روزهای اول جنگ تحمیلی به روایت آیت الله مکارم شیرازی
به گزارش خبرگزاری رسا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام نوپای جمهوری اسلامی مسائل گوناگونی را [از جمله جنگ تمام عیار رژیم بعث عراق] را در مسیرحرکتش تجریه کرد. در این بین برخی روحانیون هم چون آیت الله العظمی مکارم شیرازی با انتشار مقالات و اطلاعیه هایی در مطبوعات [در اشاعه و ترویج فرهنگ پایداری و شهادت و تهییج رزمندگان] نقش به سزایی ایفا کردند.
نگاشته پیش رو که در هفتۀ اول جنگ تحمیلی به قلم آیت الله العظمی مکارم شیرازی در روزنامه اطلاعات به رشتۀ تحریر درآمده است حاوی نکات مهم و راهبردی در مقابله با دشمنی قدرت های استکباری و ایادی آمریکا است.
از نکات قابل توجه این نگاشته، که بازنشر آن را بیش از پیش ضروری می کند، کاربردی بودن آنها در زمان حاضر در زمینه های سیاسی، فرهنگی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی است به طوری که اگر در اوایل انقلاب به این توصیه ها عمل می شد چه بسا برخی از مشکلات کنونی کشور نیز مرتفع می گردید.
رؤیای آمریکایی صدام علیه ایران هرگز تعبیر نخواهد شد
سرانجام آنچه پیش بینی می شد به وقوع پیوست و حزب بعث عراق که بار ها حماقت خود را در مسائل داخلی و خارجی عراق اثبات کرده است دست به وحشیانه ترین و «ناشیانه ترین» حمله زد، و بی آنکه بداند چه می کند از زمین و هوا و دریا به خاک کشور ما حمله برد، اما به زودی فهمید که رؤیایی را که او و اربابش در سر می پروراندند چقدر بی اساس و بی پایه بود و حملات برق آسا و بی امان و متهورانه نیرو های مسلح ما، او را از خواب خرگوشی بیدار کرد، و باز هم تأکیدی بود بر الهی بودن این انقلاب اسلامی.
پایان این ماجرا هر چه باشد حدأقل این درس را به عراق داد که اگر هدفش کوبیدن رژیم انقلابی و اسلامی ایران، یا جلوگیری از نفوذ این انقلاب به کشور عراق بوده، و یا خواب و خیالش سلطه بر خلیج فارس، یا رهبری ملت عرب، یا تصرف خوزستان، یا سلطه بر اروند رود، و یا خوش خدمتی به ابرقدرت ها، یا دولت های ارتجاعی منطقه، خلاصه هر چه بوده رویای کاذبی بیش نبوده است و به هیچ یک از اینها نرسیده و نخواهد رسید.
این نخستین درسی بود که جنگ اخیر در روز های اولش به عراق داد، هر چند ما هم متحمل خسارتی شدیم (که خسارت، طبیعت جنگ است).
انقلاب اسلامی بیدی نیست که با هر بادی بلرزد
علاوه بر این، یک درس هم به قدرت های محرک و تماشاچیان ساده لوح داد که مملکت ما و رژیم اسلامی ما آن چنانچه آنها خیال می کردند که با یک باد فرو می ریزد نیست، صفوف ملت ما فشرده تر، اختلاف و پراکندگی کمتر، و همبستگی و گذشت و فداکاری بیشتر می شود، و این درست عکس آن است که آنها می پنداشتند و طبیعت انقلاب که بر پایه ایمان باشد جز این نخواهد بود.
اما این حملات کور و بی هدف دشمن درس های پرارزش فراوانی نیز به ما داد که ذیلاً بررسی می کنیم:
وحدت و همدلی؛ درس بزرگ دفاع مقدس
تهاجم وحشانه رژیم بعث عراق علیه ایران، ثابت کرد که نیاز ما به «وحدت داخلی» و پرکردن شکاف ها و دور افکندن اختلاف ها فوق العاده زیاد است، بیش از آنچه فکر می کنیم، و همانگونه که امام امت فرمود: «باید همگان اختلاف را کنار بگذارند» و الا همه در خطرند!
حتی ثابت کرد که آنها که حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کرده اند، جز از طریق بازگشت به آغوش جمهوری اسلامی و تفاهم با آن به جایی نخواهند رسید، چرا که به هنگام خطر هم ما از میان می رویم و هم آنها، و اصلاً کشوری نمی ماند که آنها بخواهند بر آن حکومت کنند. و نیز این جنگی که بر ما تحمیل شد این واقعیت را اثبات کرد که ما هر بهایی را برای بازگشت به وحدت اسلامی بپردازیم به جاست، و هر قدر گذشت و تحمّل و چشم پوشی از منافع خویش، و اغماض از حقوق شخصی، در این راه به خرچ دهیم مبلغ گزافی نپرداخته ایم.
