نگاهی کوتاه به دین و روحانیت ستیزی پهلوی
به گزارش خبرگزاری رسا، ستیز پهلوی اول و دوم با دین و مظاهر آن با آرایههایی از قبیل توسعه، پیشرفت، برابری، تمدن و تجدد و در واقع به دلیل وابستگی به سیاستها، برنامهها و نقشههای ضد دینی و ملی استعمارگران غربی در طول 53 سال حکومت این خاندان بر ایران، در هر برههای شکل و چهرهای به خود میگرفت ولی اهداف کلان آن یکسان و همگون بود.
این ستیز بدون سرکوب، انزوا و از هم پاشیدن پرچمداران دین یعنی روحانیت امکان نداشت و این اهداف بدون طرح و برنامهریزی کوتاه و بلند مدت به نتیجه نمیرسید.
یکی از این طرحها آزمونگیری از طلاب توسط دستگاه حکومتی بود. طرح آزمونگیری از طلاب همواره مورد توجه رژیم پهلوی بود. آنان به منظور محدود کردن روحانیت و نیل به اهداف خاصی نظیر شناسایی طلاب، بازداشتن آنان از ادامه تحصیل به بهانه عدم موفقیت در آزمون، جداسازی آنها از فضای علمی و معنوی حوزههای علمیه، خو دادن آنها به آداب مورد نظر و ... این طرح را دنبال میکردند. سابقه تاریخی این طرح به زمان رضاخان برمیگشت. در زمان محمدرضا آییننامه و برنامه تحصیلی طلاب در دولت اسدالله علم در سال 1342 به تصویب رسید ولی مرحله اجرایی آن از سال 1345 آغاز گردید. رژیم ابتدا سعی نمود موافقت علما و مراجع را کسب نماید اما در این زمینه به موفقیتی دست نیافت؛ لذا رأساً اقدام به برگزاری آزمون نمود. اولین آزمون در تاریخ 21 / 7 / 45 و آزمون دوم را در 28 / 11 / 45 توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار کرد.[1]
طرح اعزام طلاب به سربازی یکی دیگر از این برنامهها بود که در راستای سیاست سرکوب روحانیت و جلوگیری از گسترش نفوذ آنها در بین مردم به اجرا در آمد و در تاریخ اول اردیبهشت 1342، فرمان اعزام روحانیون به سربازی صادر شد تا بدینوسیله روحانیت را از تجمع در محیط علم و دانش پراکنده ساخته و روند مبارزهای را که امام خمینی(ره) شروع کرده بود، متوقف کند. مأموران نیز اقدام به دستگیری روحانیون کردند و کارت تحصیلی آنها را که از طرف وزارت فرهنگ صادر گردیده بود، پاره کردند. به دنبال این اقدام، حضرت امام(ره) در پیامی ضمن تشویق آنها به پایداری و ثبات قدم، آنها را مکلف به روشنگری در میان سربازان و درجهداران نمود و از آنها خواست که خود را از نظر روحی و جسمی تقویت کنند.[2]
همین طرح سالهای بعد یعنی در سال 1350 به شکل تأسیس سپاه دین جلوه نمود. در این سال محمدرضا شاه فرمان تشکیل سپاه دین را صادر کرد و مقرر شد این سپاه زیر نظر سازمان اوقاف تشکیل و اداره گردد.
امام خمینی در 21 آبان 1350 – 23 رمضان 1391، علیه تصمیم رژیم شاه افشاگری فرمود و ابعاد این طرح استعماری را روشن کرد. ایشان به استعماری بودن و اهداف ضد دینی طرح تشکیل سپاه دین اشاره کرد و اهداف دستگاه از مبارزه با روحانیت و دین را تشریح کرده و پرده از فریبکاری رژیم برداشت.[3]
یکی دیگر از مسائل مهم در دهه 40 به انجام رساندن لایحه حمایت از خانواده بود که بازتاب گستردهای در بین روحانیت، متدینین و آگاهان به مسائل اجتماعی داشت. تعدادی از مواد این لایحه مخالفت صریح با قوانین اسلام و حتی عقل داشت و مخالفتهای آشکاری را بالاخص از سوی روحانیان به همراه آورد.
