"ساختمان معرفت" در معرفتشناسی اسلامی چگونه است؟
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، علی ابراهیم پور
هر یک از معیارهای صدق، «ساختار معرفت» را متناسب با خود شکل میدهند. [۱]مبناگرایی محض، اولین و قدیمیترین تصوری که از ساختمان معرفت وجود دارد. بر طبق این دیدگاه، در ساختمان معرفت دو دسته از باورها یا معارف درکارند: پایه و غیرپایه؛ که باورها یا معارف پایه اساس و مبنای معارف را تشکیل میدهند. برای ساختن ساختمان معرفت باید تعدادی سنگ زیربنا انتخاب کرد و آنگاه آجرهای معرفت را به ترتیب بر روی آنها چید و تدریجا این ساختمان را گسترش داد؛ بنابراین ساختمان معرفت چیزی شبیه برج آجری است. [۲]
با توجه به اینکه پارادایم علم اسلامی، مبناگروی را بهعنوان معیار صدق پذیرفته است، بدیهی است که ساختار برج آجری را رد نمیکند؛ در ساحتی از معارف بشری، دانش میتواند به صورت برج هم پیش برود. اما در عمل علم هیچگاه منحصر در این شیوه نیست؛ به عبارتی آنچه در عمل اتفاق میافتد، صرفا اینگونه نیست. پارادایم علم اسلامی، انسجامگروی در بستر مطابقت را بهعنوان تئوری صدق درجه دومی و کاربردی میپذیرد. همین موضع معرفتشناختی باعث میشود این پارادایم در توصیف ساختمان معرفت، در استعاره برج، منحصر نشود و کلگرایی را بپذیرد.
کلگرایی به نوعی جمع میان مبناگرایی و انسجامگروی است. از این منظر، ساختمان معرفت به جای اینکه برجی باشد که بر روی پایههایش استوار شده باشد، مانند یک شبکه است. فرش یا میدان مغناطیسی، استعارههایی از این ساختمان هستند. فرش از تار و پودی تشکیل شده است که تنها لبههای آن بر روی دار قالی مستحکم شدهاند. همچنین کل معرفت را میتوان یک میدان نیرو فرض میکند که معارف یقینی، شرایط مرزی آن است و وقتی میان آن حاشیه و معارف یقینی جدید تعارضی پیدا شود، این تعارض جرح و تعدیلهایی را در درون میدان ایجاب میکند. در این شبکه، تعدادی از معارف به حاشیه و لبهها نزدیکتر و تعدادی دیگر دورتر قرار میگیرند. [۳]بنابراین، معرفت در پارادایم علم اسلامی، «ساختار شبکهای» دارد.
معرفت را نمیتوان مانند برجی و یا مخروطی در نظر گرفت. دانشمند به این صورت عمل نمیکند که تعدادی معارف را به عنوان پایه بپذیرد و سپس هر نوع معرفت دیگر را بر پایه آنها مبتنی سازد. او هیچگاه آجرهای برج معرفت را بر روی هم نمیچیند تا برج معرفت را بسازد. بلکه او به معنای دقیق کلمه، توری میبافد که حاشیههای آن، شرایط مرزی دارد. به عبارتی، کسب معرفت در پارادایم علم اسلامی، بهگونهای است که در نهایت کل در همبافتهای ساخته میشود که در حواشی با محدودیتهایی همراه است. [۴]
همان گونه که دار قالی، برای شکل فرش محدودیت ایجاد میکند، کل نظریه و معرفت، تحت تاثیر مرزهای شبکه معرفت هستند. مطابق این دیدگاه، مرزهای شبکه معرفت را معرفتهای قطعی و یقینی تشکیل میدهند. به عبارتی، اینگونه نیست که معرفتهای مبنایی و یقینی با معرفتهای روبنایی، تناظر یکبهیک داشته باشند، بدین معنا که تکتک معارف نظری بهتنهایی با مبانی مرتبط شوند، بلکه همواره مجموعهای از معارف تحت تاثیر مبانی و منسجم با آنها پذیرش یا رد میشوند. ازاینرو هیچگاه نمیتوان تکبهتک گزارههای یک نظریه را به یقینیات برگرداند و آنها را مبناگرایانه جلو برد. بلکه بخشی از اطلاعات که بر اساس مبناگروی، توجیه شدهاند، مرزهای شبکه معرفت را میسازند و بر اساس انسجام با آنها، معارف لایههای بعدی در دل آن شکل میگیرد و جلو میرود. [۵]
در چنین ساختاری، با رد یک گزاره، یک نظریه کاملا رد و نابود نمیشود و همچنین با اثبات یک گزاره، نظریه کاملا تغییر نمیکند؛ باید موقعیت هر گزاره را در شبکه معرفت سنجید. این نکته در رد، اثبات و اصلاح نظریات، ثمر فراوان دارد. از همینروست که در معرفتشناسی مطلوب، لازم است به این مسئله به صورت عمیق پرداخته شود که شبکه معارف بشری چگونه با شرایط مرزی ارتباط مییابند.
