد.
ما در قبال تاریخ و فرهنگ خودمان مسئولیت داریم و اگر این مسئولیت را با همه توان و به نیت رضای پروردگار انجام دهیم، انشاءالله مجاهد فی سبیل الله خواهیم بود و در زمرۀ ایشان محسوب خواهیم شد.
رسا ـ سپاس از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید. /841/گ۴۰۲/س
خبرنگار: حسین ثالث