این لایحه برای اولین بار از طرف گروه مرموزی که وابسته به عوامل صهیونیزم در ایران بودند در تاریخ 4 / 3 / 43 مطرح شد. در مجله اطلاعات بانوان آن روز چنین آمد:
«به مناسبت دهمین سال تأسیس جمعیت راه نو هفته گذشته مراسمی در محل جمعیت برپا بود، در این مراسم خانم فریده دیبا مادر گرامی شهبانوی ایران و اداره کننده جمعیت و عدهای از رجال سرشناس و رجال معروف حضور داشتند و از کیک (تولد جمعیت) که 9 شمع روی آن بود نوشجان کردند. در این جمعیت صحبت از این بود که جمعیت راهنو طرحی را که برای حفظ حقوق زن تهیه کرده است تصمیم دارد به امضای عدهای از نمایندگان زن و آقایان وکلای مجلس برساند و تقدیم مجلس کند. احتمال زیاد داده میشود که در این دوره مجلس در زمینه حقوق زن و خانواده قانونی به تصویب برسد...»
عدد 9 و شمعدان 9 شاخهای در نزد یهودیان به منوره حنوکیا نام بردار است و در نزد آنها نمادی مقدس از عید هانوکای آنهاست. در بهائیت نیز حسینعلی نوری(بهاء) عدد 9 را مطابق ابجدی با نام خود میداند.
رژیم شاه پس از آن که مدتی از طریق مطبوعات روی این طرح رسوا تبلیغ کرد و به گمان خویش افکار ملت مسلمان ایران را برای پذیرش آن آماده ساخت، بر آن شد که آن را به مجلس شورای ملی بفرستد و به آن جنبه قانونی بدهد. از این رو در تاریخ 11 اسفند ماه 1345، روزنامهها اعلام کردند که: «لایحه حمایت خانواده امروز از طرف دولت به مجلس تقدیم شد.»[4]
چند روز بیشتر از این قضیه نگذشته بود که در روزنامهها اعلام شد: شهبانو فرح پهلوی تا زمانی که ولیعهد به سن 20 سال تمام برسند مقام نیابت سلطنت را عهدهدار خواهند شد.[5]
روحانیون از جمله آیتالله سیدمحمدهادی میلانی و آیتالله سیدحسن قمی از علمای مشهد به مخالفت با لایحه حمایت از خانواده برخاستند. آیتالله قمی با ارسال تلگرافی به هویدا ضمن اعتراض به اقدام وزیر دادگستری از تقدیم چنین لایحهای به مجلس، بعضی از مفاد آن را در زمینه ازدواج و طلاق مخالف احکام شرع و قرآن اعلام کرد و از هویدا خواست تا لایحه مذکور را پس بگیرد. پس از این جریانات رژیم پهلوی تصمیم گرفت آیتالله قمی را از محل اقامتشان دور کند و به همین سبب در سال ۱۳46 شمسی ایشان را از مشهد به خاش تبعید نمود. وی بعد از ۱۴ ماه اقامت در خاش از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم به خانهای در کرج منتقل شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا ماند و در حصر کامل و مراقبت ویژه قرار گرفت.
در کتاب هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی در این باره مینویسد:
« در مورخه 9 فروردین 1346 آیتاللّه قمى در اعتراض به آئین نامه جدید وزارت فرهنگ که تهدیدى علیه استقلال روحانیت تلقى مىشد و لایحه حمایت از خانواده و نیز نیابت سلطنت فرح پهلوى، در مشهد سخنرانى نموده و به همین جهت بازداشت گردید.»[6]
قابل ذکر است ساواک ابتداءً ایشان را در منزل ممنوعالخروج کرد آنگاه روز بعد تحتالحفظ مأمورین ساواک به زاهدان انتقال داد و در ساعت 30 / 22 مورخه 10 / 1 / 46 ایشان را به خاش تبعید کرد. به دنبال دستگیرى و تبعید آیتاللّه قمى اساتید و علماء و طلاب حوزه علمیه مشهد مقدس و ائمه جماعات اقدام به تعطیل دروس و نمازهاى جماعت کردند.
