۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۸
کد خبر: ۶۱۸۵۴۲
نقد فیلم؛

"متری‌شیش‌ونیم" از نمای نزدیک+عکس

متری‌شیش‌ونیم هم برای مسئولین و هم برای مخاطبان عادی، حرف‌های آموزنده‌ای دارد. فیلم هرچند برای کودکان مناسب نیست؛ اما دیدنش برای هر نوجوان و خانواده‌ای لازم است.

باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، علی ابراهیم‌پور

«پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی تاریخ سینمای ایران» و دومین فیلم پرفروش تاریخ سینما (بعد از هزارپا) عنوان جدیدی است که متری‌شیش‌ونیم بعد از اکرانش به دست آورده. این عنوان جدید حالا روی بسته‌های پخش خانگی فیلم خودنمایی می‌کند. اگر این رکورد را به سیمرغ بهترین فیلم از نظر تماشاگران در جشنواره فجر اضافه کنیم، یعنی فیلمی کاملا موفق در جلب نظر مخاطبان بوده و هست و در تاریخ سینمای ایران ثبت می‌گردد. بنابراین به‌راحتی نمی‌توان از کنار آن گذشت. پخش متری‌شیش‌ونیم، در شبکه خانگی از 5شهریور، بهانه‌ی مناسبی برای بازبینی و تحلیل این اثر است.

متری‌شیش‌ونیم، جلد دوم «ابد و یک‌روز» است؛ دومین اثر سعیدروستایی در مقام کارگردان و با همان سه‌بازیگر اصلی فیلم سابقش. ابدویک‌روز نمایِ از پایینِ اعتیاد و متری‌شیش‌ونیم، نمایِ از بالای آن محسوب می‌شود. در آن‌جا با تاثیر اعتیاد در یک خانواده مواجه بودیم و این‌جا وضعیت سردمداران این جریان را می‌بینیم. بلایی که ابدویک‌روز را، متری‌شیش‌ونیم سر خانواده‌ها آورده. متری‌شیش‌ونیم آرام‌آرام نما را بالاوبالاتر می‌برد تا جایی که انبوهی از سمیه‌هاو محسن‌ها در یک نمای متری‌شیش‌ونیم جای می‌گیرند.

این نمای وسیع، دو اثر دارد: اولا کار تولید فیلم را به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کند؛ چیزی که سعیدروستایی به‌خوبی از پس آن برآمده. ثانیا به لحاظ محتوایی توقع داریم انتقام محسن‌ها و وضعیت نابه‌سامان سمیه‌ها از سرمنشا فساد گرفته شود؛ چیزی که انفاق می‌افتد، ولی نه‌آن‌طور که باید اتفاق بیفتد!

متری‌شیش‌ونیم، روایتی کلان است از اعتیاد و عوارضش؛ اما روایتی بسیار نزدیک. روایتی بسیار نزدیک و بی‌واسطه از پلیس؛ روایتی بسیار نزدیک و بی‌واسطه از زندان و معتادان و روایتی بسیار نزدیک و بی‌واسطه از سلاطین موادمخدر. در میان روایت این داستان، بسیاری از ظرایف نیز بیان می‌شوند.

فیلم تصویری نزدیکی از پلیس به تصویر می‌کشد که متناسب به تجربه‌های شخصی، باورپذیرتر است: پلیس‌ها داد می‌زنند؛ مظنون را به دیوار می‌کوبند؛ در حین بیکاری گاهی سیگار می‌کشند؛ برای اعتراف گرفتن از مجرم، جنگ روانی ایجاد می‌کنند؛ گاهی گزارش پرونده را جوری می‌نویسند که به کمک اعتراف‌گرفتن از مجرم باشد؛ گاهی حتی خلاف قانون هم عمل می‌کنند و در حین بازجویی از زن، اتاق را خالی می‌کنند و در عین‌حال مهربانی خاص خودشان را در موقعیت‌های لازم بروز می‌دهند.

همچنین، فیلم تصویر بی‌واسطه‌ای از محیط اعتیاد و معتاد و زندان نشان می‌دهد: زنان به ظاهر متشخصی که برای رفع خماری، خودشان را به بدترین نقاط شهر هم می‌رسانند؛ کوره‌آبادی‌های معتادها؛ دخترهای خانواده معتادی که لباس پسرها را می‌پوشند؛ دخمگی زندان؛ اینکه بهترین‌جای زندان برای نفس‌کشیدن، توالت گوشه اتاق است و... سلطان مواد هم به خوبی به مخاطب معرفی می‌شود: وضعیت زندگی‌اش، طرز فکرش، باورهایش، گذشته‌اش و... . در کنار همه این‌ها فیلم پر است از نماهای ظریف؛ نمونه‌اش تل انبوهی از لیوان جلوی آبخوری آزمایشگاه زندان.

ازاین‌رو متری‌شیش‌ونیم آنقدر در به‌تصویرکشیدن صحنه‌های بدیع، زیبا عمل کرده است که مخاطب حس می‌کند دیدن این فیلم، گاهی شبیه مستند است؛ مستندی از واقعیت‌های زندان و پلیس و مناسبات میان انسان‌های دخیل.