آری ما به وحدت نیازمندیم، وحدتی بر اساس درک واقعیت ها، آنها که سعی دارند با اندک چیزی، افراد را از خود برانند، آنها که می کوشند اختلافات موجود را دامن بزنند، آنها که سرشان برای ایجاد شکاف تازه درد می کند، آنها دوستان واقعی انقلاب نیستند. دوستان حقیقی آنها هستند که با بلند نظری و وسعت فکر، حوادث را تعقیب می کنند، و در چهار چوب حفظ نظام اسلامی و انقلابی به پر کردن شکاف ها مشغولند.
تخصص گرایی، کلید واژۀ حماسه آفرینی های خلبانان شجاع ایرانی
این حمله ناجوانمردانه که خوشبختانه غافلگیرانه نبود ثابت کرد ما به تخصص ها نیازمندیم، آن ساعت که یکصد و چهل هواپیما همچون شاهین تیزپرواز به اعماق سرزمین دشمن می رود، و هدف های نظامی را با مهارت می کوبد، و با علم به اینکه بازنگشتن بسیار محتمل است جانبازی می کند، می فهمیم که یک خلبان ماهر و وفادار به انقلاب، تا چه حد وجودش ارزنده و سرنوشت ساز است، و همچنین سایر رزمندگان زمینی و شکارچیان هواپیما های دشمن از طریق دفاع زمینی و هوایی، و پاسداران جان بر کف و نیروی با انضباط دریایی.
در روزنامه ها آمده بود که به هنگام آغاز جنگ چند نفر از مامورین آتش نشانی که در جریان حادثه سینما رکس آبادان محکوم به حبس کوتاه مدتی شده بودند، فوراً آزاد شدند و برای کمک به خاموش کردن آتش جهل و جنایت دشمن دعوت شدند، و آنها نیز با جان و دل به این دعوت پاسخ گفتند. معلوم شد که از تخصص های ظاهراً کوچک هم نمی توان چشم پوشید.
در جنگ تحمیلی آموختیم که همواره روی پای خود بایستیم
با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ثابت شد که دوستان ما در دنیا اندکند، و یا صحیح تر؛ دوستان پروپاقرصی نداریم، تنها تکیه ما « الله» و نیروی ملت ماست.
حتی آنها که دم از دوستی می زدند هیچ کار مثبتی انجام ندادند، این احساس تنهایی، درس پرارزشی به ما داد که به هیچکس تکیه نکنیم، تنها به خدا دل ببندیم، و نیروی بالفعل و بالقوه ملت را بسیج کنیم و از هر ذره ای از ذرات این نیرو حدأکثر بهره برداری را بنماییم و بیهوده آنها را از دست ندهیم.
نقش دفاع مقدس در الگوسازی برای اقتصاد مقاومتی
تجاوز وحشانه رژیم صدام علیه ایران، به ما ثابت کرد که تنها باید بر روی تولید داخلی خودمان تکیه کنیم، بنابراین آنها که به هر بهانه ای می کوشند زمین ها را به ویرانی، باغ ها را به نابودی، و کارخانه ها را به تعطیلی بکشانند دشمنان سرسخت ما هستند که باید نخست آنها را با نصیحت و منطق هدایت کرد، و اگر قابل هدایت نبودند پاسخ مقتضی به آنها داد.
ارتش ما، ارتش اسلام است
جنگ تحمیلی، به ما ثابت کرد که ارتش را نباید تحقیر کرد چرا که شعله عشق به اسلام و وطن در دل فرد فرد آنها زبانه می کشد و عملاً این عشق را نشان دادند، حتی به گفته امام جمعه تهران؛ افسر یا درجه داری که بازنشسته یا اخراج شده بود و خبرش را در سنگر به او ابلاغ کردند، گفت: من می دانم آنها در این کار اشتباه کردند ولی وظیفه و دین خود را در برابر اسلام و میهنم، از دست نخواهم داد، و به این ترتیب نشان داد که حتی آنها که بر کرسی اتهام قرار دارند یا گناه کوچکی کرده اند و طرد شده اند باز شعله عشق به اسلام و وطن در دل آنها نمی میرد و اینجاست که فلسفه حمایت از ارتش در منطق اسلام و امام امت ما روشن می شود.
