آیا حضور اهل بیت امام حسین در کربلا ضرورت داشت؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، یکی دیگر از سوالاتی که در مورد محرم و عاشورای امام حسین(ع) مطرح است این که چرا امام حسين (ع) با اين که از شهادت خود آگاه بود، خانوادهاش را به کربلا برد؟ اگر به همراه بردن زن و فرزند براي پيام رساني حادثه عاشورا بود، اين کار را امام سجاد(ع) انجام داد؛ چرا طفل شيرخوار خود علي اصغر را نیز به کربلا آورد؟
اين سؤال، در حقيقت دو پرسش است:
1. علت به همراه بردن زنان و کودکان، بهويژه حضرت علي اصغر چیست؟
2. زنان و کودکان امام، چه نقشي در صحنه عاشورا ايفا کردند؟
الف. علت به همراه بردن زنان و کودکان به کربلا چیست؟
مورخان و سيره نويسان، دلايل مختلفي را بيان کرده اند:
الف) در ميان اعراب، مرسوم بود که در مسافرتهاي طولاني و جنگها, زنان و فرزندان را هم با خود ميبردند که هدف از اين کار, نشان دادن اراده و همت خود در انجام کار بوده است. امام حسين(علیه السلام) نيز بنا بر اين رسم, با همراه بردن اهل بيت, مردم را به فداکاري دعوت مي کرد و پيامش اين بود که براي رسيدن به هدف والا و با ارزش, بايد از جان و مال و فرزند و زن گذشت.[1]
ب) برخي احتمال دادهاند که اگر اهل بيت امام(علیه السلام) در مدينه مي ماندند، امنيت آنان از سوي دشمن به خطر مي افتاد؛[2] زيرا اگر امام آنها را در مدينه باقي مي گذاشت و خود به همراه اصحاب و ياران به کربلا مي رفت، بنياميه براي بيعت گرفتن از امام آنها را دستگير و زنداني مي کردند و در اين صورت امام دو راه در پيشرو داشت: يا به خاطر آزادي اهلبيت تسليم دشـمن ميشد, يا بدون اعتنا به اهل بيت, قيام خود را به انجام ميرساند که در هردو صورت نهضت او در نطفه خفه ميشد يا بينتيجه مي ماند.
ج) با استفاده از برخي روايات, قيام امام حسين(علیه السلام) بر اساس تکليف الهي بوده، و اما بردن اهل بيت، برای تکميل قيام، تحقق اهداف قيام، رسوا کردن بنياميه, جلوگيری از انحراف امت و تحريف وقايع عاشورا بوده است.
اين امر از کلام خود امام حسين(علیه السلام) فهمیده مي شود، که در عالم خواب از جانب رسول خدا به او الهام شد که رسيدن به اين هدف، جز با کشته شدن تو، و تکميل آن، جز با اسارت اهل بيت تو تحقق نخواهد يافت، و آن را در پاسخ برادرش محمد حنفيه بيان کرد:
«قَالَ أَتَانِي رَسُولُ اللهِ بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ، فَقَالَ: يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا، فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذَا الْحَالِ، قَالَ فَقَالَ لِي: إِنَّ اللهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا».[3]
امام حسين به برادرش محمد حنفيه فرمود: بعد از اين که تو از نزد من رفتي، پيامبر در عالم خواب به من فرمود: اي حسين! حرکت کن؛ زيرا خداوند خواسته است که تو را کشته ببيند. محمد حنفيه آيه استرجاع (إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) را به زبان جاري کرد و سپس علت به همراه بردن اهلبيت را در اين شرايط خطرناک سؤال نمود؛ امام فرمود: پيامبر در مورد آنها نيز به من خبر داد که خدا خواسته تا آنها را نيز اسير ببيند.
حضرت از اين کلام رسول خد (صلی الله علیه وآله) فهميد که اسارت آنها مورد رضايت حق است. بنابراين, امام اهل بيت خود را براي انجام رسالت عظيم و ايفاي نقشي بسيار مهم در ساختن تاريخ به همراه برد. اين احتمال از طرف بزرگان،[4] بيشتر مورد تأکيد قرار گرفته است. از اينجاست که سؤال دوم مطرح مي شود:
ب. زنان و کودکان در حادثه عاشورا چه نقشی داشتند؟
يکي از عوامل به همراه بردن اهل بيت، رسالت آنان بعد از حادثه عاشوراست. حال با توجه به اين نکته, ميتوان گفت که نهضت امام حسين(علیه السلام) دو مرحله داشت: مرحله اول، فداکاري، جانبازي و شهادتِ مردان، و مرحله ديگر «ابلاغ پيام» توسط زنان و کودکان.