در این میان اما فیلم چالش مهمی هم از پلیس‌ها بیان می‌کند: «عدم حمایت»! پلیس‌ها نماینده‌های قانون‌اند؛ ولی قانون آن‌طور که بایدوشاید از آن‌ها حمایت نمی‌کند! پلیس‌ها گاهی از مجرم‌های دارای حکم قطعی هم تنهاترند. این مظلومیت پلیس است که کمتر دیده شده.

همچنان‌که فیلم در توصیف قوی عمل کرده، در تبیین ضعیف است. بزرگی حجم اثر باعث شده فیلم‌نامه علیل شود و همین تبدیل شده به پاشنه‌آشیل فیلم. از بعد از دستگیری ناصر، سلطان موادمخدر (با بازی نویدمحمدزاده) فیلم تقریبا فاقد درام است؛ یعنی کنش خاصی به وجود نمی‌آید و افت‌وخیزی ایجاد نمی‌شود و فیلم در روایت خطی و مستقیم دستگیری ناصر تا اعدام متوقف می‌گردد؛ انگار که کسی وسط فیلم، دستگاه پخش را متوقف کند و شروع کند به تعریف کردن ساده‌ی فیلم. بنابراین فیلم‌نامه دو تکه است؛ نیمی از آن واقعا فیلم‌نامه است و نیمی دیگر، واگویه‌ی شخصی. اما این تنها مشکل فیلم‌نامه نیست.

یک‌سوم پایانی فیلم مشغول معرفی و نزدیک شدن به ناصر است. نیمه اول فیلم، نقش اصلی داستان، صمد، رئیس‌پلیس (با بازی پیمان معادی) است؛ اما در نیمه دوم فیلم، صمد تقریبا محو می‌شود و نقش اول می‌شود ناصر! و این همان ضعف مهم فیلم‌نامه است:

فیلم از میانه خودش را دور می‌زند! قرار بود عامل بدبختی‌های مردم دستگیر و مجازات شود، ولی نوع پرداخت و روایت دوربین و موسیقی باعث می‌شود مخاطب را مجبور کند که ما با ناصر همدل شویم و به او حق دهیم؛ دوست داریم فرار کند، دوست نداریم اعدام شود. اوج این افتضاح در دوجاست، اولی سکانس گفت‌وگوی ناصر با وکیلش است که خبر صادرشدن حکم اعدام به او داده می‌شود؛ همو که اشک می‌ریزد و می‌گوید که دلش پر می‌کشد که نامزدش را یک‌بار دیگر ببیند، هرچند اوست که لو اش داده! موسیقی این سکانس کاملا در خدمت و همدلی با ناصر است. سکانس دوم، دیدار با خانواده قبل از اعدام است؛ جایی که بزرگی و مهربانی او به خانواده‌اش نمایش داده می‌شود. البته اشتباه نشود؛ حرف این نیست که هر موادفروشی، بدون عاطفه است؛ جان کلام اینجاست که فیلم طوری روایت شده که تا لحظه پایان دوست داریم او آزاد شود؛ اویی که حتی تا آخرین لحظه هم چیزی که دلالت بر پشیمانی‌اش باشد، نمی‌بینیم.

با این حال، فیلم تا آخرین لحظه‌ی یک مجرم گردن‌کلفت را روایت می‌کند، تا آخرین لحظه‌ی جان‌دادن بالای چوبه‌ی دار را. سکانس اعدام حتی با خیس‌شدن شلوار مجرمین و اشک و ترس به تصویر کشیده می‌شود؛ صحنه‌ای که وجود آن در پایان‌بندی فیلم کاملا به‌جاست. صحنه‌ای است که در ذهن مخاطب حک و ثبت می‌شود و می‌تواند جنبه بازدارندگی داشته باشد.

همچنین سکانس اعدام، با تدوین دقیقش، دلالت مفهومی زیبایی دارد. ناصر قدم به قدم که به چوبه دار نزدیک می‌شود، پدرومادر و خانواده‌اش هم قدم‌به‌قدم به خانه‌ی قدیمی ته‌کوچه‌تنگه‌ی ‌بن‌بست، نزدیک می‌شوند. یک قدم از ناصر نشان‌داده می‌شود و یک قدم از خانواده‌اش. جایی که ناصر به انتهای خط می‌رسد، خانواده‌اش هم به نقطه‌ی اولش باز می‌گردد. هدف او از کار موادمخدر، راحتی خانواده‌اش بود؛ اما  در واقع بادکنکی که ناصر برای زندگی خودش و خانواده‌اش ساخته، با هم می‌ترکد و این پیام هنرمندانه‌ای است که با تدوین دقیق منتقل می‌گردد!

