تلویزیون برنامهساز یا تلویزیون سلبریتی ساز
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، مشکل برنامهسازی امروز برای تلویزیون گرفتاریهای جدی بهبار آورده و سه خلأ مهم را به رخ میکشد؛ یکی فقدان نظارت، دیگری عدم پویایی و کارآمدی اتاق فکرها و سوم عدم آیندهنگری برای تولید برنامهها! انگار تقویم روی میز مدیران تلویزیون نیست که بدانند ماه رمضان چند ماه آینده است، نوروز را چند ماه آینده در پیش داریم و مناسبتهای مذهبی مثل فاطمیه هم در راهند؛ اما نوع برنامهسازیهای متوسط و کمعمق نشان میدهد خبری از توجه به تقویم نیست؛ عجلهعجله سریال مناسبتی میسازند و هرکسی را هم پیدا کنند بدون توجه به چهرههای مستعد قدیمی کاربلد و دورنمای تربیتی و پرورشی مجریان و عوامل برنامهساز و سریالساز، روی آنتن، سلطهمداری و صفآرایی سلیقههای اسپانسرها و سطحینگریهای دمدستی برخی از برنامهسازها را میبینیم.
اسارت تلویزیونیها در فضای مجازی و رونویسی از روی دست ماهوارهایها روی استیج مسابقات و برنامههای استعدادیابی به وضوح دیده میشود؛ واقعاً ما هنوز به این نتیجه نرسیدهایم که برنامه استعدادیابی یا مسابقه میسازیم و دنبال تحقق کدام اهدافیم؟
پژوهش و تحقیق حلقه مفقوده است؛ سوژهها و پرداختها کلیشهای و تکراریاند؛ مشکل برنامهسازی فقدان توجه به چرایی المانهای برنامهسازی است. در حوزه ساختار و تکنیک کاملاً مقلّدانه رویه برنامهسازی پیش میرود و در این میدان کسی به فکر خلاقیت و نوآوری نیست.
انگار اتاقفکرها نمادینند و هیچپویایی و کارآمدی ندارند؛ وگرنه مجری ما در شبکه یک نباید نداند که مهمانش چه کاراکتری را ایفا میکرد و به چه سرنوشتی دچار شد؟ نه اینکه بگوید من سریال نمیبینم! این ضعف برنامهسازی را به رخ میکشد؛ چون آن مجری در قامت تهیهکننده و برنامهساز تلویزیونی فعالیت میکند.
این اتفاق نه تنها در این برنامه خاص میافتد بلکه در بسیاری از برنامههای زنده و حتی تولیدی هم به مراتب شاهدیم که مجری هیچ دقتی به محتوای گفتگو ندارد و حتی در جریان گپوگفت هم آنقدر سادهانگارانه کار را جلو میبرد که مهمان هرچه میخواهد روی آنتن میگوید و او بهدلیل ناآگاهی و عدم اشراف لازم، هیچ دفاع و منظره بحث متقابلی نمیتواند داشته باشد.
اینجا نقش نظارت بسیار اهمیت دارد که چرا به تهیهکنندگان، اسپانسرها و مجریان تأکید نمیکند اتاق فکرها را فعال کنید! سؤالات سنجیده بپرسید و نگذارید مهمان هرکاری میخواهد روی آنتن بکند؛ اینها همان هزینههای برنامهسازی غیرتأثیرگذار و مجریان و تهیهکنندگان کارنابلد است که انگار کُرکُری درون شبکهای دارند؛ چون داریوش ارجمند مهمان فلان برنامه بوده است حالا باید بیاید در برنامه ما و دعوای رسانهایاش با "بهروز افخمی" را در این شبکه ادامه دهد؛ در روزی که "بهروز افخمی" صبحش به برنامه دیگری رفته بود؛ آیا میخواهیم مخاطب تلویزیونی ما، برنامه را دنبال کند یا به فکر پخش شدنش در فضای مجازیایم؟!
امروز وقتِ خلاقیت و نوآوری است نه گفتوگومحوری بدون هدف و سرمنزل! مقطعی رئالیتیشو بسازند یا تاکشو؛ یا چند صباحی به سراغ استعدادیابیهای متظاهر و خودنما بروند.