و به این ترتیب ارتش جای خود را در دل ها باز کرد و مردمی بودن خود رادر این تجریه تاریخی به عالی ترین وجه به ثبوت رساند و ثابت کرد ارتش اسلامی است نه طاغوتی!
کفرو نفاق صدام
و سرانجام این جنگ ناجوانمردانه، نشان داد که بعثی های بی ایمان تا چه حد نمک نشناسند که خدمت روحانیت شیعه را به عراق، به استقلال این کشور، به هیچ شمردند و می دانیم اگر قیام مرحوم آیت الله العظمی شیرازی مرجع بزرگ آن زمان و علمای نجف، دوش به دوش ملت مسلمان و برادر عراق نبود این استقلال به آسانی نصیب آنها نمی شد.
نه فقط نمک نشناسند که سبک مغز و جنایتکار و کوردلند، که نه مصالح ملت عراق را در نظر می گیرند، و نه به قومیت عربی که به غلط دم از آن میزنند وفادارند، و نه به جنگ با اسراییل می اندیشند، و کاملاً روشن است از اسلام بهره ای ندارند.
سخن آخر
آیا ما نباید حمله این مزدوران بی رحم را وسیله ای برای بازگشت به وحدت مان و ترک خشونت ها و تندروی ها، و جلب محبت هر چه بیشتر قرار دهیم، خدا به همه ما توفیق دهد که از این فرصتی که در سایه خون های شهیدان تازه ما به دست آمده این استفاده را بنماییم.
و چه خوبست در همین فرصت ضمن رسیدگی به وضع بازماندگان شهیدان گلگون کفن این جنگ تحمیلی، به وضع آوارگان و رانده شدگان از عراق که قربانی توطئه های حزب بعث جنایتکار شدند و تمام هستی خود را از دست داده اند نیز برسیم که آنها نیز « شهیدان زنده» این ماجرا هستند./829/ج
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
سید علی اقبالی متولد ۷ مهرماه ۱۳۲۸ محله دوگاهه پایین بازار رودبار گیلان بود. سید علی اقبالی مدرک دیپلم خود را از دبیرستان امیرکبیر تهران گرفت و در ۱۳ آذرماه ۱۳۴۶ به استخدام نیروی هوایی شاهنشاهی ایران درآمد.
وی پس از گذراندن آموزشهای تخصصی و مهارتهای فنی و انجام پرواز مقدماتی با هواپیمای پاپ و اف-۳۳ در دانشکده پرواز، در ۲۵ مرداد ۱۳۴۷ برای تکمیل دوره خلبانی به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا فرستاده شد.
پس از بازگشت از این دوره، دوگاهه در ۴ بهمن ۱۳۴۸ به عنوان افسر خلبان شکاری تاکتیکی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران فعالیت خود را آغاز نمود.
در سال ۱۳۵۳ سروان اقبالی جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکسهای هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی دوباره به آمریکا فرستاده شد.
سرگرد اقبالی در ۱ آبان ۱۳۵۹ در یک مأموریت برونمرزی به عنوان سرگروه با هدف بمباران یکی از سایتهای رادار شهر موصل اعزام شد. دو فروند هواپیمای اف-۵ پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف نخست برای بمباران پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک به عنوان هدف دوم، تغییر مسیر دادند. پس از بمباران این پادگان، در راه بازگشت هواپیمای وی مورد اصابت موشک قرار گرفت و در ۳۰ کیلومتری شرق موصل پس از اجکت، سقوط کرد.
پس از سقوط هواپیمای وی و دستگیری استاد خلبان ۳۱ ساله در عراق، به دستور مؤکد صدام حسین مبنی بر برخورد شدید با خلبانان و فرماندهانی که لیستشان در فهرست سیاه ارتش عراق بود به دلیل ضربات مرگباری که این خلبان به نیروهای عراقی وارد آورده بود توسط یگانهای بعثی در محل استقرار نیروها، با طناب به دو جیپ بسته شده و بدنش را به دو نیم کرده آنگاه نیمی را در گورستان محافظیه شهر نینوا و نیمه دیگر آن را در قبرستان زبیر شهر موصل به خاک سپردند. پس از ۲۲ سال و با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین و کمیته بینالمللی صلیب سرخ، در پنجم مرداد سال ۸۱ بازمانده پیکر مطهر سید علی اقبالی دوگاهه به وطن بازگشت و در قطعه شهدای جنگ ایران و عراق بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی