حکومت در تمدن اسلامی؛ ترکیبی از دموکراسی و آریستوکراسی
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | علی خردمردی
با شور و حال خاصی از دموکراسی دفاع میکرد. چنان با حرارت میگفت که اگر دموکراسی در کشور ما به اجرا در بیاید، دیگر آقا بالاسر نخواهیم داشت و در اصل، خود مردم آقای خودشان هستند. میگفت دموکراسی به ما آزادی میدهد. همه از ثروتمند گرفته تا فقیر و گدا، امکان رشد و پیشرفت دارند.
خواستم کمی سر به سرش بگذارم. به او گفتم: به نظر من آریستوکراسی یا همان مدل حکومت موروثی و اشرافی بهتر است. چشمانش گرد شد. شاید در دلش میگفت مگر در قرن ۲۱ کسی پیدا میشود که از حکومت آریستوکراسی حمایت کند. علت را جویا شد. گفتم: نظم و قانونی که حکومتهای پادشاهی اجرا میکردند مثال زدنی بود، ولی در دموکراسی همیشه هرج و مرج و تنش وجود دارد. در دموکراسی، چون همه خود را صاحب حق میدانند، سعی میکنند که حرف خودشان را به کرسی بنشانند در صورتی که در حکومت اشرافی و پادشاهی، شاه و اطرافیانش قانونی را تصویب میکردند و همه بدون، چون و چرا میپذیرفتند. مگر هدف از تشکیل حکومت برقراری نظم نیست؟ در این مدل حکومت نظم به حد اعلای خودش میرسد. میدانستم در دلش حرفم را قبول ندارد، اما از طرفی نمیتوانست جوابم را بدهد.
سوالی که در این مدت ذهنم را درگیر کرده این است که مدل حکومت در تمدن اسلامی به کدام یک از این دو شبیهتر است؟ یا شاید اصلا ترکیبی از این دو باشد.
ویل دورانت فیلسوف و مورخ مشهور آمریکایی در قرن گذشته در این باره نظریهی جالبی دارد. او در کتاب لذات فلسفه به بحث حکومت داری که میرسد، به طور مفصل معایب و محاسن هر کدام از مدلهای دموکراسی و آریستوکراسی را به شکل هنرمندانهای بیان میکند. اما در پایان بحث نظر خودش را اینگونه بیان میدارد که اگر ما این دو مدل را با هم ترکیب کنیم به حکومت مطلوبمان خواهیم رسید. ویل دورانت میگوید این ترکیب به این صورت است که ما از دموکراسی، ناشایستگی و فساد را بگیریم به این معنا که رسیدن به ردههای بالای حکومت، برای همه قابل دسترسی نباشد بلکه فقط آنها که امتیازات علمی و عملیِ لازم را دارا هستند، به ریاست حکومت برسند. از طرفی وراثت و امتیازات خانوادگی را نیز باید از آریستوکراسی بگیریم. یعنی مثل دوران پادشاهان، حکومت در اختیار عدهی محدودی باشد، اما نه افرادی که به واسطهی وراثت جزو این عدهی محدود باشند. ویل دورانت، ترکیب این دو مدل به همراه حذف برخی از ویژگی هایشان را حکومت مطلوب معرفی میکند.
اما این مدل ترکیبی نیز نمیتواند مدل مطلوب ما در تمدن اسلامی باشد هر چند وجوه مشترکی نیز با هم دارند کمااینکه در تمدن اسلامی نیز امتیازات خانوادگی جایگاهی ندارد و از طرفی تعدادی از نخبگان که در اقلیت هستند، بر اکثریت حکومت میکنند. اما نکتهی اصلی در اینجاست که تمدن اسلامی شاید در شکل و ظاهر کمی شبیه حکومت ترکیبی ویل دورانت باشد، اما روح حکومت در تمدن اسلامی کاملا با حکومت ترکیبی مغایرت دارد.
در مدلِ حکومت ترکیبی، روح حکومت هر چقدر هم که متعالی باشد در نهایت یک روح مادی و انسانی است و آخرین تصمیم را انسان خودش برای خودش میگیرد. اما روح و اساسِ حکومت در تمدن اسلامی از قوانین الهی سرچشمه میگیرد. در تمدن اسلامی حرف آخر را آفریننده میزند نه مخلوق. انسان در تمدن اسلامی حق انتخاب دارد و میتواند فردی را که به ملاکهای شریعت نزدیکتر است، انتخاب نماید. از طرفی آن فردی هم که به عنوان حاکم برگزیده شده، باید آراء و رفتارش منطبق بر شرع باشد.
این انطباقِ با شریعت به هیچ عنوان با اصل آزادی و اختیار در تعارض نیست، زیرا همان طور که انسان به عنوان مخلوق حقوقی دارد، خالق نیز به عنوان وجود هستی بخش حقوق خود را دارد. شخص تا وقتی در دایرهی مسلمین نیامده، مجبور نیست که اسلام بیاورد، اما وقتی طوق شریف اسلام را به گردن نهاد، دیگر در دو بخش از حیث شرعی آزاد نیست. یکی واجبات و دیگری محرمات. تمام همّ و غمّ حاکم در تمدن اسلامی، رعایت این دو بخش است؛ بنابراین حکومت در تمدن اسلامی با حکومتهای دموکراسی و آریستوکراسی در وجوهی اشتراک دارد، اما روح و نظام آن بر مبنای قوانین الهی است./918/ی703/س