انگار تهیهکنندهها و مجریان ما برای برنامهسازی ذوقزدهاند و بدون تحقیق و پشتوانه اندیشهای لازم روی آنتن میروند؛ در صورتی که برای ساخت برنامهها خصوصاً مناسبتی باید مدتها قبل روی آن برنامهریزی شود و با طراحی سنجیده، مخاطب را همراه کنند؛ اما برنامهها و سریالها ما همه دقیقه نودی شدند!
امروز نارضایتی گریبان کارشناسهای رسانه، سیاستگذاران رسانه و مخاطبین را گرفته و از فقدان برنامههای تکراری و غیرسرمنزل و هدف خسته شدهاند. برنامههایی هم روی آنتن میآیند و میروند؛ اما مخاطب منتظرش نیست و با تأمل آن را میبیند و وقتی کولهبارش را جمع میکند و میرود هم متوجه وداعش نمیشود! اینها بودجهشان را بر باد دادهاند.
ما همچنان دنبال علت و معلول این اتفاقاتیم که چرا چنین برنامههایی وجود دارند؟ در صورتی که با حضور تکنولوژی، تعدد کانالها و فضای مجازی خودشان را وفق ندادند و میتوانستند بهتر از گذشته شوند و تلویزیون در همان موفقیتهای دورههای قبل ماند!
در واقع باید مدیریت فرهنگی خلاقانهای حاکم بشود و نه اینکه از روی ذوق صرف کاری انجام دهیم. همان لحظهای که ایده به نظر میرسد روی آنتن اجرایی نشود! زیرا ایده باید از ذهن بگذرد، کنکاش و تحقیق روی آن صورت بگیرد و پس از خردورزی به مرحله اجرا درآید.
اگر ذوقزده، مقلّدانه، بدون زیرساخت معنادار، معنایی و فلسفی برنامهای تولید شود یا در واقع آن برنامهسازی از فقدان توجه به چرایی رنج ببرد، برنامه هیچ حسّ تأثیرگذاری به مخاطب القاء نخواهد کرد؛ چون غفلت از چرایی، راه چگونگی را هموار میکند؛ مثلاً مهمانی به برنامه تلویزیونی دعوت و بیشتر درگیر چگونگی شده است و هدف رسانهای آن برنامه محقق نمیشود.
متأسفانه امروز در حوزه ساختار و تکنیک کاملاً مقلد شدهایم و هیچ رویکرد خلاقانهای نسبت به این مقوله وجود ندارد؛ مثل برنامههای گفتوگومحور، رئالیتیشو و استعدادیابی؛ در صورتی که باید بر اساس چراییها به ساختار و اعتقاد در برنامهسازی برسیم. برنامهساز باید بداند این میدان، هنرمندی و ارائه هنر و فرهنگ است نه کارمندی! مخاطب باید روی آنتن دغدغهها و اهداف و رویکردها را ببیند و نه اینکه جز لباس و میمیکِ صورت مجری و ظواهر لوکیشن چیز دیگری نبیند.
امروز طرح و برنامهها لاغرند! واقعاً به خط و مشی و نقشه راه نیاز داریم و از رفتار هدفمند، برندسازی و برنامههای شاخص فاصله گرفتهایم و منتظر سلبریتیهاییم که مجری شوند و چند صباحی مخاطبان را مشغول کنند؛ این روزها هم زمزمههای مذاکرات تلویزیون با "مهران مدیری" مطرح میشود و همچنین منتظرند "رامبد جوان" هم خندوانه را شروع کند!
اما آیا با بازگشت این دو برنامه مشکل تلویزیون حل میشود؟
تماشاگر تلویزیون بهدنبال تفاوت در برنامهسازی است و رفتار رسانهای ما دچار افراط و تفریط شده است؛ شاید یکی از دلایل فاصله گرفتن برنامهسازی تلویزیون از روزهای اوج خودش این نکته باشد که همه اسیر فضای مجازی شدهاند؛ برنامهسازی از معضل سطحینگری رنج میبرد؛ متأسفانه این سطحینگری به برنامهسازی، مدیریت برنامهها و نظارت بر برنامهها سرایت کرده است.
تجربه برنامهسازی با رویکرد و نگرش اصولی و جریانساز مدتی است در تلویزیون کمرنگ شده است و رسانهملی را سلبریتیها و شوهای رنگارنگ احاطه کردهاند.
