تیغ عدالتخواهی را کند نکنیم
به گزارش خبرگزاری رسا، امروز میخواهیم درمورد ماجرایی بنویسیم که در نگاه اول برای کسانی که به سیاست در ایران نگاه سادهای دارند و پیچیدگیهای آن را نمیبینند، عجیب و شاید ناباورانه باشد؛ ماجرایی که اگر دقیقتر نگاه کنیم نهتنها عجیب نیست که هم ریشهها و علت بهسادگی قابل رویت میشود و هم موارد مشابه آن در گذشته.
به سالن اجلاس سران میرویم، عصر روز چهارشنبه ششم شهریور، مراسم اختتامیه پانزدهمین جشنواره شهیدرجایی با سخنرانی رئیسجمهور در حال برگزاری و حسن روحانی در حال سخنرانی است درباره کار، خدمت و همه آن چیزی که میتوان از سیره شهیدرجایی برداشت کرد.
در میانه راه، حسن روحانی فرمان سخنرانی را به سمت مساله نظارت میچرخاند و میگوید نظارت نباید با دخالت اشتباه شود و دستگاههای نظارتی نباید حین نظارت، در کار دستگاههای اجرایی دخالت کنند. همینجا که به وضوح مشخص میشود منظور روحانی از نظارت و دستگاه نظارتی، قوه قضائیه است، ریتم تندتر هم میشود و سخنران میگوید «دخالت در وظایف قانونی دستگاهها باید تعطیل شود» و تاکید میکند «فساد با بگیر و ببند ریشهکن نمیشود.»
هنوز سخنرانی پایان نیافته بود که رسانههای دولتی و نزدیک به آن، همین بخشها را تیتر میکنند و صبح فردا نیز روزنامه «ایران» بالطبع با عکس بزرگ حسن روحانی همین مسیر را طی میکند و مینویسد: «دفاع دولت از تصمیمات مدیریتی دستگاههای اجرایی به رئیسجمهوری رسید. طی روزهای گذشته از رئیس دفتر رئیسجمهوری تا سخنگوی دولت از تصمیمات مدیریتی مدیرانی که مسائلی درباره آنان ایجاد شده بود، دفاع کردند. حالا رئیسجمهوری صراحتا از دستگاههای نظارتی خواست با اصلاح روندهای خطای خود، بهواقع بر کار دستگاه اجرایی نظارت کنند، نه دخالت.»
«ایران» البته راست نوشته بود، رئیس دفتر رئیسجمهور یک روز قبلتر یعنی سهشنبه در مراسم «هماندیشی با علما و روحانیت» از رئیس سابق سازمان خصوصیسازی که حالا مدتی است در بازداشت بهسر میبرد، گفته بود: «پوریحسینی فردی پاکدست و سالم با گذشته بسیار پرافتخار است.»
در ابتدای متن گفتیم اگر ساده به میدان سیاست نگاه کنید، متعجب میشوید که مگر ممکن است دولت اینگونه مقابل اقدامات قوه قضائیه که از قضا مدتی است با اقبال عمومی هم مواجه شده، منتقدانه ظاهر شود و حتی مدافع کسی باشد که متهم به فساد است؟!
واقعیت اما این است که این اقدام دلایل بزرگی دارد که شاید برخی آن را لازمه فعالیت در عرصه سیاست میدانند و دومین بحث هم اینکه برخی اعضای دولت در گذشتهای نهچندان دور طبق همین الگو رفتار کردهاند و رفتارهای مشابهی دارند. در صفحه امروز این دو موضع را بررسی کردهایم.
«لوله» و «دیوار» برای جبران «دختر مظلوم وزیر»
این مساله روز چهارشنبه و حواشی آن را فعلا کنار بگذارید، به پنج، ششماه قبل برمیگردیم، اواخر سال 97 و اوایل سال 98. وضعیت اقتصادی کشور شاید بدترین شرایط تاریخ خود را میگذراند، تمامی تحریمهای آمریکا در بالاترین سطح خود بازگشته، اروپاییها قدم از قدم برای کمک به ایران طبق برجام برنداشتهاند، نه مردم که حتی بسیاری از اعضای دولت هم برجام را شکستخورده میبینند و در مقابل هیچ ایدهای هم برای اداره کشور ندارند.