چند سند زیر درباره بازتاب مخالفت با لایحه حمایت خانواده و نگرانی علماء و از جمله امام خمینی(ره) از تبعید آیتالله قمی به خاش است. حضرت امام با ارسال تلگرامی به آیتالله میلانی جویای احوال و سلامتی آیتالله قمی میگردد و آیتالله میلانی طی نامهای به وسیله حجتالاسلام سید جلالالدین ملایری[7] جریان را شرح داده و از احوال آیتالله قمی؛ حضرت امام و آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم را آگاه میسازد.[8]
تلگرام امام طبق آنچه صحیفه امام درج نموده به تاریخ 25 فروردین 1346- 3 محرم 1387 است. حضرت امام یک روز بعد از این تلگرام نامهای برای امیرعباس هویدا نخست وزیر ارسال کرده و در آن وی را نصیحت میکند که دست از نوکری بیگانگان و ظلم و استبداد نسبت به ملت بردارد.[9]
در تاریخ 27 / 1 / 1346 نیز با ارسال پیامی خطاب به فضلا و محصلین حوزههای علمیه قم، مشهد، تهران و سایر مدارس علمیه، آنها را نسبت به نقشههای رژیم برای محو اسلام و از بین بردن حافظان دین و لزوم پایداری توسط طلاب و دانشجویان در مسیر مبارزه صحیح با رژیم پهلوی ارشاد میفرمایند. حضرت امام در قسمتی از این پیام مینویسند:
«...نقشه استعمار محو اسلام و احکام مقدس قرآن است. دستگاه جبار مجری مقاصد شوم آنهاست؛ نقشه آن است که به اسم اصلاحات، مملکت را به حال عقب افتادگی نگاه دارند و به اسم دانش دوستی و سپاه دانش، دانشگاه و مدارس علمیه را بکوبند و با نام اسلام احکام مقدس آسمانی را پایمال کنند و با اسم مقدس اسلام و قرآن احکام مسلّمه آن را یکی پس از دیگری محو کنند. شما باید به نظام اجباری بروید و در حبس و زجر و فشار و اهانت و تبعید به سر برید تا راه برای عمال اجانب و عمال اسرائیل باز شود. کاخنشینان باید در شهوات و هرزگیها غوطهور شوند تا خوش خدمتی کنند و طبقه مزاحم یعنی علمای اعلام اسلام و دانشمندان و جوانان بیدار را از سر راه بردارند؛ خطبا و گویندگان باید از گفتار دم ببندند، مگر آن که از جنایات و خیانتهای آنها به اسم ترقی و پیشرفت تمجید کنند... اینها خیالات خامی است که دستگاه دست نشانده و نوکر مآب در مغزهای تکان نخورده خود پختهاند؛ غافل از آن که با عواطف و احساسات یک ملت بزرگ نمیتوان بازی کرد. غافل از آن که دستگاه خدای بزرگ را نمیشود به بازی گرفت. من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان میدهم که دستگاه با شکست مواجه خواهد شد. پیشینیان آنها سیلی اسلام را خوردند، اینها نیز خواهند خورد.... ما روزهای بسیار سیاه، بسیار وحشتناک و بسیار اَسفانگیز در حکومت اسلاف اینها دیدهایم؛ ما با حکومت اختناق و ترور، با حکومت غارت و ستمگری، با سلب آزادیهای همه جانبه سالها مواجه بودیم و استقامت کردیم تا آنها رفتند؛ شما هم استقامت کنید تا اینان نیز بروند و به جزای اعمال خود برسند.
تسلیم نشوید. زیر بار امتحانات پوچ آنها نروید. نقشه آن است که قدم به قدم پیشروی کنند. هر قدر شما عقبنشینی کنید آنها پیشروی میکنند. آنها کمر به نابودی شما بستهاند. گمان نکنید با ملایمت و تسلیم دست بردار هستند، بلکه با استقامت و ایستادگی و اظهار حق و فریاد مظلومانه عقب مینشینند...»[10]
*****
از: 9 / ه تاریخ: 28 / 1 / 46
به: 316 شماره: 1250 / 9 ه
موضوع: مخابره تلگراف خمینى به آیتاللّه میلانى
روز 25 / 1 / 46 آیتاللّه خمینى از نجف اشرف تلگرافى به آیتاللّه میلانى مخابره که ضمن اظهار تأثر از گرفتارى آیتاللّه قمى از میلانى خواسته است خبر سلامتى وى را فوراً به نجف مخابره نماید.
آیتاللّه میلانى به زاهدان آیتاللّه کفعمى نوشته و از وى خواسته است که به زابل رفته و از آقا صادق روحانى از خبر سلامت قمى استعلام نماید چنانچه در زابل از قمى اطلاعى به دست نیامد به خاش رفته از قمى اطلاع دهد. پاسخ آیتاللّه کفعمى تا به حال به میلانى نرسیده و در پاسخ تلگراف خمینى تلگراف پیوست را براى مخابره به اداره پست و تلگراف مشهد تسلیم نموده است.