مخاطب امروز با دسترسی به ابزارهای رسانهای مدرن و گستردگی فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای منتظر اتفاق جدیدی در تلویزیون است. رقص یا لودگی مجری یا شوخیهای مضحک در جذب مخاطب کارساز نیست؛ مخاطب رسانهای با این نوع رفتارهای برنامهسازی اقناع نمیشود. بهجای هجمهپراکنی، دروغپردازی و خالی از ایده بودن و استراتژی از خلاقیت در برنامهسازی استقبال کنیم و به بسط و گسترش فرهنگ الگوسازی مردمی در تلویزیون کمک کنیم.
ورود اسپانسرها، سرمایهها و سلیقههای متفاوت به صداوسیما روند تولید، پخش و حتی اداره و نظارت بر تولیدات تلویزیونی در چند سال اخیر دچار دگرگونی شده است. بهگونهای که دیگر از تولیدات خوب و فاخر هنرمندان وطنی در حوزههای برنامهسازی و ساخت فیلم و سریال خبری نیست.
از زمان حضور و فعالیت سرمایه و سلیقه اسپانسرها دو مسیر راه اصلی تلویزیون را به بیراهه کشاندند؛ نخست تولید برنامههایی با شرط حضور بعضی از عوامل سینما و تلویزیون که اغلب فاقد پیشینه، دانش و تجربه مجریگریاند. این نوع برنامهها با هزینههای هنگفت و بهدور از هرگونه سنخیت با فرهنگ جامعه و سلیقه مخاطب ایرانی تولید میشوند و، چون سرمایه، رفاقت و سلیقه پشت آنهاست با وجود عدم استقبال مردم به تولید خود ادامه میدهند.
برنامههایی مانند "خندوانه"، "دورهمی" و انواع شوهای تلویزیونی از این جملهاند؛ مسیر غلط دیگری که با این گروه سرمایهسازان وارد تلویزیون شده تقلید محض و کپیبرداری از برنامههای ماهوارهای خارجی است که در مقابل نوآوری، خلاقیت و فرهنگ کشور ایستادهاند و مخاطب را به سمت و سوی دیگری غیر از خلاقیت و نوآوری میبرند؛ برای مدت کوتاهی سرگرمکنندهاند!
در کنار بیتوجهی به برنامهسازان و تهیهکنندگان وطنی، سیما مجریان کاربلدی هم دارد که قربانی سرمایهسالاری و سلیقهمداری اسپانسرها شدهاند؛ تعداد زیادی از این مجریان با سلطه کپیبرداری برنامههای ماهوارهای عملاً بیکارند.
با این حال جدا از چند مجری فعال برخی برنامهها که متأسفانه چند نفر از آنها بهدلیل تکرار و کلیشه برنامهها و نبود نوآوری و تکرار در کار خود دیگر جوابگوی نیاز مخاطب نیستند و برنامههایشان مشتری ندارد، اما مجریان توانمندی هم در تلویزیون هستند که افزون بر توانایی اجرا، کارشان با دانش اجتماعی، اطلاعات تاریخی و دانستههای عمومی و توجه به نیاز و سلیقه مخاطب همراه است.
علیمردانی و برنامه «چهل تیکه»
شاخص این نوع برنامه این روزها برنامه جذاب و تماشایی "چهل تیکه" است که توانسته در مدت کم پخش خود و اجرای "محمدرضا علیمردانی" مخاطبان فراوانی با خود همراه کند و از طریق طرح گفتوشنودهای شنیدنی، جذاب و پرخاطره و همچنین بهرهگیری از آیتمهای همسو با مضمون و محتوای برنامه درصدر برنامههای روتین و اجتماعی تلویزیون قرار بگیرد و مخاطبان خاص خود را داشته باشد؛ این نمونه برنامه میتواند الگوی مدیران و برنامهسازان تلویزیون در استفاده از مجریان کاربلد و تولید برنامههای مناسب اجتماعی قرار گیرد.
ما منتظر میمانیم تا تلویزیون به سراغ تربیت و پرورش نیرو و تقویت قدیمیهای اجرا، برنامهسازی و حتی سریالسازی برود و نه اینکه گفتگوهای بدون سرمنزل و بیهدفی را بشنویم که به بیراهه رفتن تلویزیون تأکید دارد و مخاطب را از تریبون اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران دور میکند./918/د101/س
منبع: تسنیم