در این شرایط دوران مسئولیت آملیلاریجانی، رئیس وقت قوه قضائیه هم به روزهای آخر خود میرسد و ابراهیم رئیسی جایگزین وی میشود. چند روزی از حکم نمیگذرد که مجموعه اقدامات وی باعث میشود محبوبیت قوه قضائیه که در پایینترین سطوح خود قرار داشت جهش کند و مردم امیدوارانه شاهد مبارزه با مفاسد و مفسدانی باشند که از هرکدامشان برای خود یال و کوپالی به هم زدهاند. یکی از متنفذان قوه قضائیه است، آن یکی متنفذ در دستگاههای دولتی، آن یکی نماینده مجلس و دیگری... .
تعداد این مفاسد اما در زیرمجموعههایی که بهنوعی به دستگاههای اجرایی میرسند بیشتر است، لذا بیشتر پروندهها از مسیری به دولت برمیگردند. همین کافی است تا قیل و قالهایی که روزبهروز بیشتر میشوند از دستگاههای اجرایی بیشتر شنیده شوند تا حدی که برخی تصور کنند «زبانمان لال، نکند فردی یا چند نفر در دولت یکطرف ماجرا هستند!»
در چنین فضایی قاعدتا فشارها بیشتر و نگاه افکارعمومی به دولت آنچنان سنگین میشود که هرکسی بهدنبال راهی برای فرار میگردد، راهی که فضای اجتماعی را تغییر داده و فضا را به کل عوض کند.
اجازه دهید یک مثال بزنم؛ ماجرایی که البته خیلی معروف است. همانجا که تلاش شد «دفاع از یک اتهام فساد» از سوی یک عضو دولت با دو اقدام رسانهای کمرنگ شود. اردیبهشت دو سال پیش و در جریان مناظره دوم انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، محمدباقر قالیباف از کشف محمولهای قاچاق متعلق به دختر وزیر وقت آموزشوپرورش سخن میگوید و از دولت میپرسد که ماجرا چه بوده؟ در پاسخ، اسحاق جهانگیری کاندیدای پوششی و یار کمکی حسن روحانی اینگونه واردات پوشاک از ایتالیا را توجیه میکند: «دختر وزیر بیکار و مظلوم بود و به شغل شریف واردات پوشاک روی آورد» و ساعاتی نمیگذرد که این دفاع ناشیانه او تیتر رسانهها و موضوع طنز و نقد محافل مردمی میشود.
یکهفتهای که از مناظره دوم میگذرد و روز نهایی و مناظره آخر فرا میرسد، تیم مشاوران نامزدهای دولت یازدهم به این نتیجه میرسد که هرطور شده باید فضا عوض شود وگرنه عاقبت روشنی در انتظارشان نیست. همین هم میشود که پاسخ ماجرای دختر وزیر و فشار ناشی از آن در طول هفته و مناظره آخر با دو ایده پاسخ داده میشود و البته دامن آن رئیسی را هم میگیرد.
دوشنبه بعد از مناظره دوم حسن روحانی راه همدان را طی میکند. او در سخنرانی انتخاباتی خود با کنایهای تلاش میکند مطلبی را به رئیسی بچسباند، لذا میگوید: «شما اینها را نمیشناسید. من اینها را میشناسم. اینها روزی در جلسهای تصمیم گرفته بودند در تهران و در پیادهروها دیوار بکشند. اینها میخواستند در پیادهرو، مسیر مردانه و زنانه ایجاد کنند.»
پاسخ به محمدباقر قالیباف اما میماند برای مناظره سوم». حسن روحانی بحث را آتشین میکند و میگوید: «مجبورم به مردم اعلام کنم که اگر پرونده سال ۸۴ آقای قالیباف که دست من بود و نگذاشتم منتشر شود و دعوا کردم در دبیرخانه که نباید کسی متوجه آن شود و اگر آن مردانگی را نکرده بودم الان اینجا ننشسته بود. آقای قالیباف شما که همیشه کارتان لولهکردن بود، میگفتید همه دانشجویان را لوله میکنم.»
تلاش برای کند کردن تیغ برخورد با مخاطبان خاص
بهنظر میرسد انگیزه دیگری که روحانی را به انتقاد از قوه قضائیه برای برخورد با مفاسد و گفتن اینکه فساد با دادگاه و دستگاه قضایی و بگیر و ببند از بین نمیرود واداشته، برخوردهای صورتگرفته با تعدادی از نیروهای نزدیک به دولت در ماهها و هفتههای گذشته باشد. برخوردهایی که دامنه آن احتمالا در روزهای آینده نامهای آشنای دیگری را هم دربر خواهد گرفت.
