۲۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰
کد خبر: ۵۳۲۵۴۸
یادداشت؛

۴دهه خصومت هم مانع پیشرفت ایران نشد

ایران در سال‌های تحریم‌های ظالمانه بود که به فناوری هسته‌ای و رشد چشمگیر در زمینه دانش موشکی و علم‌های نوین دست یافت.
انرژی هسته ای

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «جوان»، این روزنامه در یادداشتی از «زینب عامری» نوشت:

سیاست ایالات متحده در مقابل جمهوری اسلامی همواره ثابت و بر پایه «فشار و تهدید» قرار داشته است. این فشار گاه با اهرم‌هایی سخت چون جنگ و کودتا و گاه با سیاست‌های نرم‌تری چون مبارزه فکری و فرهنگی و حتی مذاکره اعمال شده است اما در نهایت یک هدف را دنبال می‌کرده و آن دستیابی به منافع بیشتر برای ایالات متحده در داخل کشور و منطقه بوده است اما برخلاف پیش‌بینی امریکا، این دست استراتژی‌ها همیشه قادر به تحقق و تضمین منافع این کشور نبوده است. تاریخ گواه این حقیقت است که سیاست «فشار و تهدید» نسبت به جمهوری اسلامی، چه قبل یا بعد از انقلاب همواره به زیان ایالات متحده تمام شده و از ضریب باور و اعتماد ایران به این کشور و حامیانش کاسته است. بررسی سیر روابط و وقایع مشترک بین ایران و امریکا به خوبی از این واقعیت پرده می‌دارد که چگونه رویکردهای منفی و خصمانه امریکا برخلاف انتظار و برنامه‌ریزی این کشور، موجب خسارات برای خود و منافع فراوان و فتوحات استراتژیک بسیار به نفع ایران شده است:


1- قبل از انقلاب اسلامی: از زمان ریاست جمهوری هری ترومن و کودتای 28مرداد تا زمان انقلاب اسلامی، ایران یک سیر تحول فکری را پیرامون ایالات متحده تجربه کرد. به رغم اینکه امریکا متصور بود با برکناری مصدق در مسیر استقلال نفتی ایران چالش به وجود آورد و منافع نفتی و استراتژیک خود را داخل کشور حفظ کند اما در نهایت نتیجه به گونه دیگری رقم خورد. باوجود اینکه نمی‌توان از نقش کودتای 28مرداد در ایجاد دردسر‌های نفتی برای ایران چشم پوشید اما این استراتژی بیشترین ضرر را متوجه خود امریکا کرد. ترومن با مثلث فشار- کودتا، طرح بمباران اتمی ایران و نخستین زمزمه‌های تحریم در آن سال‌ها- حصاری به دور ایران پیچید و موجب شد بین سال‌های 1333 تا 1357 ایران یک دگردیسی فکری را در پایه‌های نگرشی و سیاسی خود تجربه کند.

در حقیقت ریشه تفکرات ضدامریکایی، ضدامپریالیسم و رشد واقع‌نگری نسبت به ماهیت امریکا به سال‌ها قبل از انقلاب اسلامی باز می‌گردد! ایالات متحده در حالی که با این دست سیاست‌ها به دنبال حفظ و گسترش روابط و منافع خود در ایران بود، برعکس با موجی از تیرگی و سردی روابط و گسترش مکتب‌های فکری متفاوت - اما با اصل مشترک ضد امریکایی- نسبت به خود رو‌به‌رو شد که ایدئولوژی اسلامی امام خمینی(ره) مستحکم‌ترین و ماندگار‌ترین آنها بود. رفتارهای چکشی و خصمانه امریکا چونان زخمی کهنه در پیکره فکری ایران جا خوش کرد که دامنه آن به دوران رؤسای جمهور بعدی مانند جان اف کندی و جیمی کارتر نیز کشیده شد. طرح‌های ثانویه امریکایی برای جبران اشتباهات خود- مانند انقلاب سفید- نیز به علت سرریز جامعه از همین افکار ضدامریکایی با شکست رو‌به‌رو شد. در حقیقت امریکا در دام سیاست‌های نادرست خود نسبت به ایران گرفتار آمد و در حالی که به انتظار سوددهی و آشتی مجدد با ایران نشسته بود اما به شدت متضرر شد. فضای مقاومت و تقابل با سیاست‌های ظالمانه امریکا یکی از پایه‌های بلوغ سیاسی و تحقق انقلاب اسلامی را بنا نهاد!


