درگیری شناختی دشمن در ساعت آخرالزمان
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سریال مسیح در روزهای ابتدایی سال نوی میلادی بر روی سایت و شبکه نتفلیکس قرار گرفت. این سریال به رغم آن که گروه بازیگری شناخته شدهای ندارد، توجهات زیادی را به خود جلب کرد. داستان سریال «مسیح» درباره ظهور ناگهانی مرد جوانی در سوریه است که همراه با تندبادی میآید و شهر دمشق را از محاصره داعش نجات میدهد.
شخصیت داستان سفر خود را از سوریه آغاز میکند، به اسرائیل رفته، سپس سر از آمریکا در میآورد و به کمک رسانهها (اعم از شبکههای اجتماعی و تلویزیون) سر و صدای زیادی به پا میکند و حتی به دیدار رئیسجمهور آمریکا نیز میرود. در همین حین CIA از وجود او مطلع شده و زنی مامور پیگیری این پرونده میشود. او به دنبال کشف رازهای زندگی این مرد است و همراهان او مشکوک هستند که او یک ایرانی متوهم است یا مسیح واقعی.
مهمترین مسئلهای فیلم
هدف فیلم از ورود به منطقه غرب آسیا، درگیر کردن فلسطین و دولت رژیم صهیونیستی به موضوع این بود که خشونت در منطقه را به تصویر بکشد تا به نحوی خطر آن را متوجه آمریکا کند و به صورت یک درام تلفیقی امنیت اسرائیل و آمریکا را به هم گره بزند اما نکته اصلی اینجاست که در کنار مسائل نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و فعالیتهایی از این دست؛ جنگ عقایدی، جدیتر است.
بسیاری معتقدند که مهمترین جنگ قدرت در این دوران، جنگ عقاید است که به عنوان جنگ جهانی چهارم طرح ریزی شده و خط اصلی این موضوع خطر ترویج تفکر شیعه در قلب اروپا سبب شده است تا دشمن بی مهابا دست به هر کاری بزند.
کارگردان در فیلمش با این مدل نظرش را بیان میکند که تصمیمگیران سنتی دولت ایالات متحده به جنگ عقاید توجهی ندارند ولی ماموران کارکشته سازمان سیا تلاش برای فهماندن موضوع دارند که به تعبیر آنها همان مسئله جنگ شناختی یا War of Ideas است.
تلاش برای جدیتر شدن جنگ شناختی در منطقه
بدنه حاکمیتی در آمریکا تا زمان فروپاشی شوروی قدرت ایران را جدی نمیگرفتند اما زمانی نگذشت که مسئله ایران به عنوان جدیترین موضوع روی میز ایالات متحده رفت. اما امروز این تفاوت شناختی ایجاد شده که بخشی از قدرت در آمریکا تنها به تهدیدات سخت توجه دارد و انفجار و شلیک گلوله را مصداق جنگ میبیند و در این جریان مسیحیان صهیونیست بسیار جدی و جنگطلبانه ظاهر شدند.
در مقابل، ماموران وظیفهشناسی حضور دارند که با وجود مشکلات بسیار و به رغم اینکه تحت تاثیر برخی نشانهها قرار گرفتند، شکاکیت را در عقیده خود حفظ کردند و به دنبال اسناد و مدارک برای آشکار شدن این واقعیت در حوزه شناخت جامعه هستند.
ماموران اطلاعاتی پیشگام سینمای آمریکا
همیشه در کتابهای همچون جنگ جهانی چهارم یا خبره جاسوسهای جدید، چیزی که بسیار مورد توجه افسر ارشد اطلاعاتی است، درک مسئله خطر جنگ شناختی است تا بتواند آن را برای سیاستمداران که همیشه به قهقرای حماقت میروند، گوشزد کنند.
اما فیلم در کنار گروه دوم است تا اهمیت جنگ شناختی را به مخاطب القا کند، دقیقا همان خطی که در هملند یا سریالهایی همچون 24، خانم منشی و ... در نظر دارند. از قضا دقیقا ساختار سریال چرنوبیل هم اخطاری به سیاستمداران ایرانی بود تا در بازی جنگ خط و نشانی با ادبیات رسانه بکشند، واقعیت را تحریف کنند و در نهایت فاجعه چرنوبیل را از گردن آمریکا باز نمایند.
در واقع فیلم مسیح نبرد شناختی را در تقابل فرهنگ غربی و تمدن اسلامی میبیند. همان طور که مامور زن سیا برای شیر فهم کردن مخاطب، نظریه هانتینگتون را به زبان ساده توضیح میدهد. اما در صحنهای میبینیم که کتاب هانتینگتون در حال سوختن است، زیرا تلقی کهنه از خطر اسلام برای آمریکاییها باید کنار گذاشته شود و نگاه مخاطب باید به سوی نبرد شناختی و خطر فریب افکار عمومی برود.
افرادی که تحت تاثیر او قرار میگیرند، زمینه مذهبی دارند یا رنجهایی دیدهاند که آنها را به سوی هر دست آویز امیدبخشی سوق میدهد، تمام کارهایی که مسیح انجام میدهد و پیروانی که جمع میکند، با هدف تاثیر روی تصمیمگیران ایالات متحده، به خصوص شخص رئیس جمهور آمریکاست.
مسیح رئیس جمهور آمریکا را در دوراهی تکلیف الهی و منافع ملی آمریکا (حضور نظامی در سراسر جهان) قرار میدهد و از او میخواهد تمام نیروهای نظامی ایالات متحده را از همه جای جهان به خانه برگرداند؛ یعنی شکست هیمنه آمریکا بدون شلیک کردن حتی یک گلوله! /882/ 703/
مهدی شهیدی
ولی دست مریزاد که خوب بود این نوشته