1. پيام رسانی
انقلاب امام حسين(علیه السلام) تا عصر عاشورا، مظهر خون و شهادت بود، اما پس از آن، مرحله دوم (پيام رساني) با پرچم داري امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زينب(علیها السلام) آغاز شد. آنان با سخنان آتشين خود، پيام انقلاب امام حسين(علیه السلام) و يارانش را، با وجود تبليغات گسترده حکومت اموي که از زمان معاويه تا يزيد در شام به راه انداخته بودند، به آگاهي مردم رساندند و در مدت اسارت، بنيان خاندان اموي را با افشاي چهره واقعيشان از جا برکندند.
2. بی اثر کردن تبليغات بنی اميه و معرفی اهل بيت:
پس از تصرف شام به وسيله مسلمانان, حکومت آن زير سيطره فرمانرواياني چون خالد بن وليد و معاويه، پسر ابوسفيان قرار گرفت. مردم اين سرزمين نه سخن پيامبر(صلی الله علیه وآله) را شنيده بودند و نه روش اصحاب را ميدانستند و نه اسلام را که در مدينه رواج داشت، ميشناختند.
از اين گذشته, تا زمان قيام امام حسين(علیه السلام) تنها يازده تن از آنان در سنين هفتاد تا هشتاد سال بودند و در شام در انزوا به سر ميبردند, که در نتيجه نسل جوان آن روز از اسلام حقيقي چيزي نميدانست.[5]
معاويه نزديک به چهل و دو سال در شام حکومت کرد و مردم آنجا را دور از بصيرت و آگاهي ديني پرورش داد؛ بهگونهاي که در برابر اراده او بيچون و چرا تسليم شوند.[6]
حکومت بني اميه، با تبليغات زهرآگين، خاندان پیامبر(ص) را در نظر مردم شام، منفور، و خاندان بني اميه را خويشان رسول خدا معرفي کردند؛ بهگونهاي که پس از استقرار حکومت ابوالعباس سفاح (اولین خلیفه عباسي)، ده تن از امراي شام نزد او سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان (آخرين خلیفه اموي) نميدانستيم که رسول خدا جز بني اميه، خويشان ديگري داشت که از او ارث ببرند.[7]
بنابراين، جاي شگفتي نيست که به هنگام ورود اسيران کربلا به دمشق, مردي در برابر امام سجاد(علیه السلام) ايستاد و گفت: سپاس خدا را که شما را کُشت و مردمان را از شرّ شما آسوده کرد! حضرت با تلاوت آيه: «... إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[8]، فرمود: اين آيات در شأن ما نازل شده است. آن مرد فهميد آنچه درباره اسيران شنيده، درست نيست و آنان خارجي نيستند؛ بلکه فرزندان پيامبرند؛ پس از گفته خود پشيمان شد و توبه کرد.[9]
بنابراين، با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبـهها و روشـنگريهاي امام سجاد(علیه السلام) و زينب(علیها السلام)، چندين دهه تحريفات بني اميه (حتي در شام به عنوان مرکز خلافت دشمنان) بياثر شد.