2- پس از انقلاب اسلامی: سیاست «فشار و کنترل» از سوی ایالات متحده همچنان ثابت ماند اما اهرم اِعمال آن به شکل جنگ تحمیلی و سپس تحریم‌های همه‌جانبه درآمد. اهرم‌های جدید نیز نتوانست ایران و انقلاب اسلامی را ذره‌ای مجبور به عقبگرد از مواضع خود کند. مقاومت هشت ساله ایران و سپس حرکت به سمت سازندگی و آبادانی و خودکفایی با نقشه تصرف 10 روزه و تسلط بر ایران بسیار تفاوت داشت. ایران در سال‌های تحریم‌های ظالمانه بود که به فناوری هسته‌ای و رشد چشمگیر در زمینه دانش موشکی و علم‌های نوین دست یافت. همین موضوع باعث عقبگرد دیپلماتیک این کشور با هدف کشاندن ایران به پای میز مذاکره و سپس فشار و کنترل «غیرمستقیم» شد. این عقب‌نشینی موقت نیزکه ماحصل آن توافق هسته‌ای بود اهداف کامل ایالات متحده را محقق نکرد. برعکس، اشتباهات این کشور در مورد برجام خود زمینه‌ساز انقلاب فکری دوم و تثبیت رویکردهای ضدامریکایی شد. پازل وارونه امریکایی‌ها به همین نقطه نیز ختم نشد. اسناد منتشر شده در رویترز از دولت جرج واکر بوش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال2009 - توسط دموکرات‌ها و با هدف کنار زدن بوش - حاکی از این امر بود که طرح حمله نظامی به عراق در حقیقت یک پروژه دومرحله‌ای برای تصرف ایران و تسلط بر منطقه غرب آسیا از سوی ایالات متحده بود که امریکا را متحمل هزینه‌ها و بدهی‌های فراوان و کمترین دستاورد دیپلماتیک کرده بود. این طرح شکست خورده نیز منافع بسیاری برای ایدئولوژی اسلامی و همچنین ایران داشت که مهم‌ترین آن قدرت‌گیری ایران در حل مسائل منطقه، افزایش نفوذ و اقتدار به عنوان یک تکیه‌گاه دیپلماتیک و نزدیکی کشورهای اسلامی غرب آسیا بود.

در حالی که امریکا از لشکرکشی به عراق و تحمل هزینه‌های جنگ فتح ژئو پلتیک و شکست انقلاب اسلامی را در سر می‌پروراند، با شکست و خروج مفتضحانه زمینه را برای صدور آرمان‌های انقلاب اسلامی به عراق نیز فراهم کرد!

کشوری که روزی محل سوء‌استفاده امریکا برای تضعیف و شکست انقلاب اسلامی بود، به پیروی فکری و سیاسی انقلاب اسلامی بدل شد و این نتیجه معکوس دیگری در کارنامه ایالات متحده ثبت کرد! زنجیره سیاست‌های نادرست و خطاهای دیپلماتیک ایالات متحده که ناخواسته به پیشبرد اهداف ایران و انقلاب اسلامی خدمت کرده است در اینجا نیز متوقف نماند و در دوران اوباما و ترامپ به سمت تکامل و تثبیت رفت. اوباما تلاش کرد همچنان سیاست فشار را حفظ کند اما با اهرم‌های مختص به خود. تلاش برای تغییر فکری و فرهنگی و پایه‌ریزی برای تغییرات کلان سیاسی از داخل ایران - یا به نوعی هدایت و کنترل از دور- راهبرد مرد سیاه کاخ سفید بود. حمایت سیاسی گسترده از جریانات فتنه در داخل کشور و لزوم تغییر ایران اسلامی به نفع نظم جهانی زیر یوق امپریالیسم امریکایی، تفکرات خصمانه و ایران‌ستیز اوباما را هم آشکار ساخت اما نه حمایت از فتنه و نه اعمال فشار برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره هیچ‌کدام به منافع ایالات متحده جامه تحقق نپوشاند. شکست نظریه «تنش‌زدایی روابط ایران و امریکا با ابزار اعتماد متقابل» را باید ماحصل دولت اوباما دانست که دولت ترامپ تنها به آن جامعیت بخشید. نخستین جرقه‌های نقض توافق - با امضای مصوبه تحریم‌های 10 ساله- در دولت اوباما زده شد که خود امضا‌کننده برجام بود! سیاست‌های رفتاری اوباما پروژه بی‌اعتبارسازی برجام را کلید زد. نادیده گرفتن برجام و در پیش گرفتن دیپلماسی ثابت فشار و کنترل جمهوری اسلامی، پایه‌های نظریه اعتماد و ارتباط مجدد با امریکا را متزلزل ساخت و ایران اسلامی را در مسیر یک «ارتجاع عقلانی و ضدامریکایی» قرار داد. تفاوت ترامپ و اوباما تنها در اعمال مستقیم یا غیرمستقیم فشار و تهدید علیه ایران بود. ترامپ نیز با اتخاذ دیپلماسی شمشیر از رو، نقاب از چهره واقعی امریکا انداخت و آن را به همگان رخ نمود. به رغم اینکه رئیس‌جمهور تازه‌کار امریکا درصدد بود با سیاست‌های تند خود یک تجمیع جهانی علیه ایران ترتیب دهد و بدین واسطه از برجام و سپس ایران اسلامی عبور کند اما در نهایت اقداماتش موجب وحدت درونی و جبهه‌گیری جهانی مقابل خود او شد؛ وحدتی که پس از سخنان و سیاست‌های خصمانه ترامپ در ایران ایجاد شد هیچ عامل دیگری جز جنگ قادر به ایجاد آن نبود!

کوتاه سخن آنکه سیاست‌های فشار امریکا با هدف نظارت و کنترل قدرت جمهوری اسلامی، برخلاف انتظار و پیش‌بینی ایالات متحده همواره کمک و خدمات بسیاری به پیشبرد اهداف انقلاب و تثبیت قدرت و موقعیت ایران اسلامی کرده است که برخاسته از اراده‌ای مافوق اراده امریکاست! ترامپ اگر عاقل باشد و به منافع کشور خود و همپیمانانش بیندیشد باید بداند افزایش فشار و تخاصم علیه ایران و انقلاب اسلامی تنها تهدیدی است علیه خود او که در نهایت با زیان‌کرد بسیار دامان ایالات متحده را خواهد گرفت./۱۳۲۵//۱۰۳/خ

ارسال نظرات