این دیدگاه معرفتشناختی، علاوه بر آنکه از ثمرات رئالیسم معرفتی بهرهمند میشود و در گرداب نسبیتگرایی نمیافتد، به واقعیت فرآیند نظریهپردازی و شناخت نزدیکتر است و علاوهبرآن ظرفیت بالایی در ارتقای روش تولید علوم انسانی اسلامی و نظریهپردازی -خصوصا در معارف دینی- دارد. [۶]/918/ی703/س
پی نوشت
[۱]نکته: استاد دکتر علیرضا قائمینیا از معدود متفکران معاصر است که به مسئله ساختار و ساختمان معرفت در قالب «نظریه شبکه معرفت دینی» پرداخته است. این ایده توانست از هیئت کرسیهای نظریهپردازی شورای عالی انقلاب فرهنگی، به مقام «نظریه جدید» دست یابد. مطابق این نظریه، ساختار معرفت دینی، شبکهای از معارف دینی است که مرزهای آن را «توصیفها» از نصوص دینی و مرکز آن را «تئوریها و معارف نظری» دینی تشکیل میدهد. خلاصهی این نظریه در قالب مقالهای با همین عنوان در شماره ۲۸ نشریه قبسات منتشر شده است. آنچه در ادامهی این عنوان میآید، بازخوانی و دیداری نو از این نظریه قدرتمند بهعنوان مسئلهای مهم در معرفتشناسی اسلامی و مبنایی دقیق در پارادایم علم اسلامی است.
[۲]شبکه معرفت دینی (بحثی در ساختار معرفت دینی)، علیرضا قائمینیا، مجله قبسات، سال هشتم، شماره ۲۸، تابستان ۱۳۸۲، ص ۱۹-۲۰.
[۳]شبکه معرفت دینی (بحثی در ساختار معرفت دینی)، علیرضا قائمینیا، مجله قبسات، سال هشتم، شماره ۲۸، تابستان ۱۳۸۲، ص ۳۱.
[۴]شبکه معرفت دینی (بحثی در ساختار معرفت دینی)، علیرضا قائمینیا، مجله قبسات، سال هشتم، شماره ۲۸، تابستان ۱۳۸۲، ص ۳۲.
[۵]شبکه معرفت دینی (بحثی در ساختار معرفت دینی)، علیرضا قائمینیا، مجله قبسات، سال هشتم، شماره ۲۸، تابستان ۱۳۸۲، ص ۳۴.
[۶]برای نمونه در این طرح، جایگاه هر نوع استدلال به خوبی روشن میشود: گزارههایی که در مرزها قرار میگیرند، باید به کمک «برهان عقلی» یا «برهان نقلی»، خود را موجه و یقینی کنند. اما گزارههایی که در لایههای درونی شبکه معرفت قرار دارند، الزاما نیاز ندارند که برهانی باشند، بلکه با «استنتاج از راه بهترین تبیین» میتوان بهترین شبکه را بر اساس مرزهای شبکه، استنتاج کرد.