3. جلوگيری از انحراف حادثه عاشورا
دستگاه حکومت اموي، همانگونه که درباره خود اهل بيت، اذهان مردم شام را به انحراف کشانده بود، قيام عاشورا را نيز يک قيام خودخواهانه و برضد حکومت اسلامي و امام حسين(علیه السلام) را به عنوان فردي خارج از دين اسلام معرفي مي کرد. بنابراين، مردم شام با همين عقيده در جنگ شرکت کردند و با حضرت جنگيدند. اما در مدت اسارت اهلبيت, فرصتي به دست آمد که حضرت زينب(علیها السلام) و امام سجاد(علیه السلام) حقيقت را براي مردم آشکار کنند. اگر به خطبه هاي حضرت زينب(علیها السلام) و امام سجاد(علیه السلام) دقت شود، محورهاي اصلي آن, سرزنش مردم کوفه, معرفي امام حسين و اهل بيت به عنوان فرزندان رسول خدا, جلوگيري از تحريف نهضت و معرفي جنايات حکومت اموي است. شهيد دستغيب در اينباره ميگويد:
اگر زينب و بچهها در کربلا نبودند، بنياميه اين جنايتها را محو ميکردند و اصل موضوع در بسياري جاها پنهان ميماند و با وسايل تبليغي آن روز که اخبار به کندي ميرسيد، آنهم تبليغات مخالف, مطلب را کاملاً وارونه جلوه ميداد.[10]
4.افشای چهره ظالمان
مظلوميت، يکي از عوامل مؤثر در تبليغات و مؤثر در روحيه و عاطفه مردم است؛ زيرا انسان فطرتاً از ظلم و ظالم متنفر و طرفدار مظلوم است. در حادثه کربلا, نه مظلوم نمايي، بلکه حقيقت مظلوميت با فداکاري اهل بيت آميخته شد. آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را به عاليترين صورت به همه مردم رساندند؛ بهگونهاي که امروز نيز صداي عدالتخواهي و ظلم ستيزي آنان در وجدان بشريت طنین انداز است.
نقش اسرا, که بدون سلاح و توان رزم، با قساوت بارترين شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار گرفتند, بهويژه خردسالان و کودکان، چشمگيرتر است. جان دادن طفل چند ساله در کنار پيکر امام, بريده شدن گلوي نازک علي اصغر با لبهاي تشنه در آغوش پدر, به آتش کشيده شدن خيمههاي زنان و کودکان بيدفاع, کتک خوردن دختر خردسال در کنار پيکر خونين و قطعه و قطعه پدر, صداي العطش طفلان امام حسين(علیه السلام) و... همه در ابلاغ پيام و افشاي ماهيت حکومت يزيد، کمتر از شهادت و جانبازي اصحاب نبود.
اگر ياران و اصحاب، پس از نبردي جانانه شهيد ميشدند، همه ميگفتند: مرد در ميدان جنگ يا پيروز ميگردد يا کشته ميشود؛ اما هنگامي که قنداقه حضرت علي اصغر در آغوش امام، که براي طلب آب به طرف دشمن آمده بود، آنگونه به خونش رنگين ميشود، حادثه، حالت فجيعتري به خود ميگيرد و عواطف و احساسات خفته انساني را بيدار ميکند و به مردم نشان ميدهد که حکومت يزيد، حتي عاطفه بشري هم ندارد.
بنابراين، همراهي خانواده امام حسين(علیه السلام) از چند جهت اهميّت دارد:
1- زنان و کودکان توانايي تبلِيغ و پيام رساني را دارند؛
2- علاوه برآن, دشمنان نيز از مقابله با آنان عاجزند و در صورت آسيب رساندن به آنان, عواطف همگان جريحه دار ميشود و در نزد افکار عمومي، در طول تاريخ محکوم خواهند شد.
3- از نگاه عرفانی، امام حسين(ع) تمام هستي خود و اطرافيان خود را بدون کم و کاستي در طَبَق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند تقديم کرد. ثمره چنين اخلاصي، آن شد که نهضت عاشورا در طول تاريخ، برای مسلمانان و غير مسلمانان تأثيرگذارخواهد ماند.
_________________________
پی نوشت:
[1]. عباس محمود عقاد, ابو الشهداء الامام الحسين, ص136.
[2]. شيخ عبد الوهاب کاشي, مأساة الحسين بين السائل و المجيب, ص78 و 79.
[3]. سيد بن طاووس, لهوف, ص94؛ بحار الانوار, ج44, ص364 .
[4]. مرتضي مطهري, حماسه حسيني, ج1, ص272؛ سيد عبد الحسين دستغيب, سيد الشهداء, ص177.
[5]. سيد جعفر شهيدي, قيام امام حسين, ص185.
[6]. محمد ابراهيم آيتي, بررسي تاريخ عاشورا, ص47.
[7]. ابن ابي الحديد, شرح نهج البلاغه, ج7, ص159.
[8]. خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. (احزاب، آيه 33)
[9]. خوارزمي, مقتل الحسين, ج2, ص 61؛ لهوف, ص238 و 239.
[10]. عبد الحسين دستغيب, سيد الشهداء, ص177.
/1325/ت۳۰۳/ج