ملاحظات :
نظریه رهبر عملیات: مقرر فرمایند به گزارش عملیاتی خبر مراجعه فرمایند.
*****
تلگراف از نجف اشرف
حضرت آیتاللّه میلانى دامت برکاته
حادثه آیتاللّه قمى موجب تأسف است. از سلامت ایشان مستحضرم فرمائید. سلامت و سعادت جنابعالى را خواستار است.
خمینى
روى پرونده میلانى بایگانى شود. 2 / 2 / 46
*****
از: 303 تاریخ: 2 / 2 / 46
به: 316 شماره: 42
اخیراً تلگرافاتى از نجف از طرف آیتاللّه خوئى و خمینى دایر بر ابراز تأسف نسبت به بازداشت چند نفر از روحانیون خطاب به روحانیون قم و مشهد و تهران مخابره مىشود که چهار فقره آن جهت اطلاع به پیوست تقدیم مىگردد مستدعى است نظر عالى را نسبت به مخابره یا ضبط تلگرافات مذکور ابلاغ فرمایند.
رونوشت برابر اصل ست. ه
اصل در پرونده خمینی
در پرونده... ح – س، 862 بایگانی شود. 9 / 2 / 46
*****
از: 316 تاریخ: 13 / 2 / 46
به: 9 / ه شماره: 14492 / 316
موضوع: آیتاللّه میلانى
آیتاللّه میلانى طى نامهاى که از ایران وسیله یک نفر مسافر به عنوان سید جلالالدین ملایرى ارسال داشته جریان دستگیرى حاج سیدحسن قمى را تشریح و درخواست کرده چگونگى به اطلاع آیتاللّه حکیم و خمینى رسانیده شود.
در جلسهاى که سید جلالالدین ملایرى در منزل خود با حضور عدهاى از روحانیون و طلاب از جمله مصطفى خمینى (فرزند آیتاللّه خمینى) ترتیب داده بود مفاد نامه را به اطلاع آنان رسانید.
ملاحظات:
خواهشمند است دستور فرمائید در صورت امکان مشخصات مسافرى که نامه مزبور را به عراق برده اعلام دارند.
آقاى غضنفرى...
روى پرونده میلانى بایگانى شود از فرات تحقیق خواهد شد.
*****
پینوشتها:
[1] . رژیم شاه و آزمونگیری از طلاب، علیرضا کریمی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص28.
[2] . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 481 تا 485.
[3] . صحیفه امام خمینی(ره)، ج 2، ص 396 تا 398.
[4] . نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 2، ص 285 تا 287.
[5] . همان، ص 287.
[6] . ر.ک: هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامى، زیر نظر غلامرضا کرباسچی، ج1، ص287.
[7] . حجتالاسلام حاج سید جلالالدین ملایرى در ماه صفر 1350 ق در مشهد مقدس متولد شد. پس از خواندن دروس جدید و مقدمات و ادبیات نزد ادیب نیشابورى، سطح فقه و اصول را در محضر مرحوم حاج میرزا احمد مدرس یزدى و حاج شیخهاشم قزوینى خوانده سپس از محضر آیتاللّه العظمى میلانى استفاده کرده در سال 1373 ق به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر اساتید بزرگ آن حوزه آیتاللّه العظمى حکیم و آیتاللّه العظمى میرزا عبدالهادى شیرازى و آیتاللّه العظمى آقاى سیدمحمود شاهرودى و آیتاللّه العظمى آقاى شیخ حسین حلى و آیتاللّهالعظمى خوئى و آیتاللّه العظمى امام خمینى چند دوره فقه و اصول استفاده کرد تا اینکه در سال 1391 ق که دولت عراق ایرانیان مقیم عراق را با ظلم از عراق اخراج کرد به ایران آمده و در تهران در مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در آریاشهر به خدمات دینى پرداخت. از آثار ایشان تعمیر و تکمیل مسجد مزبور و تأسیس کتابخانه و سالن سخنرانى و همچنین درمانگاه براى بینوایان است. ر. ک: محمد شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ص 173 ـ 174.
[8] . آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 10، 11، 12 و 16.
[9] . صحیفه امام خمینی(ره)، ج 2، ص 123 تا 127.
[10] . همان، ص 129 تا 131.
/1330/د101/س