بعد از بازداشت عباس عراقچی، حسین فریدون، مهدی جهانگیری و... –که البته همگی امروز به قید وثیقههای میلیاردی آزاد هستند- در هفتههای اخیر نوبت به برکناری و بازداشت علیاشرف پوریحسینی، رئیس سابق سازمان خصوصیسازی رسید.
بازداشت پوریحسینی، رئیس ستاد انتخاباتی حسن روحانی در دو انتخابات 92 و 96 در آذربایجانشرقی گویا به مذاق دولتیها خیلی تلخ آمد و همین باعث شد تنها چند روز بعد از این بازداشت، رئیس دفتر رئیسجمهور بعد از حمایتهای پنهان قبلی -که با عیانشدن تخلفات و اتهامات پوریحسینی، برخورد قضایی با او را چندماهی به وقفه انداخته بود- اینبار تمامقد به میدان آمده و مدیر بازداشتی دولت را فردی «پاکدست» و «سالم» با «گذشته بسیار پرافتخار» بخواند و کارنامه او را اینطور معرفی کند که تصمیمات مدیریتی او صرفا با سلیقه برخی سازگار نیست و این موضوع درخصوص بقیه مدیران هم میتواند صادق باشد! ادبیاتی که نظیر آن در ماجرای برکناری صفدر حسینی و ذخیره انقلاب خواندن وی از سوی سخنگوی سابق دولت نیز مسبوقبهسابقه بود.
مجموعه این برخوردها و اثر اجتماعی منفی آن بر دولت گویا حالا روحانی را به صرافت انداخته تا زمین بازی را عوض کند و نوک پیکان فشارها را به سمتی قوه قضائیه بچرخاند؛ جایی که اتفاقا این روزها خود نیز با چند چالش مهم مواجه است.
در کنار همه برخوردها با مفاسد و اقدامات عدالتخواهانهای که در هفتهها و ماههای اخیر از سوی قوه قضائیه صورت گرفته و افکارعمومی را نسبت به آینده آن در دوره جدید تا حدی خوشبین ساخته، ابهامات مهمی در برخی عملکردهای دستگاه قضا برای افکارعمومی پدید آمده که عمدتا بدون جواب مانده است. محمدعلی نجفی تنها سهماه بعد از قتل میترا استاد و در روزی که قاتل امامجمعه کازرون به دار آویخته شد، با تودیع وثیقه یکمیلیاردی آزاد شد.
دو نماینده مجلس که به اتهام فساد اقتصادی و اخلال در بازار خودرو، ارز، سکه، طلا و پوشک بازداشت شده بودند چند روز بعد با وثیقه 10 میلیاردی آزاد شدند. همزمانی این موارد با احکام سنگین خبرنگاران بازداشتی و عدم ارائه توضیحات شفاف و قانعکننده به جامعه، ابهامات مهمی را برای افکارعمومی ایجاد کرده است.
از سوی دیگر امروزه روز، ادبیات «دختر مظلوم وزیر» و «کابینه خطقرمز من است» دیگر پاسخگوی مطالبات درخصوص برخورد با مفاسد اطرافیان نیست و برای خلاص شدن از آن باید به حربهای دیگر متوسل شد. اولی در مناظرات انتخاباتی و وقتی کاندیدای ضربهگیر، قاچاق پوشاک توسط دختر وزیر سابق آموزشوپرورش را با آن توجیه کرده و کل ارزش واردات (قاچاق) او را 200 میلیون تومان عنوان میکرد، با واکنش منفی جامعه مواجه شد.
سابقه دومی هم به تشدید برخوردها با نزدیکان رئیسجمهور سابق برمیگردد؛ جایی که احمدینژاد اعضای کابینه را خطقرمز خود دانست و اعلام کرد اگر به آن دستاندازی شود، ساکت نخواهد نشست و این حتما به کشور آسیب خواهد زد.
شاید علم به همین واقعیت و آن فضا –پیرامون عملکرده قوه قضائیه- رئیسجمهور را به این جمعبندی رسانده که توپ فشارهای یادشده را با این قبیل اظهارات به زمین رقیب انتخاباتی سابق و رقیب گفتمانی امروز بیندازد.