مشکل دیگر نیمه‌ی دوم اثر، تبدیل فیلم به سخنرانی است! فیلم باید «نشان بدهد»، نه آنکه «بگوید». نیمه‌ی دوم فیلم، پر است از نطق‌های طولانی ناصر با قاضی و وکیل و دیگران. چیزی که جزو نقاط ضعف فیلم‌نامه است اما بااین‌حال، پاسخ اساسی استدلال‌های ناصر را از زبان خودش به مخاطب می‌رساند، هرچند این استدلال خیلی کوتاه است و در کنار حرف‌های مفصل دیگر او ممکن است کمتر به چشم بیاید. او به قاضی از عقده‌های بچگی‌اش می‌گوید؛ اینکه به علت بی‌پولی برای خرید کلیه، برادر بزرگش را از دست دادند و 11نفری ته‌کوچه‌تنگه، خانه‌ای نمور داشتند. اینکه خاک خانه مرده بوده و هیچ بنایی حاضر به تعمیرش نمی‌شده و آنقدر نم داشته که کف ماشین‌لباس‌شویی در مدت کوتاهی نابود شده. با این‌حال وقتی قاضی از او می‌پرسد «چرا 10سال‌پیش که فرار کردی، این کارو ول نکردی؟ اون موقع که دیگه پول داشتی»، می‌گوید «چشمم سیر نمی‌شد». پاسخی که باعث می‌شود هیچوقت نتوانیم به او حق دهیم، با تمام مظلوم‎نمایی‌هایش.

متری‌شیش‌ونیم به لحاظ زیرمتن، در بحث اعتیاد و موادمخدر، تاکید بالایی بر «عاملیت» افراد دارد و در مقابل «ساختار» را سالم به تصویر می‌کشد. اگر ناصر، ناصر شد، کاملا با اختیار و انتخاب خودش بوده و می‌توانسته از میانه‌ی راه برگردد و ترک کند، ولی نکرده. هرچند از نقش محیط هم نمی‌توان گذشت؛ جایی که ناصر به قاضی می‌گوید، «ما جنبه‌ی پایین‌شهر نداریم» و «اگر برادرزاده‌هایم برگردند به خانه قدیمی پایین شهر، می‌شوند یکی بدتر از من». با این‌حال، برادرش که پایین‌شهر هم نبوده، در آخرین لحظات دیدار قبل از اعدام، خبر می‌دهد که می‌خواهد راه او را ادامه دهد؛ این چیزی جز تاکید بر عاملیت انسان‌ها در رفتارشان نیست؛ چیزی که جنبه‌ی آموزشی فیلم را می‌تواند بالا ببرد.

در مقابل ساختار پلیس و دادگاه هم، فسادستیز و دقیق است؛ حتی قاضی رشوه‌گیر هم توسط خود سیستم حذف شده. ناصر حتی با رقم‌های نجومی میلیادی و پارتی‌های قوی‌اش هم نمی‌تواند پلیس و دادگاه را بخرد. همین که ناصر جلوی قاضی اعدام می‌شود، خودش دلالت بر استواری و امیدبخش بودن سیستم است.

با این‌حال، دادگاه گاهی آنقدر تیز و خشک می‌شود که دسته خودش را هم می‌برد! ممکن است پلیس هم گاهی مجرم شود؛ قبول. اما چه ضرورتی دارد عینا در جلوی قاضی، جای مجرم و پلیس عوض شود و قاضی در کمتر از یک دقیقه دستور زندانی‌کردن رئیس‌پلیس را بدهد؟! چرا قاضی جلوی چشم ناصر بعد از تهمتی که او به صمد می‌زند، دستور بازداشت صمد را صادر می‌کند؟

چرا قاضی قدری با پلیس -آن‌هم این پلیس خوش‌سابقه- راه نمی‌آید و آبروداری نمی‌کند؟ چرا این دادگاه اینقدر جدی است که حتی پشت پلیس هم به آن گرم نیست؟ آیا چنین دادگاهی در بلندمدت مانع تلاش پلیس وظیفه‌شناس نمی‌شود؟ پلیسی که حتی نمی‌تواند موادمخدر را در عملیات از روی زمین بردارد، چون بعدا باید در دادگاه خودش مجازات شود و حتی زندان برود، چطور می‌تواند با فراغ‌بال به دنبال مجرم بدود؟ این سیستم آنقدر سفت است که خود پلیس‌ها را برای انجام‌وظیفه به جان هم می‌اندازد.

«متری‌شیش‌ونیم» فیلم پلیسی خوش‌ساخت با بازی قابل اعتنای بازیگرانش، تصاویر بکری از عوارض موادمخدر به تصویر کشیده است. فیلم هرچند در فیلم‌نامه ضعف‌هایی دارد، اما در مجموع حرفش را با سروته و استوار به مخاطب می‌رساند. اقبال مخاطبین شاهدی بر اثرگذاری متری‌وشیش‌ونیم است؛ متری‌شیش‌ونیم هم برای مسئولین و هم برای مخاطبان عادی از هر قشر و سطحی، حرف‌های آموزنده‌ای دارد. فیلم هرچند برای کودکان مناسب نیست؛ اما دیدنش برای هر نوجوان و خانواده‌ای لازم است. /918/ی701/س

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
بینا
Iran, Islamic Republic of
۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۳:۳۰
تحلیل جالبی بود. من فیلم را در جشنواره دیدم. تحلیل قابل تاملی بود
0
0
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۴
بسیار دقیق

سپاس گزارم
0
0