بازگشت رژیم صهیونیستی به «نقطه آغاز»
به گزارش خبرگزاری رسا، روزهای پایانی مرداد ماه 1372، زمانی که یاسر عرفات در کشور نروژ مخفیانه با اسحاق رابین برای کسب موافقت در به رسمیت شناختن حکومت خودگردانی مذاکره می کرد که خود، ریاست آن را بر عهده داشته باشد؛ احتمالا گمان آن را نمی داد که یک دهه بعد، وقتی در بیمارستان نظامی پرسی فرانسه زندگیش پایان می پذیرد، میزبانش اعلام کند حاضر نیست که پیرامون علت مرگ عرفات تحقیق کند و درباره نتیجه تحقیقات سوئیسی که نشان می داد، ماده پولونیم به اندازه کاملا کشنده ای در بدن او یافت شده است، سکوت کند.
این مرگ برای او که روزگاری تصویرش همواره همراه با یک سلاح در دست بود، بیش از اندازه حقیرانه می نمود. اتفاقی که آن هنگام که او در اسلو، به امید دست یافتن به راه حلی سرنوشت ساز، عبارت کلیدی سلف خود در سازمان آزادی بخش فلسطین را نادیده گرفت، از سوی دوستانش در ایران پیش بینی شده بود. رهبر پیشین سازمان آزادی بخش فلسطین، احمد شقیری بارها تأکید کرده بود «گفت وگوهای سیاسی هرگز فلسطین را آزاد نمی کند و تنها راه آزادسازی فلسطین مبارزه مسلحانه می باشد.»
اما عرفات که خود از سن 17 سالگی در کنار چهره ای همچون عبدالقادر الحسینی یکی از قهرمانان انقلاب فلسطین در جنگهای 1947 - 1948 مبارزه کرده و در جنگهای بعدی در افکار عمومی جایگاه رهبری مبارزان فلسطینی را یافته بود ، سلاح خود را بر زمین گذاشت و با تقدیم شاخه زیتون به رهبران غاصبان سرزمینش، به وفای به عهد آنها امید بست.
توافقنامه اسلو نتیجه مساوی برای دو طرف نداشت. آنچه که عاید فلسطینیها شد دستیابی به دولتی با خودمختاری در کمتر از 80 درصد مساحت کرانه باختری و کمتر از 2 درصد مساحت اراضی فلسطینی بود. اراضی فلسطینی به گونهای تقسیم شد که تبدیل به تکه پارههایی در میان شهرکهای اسرائیلی و مناطق نظامی اسرائیل به اضافه افزایش شهرکها و مصادره اراضی و تداوم تسلط اشغالگران بر اراضی، ثروتهای طبیعی، گذرگاهها و مرزها میشد؛ با این حال حتی همان تعهدات هم تو خالی از آب درآمد.
در پیمان اسلو عقب نشینی نظامیان صهیونیست از غزه و کرانه باختری (مناطق اشغال شده در سال 1967)، توقف شهرک سازی برای یهودیان، آزادی اسیران فلسطینی و ... لحاظ شده بود و قرار بود طی پنج سال نهایی شود، اما همچنان پس از ربع قرن، رژیم اشغالگر قدس به معاهدات اسلو عمل نکرده است و مذاکرات نهایی نیز معطل مانده است. حاصل این پیمان صرف نظر کردن از مقاومت و مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران بود که مورد موافق گروه های مبارز فلسطینی همچون حماس و جهاد قرار نگرفت و در عمل، تشکیلات خودگردان به نیابت از اشغالگران مجبور به مقابله با انتفاضه مردمی و دستگیری فعالان فلسطینی به نیابت از آنها و حتی کشتن آنها در حین دستگیریشان شد. دستاورد دیگر اسلو برای اشغالگران، یهودی سازی اراضی اشغالی به شکل گسترده ای بود.
ماهیت موقتی بودن این پیمان، به بهانه اعتماد سازی و متقاعد کردن مردم موجب شده است اسلو به توافقنامهای دائم تبدیل نشود و هیچ مادهای در این قرارداد، برای مقابله با این مسئله وجود ندارد. اکنون با گذشت 2 دهه از امضای این پیمان، اسرائیلیها در غیاب یک چارچوب مناسب، آزادانه و در هرکجا و هرزمانی که اراده کنند، بدون هیچ گونه محدودیت، به ساخت و ساز خود ادامه میدهند. به نحوی که شهرکهای یهودی نشین در مناطق اشغالی، نسبت به سال 1993، دوبرابر شده است.
بند مهم دیگر اسلو، تعویق اقدام درباره بیت المقدس یا به تعبیر صهیونیستها، اورشلیم تا زمان برگزاری مذاکرات جهت روشن شدن وضعیت دائمی بود. اما در سایه مرگ تدریجی اسلو و رنگ باختن وعده 5 ساله، رژیم صهیونیستی در شرق بیت المقدس قوانین خود را پیاده میکند و حتی با کشیدن دیواری 10 متری و ایجاد دهها ایست بازرسی، موفق به جداسازی این شهر شده است. هیچ کنترلی بر سیاستهای اجرایی که منجر به از دست دادن اقامت هزاران فلسطینی ساکن در بیت المقدس شد، وجود ندارد و سیاست رژیم صهیونیستی در خصوص مکانهای مقدس، به ویژه مسجدالاقصی، همچنان ادامه دارد. با اینکه فلسطینیها موضوع دیوار حائل را به دادگاه لاهه کشاندند، اما آنچنان که انتظار می رفت، اشغالگران زیر بار رای این دادگاه مبنی بر غیرقانونی بودن این دیوار نرفتند.