تضعیف گفتمان توسعه، تقویت گفتمان عدالت
روحانی برخاسته از میان کدام گروه فعالان سیاسی بود؟ کدام ایده و گفتمان را دنبال میکرد؟ برخی معتقدند حسن روحانی نمونه کوچکشده و البته در برخی نقاط تغییریافته مرحوم هاشمی در سیاست است؛ به مصداق اینکه هر دو تلاش میکردند مدافع گفتمان توسعه در کشور باشند و تاکید بر سیاست خارجی، حلوفصل مشکلات با غرب بهویژه آمریکا و تکیه بر مسائلی چون تقویت اقتصاد و پیشرفت با استفاده از سرمایه خارجی هم مشت نمونه خروار آن است.
برای مثال دراینباره «ایرنا»، ارگان اطلاعرسانی دولت در مطلب مفصلی که در جریان سفر حسن روحانی به مقر سازمانملل در 29 شهریورماه 96 منتشر کرد، با تیتر «توسعه سیاسی و اقتصادی؛ گفتمان بینالمللی دولت دوازدهم» درباره محورهای سخنرانی رئیسجمهور در سازمانملل مینویسد: «توافق و همگرایی در نظام بینالملل بر پایه سیاستهای اعتدالی یکی از مهمترین پیششرطهای توسعه سیاسی و اقتصادی ایران است که رئیسجمهوری با برجام توانست به آن دست یابد و در ادامه این سیاستها با حضور در هفتادودومین اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمانملل، به دفاع از آن خواهد پرداخت.» اما باید بررسی شود که در این سالها چه بر سر اقتصاد کشور آمد و پافشاری بر این ایده چه نتیجهای داشته است؟ پاسخ البته روشن است، افزایش چندبرابری تورم، افسارگسیختگی قیمتها، تعطیلی کارخانهها و... همگی نمونههایی از ناکارآمدی این ایده و مجریان آن در کشور هستند و نقدها و اعتراضهای مردم و کاهش مقبولیت دولت نیز ماحصل همین مساله است.
در این میان اما نکته مهم این است که توسعه از همان زمانی که توسط هاشمیرفسنجانی وارد ادبیات سیاسی کشور شد، بهنوعی در تضاد با عدالت و ابعاد مختلف آن تعریف و اجرا شد، بهگونهای که اصطلاح «چرخ توسعه بچرخد حتی به قیمت اینکه برخی زیر آن له شوند» بهعنوان یک نماد از این گفتمان همهگیر شد.
اجرای این سیاستها چه آنموقع در سالهای ابتدایی دهه 70 و چه پنج، شش سال اخیر باعث تشدید فاصله طبقاتی و گسترش حس تبعیض در کشور شده و همزمان دفاع واضح برخی اعضای دولت از متهمانی چون صفدر حسینی، پوریحسینی و... مزید بر علت شد که مردم کمترین رضایت را از مجریان و مدافعان گفتمان توسعه داشته باشند و رضایت بالاتری را از مجریان قضایی و مدافعان عدالت.
به این مساله البته یک نکته دیگر را هم باید اضافه کرد و آن اینکه حضور ابراهیم رئیسی در انتخابات با نمادهایی که او را مدافع گفتمان عدالت معرفی میکرد و سپس حضورش در قوه قضائیه و تشدید مبارزه با فساد بر شکلگیری این دوقطبی گفتمانهای توسعه و عدالت افزوده است.
با این توضیحات اگر دوباره به بحث اصلی ورود کنیم، میبینیم تضعیف گفتمان عدالت در جامعه با کاهش محبوبیت دولت و ریزش پایگاه اجتماعی آن رابطه مستقیمی دارد و در این میان هرچه برخوردهای دستگاه قضایی با مفسدی که در دولت به وجود میآیند، بیشتر میشود و ناکامیهای دولت در بهبود وضعیت اقتصاد با تکیه بر سیاست خارجی گسترش مییابد، این دوقطبی هم بهنفع مبارزه با فساد و عدالتخواهی تعمیق و تقویت میشود. در این شرایط قاعدتا دولت باید برای احیای خود در فضای اجتماعی و داشتن پشتوانهای برای اجرای سیاستهایش در دو سال باقیمانده تا 1400 تلاش کند، از همین رو است که حسن روحانی بهگونهای به مواجهه با یکی از دلایل ایجاد این دوقطبی و تضعیف گفتمانی که خود مدعی آن است، میپردازد و تلاش میکند اقدامات قوه قضائیه را منحرفشده، ناکارآمد و دخالت در کار دستگاه اجرایی جلوه دهد.