در عوض رژیم جعلی اسرائیل توانست از سوی 10 کشور طرفدار فلسطین در درگیریهای اسرائیل و فلسطین به رسمیت شناخته شود و روابط نظامی، تجاری و سیاسیاش را با کشورهای عربی و اسلامی مستحکمتر کند.
حال با مشخص شدن مرگ اسلو برای همه، حتی محمود عباس هم که به عنوان چهره ای سازشکار مشهور است، در نشست کنگره مرکزی فلسطین با عنوان «قدس پایتخت ابدی فلسطین» پایان یافته بودن اسلو را اعلام کرد. در چنین شرایطی که دست فلسطینیان برای آغاز یک مواجهه جدید با اشغالگران بیش از گذشته باز است؛ زمزمه هایی برای «معامله قرن» مطرح است که برخی مفاد آن، همان بندهای بی سرنوشت اسلو است. طبق پیمان اسلو، غزه و کرانه غربی دارای یک موجودیت واحد هستند اما اشغالگران با ممانعت از ارتباط این دو بخش، فرودگاه و بندر غزه را نیز تخریب کردند و اینک به عنوان بخشی از امتیازهای معامله اخیر، سخن از تأسیس بندر می کنند.
این پیشنهاد را آمریکا روی میز گذاشته است. همان کشوری که هر گاه اعتراضی درباره نقض تعهدات مطرح شد، نقش حمایتی خود از اسرائیل را به صورت تمام ایفا و تاکنون 43 قطعنامه شورای امنیت را در پرونده فلسطین وتو کرده است.
اما این مسیر تا آن اندازه که ترامپ گمان می کرد نیز هموار نیست. جمعه های خشم و راهپیمایی های بازگشت با تقدیم شهدا و زخمی های هزاران نفری در مقابل انتقال سفارت آمریکا به قدس و استمرار آن تا امروز، اولین و جدی ترین مانع برسر راه معامله قرن است.
حجم و گستره درگیری ها در سرزمین های اشغالی به حدی است که اشغالگران ناگزیر به برگزاری مانوری با لشگر زرهپوش 16 و ادعای شبیه سازی تصرف غزه شدند تا ژست قدرت خود را حفظ کنند. اما فعالان صهیونیست از کابوس وقوع جنگی جدید در غزه می گویند و حتی چهره های شاخصی همچون ایهود اولمرت که تجربه شکست در جنگ 33 روزه را دارد، هشدار می دهد که جنگ جدید علیه نوار غزه، رژیم صهیونیستی را به «نقطه آغاز» بازمیگرداند و بیفایده است.
در مقابل افزایش چشمگیر حمایت جهانی از فلسطینیان، عدم همراهی بسیاری از دولتها در مسیر جدید آمریکا، توفیقات جبهه مقاومت در عرصه سیاسی و نظامی در لبنان، سوریه، یمن و ... در مقابل تلاش های ترامپ برای رفع این موانع با اقداماتی همچون ورود به سوریه، جنگ الحدیده و ... نیز نقش بسزایی در تأخیر آغاز معامله توسط ترامپ، این تاجر مشهور شده است.
امروز همه می دانند وقتی عرفات در سال 1363، آغازین روزهای تغییر مسیر به سوی سازش پشت تریبون سازمان ملل رفت و گفت: « امروز من آمدهام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود.» اشتباهی راهبردی کرد که به مرور سلاح را به زمین گذاشت. برای باقی ماندن درختهای زیتون در خاک فلسطین، تنها راه دل نبستن به مذاکرات دیپلماتیک با چکمه پوشان اشغالگر بود و افزودن به سلاح هایی که در دست داشت.
این روزها فلسطینیان دیگر چشم به مذاکراتی از جنس اسلو و کمپ دیوید و ... ندارند؛ آنها از «بازگشت» به سرزمین خود سخن می گویند و از تقدیم هزاران شهید باکی ندارند. رویکردی که نشان می دهد پیروزی نزدیک است و نباید از صدای ترامپت ، ترامپ هراسی به دل راه داد؛ به تعبیر یکی از چریک های زندان کشیده انقلاب، کشتارهایی از جنس «17 شهریور» نشان از درماندگی بر قدرت نشستگان است. در چنین شرایطی که اراده ها بیدار شده است و هراسی از مرگ باقی نمانده، به خوبی روشن است که چرا امام خامنه ای - که بدون داعیه و عناوینی همچون آنچه جمال عبدالناصر برای خود ساخته بود، در عمل جبهه مقاومت را راهبری می کند- با اطمینان از شکست «معامله قرن» سخن می گوید./۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: فارس