بلاتکلیفی آستانه گام سوم
زمان زیادی به گام سوم باقینمانده و دولت در مواجهه با ایده مرکزی خود از همیشه بلاتکلیفتر است. روحانی و رفقا از همان ابتدا بنای دولت یازدهم و دوازدهم را بر تغییر در سیاست خارجی و توسعه کشور از مسیر گفتوگو و تعامل با غرب گذاشتند و برجام که محصول این ایده بود، این روزها در شرایط فلج مغزی بهسر میبرد و مردان دستگاه دیپلماسی از بستریشدنش در ICU میگویند.
برجام حالا در بالاترین سطح شکستخورده بهنحوی که یکی از اعضای اصلی آن به کلی زیر بازی زده و از آن خارج شده، سه عضو دیگر آن به تعهداتشان عمل نمیکنند و نفر شماره یک مذاکرات که در داخل سمبل مذاکره و قهرمان دیپلماسی خوانده میشد هم تحریم شده است.
این یعنی حال و روز فعلی برجام دست مردان دولت را بدجور در پوست گردو گذاشته است. از آفتاب تابانی که روحانی میگفت چیزی عاید مردم نشده و تحریمها هم که فقط روی کاغذ برداشته شده است. وضع آبخوردن، محیطزیست و... هم که همانی است که قبلا بود. تلاشهای فرانسه نیز نهتنها اساسا کمکی به احیای توافق هستهای نکرده که بالعکس حکم سنگ پیش پای لنگ را داشته و بیش از هرچیز اقدامی در جهت مذاکرات مجدد درباره برجام و زمینهسازی برای برجامهای 2 و 3 بوده است.
همین وضعیت روحانی و مردان دیپلماتش را بر سر دوراهی ادامه مسیر پیشین یا برداشتن گام سوم که به تعبیر ظریف سنگینتر از گامهای قبلی خواهد بود، نگه داشته. هرچه باشد ادامه پایبندی به ایده مرکزی شکستخورده توسعه برونزا و تقلا برای جذب سرمایه خارجی، نتیجهای بهتر از پیشنهاد صدقه فرانسوی در ازای متوقف ماندن در وضع موجود به دنبال نداشته است. در مقابل، برداشتن گام سوم هم احتمالا امیدها به احیای برجام را بیش از قبل ناامید کرده و بازگشت به قبل را سختتر خواهد کرد.
بازی مذاکره مستقیم با آمریکا هم بار دیگر به در بسته خورد. پالس آمادگی مذاکره با هر کسی که لازم باشد و منافع ملی اقتضا کند به پاریس، چند ساعت بعد پاسخ تندی از سوی رئیسجمهور آمریکا دریافت کرد و باعث شد دولتیها در فاصله 24 ساعت، ترمزدستی کشیده و از گفتههای قبلی عقبنشینی کنند. ظریف امکان مذاکره مستقیم با مقامات آمریکایی در آینده را در هر صورتی حتی بازگشت واشنگتن به برجام غیرممکن خواند و تصریح کرد با نیمساعت رفتن به کاخ سفید مشکلی حل نمیشود. روحانی هم پیششرط هرگونه تحول در وضعیت فعلی را توبه دولتمردان آمریکا دانست و اعلام کرد بدون اینکه آمریکا از تحریمها دست بردارد، دچار تحول مثبتی نخواهیم شد.
در چنین شرایط پارادوکیسکالی، از سویی دولت نمیتواند از مسیر قبلی عقبگرد کند، چراکه این بهمنزله اعلام رسمی شکست ایده مرکزی آن خواهد بود و از سوی دیگر امکان ادامه خوشبینی به غرب و بزککردن آبنباتهای چوبی آن منتفی است، چراکه تنها چند روز تا گام سوم کاهش تعهدات هستهای مانده و باید نوعی تعیینتکلیف حیثیتی صورت گیرد.
از این رو ارائه آدرسهای غلط و مسالهسازی برای افکارعمومی بیش از هر زمان دیگری میتواند توجیه داشته باشد، بهخصوص که دولت در این وضعیت با دشواریهای متعدد دیگری ازجمله مواجهه با افت شدید محبوبیت اجتماعی و نارضایتی آزاردهنده 90 درصد که کمترین مقبولیت یک دولت در چهار دهه گذشته محسوب میشود، مواجه است. در چنین شرایطی قافیه باید هم که به تنگ آید./1360/